وحید قلیچ: اگر ناگفتهها را بگویم، سنگ روی سنگ بند نمیشود!
سپهر ستاری - ایمان گودرزی؛ نام وحید قلیچ، در سال های اخیر به واسطه اظهار نظرهای تند، و انتقادات صریحش بر سر زبان افتاده؛ دروازه بان اسبق پرسپولیس در دهه ۵۰ که ۱۲ سال پیراهن قرمزهای پایتخت را پوشید. قلیچ در سال های اخیر بارها از مشکلات پرسپولیس انتقاد کرده و بدون پرده، نظرش را گفته است. نظراتی که گاه برایش تاوان هایی هم داشته اما او به عقیده خودش رک و صریح است و جز حق، حرف دیگری را نمی زد.این پیشکسوت پرسپولیس مهمان کافه خبر در خبرآنلاین بود و مصاحبه مفصلی داشت که در ادامه می خوانید.
مصاحبه را با این سوال شروع کنیم که در سال های اخیر، شرایط هواداری در فوتبال به شکلی شده که پیشکسوت ها چندان شناخته شده نیستند در حالی که شاید خیلی ها با زدن یک گل در دل هواداران قرار می گیرند.
هواداران ما الان جوانان۱۸ تا ۲۰ ساله هستند و بازیکنان پیشکسوت را خیلی نمی شناسند. مثلا درباره خودم بگویم که اگر فضای مجازی نبود، من فراموش شده بودم. فضای مجازی من را برگرداند و الان اگر در خیابان بایستم، خیلی ها من را می شناسند؛ حتی از زمانی که فوتبال بازی کردم معروف تر شدم.
به نظرتان دلیل این محبوبیت و شناخته شدن چیست؟
چون برای منافع خود تلاش نمی کنم؛ مردم ما زیر خط فقر زنگی می کنند و آدمی که مثل خودشان باشد را دوست دارند. شما ببینید برای یک گل به بازیکنی مانند سپهر حیدری چقدر رسیدند؛ اما من کفش گران قیمتی که سپهر حیدری می پوشد را نمی پوشم و ندارم که بپوشم. یا اینکه من می گویم آقای محمد محمدی شما پرسپولیسی نیستی و استقلالی هستی؛ وقتی شاگرد من بودی همه اش از استقلال حرف زدی و گفتی این یک سال تمام شود به استقلال می روم و همه چیزم استقلال است. این ها را به من گفتی و من می گویم ستقلالی هستی؛ اما بعد از این حرف ها بلافاصله از من شکایت می کنی؟ چرا؟ چون آمریکا زندگی می کنی و خودت را شخصیت بالایی میدانی؟ کت و شلوار آن چنانی می پوشی؟ چون با آدم های سطح بالا در ارتباطی و فکر می کنی خودت هم جزو آن ها هستی؟ تا دیدی درویش مدیرعامل پرسپولیس شده به سمت او رفتی. شما با درویش دستت در یک کاسه است و ارتباط خانوادگی دارید. وقتی همسرت در ایران بود، مدام در منزل ایشان بود و با همسر آقای درویش ارتباط داشتند. من همه این ها را می دانم و اگر بگویم سنگ روی سنگ بند نمی شود.
یعنی ایشان از شما شکایت کرد؟ شما احضار هم شدید؟
بله؛ آقای محمدی شما از من شکایت می کنی و پلیس فتا من را می برد و می گوید ما ناراحتیم شما آمده ای. به من گفتند کاری به کار او نداشته باش. وقتی رئیس آنجا با من اینطور برخورد می کند، تو دنبال چه هستی آقای محمدی. من بین مردم محبوبم و هرکاری کنی نمی شود این محبوبیت را از بین ببری. من ۱۲ سال گلر پرسپولیس بودم، آن زمان ۱۸۰ بازی کردم در حالی که مانند امروز تورنمنت های مختلفی وجود نداشت.
آن زمان فقط جام باشگاه های تهران و حذفی بود. کی اندازه من ۹ دربی در کارنامه دارد؟ کی پنالتی حساس سال ۶۲ را در دربی گرفت؟ این ها جزو افتخارات من است و نمی توان آن را پاک کرد. اقای میثاقی و احمدی و خیابانی؛ نمی توانید این ها را پاک کنید. این ها افتخارات من است و همیشه همراه من.
به نظر می رسد از مجریان تلویزیون و محمدحسین میثاقی هم دلخور هستید؟
بله از همه شان. آقای میثاقی به من پیام داده که آقای احمدی خیلی دوست دارد دعوتت کند اما سیبیل هایت را بزن.
به شما چه ربطی دارد که سیبیل هایم را بزنم؟ مگر سیبیل چیست که بزنم و روبروی شما بنشینم؟ من به اندازه کافی معروف هستم. وقتی می گویم می خواهم امروز سر مزار ناصر حجازی بروم، می بینم ۲۰۰ نفر می آیند و همین برای من بس است.
صحبت از زنده یاد حجازی شد یک سوال هم درباره ایشان بپرسیم؛ با ناصر خان چقدر رفیق بودید؟
ناصر خان من را به فوتبال آورد. آن زمان در زمین خاکی سبلان بازی می کردم و یک زمین هم پشت سبلان در خیابان زرتشت بود که استقلالی ها آنجا در زمین خاکی بازی می کردند. ایشان من را آنجا دید و خوشش آمد، ولی گفت نمی توانم تو را به استقلال ببرم چون استقلال آن زمان چند گلر خوب داشت.
خودتان دوست داشتید به استقلال بروید؟
من ناصر حجازی را دوست داشتم و هرچه می گفت گوش می دادم. ایشان ماشینش که یک پیکان بود را در اختیارم گذاشت و با آن کار می کردم؛ اما مردم این ها را نمی دانند.
چرا نشد که به استقلال بروید؟
ایشان به من گفت نمی توانم تو را به استقلال ببرم چون من هستم، و حمید ملک احمدی و چند گلر دیگر هم در تیم هستند. ایشان گفت من با علی صحبت می کنم و برو در آن تیم بازی کن. یک تیم قرار است جلوی تیم علی پروین بازی کند که برو و در آن تیم بازی کن. ناصر خان به من یاد داد چه حرف هایی بزنم.
من آن روز مقابل پرسپولیس، در تیمی به نام عدالت بازی کردم و خیلی خوب هم بازی کردم. آن حرف ها را که زدم آخر بازی یک کفاش بود که آمد و گفت بیا آقای پروین با تو کار دارد.
آن حرف هایی که ناصر خان گفت و در بازی زدید چه بود؟
حرف هایی بود که روحیه خودم را بالا ببرم؛ مثلا می گفتند کاشته را علی آقا می زند، من هم می گفتم خودم توپ را می گیرم.
بعد از اینکه نزد علی پروین رفتید چه گفت؟
به من گفت خیلی پر رویی؛ گفتم چرا علی آقا؟ گفت در زمین این حرف ها را می زنند؟ گفتم برای روحیه خودم آن حرف ها را زدم. ایشان گفت باریکلا خوشم آمد. هفته دیگر پرسپولیس جلوی ارتش در زمین قصر فیروزه بازی دارد و گلر ما صفریان رفته. ساکت را بردار و بیا.
این اتفاق سرآغاز رفاقت شما با پروین بود؟
بله. من طبق قرار به آنجا رفتم و دیدم گلر ها نشسته اند. حسین قره خانلو هم بود؛ ناگهان علی پروین نمی دانم به عمو محراب چه گفت که ایشان گفت امروز، آقای قلیچ در دروازه می ایستد ورختکن هم سکوت کرد. آن بازی جلوی بنی صدر بود و او قبل بازی یک رولکس به همه داد. من در آن بازی جلوی ارتش خیلی خوب بازی کردم و گلر پرسپولیس شدم. پس از آن ۱۲ سال گلر پرسپولیس بودم.
بعد از آن با تیم قرارداد بستید؟
آن زمان محمود خان خوردبین، یک قرارداد را به زمین شماره ۲ امجدیه آورد و همه ما فقط امضا کردیم اما پولی نگرفتیم.
اولین پولی که گرفتید چه زمانی بود و مبلغش چقدر بود؟
اولین پولی که گرفتم، وقتی بود که یک مسافرت شمال رفتیم و ۳ بازی کردیم که علی پروین به من گفت تو تازه ازدواج کردی و این ۶۰۰ تومن برای تو. آن پول در سال ۵۹ پول خیلی خوبی بود.
شما چند باری هم در صحبت هایتان گفته اید که علی آقا، وعده های زیادی به بازیکنان می داد؛ مثلا به شما می گفت اگر این پنالتی را بگیری پاداش خوبی داری و بعد از آن، پاداش را نمی داد.
دقیقا؛ در بازی استقلال و پرسپولیس، که برف شدیدی هم باریده بود، ساعت ۸ شب بود و هوا هم خیلی سرد. به طوری که از شدت سرما، رختکن را در سونا گذاشته بودند و در سونا گرم کردیم. علی پروین من را صدا کرد و گفت اگر این بازی خوب گلری کنی به جان لادن ۵۰ هزار به تو می دهم؛ گفتم ۵۰ هزار؟ گفت بله مگر چیست؟ بله که می دهم. من در آن بازی خیلی خوب گلری کردم و بازی صفر صفر شد. در حالی که چند بازیکن خوب مثل درخشان، محمد خانی و پنجعلی به قطر رفته بودند و تیم ضعیف شده بود. شرایط طوری بود که فریبرز مرادی دفاع راست، و محرمی دفاع وسط بود. از بس که با کمبود بازیکن مواجه بودیم.
بعد از بازی، به رختکن که آمدیم و علی آقا هم نشسته بود که گفتم چه شد علی آقا؟ گفت دروغ بود. مگر چه کار کرده ای؟ گفتم همه کار کردم دیگر. گفت حالا حرفت را بزن گفتم حرفی ندارم ولی گفتی ۵۰ هزار می دهم. گفت من گفتم؟ بعدش دید من ناراحت هستم و می خواهم بروم، ایرج جنگی را صدا کرد که مسئول تدارکات بود و گفت چقدر از تن خواهت مانده؟ گفت علی آقا ۵ هزارمانده. به او گفت هزار تومنش را به قلیچ بده برود. خلاصه هزار تومان به ما دادند و خوشحال شدیم که همین را گرفتیم. ما اینطور گلری می کردیم.
بیشتر بخوانید:
گرانترین بازیکنان گروه ایران سوژه رسانه آمریکایی/عکس
منبع خبر: خبر آنلاین
اخبار مرتبط: وحید قلیچ: اگر ناگفتهها را بگویم، سنگ روی سنگ بند نمیشود!
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران