توقع نداشتم سرهنگ معزی خیانت کند!
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه _ صادق وفایی: دومینقسمت از معرفی و مرور خاطرات امیرسرتیپ خلبان جانباز محمد عتیقهچی بهعنوان یکی از عقابان آسمان ایران در سالهای دفاع مقدس، امروز دوشنبه ۲۹ فروردین همزمان با روز ارتش جمهوری اسلامی ایران منتشر میشود. عتیقهچی یکی از هزاران است؛ هزاران خلبانی که در حراست از آسمان و زمین ایران به شهادت رسیده، جانباز شده و یا امروز خاطرات تلخوشیرینی را به دوش میکشند.
عتیقهچی در کتاب خاطرات خود با عنوان «پرواز با آتش» که چندروز پیش قسمت اول گزارش بررسی آن را اینجا: «مرورخاطرات امیر محمد عتیقهچی / آموزش در پاکستان بهتر از آمریکا بود» منتشر کردیم، از عقابانی چون عباس بابایی نام میبرد و او را یک مسلمان واقعی و انسانی بسیار سالم معرفی میکند. یا به بیژن عاصم و منصور ستاری بهعنوان مردان راداری اشاره میکند که در ایستگاه رادار زمینی با از خودگذشتگی و ایثار، هواپیماها را هدایت میکردند. بیژن عاصم که اینروزها بهدلیل بیماری خانهنشین است، در کلام عتیقهچی، یکاعجوبه و مرد بالفطره راداری است که میتوانست با چشمبسته ۵۰ هواپیما را پای دستگاه رادار هدایت کند. قهرمان دیگری که عتیقهچی از او یاد میکند، امیر خلبان فرجالله براتپور فرمانده دسته پروازی حمله به H3 است که اینروزها بهدلیل فشارهای ناشی از پروازهای جنگ، با نخاعی که به یکمو بند است و دستی که به رعشه مبتلاست، زندگی میکند.
علاوه بر فداکاریها، در خاطرات عتیقهچی از خیانتها هم صحبت شده که مرورشان خواهیم کرد. اما بدنه خاطرات اینخلبان، درباره مردانی چون اوست فقط زمانی پوتین سربازی را از پا درمیآوردند که قصد خواندن نماز و عبادت داشتند و حتی گاهی ناچار بودند بهدلیل استمرار مأموریت گشت هوایی، نماز خود را با تیمم در هواپیما بخوانند. عتیقهچی عادت داشته همیشه پیش از پرواز، زیر لب آیه «فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین» را بخواند و با یک صلوات سوار هواپیما شود. او بیشتر پروازهای جنگی خود را با کد و اسم «رضا» یعنی نام فرزندش نامگذاری میکرد که ایننامگذاری نیز به عشق امام هشتم (ع) انجام شده بود.
اینخلبان علاوه بر بمبارانهای مواضع دشمن و پروازهای گشت و پشتیبانی، موفق شد در طول نبردهای هوایی دفاع مقدس، ۵ هواپیمای دشمن را هدف قرار داده و باعث انهدامشان شود: یک فروند MIG21 و چهارفروند MIG23.
قسمت اول مرور خاطرات اینقهرمان ملی، مربوط مقطع ابتدای زندگی تا شروع جنگ تحمیلی را شامل میشد. در ادامه و در قسمت دوم، خاطرات عتیقهچی را در برهه دفاع مقدس از شروع جنگ تا پایان آن و بازنشستگی این امیر خلبان مرور میکنیم؛
* شروع جنگ و رفتن به پایگاه همدان
عتیقهچی میگوید هنوز کمر شکسته نیروی هوایی از آسیبهای کودتای نقاب، راست نشده بود که خبرهای درگیریهای مرزی با عراق به گوش رسید. اما خلبانان پایگاه بندرعباس خبر چندانی از اینشرایط نداشتند و بهطور جستهگریخته خبرهایی از سانحههای خلبانان پایگاههای تبریز و همدان به گوششان میرسید. یکی از اینسوانح، مربوط به امیر آزاده خلبان حسین لشکری بود که ۲۷ شهریور ۵۹ چند روز پیش از شروع رسمی جنگ مورد اصابت پدافند دشمن قرار گرفت و به اسارت درآمد. لشکری که به سید الاسرای جنگ معروف است، ۱۸ سال اسارت را تحمل کرد و سپس به میهن بازگشت اما در نهایت براثر عوارض اسارت به شهادت رسید. عتیقهچی درباره اینخلبان گفته «وقتی برگشت و تا آخر که شهید شد، نتوانست با خیلی چیزها کنار بیاید.» (صفحه ۲۰۴)
نکته جالبی که راوی کتاب «پرواز با آتش» درباره اسرای خلبان جنگ به آن اشاره کرده، این است که ایران در طول جنگ ۵۶ خلبان اسیر داشت. اما نیروهای بعثی تعداد خلبانان اسیر کمتری داشتند. چون صندلیهای پران هواپیماهای آنها خوب عمل نمیکرد و بیشترشان در اثر سانحه کشته میشدند.
شاید عجیب باشد ولی دوران جنگ برای ما، دورانی خوب و خوش و با آرامش فکری بیشتری بود. آنموقع حقیقتاً بچهها با تقوا و یکدست و خالص بودند و ما فقط یکدغدغه داشتیم دوساعت پس از بمباران نقاط مختلف ایران توسط هواپیماهای عراقی، هشت هواپیمای شکاری از پایگاههای بوشهر و همدان برخاسته و نقاط از پیش تعیینشده در عراق را بهعنوان اولین عملیات انتقام بمباران کردند. اما پایگاه بندرعباس با فرماندهی سرگرد شهید داریوش ندیمی در آنلحظات، منتظر دستور بود. با رسیدن دستور، بنا شد تعدادی از خلبانها در اینپایگاه مانده و تعدادی دیگر، بین پایگاههای دیگر تقسیم شوند. به اینترتیب پایگاه همدان، ۱۶ خلبان از پایگاه بندرعباس گرفت که ۸ تن از آنان کابین جلو و ۸ تن دیگر کابین عقب بودند. در این نقل و انتقالات، عتقیهچی بهعنوان معاون سرگرد ندیمی، نام خود را هم بین خلبانان اعزامی به همدان نوشت. او میگوید در روزهای اول جنگ تصور میکرده جنگ ایران و عراق، مانند جنگ ۶ روزه اعراب و اسرائیل و یا جنگ ۱۰ روزه هند و پاکستان، ظرف چندروز به پایان میرسد. او همچنین در مقایسه شرایط امروز با ابتدای جنگ میگوید امروز اگر جنگی شود، افراد جنگدیده زیادی وجود دارند اما در آنبرهه، خلبانهای ایرانی فقط در مانورها پرواز کرده بودند. عتیقهچی در خاطراتش گفته: «شاید عجیب باشد ولی دوران جنگ برای ما، دورانی خوب و خوش و با آرامش فکری بیشتری بود. آنموقع حقیقتاً بچهها با تقوا و یکدست و خالص بودند و ما فقط یکدغدغه داشتیم.» (صفحه ۲۰۹) اینخلبان از همدلی مردم با نیروهای نظامی هم گفته است. مثال بارز او از اینهمدلی، درباره روزهای ابتدایی جنگ است که هزینه غذا و خوراک پرسنل نیروی هوایی توسط مردم تأمین میشد. «نظام هیچوقت کسی را به زور وادار به جنگ نکرد. نیروی هوایی، زمینی، بسیجی، سپاهی؛ همه اغلب داوطلب بودند. ممکن بود ارتش در مواقعی تعدادی از پرسنلش را لازم داشت که باید میرفتند و همکاری میکردند ولی کسی را به زور به جبهه نفرستادند. حتی اگر بعضی اوقات ارتشیها مقداری سرپیچی میکردند، باز مقابله به مثل نبود.» (صفحه ۲۱۰)
عتیقهچی، در جمعی که ارشدشان شهید سرگرد محمدحسن قهستانی بود، با یکهواپیمای ضدزیردریایی P3 که به بندرعباس مأمور شده بود، به همدان رفت. پس از او هم داریوش ندیمی، خود را با یکفروند فانتوم به پایگاه همدان رساند. چون دستور رسیده بود چند فروند F4 از پایگاه بندرعباس به همدان بروند. عتیقهچی درباره پایگاه همدانِ آن روزها گفته با وجود این که مدت کوتاهی از کودتای نقاب میگذشت و اعدامهای پس از کودتا، شرایط بدی را برای خلبانان درست کرده بودند، اما با شروع جنگ روحیهها بسیار خوب و بالا بوده است.
در روز اول مهرماه ۵۹ که عملیات گسترده انتقام ایران با عنوان کمان ۹۹ انجام شد، عتیقهچی دو پرواز تاپ کاور یا پشتیبانی هوایی انجام داد. او در دومین روز حضور در پایگاه همدان، مأمور شد در یکپرواز چهارفروندی، که بهعنوان شماره سه پرواز انتخاب شده بود، پایگاه ناصریه عراق در جنوب بغداد و بصره را بمباران کند.
* شگرد فرار از پدافند و موشکهای دشمن و مصیبتهای پدافند خودی
در همانروزهای اول در لب مرز، حدود ده ردیف به شکل زیگزاگی و با فاصله چندکیلومتر از هم، تعدادی آدم چیدند که وظیفهشان این بود که فقط شماره خودشان و تعداد هواپیماهای ایرانی را که از مرز رد میشدند در بیسیم دستیشان بگویند. به اینترتیب عراقیها اهداف ما را پیدا میکردند و به پدافند آنمنطقه آمادهباش میدادند و آنها هم قبل از رسیدن ما، آتشبازی را شروع میکردند با گذشت مدتی از جنگ، پدافند عراق بهمرور قدرتمندتر شد که عتیقهچی درباره شگرد خود در حمله به پایگاههای دشمن گفته، ابتدا با رگبار مسلسل هواپیما آتش ضدهوایی را خاموش کرده و سپس دنبال هدف خود میگشته است. همچنین روایت کرده برای فرار از دست موشکهای زمین به هوای دشمن، تنها یکراه وجود داشته است؛ اینکه خلبان ضمن داشتن حس دقیق و دلوجرئت زیاد، اجازه دهد موشک خیلی به او نزدیک شود و در یکلحظه، بهشدت گردش کند. چون موشک توانایی گردش یا پیچیدنی شبیه به هواپیما ندارد و البته پس از انحراف، در نهایت در فاصله ۳۰ پایی هواپیما خودکشی کرده و منفجر میشود. «در همانروزهای اول در لب مرز، حدود ده ردیف به شکل زیگزاگی و با فاصله چندکیلومتر از هم، تعدادی آدم چیدند که وظیفهشان این بود که فقط شماره خودشان و تعداد هواپیماهای ایرانی را که از مرز رد میشدند در بیسیم دستیشان بگویند. به اینترتیب عراقیها اهداف ما را پیدا میکردند و به پدافند آنمنطقه آمادهباش میدادند و آنها هم قبل از رسیدن ما، آتشبازی را شروع میکردند.» (صفحه ۲۱۹) البته ترس از پدافند خودی که در برگشت از خاک دشمن در دل خلبان بود، از دیگر مواردی است که عتیقهچی هم مانند خلبانان دیگر نیروی هوایی، درباره پدافند زمین به هوای روزهای اول جنگ روایت کرده است. «عراقیها آنطرف نمیتوانستند ما را بزنند ولی اینطرف، ایرانیها میزدند. کسانی مثل یونس خوشبین و شهاب سلطانی، روی رودخانه کرخه توسط پدافند خودی زده شدند. این دو نفر از F5 بیرون پریدند ولی در آب و زیر چتر خودشان خفه شدند.» (صفحه ۲۲۱)
* جاسوسها و ترسهای خلبانها
مانند دیگر خلبانهای دوران دفاع مقدس، در خاطرات عتیقهچی هم به جاسوسیها و خیانتها در طول جنگ برمیخوریم. نمونه بارز اینخاطرات، فردی است که اوایل جنگ، اطراف پایگاه بوشهر به بهانه ماهیگیری در قایقی چوبی مینشسته و با فشار دکمهای در دستگاه بیسیم، جهت پرواز هواپیماهای خودی را به دشمن خبر میداده است. البته عتیقهچی از یک افسر نیروی زمینی زمان شاه هم یاد کرده که در جنگ، خطر مسیرها و درههایی که عراق در آنها کابل بسته بود تا هواپیماهای ایرانی به آنها گیر کنند، برای او مشخص میکرده و این خلبان با اطلاعات این فرد ارتشی به عملیات برون مرزی میرفته و سالم به میهن بازمیگشته است. اینافسر نیروی زمینی در سالهای پیش از انقلاب، مدت ۱۶ سال در عراق چوپانی کرده بود.
اینخلبان در روایت سالهای انقلاب و جنگ، از دستکاری هواپیماها هم در خاطراتی دارد که در یکنمونه از آنها، سرگرد رحیم ذوقی مقدم با یک F5 از مهرآباد برخاست اما هنوز تیکآف نکرده بود که هواپیمایش سقوط کرد و همراه با کابین عقبش به شهادت رسید. اینسانحه به ایندلیل رخ داد که نیروهای ضدانقلاب به سربازی که پای هواپیما پست میداده، آموزش داده بودند با انبردست، کابل کنترلکننده دُم هواپیما را طوری ببرد که قطع نشود و اصطلاحاً به یکمو بند باشد. چندخلبان دیگر هم در طول جنگ بهعلت همیندستکاریهای ضدانقلاب و استنشاق اکسیژن سمی در کابین هواپیما سانحه دادند که یکی از بازماندگانشان سرتیپ خلبان احمدعلی شیرچی است که به گفته عتیقهچی هنوز نمیتواند درست نفس بکشد و درگیر دکتر و درمان است.
در خاطرات عتیقهچی، همچنین درباره ترسهای گهگاهی خلبانها هم مطلب جالبی وجود دارد. او در خاطراتش گفته: «ما در همدان چهار هواپیمای دوربیندار داشتیم که همیشه چهارنفر آنها را میبردند: من، ستوان یکم سیروس باهری، سرهنگ ناصر کاظمی و سرهنگ فرجالله براتپور که آنزمان معاون عملیات پایگاه سوم شکاری بود. اینهواپیماها مختص ما بود چون میدانستند ما صددرصد روی هدفیم. همه بچهها زحمت میکشیدند ولی بعضیها گاهی به هدف هم میرسیدند ولی با دیدن پدافند دشمن، برمیگشتند یا بمبهایشان را در بیابان میریختند.» (صفحه ۱۱۳)
* جنگ فانتوم با تانک در روزهای اول
جنگِ فانتوم با تانک هم، یکی از مسائلی است که عتیقهچی هم مانند دیگر خلبانانی که خاطرات خود را از روزهای اول جنگ روایت کردهاند، به آن اشاره کرده است. البته اینکار در دنیا مرسوم نیست اما خلبانان شکاری ایران در روزهای ابتدای جنگ به شکار تانکهای دشمن رفتند که به روایت عتیقهچی، به همیندلیل طی ۴۵ روز اول جنگ، بیش از ۲۰ سانحه دادند. خاطره جالب او از بمباران تانکهای دشمن، درباره برق تازگی آنهاست که از آسمان، جلب توجه میکرده و طوری بوده که گویی تازه از کارخانه بیرون آمدهاند. در روزهای ابتدایی جنگ، هر روز حدود شصت تا هفتاد سورتی پرواز برای انهدام تانکهای عراقی انجام شد که عتیقهچی از روز سوم و چهارم جنگ، تقریباً بهطور یک روز در میان در اینپروازها حضور داشت و در ارتفاع پایین خود را روی سر دشمن میرساند.
خلبانها معمولاً جنازه نداشتند. معمولاً هرچه از بدن سانحه دیدهها که پیدا میشد، به پایگاه میآمد و گروه مخصوصی با پنبه و شن، طوری جنازه درست میکردند که هم سنگینی داشته باشد و هم از روی کفن، فرم بدن کامل دیده شود نکته مهم و جالب دیگر در خاطرات عتیقهچی، درباره پیکر خلبانهای شهید است. او میگوید «خلبانها معمولاً جنازه نداشتند. معمولاً هرچه از بدن سانحه دیدهها که پیدا میشد، به پایگاه میآمد و گروه مخصوصی با پنبه و شن، طوری جنازه درست میکردند که هم سنگینی داشته باشد و هم از روی کفن، فرم بدن کامل دیده شود.» (صفحه ۲۲۷) البته او به شهدای خلبانی هم اشاره کرده که در خلیج فارس یا آب سقوط کرده و جنازه ندارند؛ شهدایی مثل هاشم آلآقا، رضا آذرفر، محمود امام و یا محمد فاتحچهر. عتیقهچی میگوید با وجود این که پایگاه بندرعباس از عراق بسیار دور بود و یکپایگاه پشتیبانیکننده بود، اما بیشترین سانحه را در نیروی هوایی داد و از ۵۰ خلبان آن، حدود ۱۲ تا ۱۳ نفر در روزهای ابتدایی جنگ به شهادت رسیدند.
با رفتن به یک مرخصی کوتاه، عتیقه چی و محمدحسن قهستانی روز ۱۳ یا ۱۴ مهر به پایگاه همدان بازگشته و بهدلیل نبود خوراک و غذای مناسب با خوردن یکتکه نان خشک که به سختی هم خورده شد، برای انجام مأموریت پرواز، و نیروهای دشمن را روی جاده اهواز – دزفول بمباران کردند.
روایت ایثار و از خودگذشتگی خلبانان شکاری نیروی هوایی در روزهای اول جنگ، آنجا تکمیل میشود که عتیقهچی میگوید خلبانان پایگاه بندرعباس و دیگر پایگاهها، در ابتدا در پایگاهها نه خانه داشتند و نه زندگی و استراحت. اما با وجود صفر بودن امکانات رفاهی، صدای اعتراض یا گلایهای از یک خلبان شنیده نشد. او همچنین میگوید در طول هشت سال جنگ، یک ریال بابت جنگ به حقوق خلبان و غیرخلبان اضافه نشد. «وقتی انقلاب شد، حقوق ما در بندرعباس هفده هزار تومن بود و در سال ۶۷ و نزدیک پایان جنگ، به هجده هزار تومن رسیده بود.» (صفحه ۲۲۸)
عتیقهچی در پایگاه بندرعباس
* لغو مأموریت در اولین پرواز بر فراز جهنم بغداد
عتیقهچی در طول ۴۵ روز اول جنگ، دوبار برای بمباران هدف سخت و مرگبار پایگاه کرکوک اعزام شد. او در طول جنگ، پادگانهای سیدصادق، پنجوین، شهر بغداد، انبار مهمات تکریت، پالایشگاه ناصریه و … را هم بمباران کرد. البته استتار هواپیماهای شکاری ایران در طول جنگ، متناسب با خاک و اقلیم عراق بود، اما خلبانان ایرانی بهدلیل پدافند شدید دوربرد و بردِ متوسط عراق، ناچار بودند در ارتفاع بسیار پایین یا بهقول عتیقهچی «چسبیده به خاک» پرواز کنند تا توسط رادار دشمن ردیابی نشوند. او در خاطرات خود به شباهت پدافند شهر تکریت و بغداد هم اشاره کرده و گفته تکریت هم مثل بغداد سهردیف یا رینگ پدافند داشت که از توپ ضدهوایی، موشکهای کوتاهبرد و موشکهای برد بالا تشکیل شده بودند. او در فرازی از خاطرات خود، پدافند بغداد را اینگونه تشریح میکند: «رینگ خارج از شهر، موشکهایی بودند که ارتفاع بالا را میزدند. رینگ بعدی توپهای ضدهوایی بیستوسه میلیمتری راداری و توپهای بیست میلیمتری شلیکا بود. وسعت حلقه اول و دوم شاید تا پنجشش مایل دور تا دور بغداد را پوشش میداد. بعد از ایندوتا، میرسیدیم به دیوارههای ابتدایی بغداد و رینگ سوم. رینگ سوم، موشکهای کوتاه برد راداری با دود سفید و قابل حرکت داشت و ارتفاع پایین را میزد. از بغل که نگاه میکردیم، معلوم بود که از روی چیزی مثل خودروی استتارشده رها میشوند. اینموشک خیلی مشکلساز بود از اینجهت که روی هواپیما قفل میکرد و تا نمیخورد ول نمیکرد.» (صفحه ۲۴۷)
در رینگ دوم، به قدری آتش زیاد بود که دیگر تشخیص دادم احتمال زدن ما صددرصد است. و ترسیدم ادامه بدهم و وارد بغداد شوم. داخل رینگ دوم و در انتهای آن، وقتی برای برگشت چرخیدم، رینگ سوم هم شروع کرد. اینجا بود که در سرزمین آتش قرار گرفتیم. نمیتوانم بگویم ترسیده بودیم ولی پیشبینی اینحجم از آتش را نمیکردیم. مجبور شدیم برگردیم بهدلیل چنین ساختاری، عتیقهچی در اولینپرواز خود برای بمباران پالایشگاه بغداد، ناچار شد نرسیده به وسط شهر بغداد، برگردد. «در رینگ دوم، به قدری آتش زیاد بود که دیگر تشخیص دادم احتمال زدن ما صددرصد است. و ترسیدم ادامه بدهم و وارد بغداد شوم. داخل رینگ دوم و در انتهای آن، وقتی برای برگشت چرخیدم، رینگ سوم هم شروع کرد. اینجا بود که در سرزمین آتش قرار گرفتیم. نمیتوانم بگویم ترسیده بودیم ولی پیشبینی اینحجم از آتش را نمیکردیم. مجبور شدیم برگردیم.» (صفحه ۲۴۸)
یکی از خاطرات عتیقهچی، مربوط به بمباران پادگان پنجوین در ۳۰ مهر ۵۹ است که در قالب یکماموریت دوفروندی با لیدری او انجام شد. در اینپرواز، منصور کاظمیان که در پرواز معروف بغداد، کابین عقب شهید عباس دوران بود، بهعنوان کابین عقب عتیقهچی پرواز کرد که عتیقهچی درباره اینخلبان گفته، بسیار خونسرد و آرام بود و کابین جلو را به هول و اضطراب نمیانداخت. در اینپرواز ۵۵ دقیقهای، بدنه هواپیمای عتیقهچی و کاظمیان بهدلیل اصابت گلولههای ضدهوایی، سوراخ سوراخ شد و حدود ۱۰ تا ۱۵ گلوله هم به محل اتصال باک اضافه بنزین به بدنه هواپیما برخورد کرد. همچنین هیدرولیک سمت چپ هواپیما بهدلیل اصابت گلولههای ضدهوایی از کار افتاد. این هواپیما با بازگشت به آشیانه، پس از دو هفته تعمیر دوباره عملیاتی شد.
* بمباران الرشید؛ دومین مهمانی در بغداد
ششم آبان ۵۹ بود که عتیقهچی بهقول خود به دومین مهمانیاش در بغداد دعوت شد. در اینماموریت، او همراه با کابین عقب خود محمد طالبیان، برای زدن پایگاه هوایی الرشید بغداد از همدان برخاست و ۱۲ بمب ۵۰۰ پوندیِ هایدرگ با خود حمل کرد. اینبمبها دارای چتر هستند و به هواپیماهای بمبافکن فرصت فرار و عدم اصابت ترکشهای بمب را میدهند. شهر بغداد در آنزمان سهفرودگاه داشت؛ فرودگاه بینالمللی صدام در شرق، یکفرودگاه شخصی در غرب و خارج از شهر و دیگری، پایگاه هوایی الرشید که فرودگاهی شبیه به مهرآباد تهران بود اما هواپیماهای نظامی در آن نشست و برخاست داشتند. عتیقهچی در خاطرات خود گفته با وجود اینکه آن روز واقعاً یکروز وحشتناک بوده، اما قصد نداشته مانند مرتبه پیش، از روی آسمان بغداد بازگردد و با رساندن خود به روی هدف کاری کرده که واقعاً خودکشی محسوب میشده است.
در اینعملیات، محمد طالبیان بهعنوان خلبان کابین عقب، با وجود منحرفکردن موشکهای مختلف، بهدلیل تعدد آنها، موفق به منحرفکردن یکی از موشکها نشده و موشک به بال چپ فانتوم اصابت میکند. عتیقهچی با بال صدمهدیده، خود را روی رمپ پروازی و آشیانههای پایگاه الرشید رساند و بمبهای خود را رها کرد که همزمان چراغ اعلام خطر هواپیمایش روشن شد. در همینلحظه موتور چپ هواپیما از کار افتاد و در نتیجه هیدرولیک و ژنراتور سمت چپ فانتوم هم از دسترس خلبان خارج شدند. به اینترتیب، عتیقهچی موتور راست خود را روی حالت افتربرنر یا پسسوز قرار داد و موفق شد از دست موشکهای پدافند که بهسمتش شلیک شدند فرار کند. موشکی که به هواپیمای عتیقهچی و طالبیان برخورد کرده بود، از پایین به موتور اصابت کرده و از بالا خارج شده بود. اما از خوشاقبالی دوخلبان، این موشک منفجر نشد. همچنین گلولههای ضدهوایی، زیر بدنه اینفانتوم را اصطلاحاً آبکش، و دُم و انتهای اگزوز را پاره کرده بودند.
عتیقهچی و طالبیان در اینماموریتِ بمباران، ۱۵ فروند هواپیمای شکاری دشمن را بهطور کامل منهدم کرده و ۵۰ درصد به پایگاه الرشید صدمه زدند.
* نجات از سانحه در بمباران پادگان سیدصادق
روز ۱۳ آبان ۵۹ مأموریت بمباران پادگان سیدصادق به محمد عتیقهچی ابلاغ شد. در اینماموریت دوفروندی، خلبان هواپیمای شماره ۲، اسدالله حائری بود. با رسیدن به منطقه دشمن، توپهای ضدهوایی استتارشده بهسمت فانتوم عتیقهچی اجرای آتش کردند که درنتیجه این شلیکها، هواپیما برای لحظاتی غیرقابل کنترل شد و دماغه آن بهصورت حرکتهای بالا و پایین موج برداشت. با از دستدادن سیستم هیدرولیک، عتیقهچی سعی کرد تا جای ممکن خود را به ایران نزدیک کند و بعد اگر ناچار شد، اقدام به اجکت کند. او در اینلحظات، بهدلیل ارتفاع کم و سرعت صوت، نمیتوانست سرش را به عقب برگردانده و وضعیت عقب هواپیما را وارسی کند. اما با مهار هواپیمای سرکش و ارتفاع گرفتن، اینخلبان به عقب برگشته و پشت هواپیمای خود را وارسی کرد. او متوجه سوراخ بزرگی به قطر ۴۰ تا ۵۰ سانتی متر روی بال خود شد. اینسوراخ با شلیک گلوله توپ اراده بلند با برد ۱۶ کیلومتر روی بدنه هواپیما ایجاد شده بود.
