سریال راهزنان قسمت ۶۱ شصت و یک

 

آلپ ارسلان به همراه هرمز و اوزر در انبار کارتال منتظر او نشسته اند.کارتال که وارد می‌شود میگوید که اصرار داشتند تا با او صحبت کنند.

هرمز می گوید که اگر گوش می کند می توانند صحبت کنند.اوزر می‌گوید که مشکل او با اونال ربطی به تجارتشان ندارد و مانند گذشته می توانند با هم تجارت کنند.کارتال میپرسد که یعنی وانمود کنند که هیچ اتفاقی نیافتاده و او هر وقت خواست می‌تواند اونال خان را بکشد؟اوزر پاسخ می‌دهد که نمی خواهند بدانند که می خواهد چه کسی را بکشد و او هم بهتر است مانند اونال صحبت نکند،و اگر نه مانند او ضرر می کند.کارتال شروع به تهدید آلپ ارسلان می‌کند و می‌گوید که اگر بخواهد انتقام بگیرد،یک شب وارد اتاق خوابش می شود و او را می‌کشد،اگر عمویش هرمز هم بخواهد انتقامش را بگیرد او را هم می کشد.هرمز با عصبانیت از جا بلند می شود و می‌گوید که حسابش را می‌رسد.در همین زمان لیزر های اسلحه روی اوزر،هرمز و الپ ارسلان می‌افتد.کارتال از جایش بلند می شود و دستش را به سمت هرمز دراز می کند و می‌گوید که دستش را ببوسد تا از جانشان بگذرد.

در همین زمان الیاس،انیشته،رها،بحری و ازبر کانتینرهای اسلحه کارتال را پیدا می کنند و آنها را بار کامیون می کنند و به راه می افتند.

هرمز وقتی کارتال او را تهدید می‌کند به او می گوید که یه روز سرش را می برد و برای ویکتور که قرار است همین الان با او تماس بگیرد می فرستد.در همین زمان یکی از افراد کارتال به او نزدیک شده و گوشی را به دستش میدهد.کارتال بعد از شنیدن حرف های ویکتور اشاره می‌کند و لیزر های اسلحه از روی هرمز و آلپ ارسلان و اوزر برداشته می‌شود.کارتال با تهدید به هرمز میگوید :《اگه با اسلحه هام کاری کنید نمیزارم طائفه هیچ کدومتون زنده بمونن》هرمز هم در جواب او را تهدید می کند و می رود.

این را هم ببینید:  سریال بی صداقت - صداقت سیز قسمت ۳ سوم

هرمز و اوزر به همراه آلپ ارسلان با ماشین به راه می افتند.هرمز به آلپ ارسلان می گوید که با الیاس تماس بگیرد و بگوید که اسلحه ها را تحویل تیپی بدهند.

تیپی کنار آتش در ماشین نشسته است.آتش از او می پرسد که هرمز اسلحه های کارتال را گرفته تا او برایش بفروشد،اما او اینجا چه کار دارد؟

تیپی می‌گوید که اگر موقع معامله کارشان لو رفت و کسی آنها را فروخت،آن فرد آتش نباشد.آتش میپرسد که چرا این حرف را می زند؟تیپی می‌گوید که به همان علتی که ایلکلر سلیم را فروخت.الیاس و بقیه با بار اسلحه می‌رسند و الیاس تریلی ها را تحویل تیپی میدهد.ازبر هم با ماشین می‌رسد و الیاس و بقیه را با خود میبرد.

در کلبه‌ای روستایی محمود که گردنش باند پیچی است چشم باز می کند و پیرزنی را مادر اولدوز خطاب می‌کند.پیرزن غذای محمود را می‌کشد و برایش می‌آورد.محمود بعد از خوردن غذا میپرسد که کسی سراغی از او نگرفته است؟پیرزن میگوید فقط همان روز اول قاتل ها به آنجا آمده اند و سراغ مردی زخمی را گرفتند و دیگر خبری نشده است.اولدوز از محمود می‌خواهد که از قاتل ها دوری کند و او پسرش را ده سال پیش از دست داده و خدا او را برایش فرستاده است.محمود از اولدوز لباس های پسرش را می خواهد و می گوید که می خواهد به برادرش سر بزند.

هرمز و بقیه افراد در زیر زمین نمایشگاه جلسه گذاشته اند و هرمز توضیح میدهد که آنها اموال ویکتور را برداشته اند و او برای برگشت اموالش به همه رشوه خواهد داد.وهبی میپرسد که ویکتور کارتال را نمیکشد؟هرمز می‌گوید نه چون کارتال به دردش میخورد.

این را هم ببینید:  سریال قیام عثمان قسمت ۳۲۱ سیصد و بیست و یکم

بحری میپرسد چه کسی می‌تواند آنها را لو بدهد؟هرمز میگوید:《هرکسی که سر میز از همه ضعیف تره》آنها احتمال میدهند که ایلکلر اینکار را بکند یا توپراک،اما آتش نمی تواند آنها را لو بدهد،چون تیپی او را تحت نظر دارد.ثروت میپرسد که دیگر نمی خواهند نقشه آلپ ارسلان که درگیر کردن روس ها با کارتال است را اجرا کنند؟هرمز می‌گوید که الان نقشه شان این است که تا قبل از اینکه دوباره کارتال با روس ها همکاری کند او را شکست بدهند.آلپ ارسلان میگوید که اجازه بدهد ایلکلر و توپراک را تعقیب کنند تا اگر با کارتال تماس گرفتند وارد عمل شوند.هرمز میگوید که وارد عمل نشوند و به او خبر بدهند.

هرمز از جایش بلند می شود و می گوید که کارتال خانواده هایشان را تهدید کرده،پس همه مواظب خودشان باشند.

در خانه اونال،ایلماز از اوزر میپرسد که با اسلحه تهدید شدند و ویکتور هم تماس گرفت،پس چطور جان سالم به در بردند؟اوزر میگوید که آلپ ارسلان سلاح های ویکتور را دزدید و کارتال هم که دید کشتن آنها اوضاع را بدتر می کند آزادشان کرد.اونال میپرسد که آیا او از نقشه آلپ ارسلان خبر داشت؟اوزر جواب منفی می دهد.اونال میگوید هر دو عموی آلپ ارسلان از نشستن او پشت میز ناراحت هستند،پس برای بلند کردن او از صندلی اول باید حساب کارتال را برسند.ایلماز میگوید که باز هم دارد نقشه می‌کشد و نمی‌تواند چهل روز طاقت بیاورد تا عذاداریش تمام شود.اونال می گوید که به او مربوط نیست و از سر میز بلند می شود.

کلیک کنید و به یوتیوب پندار بپیوندید

منبع خبر: پندار

اخبار مرتبط: سریال راهزنان قسمت ۶۱ شصت و یک