سریال جیران قسمت ۹ نهم
تصویر با مراسمی عمومی و شاهانه آغاز میشود. شاه وارد میشود. دست مردم عریضه است. نامههایی را دستشان گرفتهاند. از نخستوزیر میپرسد چرا دست مردم این قدر نامه است؟ به شاه میگوید شما که تشریف بردید دولتیان رسیدگی میکنند. شاه درخواست میدهد عریضهها را جمع کنند و رسیدگی شود.
نوری در خلوت میگوید دختر تجریشی دم مسیحایی دارد. به پسرش میگوید شاه مرده زنده شد. پسر میگوید و بخشنده. کیسههای طلا بخشیده. نوری میگوید بیشتر از اینها خرج میکنم تا تو را به غلامی بپذیرند. کاظم از پدر میپرسد مطمئنی وقتش است پدر؟ جواب این است: اندازه وجب را رجب میداند. وقتش همین حالاست.
والده سلطان به محضر ناصرالدین شاه میرود. شاه تاجدار و مهدعلیا با هم دیدار میکنند. قطاب پخته حرم به کامِ شاه. مهد علیا میگوید حالا که همه و همه از سلطان راضیاند وقت گلهگذاری نیست. اما داماد که قبله عالم باشد هیچ عروسی از مغازله سیر نمی شود. آمدهام به پسر تاجدارم بگویم که زنهار که عدل پادشاه باید از اندرون شروع شود. دولت و رعیت وقتی خیالشان راحت است که اهل حرمسرا به عدل سلطان شهادت بدهند. شاه میگوید که شک ندارم حرفهایت از سر دلسوزی است. خاطرجمع باش. این هفته عازم شکار سلطنتیام. مدتی به همه بگو سلطان در اندرونی نیست. برای همه است. عدل از این بالاتر؟ مهد علیا میگوید خوش بگذرد. فقط تک نروی جفت برگردی مثل شکار قبل؟ با لباس رسمی سلطنتی برو که چشمت به چشم رعیت نیفتد فورا خاطرخواه شوی.
نسخه انگلیسی را ببینید: Jeyran Serial Part 9
کفایت خاتون به میرزا شفیعخان میگوید صدراعظم از کاری که در بازار گوشت کردی بدجور برزخ شدهاست. جواب میدهد او یک جورهایی پسر عموی ماست دیگر. شما نگران نباشید. خاتون میگوید از کلهپاچه تا دنبه و گوشت به بازار برسید. که قیمت برگردد. و چو بینداز که این ارزانی از برکت کفایتخاتون است.
این را هم ببینید: سریال راز بقا - قسمت اولشفیعخان میگوید با این شبنامههای پخش شده صلاح نیست فکر کنند که کار شماست. کفایتخاتون میگوید میخواستم دولت را مدیون خودم کنم که کردم. تو هم فکر رشوهها و اینها نباش. سهمت هم محفوظ است. برو و غائله گوشت را ختم کن.
شبنامهای علیه صدراعظم آقاخان نوری را پسرش کاظم برای او میخواند که او را سرسپرده انگلیس خواندهاند.
خاتونی به سراغ صدراعظم رفته که همسر شاه است. دیداری خصوصی و مخفی. تاج الدوله است. بعد از احوالپرسی، میگوید که کمر بسته به ولیعهدی معین، پسر تاجالدوله. میگوید سکوت زن علامت تردید است. چطور صدراعظم به صرافت چنین لطفی افتاده است؟ آقاخان میگوید میخواهم کاری کنم که تخت طاووس را تخت خجسته اعلام کنه خجسته خانم. ولی قبلش باید معین رو ولیعهد کنیم تا بنشیند روی تخت خجسته. تاجالدوله میگوید میدانم به قصد اغوا گفتی و حتما در مقابلش چیزی میخواهی. رو راست باش و بگو چه میخواهی؟ پاسخ این است:خواهرِ شوهرِ شما. ملکزاده رو میخوام. برای پسرم، میرزا کاظم.
قشون قراول، زیر پرچم شیر و خورشید ایران در حال تمرین هستند.
عزیزآقا در حال بردن جیران است. ظاهرا تمرین قراولان به معنای هوس شکار شاه است. پوشیه را بالا میدهد جیران و با سیاوش در میان قراولها چشم در چشم میشود.
بعد از این چشم در چشم شدن، جیران از بازار رفتن منصرف میشود و بازمیگردد. از گلنسا میپرسد چه دیدی در ده؟ پاسخ میدد تقصیر ننه آشوب است. به سیاوش گفت تقدیر بهت مهلت داده. یا میکشی یا میکشنت.
عزیز آقا میگوید برنامه شکار است و من نمیتوانم پیغام بفرستم شکارگاه. جیران میگوید برایم وقت خلوت بگیر من شاه را ببینم الساعه. میخواهم فردا با قبله عالم بروم شکار. عزیز آقا میگوید محال است خاتون.
این را هم ببینید: برنامه مهمونی قسمت ۱ | صداپیشگان و زمان پخش اعلام شدناصرالدینشاه میگوید محذوراتی دارم. پاسخ جیران این است که اگر محبتش غلیظ باشد رسم و رسوم کنار زدنی است. شاه میگوید شاهی هنگام شکار سلطنتی نمیتواند معشوقش را همراه کند. جیران میگوید تاریخ عشق و وصال بهتر است. ناصرالدین شاه میگوید اصرار نکن. جیران از او میخواهد تاریخ را طور دیگری بسازد. موقع رفتن میگوید آن روز که به من گفتید جیران همقبیله شاه است باور کردم اما امروز معلوم شد خدیجه تجریشی رعیت است. شکارگاه خوش بگذرد سلطان.
در اندرونی، خواهر شاه میگوید حیران مرگ امیرکبیر بودم اما الان حیرونم که چطور میچرخه چرخ دولت و دربار. همسر دیگر شاه،گلین خاتون، در اندوه جگرگوشهاش احمد است. خواهرش میگوید برق نگینهای تاج منحوس بود که به خاک سیاه نشستیم.
خواجهای وارد میشود و میگوید که مهمان سرزده آمده. تاجالدوله آمده و میگویند کار عاجلی دارند. دیدارش را میخواهد رد کند. اما رضا میدهد به وارد شدن او. تاجالدوله میگوید نمیبینید چه فتنهای به پا کرده دختر دهاتی تجریشی؟ خبر به شکار رفتن جیران را به هم میدهند.
جیران خاتون از مهدعلیا اذن ورود میخواهد و وارد میشود. از او بازخواست میکنند. تایید می کند اما تعجب میکند چرا چیزی که فقط سلطان شنیده به گوش او رسیده است.
در میان مواخذههای مهد علیا، دخترش ملکزاده وارد میشود و میگوید این دربار اگر آبرویی داشت از صدقه سری امیرکبیر بود. این دختر با شاه برود شکار بیرسمی است اما بلایی که شما سر امیرکبیر آوردید عین خود رسم بود؟ جیران اذن رفتن میخواهد. مهد علیا میگوید یادت باشد جای آینه سر بخاری است جای گیوه دم در.
این را هم ببینید: سریال سودا قسمت ۴ چهارمشب که شد، جیران اشک میریزد و به گلنسا میگوید که خدا میداند فردا چه مصیبتی است.
فردا صبح، نور صبحگاهی در کاخ افتاده. پیِ خاتون میآیند. جیران و خواجهها به راه میافتد. ولوله افتاده از اتفاق در اندرونی. جیران به کنار شاه برده میشود. ناصرالدین شاه اسب زین کرده جیران به او پیشکش میکند. مهد علیا پشت پنجره است، متعجب و عصبانی. قافله راه میافتد و قراول ها پشت آنها. در میان قراولان، سیاوش، مصمم.
منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: سریال جیران قسمت ۹ نهم
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران