درگذشت پرویز قاضی‌سعید، نویسنده‌ای که جوانان را به خواندن وا می‌داشت

تبلیغ بازرگانی

... "خود را به کافه قنادی ش. رساندم. هنوز تمنا نیامده بود. گوشه‌ای که دور از چشم مردم بود انتخاب کردم و نشستم. بیش از چند دختر و پسر که سر در هم فرو برده و عاشقانه نجوا می‌کردند، کسی درون کافه نبود. گارسون فنجان قهوه‌ای روی میزم گذاشت و خود دور شد. وقیحانه به نظاره چند دختر و پسری که آهسته از زیر میز دستهای یکدیگر را میفشردند مشغول شدم... چند دقیقه پس از خوردن قهوه‌ام بود که تمنا سررسید. آه که این دختر چقدر شکننده و رویایی بود. مثل یک تکه بلور، مثل یک گل تازه رسته... به اطراف نگاهی کرد و در کنارم نشست"... (از کتاب "پشت آن مرداب وحشی")

در سالهایی که هنوز تلویزیون به شهرستان‌های ایران نفوذ نکرده بود، این شیوۀ نگارش و داستان‌پردازی پرویز قاضی سعید محملی بی‌رقیب برای رویاهای جوانان بود. قاضی‌سعید در کنار نویسندگان دیگری چون امیر عشیری، ر-اعتمادی، منوچهر مطیعی یا ارونقی کرمانی، سال‌ها داستان‌های هفتگی و دنباله‌دار مجلاتی چون جوانان (یا دقیق‌تر: جوانان امروزاطلاعات بانوان، سپید وسیاه، روشنفکر، امید ایران، زن روز، اطلاعات هفتگی، و... را تأمین می‌کردند.

در زمانۀ تلفن موبایل شاید به سختی قابل تصور باشد که دختران و پسران دبیرستانی دهۀ ۱۳۴٠ یک شماره مجله هفتگی را آنقدر دست به دست می‌کردند تا آنکه همه دوستان و اقوام در جریان آخرین تحولات پاورقی‌هایی مثل "در کوچه‌های خالی عشق" یا داستان‌هایی در این مایه قرار گیرند.

همین الزام هفتگی به پر کردن صفحات هفته‌نامه‌ها بود که قاضی‌سعید و هم‌قلم‌هایش را چنین پرکار و منضبط ساخته بود. شاید حتی خود قاضی‌سعید هم دقیقاً نمی‌دانست که چند کتاب منتشر کرده است. علاوه بر پاورقی‌های عاشقانه و رمانتیک که خوانندۀ بسیار زیادی داشت، قاضی‌سعید داستان‌های پلیسی و جاسوسی‌اش را نیز با شتابی حیرت‌آور تکثیر می‌کرد.

تنها مجموعۀ ماجراهای "کارآگاه بین‌المللی، لاوسون" ده‌ها عنوان را شامل می‌شود: "لاوسون در جزیرۀ وحشت"، "لاوسون در آشیانۀ مرگ"، "معبد مرگ"، "مرگ از کدام طرف می‌آید"، "خون در دخمه‌های گنج" و... از جمله داستان‌هایی هستند که قهرمان‌شان همیشه لاوسون بود و در هرگوشه‌‌ای از جهان، از نیویورک گرفته تا قاهره و ژوهانسبورگ، می‌توانست رخ دهد. احتمالاً قاضی‌سعید در خلق شخصیت "لاوسون" نگاهی به کارآگاه مایک‌هامر، قهرمان معروف داستان‌های میکی اسپیلین آمریکایی داشته است. هرچند که بیشتر قصه‌های مایک‌هامر که در ایران منتشر می‌شد، ساختگی بود و ربطی به آثار اصلی میکی اسپیلین نداشت.

به طور کلی همۀ این داستان‌های پرماجرا تقلیدهای ساده و بی‌ادعایی بود از رمان‌های پلیسی یا فیلم‌های سینمایی آمریکایی که در ایران نمایش داده می‌شد. سرعت تولید چنان بود که بیشتر این داستان‌ها شباهت زیادی به یکدیگر داشت و فقط جای صحنه‌های تکراری در طول داستان تغییر می‌کرد: کارآگاه در دام باند مخوف، کارآگاه در مواجهه و سپس معاشقه با زن زیبا و مرموز، کارآگاه در زد و خورد با تبهکاران، کارآگاه در بار شبانه هنگام مشروب خوردن و سیگار کشیدن...

بخش اصلی فعالیت مطبوعاتی قاضی‌سعید در چارچوب مؤسسۀ اطلاعات صورت گرفته است. چنان که ساسان کمالی و همچنین چند سایت اینترنتی نقل کرده‌اند، روزی در دفتر عباس مسعودی، بنیانگذار روزنامه اطلاعات،  بحثی در می‌گیرد "بر سر این که چگونه می‌توان نوجوانان را از همان سن کم به خواندن مطبوعات و کتاب عادت داد"... ظاهراً قاضی‌سعید از همین جا همکاری با مجلۀ جوانان را آغاز کرده است. علاوه بر این او با اطلاعات کودکان و اطلاعات بانوان همکاری مستمر داشته است. بسیاری از پاورقی‌های عاشقانۀ او در همین اطلاعات بانوان منتشر می‌شد.

بدین ترتیب دوران اوج فعالیت وی را باید از آغاز دهۀ ۱۳۴٠ تا قبل از انقلاب دانست. او البته پس از اقامت در لس‌آنجلس بیکار ننشست و تحت عنوان "مفسر سیاسی" - که شاید چندان با شخصیت او جور درنمی‌آمد - در تلویزیون "پارس" مشغول به فعالیت شد. وی مدتی نیز با عباس پهلوان، دیگر چهرۀ پررنگ مطبوعات پیش از انقلاب همکاری داشت.

پرویز قاضی‌سعید را معمولاً به عنوان نویسندۀ "عوام‌پسند" معرفی کرده‌اند. فارغ از این نوع عناوین، تردید نیست که او و سایر نویسندگان و پاورقی‌نویسان هم‌نسل وی، در عادت دادن نوجوانان به خواندن مجله و کتاب نقش بسیار بزرگی را بر عهده داشته‌اند.

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

آبونه شوید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

منبع خبر: آر اف آی

اخبار مرتبط: علی مطهری: هدفمان بمب بود!