چرا کابینه عمران خان سقوط کرد؟ / نقش آمریکا در تنش‌های سیاسی پاکستان چیست؟

چرا کابینه عمران خان سقوط کرد؟ / نقش آمریکا در تنش‌های سیاسی پاکستان چیست؟
تابناک

بین الملل تابناک: در چند روز گذشته، شاهد تحولات غافلگیرکننده و مهمی در پاکستان بوده ایم؛ تحولات و رخدادهایی که منجر به سقوط کابینه عمران خان و انحلال پارلمان این کشور شد. 

با این حال، بر اساس بیانیه نهاد ریاست جمهوری پاکستان، «عمران خان» تا زمان انتصاب نخست‌وزیر موقت در جایگاه نخست وزیری به کار و وظایف خود ادامه خواهد داد.

روز گذشته «عارف علوی»، رئیس جمهور پاکستان به توصیه «عمران خان» انحلال مجلس ملی را بر اساس مفاد قانون اساسی تأیید کرده بود.

بر اساس این گزارش، عارف علوی رئیس‌جمهور پاکستان، با درخواست عمران‌خان نخست‌وزیر برای انحلال پارلمان این کشور موافقت کرد و پارلمان پاکستان منحل شد.

نخست وزیر پاکستان لحظاتی پس از مردود اعلام شدن طرح عدم اعتماد به دولت، انحلال پارلمان را به ریاست جمهوری این کشور پیشنهاد کرد.

وی پس از پایان جلسه پارلمان از مردم خواست تا خود را برای انتخابات زودهنگام پارلمانی آماده کنند.

از سوی دیگر «عمران خان» اعلام کرده، «دونالد لو» بالاترین مقام آمریکایی که در وزارت امور خارجه آمریکا با آسیای جنوبی سروکار دارد، در "توطئه خارجی" برای سرنگونی دولتش دست داشته است.

خان در گفت‌وگو با اعضای ارشد حزب تحریک انصاف پاکستان از جمله وزرای سابق گفت: مخالفان هنوز نمی توانند بفهمند که دقیقاً چه اتفاقی برای آنها افتاده است.

نخست وزیر به مخالفان اشاره کرد و گفت: آنها متوجه نشدند پس از اینکه شورای امنیت ملی پاکستان اعلام کرد دخالت خارجی در طرح عدم اعتماد مخالفان وجود دارد و همه روسای امنیتی نیز در آن جلسه حضور داشتند، طرح موضوع عدم اعتماد، اقدامی نسنجیده و نامربوط است.

در همین رابطه، تابناک در گفتگو با «مجید مختاری» کارشناس مسائل پاکستان به ریشه های بحران سیاسی در این کشور پرداخته است.

تابناک: تحولات و تنش های سیاسی کنونی در پاکستان در چه عواملی ریشه دارد؛ داخلی است یا خارجی؟

مجید مختاری: ریشه‌های بحران کنونی در پاکستان را از سه منظر داخلی، منطقه‌ای و بین المللی می‌توان شناسایی کرد. در بعد داخلی، این بحران ماهیتی کمابیش سنتی دارد، اما در ابعاد بین المللی خود، بحران پاکستان برخاسته از تحولات سیاست خارجی این کشور در افزایش تمایل به چین، بحران افغانستان و روی کار آمدن طالبان با حمایت پاکستان و نیز بحران در روابط پاکستان با کشور‌های حاشیه خلیج فارس به خصوص عربستان سعودی است.

در بعد داخلی، تنش‌های کنونی پاکستان را می‌توان ادامه سیر سیاست ورزی سنتی در این کشور دانست. از زمان تأسیس پاکستان به عنوان یک کشور، قدرت و حکومت در آن پیرامون سه محور پنجاب، سند و ارتش-سازمان اطلاعات ارتش (آی اس آی) در جابجایی بوده که به مرور زمان، قدرت ایالت پنجاب در مسلم لیگ شاخه نواز و قدرت ایالت سند در حزب مردم انباشت شده است. بلوچستان و دیگر ایالات، گروه‌های اسلام گرا و احزاب کوچک‌تر نیز به رغم سهم اندک خود در سیاست پاکستان به دلیل قدرت موازنه گری و توانایی سنگین کردن کفه سیاست به سمت هر یک از سه قدرت اصلی همیشه حائز اهمیت بوده اند. شکل اصلی حضور ارتش در رأس حاکمیت از طریق کودتا انجام می‌شد که نام آشناترین آنان را می‌توان کودتای ضیاالحق علیه دولت ذوالفقار علی بوتو و کودتای پرویز مشرف علیه دولت نواز شریف دانست.

در سال‌های گذشته و پس از انتقال قدرت از ارتش به احزاب سیاسی و روی کار آمدن دو دولت عاصف علی زرداری (همسر بی نظیر بوتو) از حزب مردم و نواز شریف از مسلم لیگ، بار دیگر فضای تنش آلود سیاسی در پاکستان باعث شد تا اعتراضات و راهپیمایی‌های گسترده ای ـ که در پاکستان به عنوان سازوکاری شناخته و مرسوم است ـ شکل گرفته و عنصر چهارمی به نام عمران خان و حزب تحریک انصاف به سیاست پاکستان اضافه شد. این عنصر چهارم، در حقیقت نیروی سوم سیاسی بود که با حمایت ارتش و سازمان اطلاعات و با توجه به کارنامه موفق عمران خان در ایالت خیبرپختونخا به عنوان رئیس دولت ایالتی و شهرت وی در پاکستان به عنوان کاپیتان تیم ملی کریکت این کشور که توانست برای اولین بار این کشور را به قهرمانی جهان برساند، می‌توانست برای اولین بار قدرت را از این دو ایالت و خاندان بزرگ بگیرد. با برگزاری انتخابات پارلمانی مشخص شد که حزب عمران خان توانسته است اکثریت آرا را در بسیاری از ایالت‌ها به دست آورد و با همکاری احزاب کوچکتر، یک دولت جدید را در پاکستان شکل دهد. در حقیقت تبدیل شدن به نیروی سوم سیاسی در پاکستان و مورد حمایت ارتش بودن خان و نیز برآمدن دولت جدید مبتنی بر مخالفت و دشمنی با دولت‌های قبلی و فاسد دانستن آنان، اولین چالشی بود که در راستای شکل گیری بحران کنونی در پاکستان قابل اشاره است.

این در حالی است که تحولات بین المللی به خصوص بحران افغانستان نیز بر این بحران اثرگذار بوده است. مهم‌ترین مساله چالشی برای امنیت پاکستان، مساله افغانستان است. پاکستانی‌ها سال هاست در مورد افغانستان روابط پیچیده و گاه دوستی گاه دشمنی را با ایالات متحده در این زمینه دارند. در سال‌های ابتدایی جنگ سرد آمریکا رابطه عمیق و همکاری گسترده با پاکستان را به همکاری با افغانستان و دولت محمدظاهر شاه ترجیح داد. در زمان اشغال افغانستان توسط نیرو‌های شوروی، این کشور تبدیل به جبهه مقاومت آمریکا و متحدانش در برابر شوروی شد، در زمان حمله به افغانستان و عدم رضایت پاکستان از این حمله به دلیل حمایتش از طالبان، توسط جورج بوش، تهدید به حمله نظامی شد و اکنون نیز برای خروج نیرو‌های آمریکایی از افغانستان و استقرار دوباره طالبان نقشی کلیدی ایفا کرده است.

این روابط پیچیده دوستی-دشمنی باعث شده است تا دو طرف همیشه به دیده تردید به یکدیگر نگاه کنند. اما خیزش چین و شکل خاص روابط راهبردی چین-پاکستان و اتصال دو کشور از طریق کوریدور ۶۰ میلیارد دلاری سیپک، باعث شده است تا روابط پاکستان و ایالات متحده اهمیت راهبردی خود را از دست بدهد. ارتش پاکستان نیز به مرور در حال پوست اندازی و خروج از قالب سنتی آمریکایی خود است. در چنین وضعیتی ارتش و دولت پاکستان نیز در بحران افغانستان تا جای ممکن با حمایت از طالبان شرایط را برای آمریکایی‌ها سخت کردند و توانستند چین را در پذیرش طالبان به عنوان دولت جدید در افغانستان با خود همراه سازند. تنش میان ایالات متحده و دولت عمران خان تا جایی ادامه پیدا کرد که دولت ترامپ دستور توقف کمک مالی سالانه به دولت و کمک تسلیحاتی و نظامی به ارتش پاکستان را لغو کرد. با افزایش نزدیکی آمریکا به هند برای موازنه با چین در آسیا، پاکستان در واقع خود را در شرایطی یافته است که باید کفه روابط خود را با چین به نسبت آمریکا سنگین‌تر کند.

همچنین در بعد منطقه‌ای نیز روابط پاکستان و عربستان سعودی به عنوان دو شریک راهبردی سنتی دارای فراز و فرود‌های متعددی در سال‌های اخیر بوده است. عدم حمایت پاکستان از عربستان سعودی در جنگ یمن و نیز تلاش برای ایجاد یک سازمان موازی با سازمان همکاری‌های اسلامی –که محل سیادت عربستان سعودی است- و همکاری‌های گسترده با ترکیه و قطر باعث شد تا در چند مقطع روابط دو کشور به تیرگی گراییده و حتی عربستان، سخن از بازپس گیری کمک‌های مالی و وام‌های خود به پاکستان به میان آورد.

تابناک: آیا تحولات، به سقوط دولت و عمران خان در پاکستان منجر خواهد شد؟

مجید مختاری:

اکنون عمران خان برای کاهش فشار‌ها بر خود، پارلمان را با دستور رئیس جمهوری ملغی و دولت را برکنار کرده است. البته تا زمان تشکیل دولت موقت، دولت وی به فعالیت‌های خود در این مسند ادامه خواهد داد. با این حال انتخابات پیش روی برای آینده سیاست پاکستان و عمران خان بسیار حیاتی خواهد بود. در حقیقت عمران خان با احتساب اینکه توانایی پیروزی دوباره در انتخابات و نیز تشکیل یک دولت مستحکم‌تر را دارد، این اقدام را انجام داده است.

برداشت عمران خان از صحنه کنونی سیاست در پاکستان این است که هرچند رقبای سنتی او توانمندی ایجاد مسائل و مشکلات متعددی را برای دوام و کارآیی دولت وی را دارند، توانایی شکل دهی به یک دولت منسجم را نداشته و دیگر از حمایت مردمی برخوردار نیستند. از طرفی نواز شریف در وضعیتی قریب به تبعید در انگلیس قرار دارد و برادرش شهباز شریف و دخترش مریم نواز نیز توانایی شکل دهی به روند‌های سیاسی تحول ساز در پاکستان را ندارند. از ایالت سند نیز زرداری و پسرش بلاول، نیز در وضعیت کم و بیش یکسانی قرار دارند. البته آنان توانسته اند مولانا فضل الرحمن رئیس حزب جمعیت علمای اسلام را نیز با خود همراه سازند. این سه گروه سال گذشته نیز کمپین و راه پیمایی بزرگی را برای برکناری عمران خان ایجاد کردند که شکست خورد؛ این نخستین شکست آنان در شکل دهی به یک اتحاد برای ایجاد یک دولت ائتلافی بود.

اگر این بار نیز در انتخابات پیش روی، هر یک از این سه گروه سعی در حداکثرسازی پیروزی خود داشته باشد و نتواند یک ائتلاف جدی در برابر عمران خان ایجاد کند، حزب تحریک انصاف عمران خان بار دیگر پیروز انتخابات خواهد شد. اما در صورت شکل گیری یک ائتلاف جدی در برابر عمران خان و به خصوص در صورتی که این ائتلاف با چراغ سبز غربی‌های و سعودی‌های همراه باشد، می‌تواند شرایط را برای عمران خان و دولتش سخت کند.

تابناک: تحلیل شما از تحولات پیش روی چیست؟

مجید مختاری: به تحولات کنونی پاکستان از چند دریچه می توان نگاه کرد: نگاه اول معطوف به وضعیت داخلی این کشور است. از این منظر دولت عمران خان دولتی بود که مبتنی بر مخالفت با دو حزب اصلی و حمایت از ارتش در پاکستان روی کار آمد و خود عامل تشنج در فضای سیاسی پاکستان شد. در حقیقت عمران خان با اینکه به عنوان یک قطب جدید در سیاست پاکستان ظهور کرد، خود به عاملی برای افزایش سطح تنش در این کشور تبدیل شد. موج دستگیری سران و رهبران دیگر گروه ها همچون دستگیری زرداری، شهباز شریف، نواز شریف و دخترش، اکنون موجب ایجاد فضای دشمنی به جای رقابت در سیاست پاکستان شده و این خود حاصل رفتار دولت عمران خان است.

در سطح منطقه ای نیز فضا چندان متفاوت نیست. پاکستانی ها به رغم همه فشارهای بین المللی و منطقه ای توانستند طالبان را در رسیدن به حکومت افغانستان یاری کنند و هیچ فضایی برای همکاری با دیگر کشورها در افغانستان باز نگذاشتند. اکنون بحران افغانستان و سرریز این بحران حتی به خاک پاکستان نیز رسیده است، در حالی که دولت پاکستان تا جای ممکن، از آمریکا و بریتانیا دور و به چین نزدیک شده و همین باعث گشته است تا رقبا سعی کنند با افزایش تماس ها با دولت های غربی، شرایط را برای بازگشت به قدرت مهیا کنند. دولت عمران خان در این سال ها تلاش کرد تا سطح تنش با دولت هند را نیز افزایش دهد و با افزایش تنش ها در کشمیر به دنبال ایجاد یک جبهه علیه هند در جهان اسلام و سطح بین-الملل بود. همچنین عربستانی ها نیز چندان از شرایط کنونی رضایت ندارند و تشکیل یک دولت جدید در پاکستان را در راستای منافع خود می بینند.

در چنین شرایطی عمران خان اکنون تنها به ارتش، سازمان اطلاعات (آی اس آی) و حمایت مردمی متکی است و به خوبی می داند که پاکستانی ها نسبت به چه موضوعاتی حساسیت دارند و سعی کرده است با استفاده از آنان، مردم کشور را حول دشمن سازی از دیگر گروه ها نگه دارد. در جریان اخیر نیز عمران خان تلاش کرد تا درخواست آمریکایی ها برای ایجاد پایگاه در پاکستان را تبدیل به دستمایه ای برای حمله به دیگر گروه ها به جهت حمایت آنان از این طرح و از بین رفتن استقلال سیاست خارجی پاکستان در صورت روی کار آمدن رقبای خود جلوه دهد.

در حقیقت میراث این فضای جدید سیاسی در پاکستان را می توان شکل گیری هسته های اختلافات سیاسی بلندمدت و تبدیل فضای رقابتی سیاسی به فضای امنیتی و دشمنی نامید که در نتیجه، منجر به تضعیف مردم سالاری در پاکستان و تقویت پایه های گروه های امنیتی در سیاست این کشور شده است.

منبع خبر: تابناک

اخبار مرتبط: تاثیر تحولات اخیر پاکستان بر روابط تهران-اسلام‌آباد چیست؟