عتیقهچی موفق شد اینفانتوم زخمی را بدون سیستم هیدرولیک و در حالی که فرامین بازشدن چرخ زیر هواپیما هم از کار افتاده بود، به باند پایگاه همدان نزدیک کند. اما در لحظات آخر چارهای جز اجکت و خروج اضطراری باقی نماند. او سعی کرد اقدام به اجکت کند که بهدلیل هول و اضطراب، بهاشتباه دسته چتر عقب هواپیما را کشید عتیقهچی موفق شد اینفانتوم زخمی را بدون سیستم هیدرولیک و در حالی که فرامین بازشدن چرخ زیر هواپیما هم از کار افتاده بود، به باند پایگاه همدان نزدیک کند. اما در لحظات آخر چارهای جز اجکت و خروج اضطراری باقی نماند. او سعی کرد اقدام به اجکت کند که بهدلیل هول و اضطراب، بهاشتباه دسته چتر عقب هواپیما را کشید و درنتیجه هواپیما بهجای این که با سینه به زمین بخورد، با دماغه به زمین خورد و روی باند ادامه مسیر داد تا موقف شد.
پس از این سانحه برای تشویق به عتیقهچی حواله یکخودروی پیکان داده شد که او با ردّ آن، درخواست سهروز مرخصی برای رفتن به تهران و دیدار با همسر و فرزند خود را مطرح کرد.
* ابلاغ دوباره مأموریت پالایشگاه بغداد
بمباران پالایشگاه بغداد که عتیقهچی در پرواز اول خود به بغداد، با ناکامی از حمله به آن به ایران بازگشت، ماموریتِ روز ۱۹ دی ۵۹ او بود و اینبار با کابین عقبی محمد جولانیان به اینماموریت رفت؛ مأموریتی که به قول او، اسمش مو را به تن فرد راست میکرد. او اینبار هم در رینگ دوم پدافند بغداد با چنانآتشی روبرو شد که فکر بازگشت دوباره، به ذهنش هجوم آورد. تا اینمقطع از مأموریت، جولانیان بهعنوان کابین عقب موفق شده بود، هفت موشک SAM6 و SAM3 دشمن را دیفیت یا منحرف کند. اما پیش از گذر از رینگ دوم، عتیقهچی و جولانیان برخورد حدود چهل گلوله ضدهوایی را به زیر بدنه هواپیمای خود حس کردند. اما خود را به پالایشگاه رسانده و اقدام به بمباران کردند و بهسمت ایران برگشتند. گلولههای برخورده به فانتوم عتیقهچی و جولانیان، از تیربار شلیکا شلیک شده و بدنه را مانند آبکش سوراخسوراخ و قسمت انتهای موتور را هم زخمی کرده بودند.
میزان خسارت به پالایشگاه بغداد در اینماموریت، ۴۵ درصد تخمین زده شد که برای یکعملیات تکفروندی، نتیجه قابل قبولی محسوب میشود. فانتوم مورد استفاده در اینماموریت هم ظرف سهروز با قطعات سالم هواپیماهای سانحهدیده، تعمیر و آماده پرواز شد. «قانون دنیا این است که حتی اگر فقط چرخ هواپیما در سانحهای شکست، از یکچراغش هم نباید استفاده کرد ولی در فشار تحریمها، بچهها مجبور بودند از طرف سالم هواپیمایی که زمین خورده و نصفش هم سوخته، استفاده کنند.» (صفحه ۲۸۵)
* چرا عتیقهچی در حمله به H3 رزرو بود؟
همانطور که میدانیم، عملیات حمله به H3 در سهمرحله انجام شد و مرحله سوم بود که با موفقیت همراه بود. در مرحله اول این عملیات که لیدر دسته پروازی، سروان علی صابونچی بود، خلبانها با روحیه بالا اقدام به تیکآف از پایگاه همدان کردند اما احساسشان این بود که با انهدام پایگاههای سهگانه الولید، هیچکدام زنده بازنمیگردند. در اینمرحله، عتیقهچی لیدر یکی از دستههای زیرمجموعه بود و عباس کوپال را بهعنوان کابین عقب با خود داشت. در مرحله اول، مجوز نشستن در یکباند اضطراری در خاک سوریه گرفته شده بود اما تانکرهای سوخترسان چنین مجوزی نداشتند. خلبانهای عملکننده در اینمرحله از عملیات مذکور، با سروان محمدرضا قرهباغی در برج مراقبت هماهنگ بودند و در سکوت مطلق رادیویی اقدام به تیکآف کردند. در مرحله اول، به روایت عتیقهچی، فانتوم ها پس از سوختگیری روی دریاچه ارومیه، منتظر مجوز سفارت ترکیه برای ورود به خاک اینکشور بودند تا درصورت تعقیب توسط هواپیماهای عراقی، از آسمان ترکیه استفاده کرده و فرار کنند اما با سهبار بنزینگیری بر فراز دریاچه و بدون صدور هیچاجازهای، بنزین تانکرها هم تمام، و عملیات لغو شد. عتیقهچی میگوید خلبانهایی که در طول جنگ اسیر شده و ده سال بعد به میهن بازگشتند از لغو عملیات در اینروز، یعنی ۱۷ آبان ۵۹ اظهار خوشحالی کردند. چون ستون پنجم و جاسوسهای دشمن، طرحاین عملیات را افشا کرده بودند و شکاریهای دشمن منتظر ورود هواپیماهای ایرانی به خاک عراق بودند.
مرحله دوم عملیات در ۲۵ اسفند بود که در اینمرحله هم با فعالیت شدید ستون پنجم، مأموریت لورفته محسوب میشد. عتیقهچی در اینمرحله هم با کابین عقبی محمد موسوی، جزو دسته اصلی پروازی بود و سرهنگ قاسم گلچین فرمانده وقت پایگاه همدان، لیدر بود. خاطره معروف لو رفتن عملیات که پیشتر توسط خلبانهای دیگر روایت شده، مربوط به همینمرحله از حمله به H3 است که یکی از خلبانهای پایگاه همدان برای زدن بنزین، به پمپ بنزین رفته بوده تا درصورت سانحه در پرواز، خانوادهاش بتوانند از خودرو استفاده کنند. در پمپ بنزین بوده که خلبان مورد اشاره متوجه میشود مأمور پمپ بنزین هم از ماجرا مطلع است. عتیقهچی میگوید سرهنگ گلچین، بهعنوان فرمانده پایگاه همدان، تنها فرمانده ای است که بهطور مستقیم در اینعملیات شرکت کرد و چون مقامات با حضورش در پرواز مخالف بودند، به اصرار از شهید جواد فکوری فرمانده وقت نیروی هوایی درخواست کرد نظر امام خمینی (ره) را در اینباره جویا شود و در صورت مخالفت ایشان، اقدام به پرواز نکند. امام (ره) نیز حضور گلچین در عملیات را بلامانع اعلام کرد و گلچین لیدر فانتومهای شرکتکننده در مرحله دوم حمله به H3 بود.
عتیقهچی درباره اینمرحله از عملیات حمله به H3 هم میگوید: «این هم کار خدا بود. چون عملیات طوری لو رفته بود که همان شب رادیو عراق اعلام کرد: امروز که نیامدید مهمانی ولی ما منتظرتان بودیم. از شما خواهش میکنیم دوباره از این مسیر تشریف بیاورید! در مرحله دوم، ۱۰ فانتوم شامل سهدسته سهتایی و یک فروند رزرو پرواز کردند که خلبانها ناصر کاظمی، محمود اسکندری و فرجالله براتپور لیدر دستههای سهتایی بودند و لیدر اول هم گلچین بود. عتیقهچی میگوید اینبار قرار بود فانتوم ها بدون اطلاع وارد خاک سوریه شده و بنزین بگیرند که دولت سوریه زیر فشار قدرتهای جهانی نباشد. «البته شاید این هم جزو برنامه بود و حافظ اسد مجوز این کار را داده بود.» (صفحه ۲۷۳) در اینمرحله از عملیات، سعی و تلاشی برای هماهنگی با ترکیه صورت نگرفت. و جالب است که ترکیه علاوه بر اینکه مجوزی صادر نکرد، هواپیماهای شکاری خود را نیز در منطقه بلند کرد. اما در مرحله دوم حمله به H3، هوا روی دریاچه ارومیه خراب شد و باران و تگرگ بارید. درنتیجه لیدر پرواز بهدلیل ابرهای سیاه و خطرناکی که پیش روی فانتوم ها میدید، دستور بازگشت داد و فریدون ایزدستا هم بهعنوان یکی از طراحان عملیات، که در یکی از تانکرهای سوخترسان حضور داشت، لغو عملیات را اعلام کرد. عتیقهچی درباره اینمرحله از عملیات حمله به H3 هم میگوید: «این هم کار خدا بود. چون عملیات طوری لو رفته بود که همان شب رادیو عراق اعلام کرد: امروز که نیامدید مهمانی ولی ما منتظرتان بودیم. از شما خواهش میکنیم دوباره از این مسیر تشریف بیاورید!» (صفحه ۲۷۴)
یکی از نکات مهم در کارنامه عتیقهچی، این است که در مرحله سوم و نهایی حمله به H3 بهعنوان خلبان فانتومِ رزرو پرواز کرده و پس از سوختگیری برفراز دریاچه ارومیه، با دستور فرج الله براتپور، لیدر پرواز به پایگاه همدان برگشته و اصرارش برای حضور در حمله و بمباران، نتیجهای نداشته است. او درباره اینکه چه شد رزرو اینعملیات شد، توضیحاتی دارد و اینمساله را مربوط به اتفاقاتی میداند که بین ۲۵ اسفند ۵۹ تا ۱۵ فروردین ۶۰ رخ دادند. عتیقهچی میگوید دو تن از خلبانان بودند که از زیر بار پروازهای جنگی فرار میکردند و سرهنگ گلچین و سرگرد براتپور بهعنوان فرمانده و معاونت پایگاه همدان تصمیم گرفتند آنها را در فهرست خلبانان مرحله سوم حمله به الولید قرار دهند تا درصورت امتناع از پرواز آنها را تحویل دادگاه نظامی بدهند. اما در کمال تعجب دوخلبان مورد اشاره، حضور در عملیات را پذیرفتند. عتیقهچی که از اینماجرا بی اطلاع بود، با برگ مأموریتی روبرو شد که در آن با کابینعقبی علی کدخدایی بههمراه شماره دو سروان ابراهیم فخار، رزرو عملیات حمله به H3 باشد. بههمیندلیل عتیقهچی به براتپور اعتراض کرد و با اینپاسخ روبرو شد که نگران نباشد چون به احتمال ۹۰ درصد جایگزین یکی از آندو خلبان خواهد شد.
به هرحال عتیقه چی بهعنوان رزرو تا دریاچه ارومیه، همراه فانتوم های دیگر رفت و با وجود اینکه کمی هم از مرز ترکیه عبور کرده بود، به ناچار بازگشت. «همانموقع، هواپیماهای اف ۴ ترکیه را میدیدم که در ارتفاع سه، چهار هزار پا بالاتر از ما میگشتند. من خیلی کف زمین بودم و برای آنها مشکل بود که من را ببینند.» (صفحه ۲۷۶) عتیقهچی درباره شادی مردم ایران پس از انجام موفقیتآمیز حمله به H3 میگوید: «کسانی که اصلاً اهل جنگ نبودند و حتی بوی جنگ به دماغ شأن هم نخورده بود، برای تشکر و یا پرسوجو سراغ ما میآمدند. حتی مردم عادی با اجازه وارد پایگاه میشدند و روزی سهچهار تا گوسفند میکشتند. به اینترتیب تا ده روز بعد از حمله، ما هر روز ظهر کباب داشتیم. حتی بازاریها از همه بچهها دعوت کردند که یک روز در تهران مهمان آنها باشند. بچهها رفتند. ولی من بهخاطر اینکه فرمانده گردان بودم و کار داشتم، نرفتم. وقتی مردم دار و ندارشان را میدادند، ما بیشتر از اینها از خودمان انتظار داشتیم.» (صفحه ۲۷۷)
در دیدار خلبانان و دستاندرکاران عملیات حمله به H3 با امام خمینی (ره)
* فعال سازی گردان ۳۱ همدان
در اردیبهشت ۶۰ به عتیقهچی دستور رسید برای فعالسازی گردان ۳۱ همدان، بهطور کامل از بندرعباس به پایگاه سوم شکاری در همدان منتقل شود. همانطور که گفته شد، اینپایگاه پیش از انقلاب با چهارگردان ۳۱ تا ۳۴، یک پایگاه قدرتمند محسوب میشد اما پس از انقلاب با دو گردان ۳۱ و ۳۲ به کار خود ادامه داد که ایندو گردان هم تحلیل رفته بودند و با کودتای نقاب هم تقریباً چیزی از آنها باقی نماند.
عتیقهچی گردان ۳۱ را با ۵۰ خلبان فعال کرد و هر پرواز جدیدی را هم که دستورش میرسید، ابتدا خود انجام میداد و در نوبتهای بعد، آن را به دیگران میسپرد. یکی از خاطرات او از آنروزها، مربوط به یکپرواز گشت هوایی است که همراه با سروان علی دباغیان و بیش از ۹ ساعت مداوم انجام شد. او میگوید در طول اینپرواز، در آسمان تیمم کرده و نماز خود را حین پرواز خوانده است. عتیقهچی که در اینپرواز ممتد، پنج یا شش بار سوختگیری هوایی کرد، میگوید: «وقتی نشستیم، گیج بودم و تمام استخوانهایم خرد بود و صورتم زیر فشار کلاه بدجوری ورم کرده بود.» (صفحه ۲۸۸)
* یک هواپیما به یازده هواپیما
روز دوم اردیبهشت سال ۶۰ وقتی نبرد بر سر دزفول جریان داشت، عتیقهچی و سروان بهروز نقدیبیک، مشغول یکپرواز کَپ یا گشت هوایی بود که رادار خودی به آنها اطلاع داد بهسمت جنوب گردش کرده و جلوی ۱۱ فروند هواپیمای عراقی را که بهسمت دزفول در حال حرکت بودند، بگیرند. عتیقهچی با کاهش ارتفاع، خود را به مقابل دسته پروازی دشمن رساند و با شلیک مسلسل هواپیما، به میان ایندسته زد. در ایندرگیری، بهواسطه بههمخوردن دسته پروازی دشمن و شلوغشدن آسمان، لحظات نفسگیری رقم خوردند.
اگر عراقیها مقاومت میکردند و با ما درگیر میشدند، بهدلیل کمی بنزین، این ما بودیم که باید فرار میکردیم هواپیماهای بمبافکن عراقی که در پناه چند رهگیر پرواز کرده بودند، با بههمخوردن نظم پروازشان، بمبهای خود را در بیابان رها کرده و بهسمت عراق فرار کردند. عتیقهچی درباره اینخاطره میگوید: «اگر عراقیها مقاومت میکردند و با ما درگیر میشدند، بهدلیل کمی بنزین، این ما بودیم که باید فرار میکردیم.» (صفحه ۳۰۲)
* انهدام ستون پدافندی دشمن در بعقوبه
روز چهارم اردیبهشت ۶۰، عتیقهچی و کابین عقبش سروان علیاکبر سیادت برای انهدام کاروان تجهیزات پدافندی دشمن در بعقوبه عراق به پرواز درآمدند و ۱۲ تیر بمب ۵۰۰ پوندی چتردار خود را بر سر اینکاروان انداختند که موجب انهدام تخمینی ۸۰ درصد آن شدند. در اینعملیات، هواپیما در لحظات اول حمله خود، مورد اصابت گلولههای ضدهوایی قرار گرفت و گلولهای از زیر هواپیما وارد کابین و از کاناپی خارج شد که باعث اختلال در هوای داخل کابین شد. اما ایناتفاق مانع از انجام مأموریت نشد.
کاناپی اینهواپیما پس از فرود در پایگاه همدان، طی دو تا سهساعت تعویض و فانتوم مورد اشاره دوباره آماده رزم شد. عتیقهچی درباره اینحادثه میگوید: «معلوم شد گلوله ضدهوایی بهطور اریب به کاناپی برخورد کرده و طلق کابین را شکسته و از جلوی صورتم رد شده و به رادیو و کنسول (محفظه سیستمهای الکترونیک بین بدنه و کابین خلبان) سمت راست خورده و بعد هم به سیستمهای ناوبری و رادیویی اصابت کرده و در بدنه ثابت مانده.» (صفحه ۳۰۶)
* انهدام میگ متجاوز و نگرانی برای سرنوشت خلبانش
پس از اینماموریت، در روز ۶ اردیبهشت، هنگام پرواز کپ در مسیر دریاچه مریوان و سرپل ذهاب، عتیقهچی در رادار هواپیمای خود، متوجه یک MIG21 عراقی شد که سرپل ذهاب را بمباران کرده و در حال فرار بهسمت عراق بود. درنتیجه با قبول مسئولیت از جانب خود، همراه با کابین عقبش سروان حسین صادقی به تعقیب اینمیگ پرداخت و وارد آسمان عراق شد. او موفق شد با شلیک موشک، هواپیمای عراقی را منهدم کند اما بهخاطر سرنوشت خلبانش که کشته یا اسیر شده، دچار عذاب وجدان شد. تا این که چندروز بعد با اسارت خلبان یک MIG23 دشمن در کرمانشاه، عتیقهچی خبر زندهبودن و اسارت خلبان قبلی را از او شنید.
* بمباران سد دربندیخان و نرسیدن به نتیجه دلخواه
عتیقهچی و بهروز نقدیبیک به عنوان خلبان کابین عقب، روز ۹ اردیبهشت سال ۶۰ در قالب یکماموریت تکفروندی برای بمباران سد دربندی خان پرواز کردند و هدف را بمباران کردند. اما نتیجه دلخواه بهدست نیامد و فقط قسمتی از تاج سد تخریب شد. به گفته عتیقهچی، اینکار نیازمند بمبهای بیش از دههزار پوندی بود. پس از اجرای عملیات، با بررسی فیلمهای دوربین هواپیما، مشخص شد بمبهای ۲ هزار پوندی توان تخریب دیواره سد را ندارند و میزان تخریب بیش از ۷ درصد نبوده است.
* انهدام کاروان تریلیهای مهمات دشمن در اردیبهشت سال ۶۰
تا سال ۶۰، نیروی هوایی ایران بهقدری بندر بصره را مورد حمله قرار داده بود که دیگر کارایی خاصی نداشت و عراق نمیتوانست در آن پذیرای کشتیهای بیگانهای باشد که بهظاهر برای آذوقه و کالاهای تجاری اما در واقع برای انتقال مهمات و تسلیحات به بصره میآمدند. در نتیجه بنا شد مهمات دشمن از طریق اقیانوس هند به دریای سرخ رفته و در بندر عقبه اردن تخلیه شوند. سپس با تریلی به بغداد و دیگر مراکز نظامی عراق منتقل شوند.
با فرود در پایگاه، عتیقهچی با تبریک دوستانش روبرو میشود که انهدام یک MIG23 را به او تبریک میگفتند. در نتیجه عتیقهچی متوجه میشود مانورهایش بین درههای و کوهها باعث برخورد یکی از هواپیماهای تعقیبکننده به کوه و انهدامش شده است یکی از مأموریتهای عتیقهچی در بهار سال ۶۰، انهدام یکی از کاروانهای مهمی است که مهمات مورد اشاره را از بندر عقبه اردن بهسمت بغداد میبردند. او در اینماموریت تکفروندی در روز ۱۲ اردیبهشت، با سروان منصور کاظمیان بهعنوان کابین عقب همراه بود و موفق شد ۹ تریلی از کاروان مهمات را بهطور کامل منهدم کند. در نتیجه اینموفقیت، سرگرد براتپور برای او تقاضای ششماه ارشدیت کرد که با سه ماه آن موافقت شد.
در ادامه اتفاقات اردیبهشت ماه سال ۶۰، همانطور که میدانیم روز سیزدهم اینماه، سروان محمدرضا قره باغی در یکپرواز کپ، توسط ۳ هواپیمای عراقی در تله افتاد و بهاصطلاح ساندویچ شد اما بهطرز معجزهآسایی موفق شد فانتوم زخمی خود را در پایگاه همدان بنشاند که عتیقهچی در خاطرات خود ضمن بیان اینماجرا، نشاندن آن هواپیما را یک معجزه میداند و میگوید یکروز پس از ایناتفاق، هنگام پرواز کپ با کابین عقبی جمشید فرقدان، متوجه چندهواپیمای دشمن در رادار خود میشود و وقتی بهسمت شأن میرود، در تله دشمن گرفتار میشود. اما در تعقیب و گریز شدیدی که در ادامه رخ داد، عتیقهچی موفق شد با مانورهای شدید و پشت و رو کردن هواپیمای خود، از دست هواپیماهای تعقیبکننده فرار کند.
با فرود در پایگاه، عتیقهچی با تبریک دوستانش روبرو میشود که انهدام یک MIG23 را به او تبریک میگفتند. سرهنگ قاسم گلچین هم او را بهخاطر بیانضباطی دوباره و مانور شدید مواخذه کرد. در نتیجه عتیقهچی متوجه میشود مانورهایش بین درههای و کوهها باعث برخورد یکی از هواپیماهای تعقیبکننده به کوه و انهدامش شده است.
مسعود رجوی، بهزاد معزی و ابوالحسن بنیصدر
* انتقال به تهران؛ معلمخلبانشدن و خاطره فرار بنیصدر
در ادامه اتفاقات، پس از فرار بنی صدر از ایران در مرداد ۶۰، محمود خضرایی که با دریافت دو درجه، سرهنگ شده بود، بهجای قاسم گلچین، فرمانده پایگاه همدان؛ و فرج الله براتپور هم بهعنوان فرمانده منطقه هوایی شیراز منصوب شد. ناصر کاظمی هم رئیس عملیات پایگاه همدان شد. عتیقهچی میگوید از نظر کاری با خضرایی اختلافاتی داشته که پس از اینکه مسجل شد نمیتوانند با یکدیگر همکاری کنند، عتیقهچی به گردان آموزشی تهران منتقل شد.
اما درباره مساله فرار بنیصدر، عتیقهچی در خاطراتش به خلبانی که او را فراری داد، اشاره دارد و میگوید سرهنگ بهزاد معزی که خلبان مخصوص شاه بود، از نظر پروازی، بینظیر و بسیار تیز بود. زمانی که معزی بنیصدر را فراری داد، فرمانده تیپ ترابری پایگاه یکم شکاری مهرآباد، و عتیقهچی هم فرمانده گردان ۳۱ شکاری در همدان بود. عتیقهچی درباره خیانت و پناهندهشدن معزی به فرانسه، با تعجب صحبت میکند و میگوید مذهبی یا غیرمذهبی بودن اینشخصیت برایش اهمیت نداشته اما او اگر میخواست پناهنده شود، میتوانست همانزمانی که هواپیمای حاوی محمدرضا شاه را به خارج برد، پناهنده شده و دیگر به ایران برنگردد. «معزی اگر مانده بود، قطعاً فرمانده نیروی هوایی میشد ولی عجیب بود که سر از برنامههای بنیصدر و ضدانقلاب درآورد.» (صفحه ۳۴۶)
عتیقهچی درباره پناهندهشدن معزی به فرانسه، با تعجب صحبت میکند و میگوید مذهبی یا غیرمذهبی بودن اینشخصیت برایش اهمیت نداشته اما او اگر میخواست پناهنده شود، میتوانست همانزمانی که هواپیمای حاوی محمدرضا شاه را به خارج برد، پناهنده شده و دیگر به ایران برنگردد هواپیمایی که بنیصدر با آن فرار کرد، پس از مدتی توسط نیروی هوایی به ایران بازگردانده شد. معزی نیز ۲۱ دی ماه سال ۹۹ در پاریس درگذشت.
پس از معلمخلبانشدن در سال ۶۰، عتیقهچی با معلم خلبانهای دیگری چون شهید علیرضا یاسینی همنشین و دوست شد. یاسینی تا آنزمان سهاجکت در کارنامه خود داشت که یکی از آنها مربوط به پیش از انقلاب، یکی مربوط به روزهای پیش از جنگ و دیگری هم مربوط به روزهای جنگ و زمانی بود که رئیس عملیات پایگاه همدان بود. یاسینی با چندسورتی کمتر، در رتبه دوم خلبانان فانتوم پروازهای برون مرزی است که در رتبه اول، امیر خلبان زندهیاد منوچهر محققی قرار دارد. معلمخلبانشدن عتیقهچی، با چک و نظارت محققی از طرف ستاد نیروی هوایی در تهران انجام شد.
عتیقه چی در آن روزهای سال ۶۰ برخی از پروازهای ویژه را انجام میداد که شامل پروازهای شب، اسکورت هواپیمای ریاست جمهوری یا وزیران کابینه در سفر به خارج از کشور بودند. بیشتر اینپروازها به گفته او به کشورهای اروپایی و سمت مرزهای غربی و از ترکیه یا آذربایجان شوروی انجام میشدند. او درباره آن دوران میگوید هواپیماهای عراقی هرچه قدر از شکاریهای ایران فراری بودند، نسبت به زدن هواپیماهای مسافری اشتیاق داشتند. هواپیمای شهید محلاتی هم که یکفروند فرندشیپ دوموتوره بود، به همیندلیل توسط یکمیگ عراقی هدف قرار گرفت.
* بمباران برق دِبس
با ساکتشدن نیروی هوایی عراق، پروازهای برون مرزی نیروی هوایی ایران هم در تیر و مرداد ۶۰ کم شد. اما در طول روز، پروازهای کپ و تاپ کاور انجام میشدند. شب نهم شهریور ۶۰ به عتیقهچی دستور داده شد برای روز بعد، جهت زدن تأسیسات برق دبس که سوئد برای عراق ساخته بود، یکدسته پروازی آماده کند. به این ترتیب عملیات زدن برق دبس با لیدری محمد عتیقهچی و کابین عقبی منصور کاظمیان و دو فروند دیگر، شماره دو سروان احمد فلاحی و شماره سه سروان شاکریفر طراحی شد و سرگرد فرجالله براتپور به عتیقهچی تاکید کرد دستور انهدام برق دبس دستور آقای هاشمی رفسنجانی است.
هرسه هواپیما در اینعملیات مورد اصابت گلوله پدافند ضدهوایی قرار گرفته و بهاصطلاح آبکش شدند. اما با مشکل جدی روبرو نشده و موفق شدند خسارت زیادی به رایانه سد و تأسیسات برق دبس بزنند. «خسارت به حدی بود که بعد از سی سال و در سال ۱۳۹۰، این تأسیسات به دست متخصصان ایرانی وزارت نیرو راه اندازی شد.» (صفحه ۳۲۷)
با بازگشت به پایگاه، عتیقهچی متوجه شد برای دومینبار هواپیمای دشمن را بهطور ناخواسته ساقط کرده است. چون سرهنگ قاسم گلچین فرمانده پایگاه همدان دوباره با حالت گلایه به او گفت باز هم بیانضباطی و خطر کرده و بین کوهها و درهها پیچیده و باعث برخورد خلبان عراقی به کوه شده است.
* جدال با موشکه
منبع خبر: خبرگزاری مهر
اخبار مرتبط: توقع نداشتم سرهنگ معزی خیانت کند!
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران