سریال خاتون قسمت ۲۳ بیست و سوم – آخر
در قسمت آخر سریال خاتون چه شد؟
کمیسر روس در هتل نشسته است که سرهنگ ملک به همراه ماری سر میرسد. ماری از او خواسته بیاید. نامههای مادر ماری را برای او آوردهاند. میگوید تاریخ عروسی در کافه پولونیا را که بدانم مادر را برای شما میآورم. من سر قولم هستم. ایشون میتونن بروند بالا پیش مادرشان.
سرهنگ ملک که مینشیند کمیسر میگوید چه خوب شد که آمدید. میگوید دامی پهن کردهام که شما میتوانید به نام خودتان تمامشان کنید و به ارتش بازگردید. ملک میگوید برنمیگردم حتی با طناب پوسیده تو. کمیسر میگوید حتی اگر بگویم در عملیات رضا فخار را بگذارم در مشتت؟ که هر کاری خواستی با او بکنی؟ این اتفاق با شما یا بیشما میافتد اما فکر کردم با شما قشنگتر است. دوئل دو عاشق با همدیگر. اما این بار شما برنده هستید. میپرسد خاتون هم با آنهاست؟ کمیسر میگوید خاتون در واقع طعمه همان دامی است که برایشان پهن شده. همکاری میکنید؟ اگر نه، دلیلی بر توضیح بیشتر نمیماند.
Khatoon serial Part 23 – The last episode
در صحنه بعد، جهانگیر روزبه در سلول بازداشت است. پیغامی برای کسی میخواهد بفرسد ولی زندانبان قبول نمیکند با او صحبت کند. بار بعد که تلاش میکند، کسی سر میرسد و میگوید ملاقاتی داری و ۵ دقیقه بیشتر وقت نداری. نظراف است. میگوید تا صبح التماس رجباف را کردم که بگذارید بیایم پیشت. سیگار آورده برای روزبه. روزبه میگوید خاتون را میخواهند ببرند سیبری. نظر. اگر ببرند دیگر نمیبینمش. دستم به هیچجا بند نیست. میروی گاراژ میرعظیم دروازه قزوین. پیش خود میرعظیم. به او میگویی که چه خبر است. میگی رضا فخار رو از زیر سنگ هم شده پیدا کنه خاتون رو نجات بده. اون میتونه.
این را هم ببینید: سریال خاتون قسمت ۲۰خاتون بازداشت است و میخواهد کسی باشد که با او حرف بزند.
میرعظیم و فخار در حال تماشای محلی هستند که برای عملیات آماده شده است. میرعظیم از او اسلحه میخواهد.
خاتون را که میبرند عملیات آغاز میشود. خاتون را میگیرند و در اختیار رابینهودیهاست. غفور را میبینند و او را مواخذه میکنند. فکر میکنند که او دیگران را لو داده است. غفور اما در دفاع از آنها صحبت میکند. رضا و خاتون به هم میرسند. ایران دست مهربانو است.رضا خبر میدهد که دایی خاتون را هم گرفتهاند.
ارتشیها در راهند و دارند میرسند. خاتون میگوید شیرزاد است. فرار میکنند. شیرزاد میگوید کسی تیراندازی نکند من اجازه تیراندازی ندادهام. از رضا فخار میخواهد که تسلیم کند خودش را. و میگوید با این کارت خاتون و همه را به کشتن می دهی. رضا میگوید اگر جم بخوری سوراخ سوراخت میکنند. خاتون میگوید بگذار برویم. میخواهی تبعیدم کنند؟ شیرزاد میگوید نمیگذارم تبعیدت کنند. شیرزاد میگوید تو را طعمه کردهاند تا همه را تکه تکه کنند. میرعظیم میپرسد: آخه چرا همیشه شما روبروی مایید؟
کمیسر رجباف دارد از دور تماشا میکند و دوربین را که پایین میآورد میگوید اینجا بکش نیستند داریم وقت تلف میکنیم. دستور حمله بدهید.
به رابینهودیها خبر میرسد که پیادهنظام دارند میآیند. شیرزاد میگوید هنوز هم نمیخواهی باور کنی؟ خاتون میگوید رضا بیا الان باید همه کنار هم بایستیم. مگر نمیبینی نیروهایش را ردیف کرده نمیشود که اینها به خاطر ما بمیرند. شیرزاد فریاد میزند که اینها دیگر خودی نیستند که به حرف من بایستند. تیراندازی شروع میشود.
این را هم ببینید: سریال جیران قسمت ۹ نهمپدر خاتون در حال پریدن است که گلوله میخورد. خاتون بلند میشود از بالین پدرش، که گلولهی رجباف به او میرسد. رضا و شیرزاد با هم میدوند به سمت خاتون. میرعظیم رجباف را با گلوله میزند. نیروهای روس تازه به قبلیها میپیوندند. شیرزاد هم سر میرسد بالای خاتون. خبر میدهد که فرار کرد ولی زخمی است و گرفتندش.
شیرزاد بدون اینکه بشنود خاتون چه میخواهد درباره ایران فرزندشان بگوید میرود که همراه با رضا با هم محاصره اشغالگران روس میشود.
رجباف لنگ لنگان به سمت شیرزاد و رضا میرود. گلولهای در هفتتیرش میگذارد. میچرخاند. کلاه شیرزاد را بر میدارد و روی جمجمهاش اسلحه میگذارد که شلیک کند. تیراندازی میکند ولی گلوله در آن نبوده است. شیرزاد زنده میماند. به او میگوید بخت نبود در کشور خودت بمیری. سوار ماشینش میکنند. بعد از آن نوبت میرعظیم میرسد. از او میپرسد چند سالت است؟ میرعظیم سوار میشود. حالا نوبت رضا فخار است. رجباف میگوید جبهه شمال در حال جنگ است به هر قیمتی باید آذوقه و مهمات برسد. نه تو نه هیچ کس دیگری نمیتواند مسیر این پل به سمت پیروزی را ناهموار کند. تا هر وقت که بخوایم میمونیم در ایران یا هر کشور دیگری. همه این هایی که مردند را تو کشتی. رضا هم سوار میشود. نوبت فرهاد است. چک میخورد و سوار میشود. خاتون زیر قطار پنهان شده است.
قطار که راه میافتد، خاتون در انبار قطار از زیر قطار بیرون می آید. با تنی رنجور، زخمی و تنها روی ریل قطار به سمت میهن باز میگردد.
این را هم ببینید: سریال ساخت ایران ۳ - قسمت ۴ چهارمنوشتهای روی تصویر میآید که نوشته ای کاش تاریخ چنین نبود و در پایان این قصه، ما قوم پیروز بودیم اما اشغال ایران تا سال ۱۳۲۴ ادامه داشت. طبق قرارداد پس از پایان جنگ، انگلیس و آمریکا نیروهای خود را از ایران بردند اما شوروی خلف وعده کرد و در ایران ماند. شوروی با حمایت از حزب دموکرات آذربایجان و جنبش خودمختار مهاباد، علاوه بر نفت شمال، به دنبال تجزیه ایران بود که با مذاکرات قوام، اولتیماتوم ترومن به استالین و سرانجام حمله ارتش ایران و همراهی مردم غیور آذربایجان، این بار پیروز این اتحاد ایران بود و ارتش شوروی در سال ۱۳۲۵ ناجار به ترک ایران شد.
سرنوشت فرزندان این سرزمین در میان این دعوا که از ابتدا بیدلل و با وجود اعلام بیطرفی به آن وارد شدند در لابلای صفحات تاریخ گم شد.
اما با وجود همه دشمنیها،دسیسهها و حنگها، آنچه از فریاد در سینه خفه شده زنان و از فغان و مبارزه مردان آن ماند، ایران بود.
روزی روزگاری ایران، پل پیروزی متفقین شد و زخمها دید، اما ماند.
پاینده ایران.
منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: سریال خاتون قسمت ۲۳ بیست و سوم – آخر
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۵ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران