محو تماشا ؛ همایون شجریان
گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آن چنان مات که یک دم مژه برهم نزنی
مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو، به قدر مژه برهم زدنی
امان ای دل من ای خدا
ای جان ای دل من ای خدا فغان ای دل من
میخواهم و میخواستمت تا نفسم بود
میسوختم از حسرت و عشق تو بسم بود
عشق تو بسم بود که این شعله ی بیدار
روشنگر شب های بلند قفسم بود
مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی
امان ای دل من ای خدا
ای جان ای دل من ای خدا فغان ای دل من
لله که به جز یاد تو گر هیچکسم هست
حاشا حاشا که به جز عشق تو، گر هیچکسم بود
سیمای مسیحایی اندوه تو ای عشق ای عشق
در غربت این مهلکه فریادرسم بود ای عشق ای عشق
عشق تو بسم بود که این شعله ی بیدار
روشنگر شب های بلندِ قفسم بود
مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی
امان ای دل من ای خدا
ای جان ای دل من ای خدا فغان ای دل من
منبع خبر: تابناک
اخبار مرتبط: محو تماشا ؛ همایون شجریان
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران