هفته هنر و فرهنگ؛ با نام سعدی، موضوع چیه؟ اشکی بر میراث تاریخی
- مسعود بهنود
- روزنامهنگار
ماه اول بهار گذشت با نام نامی سعدی شیراز، افتخار شعر فارسی. در مراسم خاک سپاری مریدش رضا براهنی، شاعری نبود بدان سان که خفته در خاک. مجلات تهران با هفتهای تاخیر، مجالی برای جمع آوردن یاد او، از لعن و نفرینها، و اینک براهنی آن چنان که بود روی بساط روزنامهفروشان پهن شده است.
اما بازار هنر کمیاب است - همچو بازار شعرـ اما نتوان گفت که قصهنویسی و گزیدهگویی در اوج نیست. هزاران نام جوان، عموما از تاریخ رنج برخاستهاند و از گوشه گوشه خاک میآیند. آیا تئاتر و موسیقی و سینما در جاهای دیگر دستگیر است؟ گرچه گهگاهی صدایی از سالنهای سینما و سالنهای منتظر برمیآید. تا به حال کیوان کلهر بود و هنوز هم. اینک چشم به شاهزاده صدا همایون است.
فروردین گذشت، وعدهها که گفتند میلیاردهاست، نرسید. غرور آمارسازی در نودولتان، با سکوت وین آب شد. و برای چندم بار نرخ دلار و طلا را فزونی بخشید و همراه خود کالاهای ساخت داخل را هم گرانتر کرد. کبوترهای خوش خبر، از حاشیه خیابان پاستور به راه افتادند اما باد هوا بودند نه وام مسکن، نه افزایش دریافتی بازنشستگان و نه وعده به معلمان. حالا همان سخن که منع شده بود، رایج گشت که "کار کار دولت پیشین است".
اما دلگرم باش که غربالگری که یکی از آخرین پیشرفتهای علم برای نجات خانوادهها از رنج است، حذف شده است، اما غربالگری دخترکان ۹ ساله برای روغن زنی ماشین جمعیت، مجاز. نگرانی از کمبود مسجد در بیمارستانها به جاست، اما جلوگیری از تخریب منابع طبیعی و برجسازی در زمینی که کشف یادگاران هخامنشی است، به مصلحت نیست. که گفتهاند مصلحت مردمی، به تار تسبیح وصل است.
منبع تصویر، Ilna
توضیح تصویر،سعدیه از دور
نفس با سعدی
سال ۱۳۲۴ شعبه انجمن آثار ملی در شیراز با عضویت و دبیری استاد علی سامی تشکیل شد که یکی از ایدههای اولیه آن، احیای مجموعه سعدیه بود. سال ۱۳۲۵ بر اساس مصوبه دولت مقرر شد از فروش قند و شکر آزاد کارخانه قند مرودشت، کیلویی دو ریال برای ساختمان آرامگاه سعدی هزینه شود؛ اما اقدامات عملی و جدی از سال ۱۳۲۷ یعنی زمانی که علیاصغرخان حکمت، رئیس انجمن آثار ملی کشور و دبیرکل یونسکو در ایران بود و علی سامی نیز به عنوان دبیر انجمن آثار ملی در شیراز فعالیت میکرد، آغاز شد.
همت دو شیرازی به کار آمد علی اصغر خان حکمت و علی سامی. به گفته کوروش کمالی سروستانی زبانشناس و پژوهشگر سعدی در کتاب خاطرات حکمت بهنام "رهآورد حکمت" ماجرای تجدید بنای سعدیه آمده که:
بنایی که در زمان کریمخان ساخته شده بود تا سال ۱۳۲۷ برپا بود. در سال ۱۳۲۷ پس از کسب موافقت اولیه برای احیای مجموعه سعدیه، از آندره گدار که در آن زمان مدیر باستانشناسی ایران بود دعوت شد به شیراز بیاید و نظر خود را بیان کند؛ ولی پس از بحث و بررسیهای گوناگون و بر اساس گزارش انجمن آثار ملی، در سال ۱۳۲۸ قرارداد طراحی آرامگاه سعدی با یک شرکت ساختمانی بسته شد و مهندس محسن فروغی و مهندس علی صادق به عنوان طراحان سعدیه آغاز به کار کردند.
به این ترتیب در اسفندماه ۱۳۳۰ ساخت بنای آرامگاه سعدی که طراحان آن ایرانی و معماران و کارگران آن نیز شیرازی بودند، با اقتباس از کاخ چهل ستون و تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی در باغی به مساحت ۷۰۰ ۷ مترمربع به پایان رسید. در بعدازظهر یازدهم اردیبهشتماه ۱۳۳۱ آرامگاه سعدی با حضور دکتر محمود حسابی که در آن زمان وزیر فرهنگ بود و علیاصغرخان حکمت و تعداد زیادی از شاعران، نویسندگان، بازرگانان و صاحب منصبان افتتاح شد. همزمان با افتتاح سعدیه، در صبح همان روز از مجسمه سعدی که در دروازه اصفهان نصب شده بود پردهبرداری شد. این مجسمه توسط هنرمند برجسته ایرانی، استاد ابوالحسن صدیقی ساخته شد و بر اساس گزارش مالی انجمن آثار ملی، برای ساخت آن ۱۴ هزار و ۵۰۰ تومان به استاد پرداخت شد؛ البته کل هزینه ساخت سعدیه در آن سال،۹۸۰هزار تومان بود.
رونق و بیرونقی
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکستشیرازه«شیرازه» پادکستی درباره کتابها است که سام فرزانه تهیه میکند
پادکست
پایان پادکست
در همان هفته سوم بهار که دو فیلم انفرادی و لامینور اکران شدند، پیش فروش این فیلمها رکورد زد. تنها سالخورده و دانا که داریوش مهرجویی باشد، جوانان را پشت سر گذاشت.
گزارش روزنامه ایران نشان داد که در آستانه اکران فیلمهای انفرادی و لامینور به عنوان فیلمهای عید فطر، پیش فروش این آثار در سایتهای خرید بلیت آغاز شده است. انفرادی در ژانر کمدی اجتماعی ساخته مسعود اطیابی است که بازیگرانی همچون رضا عطاران، مهدی هاشمی و احمد مهرانفر در آن ایفای نقش میکنند. پیشفروش این فیلم تاکنون به ۷ میلیون و ۳۰۰هزار تومان رسیده است.
لامینور جدیدترین ساخته داریوش مهرجویی است و همانند فیلم علی سنتوری، چالشهای زندگی یک موزیسین که پردیس احمدیه نقشش را بازی میکند، به تصویر میکشد. پیش فروش این فیلم ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان بوده که باید دید با آغاز اکران آن از ۷ اردیبهشت، این رقم تا چه حد افزایش مییابد.
سگبند ساخته مهران احمدی با فروش نزدیک به ۲۴ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان همچنان صدرنشین اکرانهای نوروز است. فروش موقعیت مهدی به کارگردانی هادی حجازیفر به ۹ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان رسید و فیلم شادروان ساخته حسین نمازی با فروش ۸ میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان در جایگاه سوم اکرانهای نوروز قرار دارد.
روزصفر سعید ملکان با بازی امیر جدیدی در نقش یک مامور امنیتی، ۶ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان فروش داشت و پس از آن مرد بازنده قرار دارد که ۵ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان فروخت.
منبع تصویر، Fars news
توضیح تصویر،ابتکار جدید در شعارهای محرم
امام جمعهها، باعث رنجش مردم
هر هفته یک فرصت برای نزدیک شدن به مردم، عنوانی است که روزنامه شرق برای صفحه اول آخر هفتههای خود انتخاب کرده. در هفتهای که گذشت در این مقاله با اشاره به این که امام جمعهها مدتهاست سخنانی میگویند که موجب سلب آرامش جامعه میشود نوشته "آنهم جامعهای که درگیر مســائل مختلفی مانند گرانی، فقر، ناامیدی و بیاعتمادی و دهها مسئله اجتماعی دیگر است". نویسنده تعجب میکند که "در این شرایط انگار در دنیای دیگری زندگی میکننــد. میان دنیای آنها و دنیای مــردم فاصله وجود دارد. در نتیجه حرفهایشان باعث رنجش میشــود."
افشین امیرشاهی در ادامه این مقاله اشاره کرده "دائم هشــدار میدهند و مواجهه را ترویج میکنند و از مردم میخواهند خودشــان به مقابله برخیزند. به مقابله با چه کســانی؟ به مقابله با بخشی دیگر از همین مردم؟ حرفهایی از جنس شــکاف و گروه گروه کردن جامعه و ایجــاد حس ناامنی. درحالی که صدور دستور جزء وظایف امام جمعه ها نیست." و براســاس شــواهد آمــاری و پیمایشهای گوناگــون، این روند بــا "زوال همبســتگی اجتماعی" مواجه اســت و به انفصال، جدایی و تشــدید تضادها میانجامند.
در سرمقاله شرق آمده: دیگر نمیتوان مسائل را مانند گذشــته رفع و رجوع کرد. شعار و دستوردادن کارســاز نیســت. قطبی شــدن ارزشهای اجتماعی، شــکاف میان فرهنگ رســمی و غیررســمی، فقــر و بی اعتمادی، و از این دست را نمیتوانیم مثل گذشــته و با روشهای گذشــته نادیده بگیریم. "سیاستی دیگر" میطلبد.
منبع تصویر، Behzad Javanbakht
توضیح تصویر،پوستر نمایش موضوع چیه
"موضوع چیه؟"
"همه مشغول پریشان کردن ما هستند، یعنی از موقعی که دبستان بودیم نفهمیدیم که چرا". این شکایت یک تماشاگر جوان است که به تماشای تئاتر "موضوع چیه" رفته است. نمایشی که ترجمه یک اثر خارجی است اما نمونه امتحان شده و آشنایی برای نوجوانان نبود و واکنشها در سایت تیوال نشان داد که تهیهکننده و کارگردان ناگزیر شدهاند چندبار توضیح دهند که این نمایش همچون تئاترهای دیگر نیست که بازیگرانی بازی کنند و حاضران لذت برند، این نمایش را شاید بتوان گفت بیشتر تماشاگران میسازند. این سخن برخی را خوش آمد و بعضی را به شدت خشمگین کرد.
نیلوفر ثانی منقد هنر، در مجله آگاهی نو نوشت: آیا تئاتر فعلی، درگیر یک وضعیت بحران شده است؟ بحرانی که دیگر از تئاتر گروهی که اعضای آن یکپارچه در خدمت اجرا باشند، اثری نیست؟ بحرانی که معنای تعامل، شفقت و همکاری را در یک نمایش صحنهای به بیتفاوتی، سردی و انفعال برده است؟ تئاتری که دارای روح خلاقیت، عصیانگری، جنونزدگی، بدنهای فعال اجراگران و تماشاگرانی کنشمند و فکور باشد، هنوز نفس میکشد؟!
به نوشته این منقد: نمایش "موضوع چیه؟" با سبک ویژه خود که به یک مسابقه استعدادیابی همراه با رأیگیری عمومی تماشاگران، شبیه است، فازهای متعددی را ارائه میدهد که هم وجه سرگرمی، هیجان و مفرح بودن را حفظ میکند و هم نگاهی نقدانه به بحرانهای تئاتر دارد. در کنار این موارد، برای مخاطبانی که علاقمند به روندهای انتخاب و یا تمرینات بازیگران یک نمایش، پیش از اجرای اصلی هستند نیز جذابیتهایی دارد.
نگاه منقد کارآشنا خیلی روشنتر و گویاترست از واکنش برخی تماشاگران. او نوشته: "موضوع چیه؟" تلاش میکند علاوه بر درگیرکردن مخاطبان با آرایشان، در پروسهای که به انتخاب بازیگر برتر منتج میشود، او را از رخوتِ تماشاچی بودن خارج کرده و در مسئولیت آنچه بر صحنه رخ می دهد، شریک کند و تجربهای نو از سهیم بودن بسازد.
محمدرضا خویی یکی از پنجاه و اندی واکنش را بروز داده و نوشته: خلاقیت و ایدهپردازی لحظهای و آنی در تمام لحظات نمایش به وفور یافت میشد، انگیزش رقابتی در چهره و رفتار بازیگران کاملا مشهود بود، به نظرم یک رئالیتی شو رقابتی/ مفهومی به روز بود و از نظر کیفی نمایشهای آتی سیر صعودی خواهند داشت، اکثر بازیگران انگیزه بالایی داشتند ولی به نظرم خانم پریسا درخشنده تکنیکالتر و با ظرافت و تسلط بیشتری بازی میکرد و تغییرات لحظهای رو بهتر میتوانستند مدیریت کنند، ممنون بابت هنرنمایی زیباتان.
یکی از تماشاگران با عنوان در انتظار گودو در ستون نظرات تیوال نوشته: واقعا موضوع چیه؟! ما در جامعهای زندگی میکنیم که باهر ترفندی میخواهیم خودمان را بالا بکشیم حتی اگه بشه پایمان را روی گلوی دیگری فشار میدهیم تا به آنچه که دلمان میخواهد برسیم، فقط به منفعتی که میبریم فکر میکنیم بدون اینکه بدانیم برای دیگری چه اتفاقی میافتد، حال این جامعه آفتزده را روی صحنه میبینی ناخودآگاه خودت را در مقام یک قاضی قرار میدهی، از اینکه داری سر دیگری شرط بندی میکنی و تصمیم میگیری چه کسی به حیات ادامه بده لذت میبری!
فشارها چنان سنگین است که محمد قدس، تهیه کننده از سابقه روشن خود مدد میگیرد و اعلامیه میدهد: من به عنوان تهیه کننده و عضو کوچکی از گروه از شما دعوت میکنم با توجه به تغییرات انجامشده (که مطمئنا کامنتهای دوستان بسیار تاثیرگذار بوده است) یک بار دیگر با هماهنگی با اینجانب این نمایش را ببینید.
با واکنشهایی تندتر از این. اعتراض به برخی واکنشهای تند که حذف شده بود، نمایشنامه که در اصل نوشته مارین ون هولک است برای یک اجرای مشارکتی که با شروع نمایش ۹ چهره جدید بازیگری تلاش میکنند با شیوههای متفاوت حاضران را به دنیای حرفهای اجرا معرفی کرد. در حالی که نوشته بودند: این صرفاً با مشارکت و دخالت تماشاچیانش تکمیل میشود.
منبع تصویر، Tiwall
توضیح تصویر،عکس محمد صادق زرجویان
"حاکم چارهای جز کنارهگیری ندارد"
نویسنده نمایش توفان ویلیام شکسپیر است و بازینویس باقر سروش. تهیهکننده، طراح و کارگردان مصطفا کوشکی. در چند سالن به نمایش درآمده و آخرین بار در پردیس تئاتر شهرزاد. استقبال از این نمایش بسیار بوده است.
علی ژیان درباره نمایش توفان نوشته است که مصطفی کوشکی در ادامه پروژه اجرای نمایشنامههای شکسپیر، حالا به سراغ نمایشنامه توفان رفته است و این نمایشنامه را در سالن استاد ناظرزاده کرمانی مجموعه ایرانشهر به روی صحنه برده است.
به نظر این بازیگر: بعد از اجرای نمایشهای "رویای شب نیمه تابستان"، "کوریالانوس"، "رومولیت" و "رومئو و ژولیت" حالا دیگر علاقه و تمرکز مصطفی کوشکی به آثار شکسپیر بر هیچ کس پوشیده نیست. راستش برای خود من ( و فکر میکنم برای خیلیهای دیگر) نمایشنامههای شکسپیر مخلوطی از بیمانندی و ترسناکی است. نمایشنامههایی که به همان اندازه که در تاریخ ادبیات نمایشی جهان جایگاه بیمانند و بیبدیل دارند، دشوار و گاه ملالت بار و مخاطب گریزاند. مواجهه ما با شکسپیر از قماش همراهیمان با فردوسی است. هردو را به شدت میستاییم و اغلب به همان شدت از آثارشان میگریزیم.
اما قصه توفان از این قرارست: پراسپرو حاکم مخلوع میلان در صدد انتقام از کودتاچیان است، اما جباریتش مانع شده که ببیند، حتی دخترش نیز دیگر نمیخواهد در این جزیره جدا افتاده با او زندگی کند. پراسپرو راهی جز کنارهگیری مقابل خود نمیبیند.
اجرای نمایش در چندین سالن مختلف در یک ماه گذشته خود رکوردی است برای گروه تئاتر مستقل. گرچه واکنش تماشاگران نمایش بیشتر به دکور و تنظیم صحنه است. این توفانی که ناگهان شکل میگیرد، گویا برای اکثر تماشاگران کمیاب است به خصوص که صدای مناسب توفان و موسیقی هم همراه باشد. کم کم و در طول نمایش سرنوشت پراسپرو هم اهمیت می یابد. او چاره ای جز کناره گیری ندارد.
منبع تصویر، Miras Khabar
توضیح تصویر،اسماعیل یغمایی
اشک باستانشناس
اسماعیل یغمایی در رابطه با لولهکشیهای آب تخریبکننده ارگان یادگار تمدن عیلامی در خوزستان و گریه خود گفت: علت این اشک همچنان باقی است و خطری تازه اثر ملی این کشور را تهدید میکند.
مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی خوزستان نسبت به اعتراض دردناک اسماعیل یغمایی باستانشناس به خاطر نگرانی از تخریب ارگان به یادگار مانده از تمدن عیلامی با اجرای پروژه لولهکشی آب در خوزستان گفت: "کارشناسان استانی تا سطح ملی، بررسیهای حافظت از این اثر ملی در مسیر پروژه لولهکشی آب را انجام داده و در نهایت مجوز صادر شده است. این لولهکشی آب از کنار لولههای نفتی که از دیر باز در منطقه بوده است رد میشود."
به این ترتیب، دولت دیگر نگرانی ندارد، در حالی که اصلا حضور این باستانشناس کهنه کار در محل، از آن روز بود که در سال ۹۲ وقتی مردم خبر دادند ارگان عیلامی، میراث غنی قرنها، در پیشواز راهسازی و تپهکشی و ساخت سد مارون از بین میرود. این فریاد منجر شد که میراث فرهنگی خوزستان چند تنی فرستاد برای تحقیق، آنان کارشناس نبودند و تعدادی از قطعات یافته در خاک که در لودرها بیرون کشیده شده بود، به مرکز رساندند. باز نوشتند مجوز صادر شد.
در همان سال است که این باستانشناس با حفاری علمی در آرامگاهی که پیشتر کارشناسان دفتر آثار تاریخی به جمعآوری اشیا پرداخته بودند، یافتههای بسیاری کشف کرده و حفاظتهای لازم را انجام میدهد. این محوطه نه تنها ثبت ملی بود بلکه یافتههای ارزشمند معماری آرامگاهی و اشیاء به دست آمده از آن، گواهی میداد که طبق قوانین میراثفرهنگی باید این محوطه حفاظت میشد و هیچ نهاد و گروهی حق ساختوساز در آنجا نداشت.
اما برخلاف تمام قوانین، سازمان آب و برق خوزستان و جهاد سازندگی به بهانه استخراج شن برای سد مارون هر چه تپه باستانی در آنجا بود را ویران کردند. مهندسان ساخت سد شهادت میدادند در دوسویه کنارههای مارون پر از شنریزه بود و اصلا نیازی به تخریب محوطههای باستانی نبود. این تخریبها اما پیکر ارگان عیلامی را دو نیم کرد، پس از برپایی سد که سه بار آن را ساختند و آب برد، سرانجام سد مارون افتتاح شد.
کارتون هفته
بیآبی در راه اثر احسان گنجی
منبع تصویر، Ehsan Ganji
بیشتر بخوانید:
- هنر و فرهنگ هفته؛ صعود نسل تازه سینما، حل فرانکلین در جمکران، ناهار دادند به شما؟
- هفته هنر و فرهنگ؛ شکستن هیچ، یاد بریدن رگ، هفته بیدارخوابی فلسفه و منطق
- هفته هنر و فرهنگ؛ نامداران رفتند، یکلیای از تنهایی به درآمد، غرفههای خالی و بیحشمت
- هفته هنر و فرهنگ؛ طالبان و تندادگی، سوگ لالایی، عصر طویلگی
- فرهنگ و هنر هفته؛ هفته دهم سکوت، گلستان زیر ۱۰۰، روز حافظ رند
- هفته هنر و فرهنگ؛ نودولتان نابلد، سکوت حاکم، زهرا در مرز، فیلم های ایرانی در جشنوارهها
- مسعود بهنود
- روزنامهنگار
ماه اول بهار گذشت با نام نامی سعدی شیراز، افتخار شعر فارسی. در مراسم خاک سپاری مریدش رضا براهنی، شاعری نبود بدان سان که خفته در خاک. مجلات تهران با هفتهای تاخیر، مجالی برای جمع آوردن یاد او، از لعن و نفرینها، و اینک براهنی آن چنان که بود روی بساط روزنامهفروشان پهن شده است.
اما بازار هنر کمیاب است - همچو بازار شعرـ اما نتوان گفت که قصهنویسی و گزیدهگویی در اوج نیست. هزاران نام جوان، عموما از تاریخ رنج برخاستهاند و از گوشه گوشه خاک میآیند. آیا تئاتر و موسیقی و سینما در جاهای دیگر دستگیر است؟ گرچه گهگاهی صدایی از سالنهای سینما و سالنهای منتظر برمیآید. تا به حال کیوان کلهر بود و هنوز هم. اینک چشم به شاهزاده صدا همایون است.
فروردین گذشت، وعدهها که گفتند میلیاردهاست، نرسید. غرور آمارسازی در نودولتان، با سکوت وین آب شد. و برای چندم بار نرخ دلار و طلا را فزونی بخشید و همراه خود کالاهای ساخت داخل را هم گرانتر کرد. کبوترهای خوش خبر، از حاشیه خیابان پاستور به راه افتادند اما باد هوا بودند نه وام مسکن، نه افزایش دریافتی بازنشستگان و نه وعده به معلمان. حالا همان سخن که منع شده بود، رایج گشت که "کار کار دولت پیشین است".
اما دلگرم باش که غربالگری که یکی از آخرین پیشرفتهای علم برای نجات خانوادهها از رنج است، حذف شده است، اما غربالگری دخترکان ۹ ساله برای روغن زنی ماشین جمعیت، مجاز. نگرانی از کمبود مسجد در بیمارستانها به جاست، اما جلوگیری از تخریب منابع طبیعی و برجسازی در زمینی که کشف یادگاران هخامنشی است، به مصلحت نیست. که گفتهاند مصلحت مردمی، به تار تسبیح وصل است.
نفس با سعدی
سال ۱۳۲۴ شعبه انجمن آثار ملی در شیراز با عضویت و دبیری استاد علی سامی تشکیل شد که یکی از ایدههای اولیه آن، احیای مجموعه سعدیه بود. سال ۱۳۲۵ بر اساس مصوبه دولت مقرر شد از فروش قند و شکر آزاد کارخانه قند مرودشت، کیلویی دو ریال برای ساختمان آرامگاه سعدی هزینه شود؛ اما اقدامات عملی و جدی از سال ۱۳۲۷ یعنی زمانی که علیاصغرخان حکمت، رئیس انجمن آثار ملی کشور و دبیرکل یونسکو در ایران بود و علی سامی نیز به عنوان دبیر انجمن آثار ملی در شیراز فعالیت میکرد، آغاز شد.
همت دو شیرازی به کار آمد علی اصغر خان حکمت و علی سامی. به گفته کوروش کمالی سروستانی زبانشناس و پژوهشگر سعدی در کتاب خاطرات حکمت بهنام "رهآورد حکمت" ماجرای تجدید بنای سعدیه آمده که:
بنایی که در زمان کریمخان ساخته شده بود تا سال ۱۳۲۷ برپا بود. در سال ۱۳۲۷ پس از کسب موافقت اولیه برای احیای مجموعه سعدیه، از آندره گدار که در آن زمان مدیر باستانشناسی ایران بود دعوت شد به شیراز بیاید و نظر خود را بیان کند؛ ولی پس از بحث و بررسیهای گوناگون و بر اساس گزارش انجمن آثار ملی، در سال ۱۳۲۸ قرارداد طراحی آرامگاه سعدی با یک شرکت ساختمانی بسته شد و مهندس محسن فروغی و مهندس علی صادق به عنوان طراحان سعدیه آغاز به کار کردند.
به این ترتیب در اسفندماه ۱۳۳۰ ساخت بنای آرامگاه سعدی که طراحان آن ایرانی و معماران و کارگران آن نیز شیرازی بودند، با اقتباس از کاخ چهل ستون و تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی در باغی به مساحت ۷۰۰ ۷ مترمربع به پایان رسید. در بعدازظهر یازدهم اردیبهشتماه ۱۳۳۱ آرامگاه سعدی با حضور دکتر محمود حسابی که در آن زمان وزیر فرهنگ بود و علیاصغرخان حکمت و تعداد زیادی از شاعران، نویسندگان، بازرگانان و صاحب منصبان افتتاح شد. همزمان با افتتاح سعدیه، در صبح همان روز از مجسمه سعدی که در دروازه اصفهان نصب شده بود پردهبرداری شد. این مجسمه توسط هنرمند برجسته ایرانی، استاد ابوالحسن صدیقی ساخته شد و بر اساس گزارش مالی انجمن آثار ملی، برای ساخت آن ۱۴ هزار و ۵۰۰ تومان به استاد پرداخت شد؛ البته کل هزینه ساخت سعدیه در آن سال،۹۸۰هزار تومان بود.
رونق و بیرونقی
در همان هفته سوم بهار که دو فیلم انفرادی و لامینور اکران شدند، پیش فروش این فیلمها رکورد زد. تنها سالخورده و دانا که داریوش مهرجویی باشد، جوانان را پشت سر گذاشت.
گزارش روزنامه ایران نشان داد که در آستانه اکران فیلمهای انفرادی و لامینور به عنوان فیلمهای عید فطر، پیش فروش این آثار در سایتهای خرید بلیت آغاز شده است. انفرادی در ژانر کمدی اجتماعی ساخته مسعود اطیابی است که بازیگرانی همچون رضا عطاران، مهدی هاشمی و احمد مهرانفر در آن ایفای نقش میکنند. پیشفروش این فیلم تاکنون به ۷ میلیون و ۳۰۰هزار تومان رسیده است.
لامینور جدیدترین ساخته داریوش مهرجویی است و همانند فیلم علی سنتوری، چالشهای زندگی یک موزیسین که پردیس احمدیه نقشش را بازی میکند، به تصویر میکشد. پیش فروش این فیلم ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان بوده که باید دید با آغاز اکران آن از ۷ اردیبهشت، این رقم تا چه حد افزایش مییابد.
سگبند ساخته مهران احمدی با فروش نزدیک به ۲۴ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان همچنان صدرنشین اکرانهای نوروز است. فروش موقعیت مهدی به کارگردانی هادی حجازیفر به ۹ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان رسید و فیلم شادروان ساخته حسین نمازی با فروش ۸ میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان در جایگاه سوم اکرانهای نوروز قرار دارد.
روزصفر سعید ملکان با بازی امیر جدیدی در نقش یک مامور امنیتی، ۶ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان فروش داشت و پس از آن مرد بازنده قرار دارد که ۵ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان فروخت.
امام جمعهها، باعث رنجش مردم
هر هفته یک فرصت برای نزدیک شدن به مردم، عنوانی است که روزنامه شرق برای صفحه اول آخر هفتههای خود انتخاب کرده. در هفتهای که گذشت در این مقاله با اشاره به این که امام جمعهها مدتهاست سخنانی میگویند که موجب سلب آرامش جامعه میشود نوشته "آنهم جامعهای که درگیر مســائل مختلفی مانند گرانی، فقر، ناامیدی و بیاعتمادی و دهها مسئله اجتماعی دیگر است". نویسنده تعجب میکند که "در این شرایط انگار در دنیای دیگری زندگی میکننــد. میان دنیای آنها و دنیای مــردم فاصله وجود دارد. در نتیجه حرفهایشان باعث رنجش میشــود."
افشین امیرشاهی در ادامه این مقاله اشاره کرده "دائم هشــدار میدهند و مواجهه را ترویج میکنند و از مردم میخواهند خودشــان به مقابله برخیزند. به مقابله با چه کســانی؟ به مقابله با بخشی دیگر از همین مردم؟ حرفهایی از جنس شــکاف و گروه گروه کردن جامعه و ایجــاد حس ناامنی. درحالی که صدور دستور جزء وظایف امام جمعه ها نیست." و براســاس شــواهد آمــاری و پیمایشهای گوناگــون، این روند بــا "زوال همبســتگی اجتماعی" مواجه اســت و به انفصال، جدایی و تشــدید تضادها میانجامند.
در سرمقاله شرق آمده: دیگر نمیتوان مسائل را مانند گذشــته رفع و رجوع کرد. شعار و دستوردادن کارســاز نیســت. قطبی شــدن ارزشهای اجتماعی، شــکاف میان فرهنگ رســمی و غیررســمی، فقــر و بی اعتمادی، و از این دست را نمیتوانیم مثل گذشــته و با روشهای گذشــته نادیده بگیریم. "سیاستی دیگر" میطلبد.
"موضوع چیه؟"
"همه مشغول پریشان کردن ما هستند، یعنی از موقعی که دبستان بودیم نفهمیدیم که چرا". این شکایت یک تماشاگر جوان است که به تماشای تئاتر "موضوع چیه" رفته است. نمایشی که ترجمه یک اثر خارجی است اما نمونه امتحان شده و آشنایی برای نوجوانان نبود و واکنشها در سایت تیوال نشان داد که تهیهکننده و کارگردان ناگزیر شدهاند چندبار توضیح دهند که این نمایش همچون تئاترهای دیگر نیست که بازیگرانی بازی کنند و حاضران لذت برند، این نمایش را شاید بتوان گفت بیشتر تماشاگران میسازند. این سخن برخی را خوش آمد و بعضی را به شدت خشمگین کرد.
نیلوفر ثانی منقد هنر، در مجله آگاهی نو نوشت: آیا تئاتر فعلی، درگیر یک وضعیت بحران شده است؟ بحرانی که دیگر از تئاتر گروهی که اعضای آن یکپارچه در خدمت اجرا باشند، اثری نیست؟ بحرانی که معنای تعامل، شفقت و همکاری را در یک نمایش صحنهای به بیتفاوتی، سردی و انفعال برده است؟ تئاتری که دارای روح خلاقیت، عصیانگری، جنونزدگی، بدنهای فعال اجراگران و تماشاگرانی کنشمند و فکور باشد، هنوز نفس میکشد؟!
به نوشته این منقد: نمایش "موضوع چیه؟" با سبک ویژه خود که به یک مسابقه استعدادیابی همراه با رأیگیری عمومی تماشاگران، شبیه است، فازهای متعددی را ارائه میدهد که هم وجه سرگرمی، هیجان و مفرح بودن را حفظ میکند و هم نگاهی نقدانه به بحرانهای تئاتر دارد. در کنار این موارد، برای مخاطبانی که علاقمند به روندهای انتخاب و یا تمرینات بازیگران یک نمایش، پیش از اجرای اصلی هستند نیز جذابیتهایی دارد.
نگاه منقد کارآشنا خیلی روشنتر و گویاترست از واکنش برخی تماشاگران. او نوشته: "موضوع چیه؟" تلاش میکند علاوه بر درگیرکردن مخاطبان با آرایشان، در پروسهای که به انتخاب بازیگر برتر منتج میشود، او را از رخوتِ تماشاچی بودن خارج کرده و در مسئولیت آنچه بر صحنه رخ می دهد، شریک کند و تجربهای نو از سهیم بودن بسازد.
محمدرضا خویی یکی از پنجاه و اندی واکنش را بروز داده و نوشته: خلاقیت و ایدهپردازی لحظهای و آنی در تمام لحظات نمایش به وفور یافت میشد، انگیزش رقابتی در چهره و رفتار بازیگران کاملا مشهود بود، به نظرم یک رئالیتی شو رقابتی/ مفهومی به روز بود و از نظر کیفی نمایشهای آتی سیر صعودی خواهند داشت، اکثر بازیگران انگیزه بالایی داشتند ولی به نظرم خانم پریسا درخشنده تکنیکالتر و با ظرافت و تسلط بیشتری بازی میکرد و تغییرات لحظهای رو بهتر میتوانستند مدیریت کنند، ممنون بابت هنرنمایی زیباتان.
یکی از تماشاگران با عنوان در انتظار گودو در ستون نظرات تیوال نوشته: واقعا موضوع چیه؟! ما در جامعهای زندگی میکنیم که باهر ترفندی میخواهیم خودمان را بالا بکشیم حتی اگه بشه پایمان را روی گلوی دیگری فشار میدهیم تا به آنچه که دلمان میخواهد برسیم، فقط به منفعتی که میبریم فکر میکنیم بدون اینکه بدانیم برای دیگری چه اتفاقی میافتد، حال این جامعه آفتزده را روی صحنه میبینی ناخودآگاه خودت را در مقام یک قاضی قرار میدهی، از اینکه داری سر دیگری شرط بندی میکنی و تصمیم میگیری چه کسی به حیات ادامه بده لذت میبری!
فشارها چنان سنگین است که محمد قدس، تهیه کننده از سابقه روشن خود مدد میگیرد و اعلامیه میدهد: من به عنوان تهیه کننده و عضو کوچکی از گروه از شما دعوت میکنم با توجه به تغییرات انجامشده (که مطمئنا کامنتهای دوستان بسیار تاثیرگذار بوده است) یک بار دیگر با هماهنگی با اینجانب این نمایش را ببینید.
با واکنشهایی تندتر از این. اعتراض به برخی واکنشهای تند که حذف شده بود، نمایشنامه که در اصل نوشته مارین ون هولک است برای یک اجرای مشارکتی که با شروع نمایش ۹ چهره جدید بازیگری تلاش میکنند با شیوههای متفاوت حاضران را به دنیای حرفهای اجرا معرفی کرد. در حالی که نوشته بودند: این صرفاً با مشارکت و دخالت تماشاچیانش تکمیل میشود.
"حاکم چارهای جز کنارهگیری ندارد"
نویسنده نمایش توفان ویلیام شکسپیر است و بازینویس باقر سروش. تهیهکننده، طراح و کارگردان مصطفا کوشکی. در چند سالن به نمایش درآمده و آخرین بار در پردیس تئاتر شهرزاد. استقبال از این نمایش بسیار بوده است.
علی ژیان درباره نمایش توفان نوشته است که مصطفی کوشکی در ادامه پروژه اجرای نمایشنامههای شکسپیر، حالا به سراغ نمایشنامه توفان رفته است و این نمایشنامه را در سالن استاد ناظرزاده کرمانی مجموعه ایرانشهر به روی صحنه برده است.
به نظر این بازیگر: بعد از اجرای نمایشهای "رویای شب نیمه تابستان"، "کوریالانوس"، "رومولیت" و "رومئو و ژولیت" حالا دیگر علاقه و تمرکز مصطفی کوشکی به آثار شکسپیر بر هیچ کس پوشیده نیست. راستش برای خود من ( و فکر میکنم برای خیلیهای دیگر) نمایشنامههای شکسپیر مخلوطی از بیمانندی و ترسناکی است. نمایشنامههایی که به همان اندازه که در تاریخ ادبیات نمایشی جهان جایگاه بیمانند و بیبدیل دارند، دشوار و گاه ملالت بار و مخاطب گریزاند. مواجهه ما با شکسپیر از قماش همراهیمان با فردوسی است. هردو را به شدت میستاییم و اغلب به همان شدت از آثارشان میگریزیم.
اما قصه توفان از این قرارست: پراسپرو حاکم مخلوع میلان در صدد انتقام از کودتاچیان است، اما جباریتش مانع شده که ببیند، حتی دخترش نیز دیگر نمیخواهد در این جزیره جدا افتاده با او زندگی کند. پراسپرو راهی جز کنارهگیری مقابل خود نمیبیند.
اجرای نمایش در چندین سالن مختلف در یک ماه گذشته خود رکوردی است برای گروه تئاتر مستقل. گرچه واکنش تماشاگران نمایش بیشتر به دکور و تنظیم صحنه است. این توفانی که ناگهان شکل میگیرد، گویا برای اکثر تماشاگران کمیاب است به خصوص که صدای مناسب توفان و موسیقی هم همراه باشد. کم کم و در طول نمایش سرنوشت پراسپرو هم اهمیت می یابد. او چاره ای جز کناره گیری ندارد.
اشک باستانشناس
اسماعیل یغمایی در رابطه با لولهکشیهای آب تخریبکننده ارگان یادگار تمدن عیلامی در خوزستان و گریه خود گفت: علت این اشک همچنان باقی است و خطری تازه اثر ملی این کشور را تهدید میکند.
مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی خوزستان نسبت به اعتراض دردناک اسماعیل یغمایی باستانشناس به خاطر نگرانی از تخریب ارگان به یادگار مانده از تمدن عیلامی با اجرای پروژه لولهکشی آب در خوزستان گفت: "کارشناسان استانی تا سطح ملی، بررسیهای حافظت از این اثر ملی در مسیر پروژه لولهکشی آب را انجام داده و در نهایت مجوز صادر شده است. این لولهکشی آب از کنار لولههای نفتی که از دیر باز در منطقه بوده است رد میشود."
به این ترتیب، دولت دیگر نگرانی ندارد، در حالی که اصلا حضور این باستانشناس کهنه کار در محل، از آن روز بود که در سال ۹۲ وقتی مردم خبر دادند ارگان عیلامی، میراث غنی قرنها، در پیشواز راهسازی و تپهکشی و ساخت سد مارون از بین میرود. این فریاد منجر شد که میراث فرهنگی خوزستان چند تنی فرستاد برای تحقیق، آنان کارشناس نبودند و تعدادی از قطعات یافته در خاک که در لودرها بیرون کشیده شده بود، به مرکز رساندند. باز نوشتند مجوز صادر شد.
در همان سال است که این باستانشناس با حفاری علمی در آرامگاهی که پیشتر کارشناسان دفتر آثار تاریخی به جمعآوری اشیا پرداخته بودند، یافتههای بسیاری کشف کرده و حفاظتهای لازم را انجام میدهد. این محوطه نه تنها ثبت ملی بود بلکه یافتههای ارزشمند معماری آرامگاهی و اشیاء به دست آمده از آن، گواهی میداد که طبق قوانین میراثفرهنگی باید این محوطه حفاظت میشد و هیچ نهاد و گروهی حق ساختوساز در آنجا نداشت.
اما برخلاف تمام قوانین، سازمان آب و برق خوزستان و جهاد سازندگی به بهانه استخراج شن برای سد مارون هر چه تپه باستانی در آنجا بود را ویران کردند. مهندسان ساخت سد شهادت میدادند در دوسویه کنارههای مارون پر از شنریزه بود و اصلا نیازی به تخریب محوطههای باستانی نبود. این تخریبها اما پیکر ارگان عیلامی را دو نیم کرد، پس از برپایی سد که سه بار آن را ساختند و آب برد، سرانجام سد مارون افتتاح شد.
کارتون هفته
بیآبی در راه اثر احسان گنجی
بیشتر بخوانید:
- مسعود بهنود
- روزنامهنگار
ماه اول بهار گذشت با نام نامی سعدی شیراز، افتخار شعر فارسی. در مراسم خاک سپاری مریدش رضا براهنی، شاعری نبود بدان سان که خفته در خاک. مجلات تهران با هفتهای تاخیر، مجالی برای جمع آوردن یاد او، از لعن و نفرینها، و اینک براهنی آن چنان که بود روی بساط روزنامهفروشان پهن شده است.
اما بازار هنر کمیاب است - همچو بازار شعرـ اما نتوان گفت که قصهنویسی و گزیدهگویی در اوج نیست. هزاران نام جوان، عموما از تاریخ رنج برخاستهاند و از گوشه گوشه خاک میآیند. آیا تئاتر و موسیقی و سینما در جاهای دیگر دستگیر است؟ گرچه گهگاهی صدایی از سالنهای سینما و سالنهای منتظر برمیآید. تا به حال کیوان کلهر بود و هنوز هم. اینک چشم به شاهزاده صدا همایون است.
فروردین گذشت، وعدهها که گفتند میلیاردهاست، نرسید. غرور آمارسازی در نودولتان، با سکوت وین آب شد. و برای چندم بار نرخ دلار و طلا را فزونی بخشید و همراه خود کالاهای ساخت داخل را هم گرانتر کرد. کبوترهای خوش خبر، از حاشیه خیابان پاستور به راه افتادند اما باد هوا بودند نه وام مسکن، نه افزایش دریافتی بازنشستگان و نه وعده به معلمان. حالا همان سخن که منع شده بود، رایج گشت که "کار کار دولت پیشین است".
اما دلگرم باش که غربالگری که یکی از آخرین پیشرفتهای علم برای نجات خانوادهها از رنج است، حذف شده است، اما غربالگری دخترکان ۹ ساله برای روغن زنی ماشین جمعیت، مجاز. نگرانی از کمبود مسجد در بیمارستانها به جاست، اما جلوگیری از تخریب منابع طبیعی و برجسازی در زمینی که کشف یادگاران هخامنشی است، به مصلحت نیست. که گفتهاند مصلحت مردمی، به تار تسبیح وصل است.
نفس با سعدی
سال ۱۳۲۴ شعبه انجمن آثار ملی در شیراز با عضویت و دبیری استاد علی سامی تشکیل شد که یکی از ایدههای اولیه آن، احیای مجموعه سعدیه بود. سال ۱۳۲۵ بر اساس مصوبه دولت مقرر شد از فروش قند و شکر آزاد کارخانه قند مرودشت، کیلویی دو ریال برای ساختمان آرامگاه سعدی هزینه شود؛ اما اقدامات عملی و جدی از سال ۱۳۲۷ یعنی زمانی که علیاصغرخان حکمت، رئیس انجمن آثار ملی کشور و دبیرکل یونسکو در ایران بود و علی سامی نیز به عنوان دبیر انجمن آثار ملی در شیراز فعالیت میکرد، آغاز شد.
همت دو شیرازی به کار آمد علی اصغر خان حکمت و علی سامی. به گفته کوروش کمالی سروستانی زبانشناس و پژوهشگر سعدی در کتاب خاطرات حکمت بهنام "رهآورد حکمت" ماجرای تجدید بنای سعدیه آمده که:
بنایی که در زمان کریمخان ساخته شده بود تا سال ۱۳۲۷ برپا بود. در سال ۱۳۲۷ پس از کسب موافقت اولیه برای احیای مجموعه سعدیه، از آندره گدار که در آن زمان مدیر باستانشناسی ایران بود دعوت شد به شیراز بیاید و نظر خود را بیان کند؛ ولی پس از بحث و بررسیهای گوناگون و بر اساس گزارش انجمن آثار ملی، در سال ۱۳۲۸ قرارداد طراحی آرامگاه سعدی با یک شرکت ساختمانی بسته شد و مهندس محسن فروغی و مهندس علی صادق به عنوان طراحان سعدیه آغاز به کار کردند.
به این ترتیب در اسفندماه ۱۳۳۰ ساخت بنای آرامگاه سعدی که طراحان آن ایرانی و معماران و کارگران آن نیز شیرازی بودند، با اقتباس از کاخ چهل ستون و تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی در باغی به مساحت ۷۰۰ ۷ مترمربع به پایان رسید. در بعدازظهر یازدهم اردیبهشتماه ۱۳۳۱ آرامگاه سعدی با حضور دکتر محمود حسابی که در آن زمان وزیر فرهنگ بود و علیاصغرخان حکمت و تعداد زیادی از شاعران، نویسندگان، بازرگانان و صاحب منصبان افتتاح شد. همزمان با افتتاح سعدیه، در صبح همان روز از مجسمه سعدی که در دروازه اصفهان نصب شده بود پردهبرداری شد. این مجسمه توسط هنرمند برجسته ایرانی، استاد ابوالحسن صدیقی ساخته شد و بر اساس گزارش مالی انجمن آثار ملی، برای ساخت آن ۱۴ هزار و ۵۰۰ تومان به استاد پرداخت شد؛ البته کل هزینه ساخت سعدیه در آن سال،۹۸۰هزار تومان بود.
رونق و بیرونقی
در همان هفته سوم بهار که دو فیلم انفرادی و لامینور اکران شدند، پیش فروش این فیلمها رکورد زد. تنها سالخورده و دانا که داریوش مهرجویی باشد، جوانان را پشت سر گذاشت.
گزارش روزنامه ایران نشان داد که در آستانه اکران فیلمهای انفرادی و لامینور به عنوان فیلمهای عید فطر، پیش فروش این آثار در سایتهای خرید بلیت آغاز شده است. انفرادی در ژانر کمدی اجتماعی ساخته مسعود اطیابی است که بازیگرانی همچون رضا عطاران، مهدی هاشمی و احمد مهرانفر در آن ایفای نقش میکنند. پیشفروش این فیلم تاکنون به ۷ میلیون و ۳۰۰هزار تومان رسیده است.
لامینور جدیدترین ساخته داریوش مهرجویی است و همانند فیلم علی سنتوری، چالشهای زندگی یک موزیسین که پردیس احمدیه نقشش را بازی میکند، به تصویر میکشد. پیش فروش این فیلم ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان بوده که باید دید با آغاز اکران آن از ۷ اردیبهشت، این رقم تا چه حد افزایش مییابد.
سگبند ساخته مهران احمدی با فروش نزدیک به ۲۴ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان همچنان صدرنشین اکرانهای نوروز است. فروش موقعیت مهدی به کارگردانی هادی حجازیفر به ۹ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان رسید و فیلم شادروان ساخته حسین نمازی با فروش ۸ میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان در جایگاه سوم اکرانهای نوروز قرار دارد.
روزصفر سعید ملکان با بازی امیر جدیدی در نقش یک مامور امنیتی، ۶ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان فروش داشت و پس از آن مرد بازنده قرار دارد که ۵ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان فروخت.
امام جمعهها، باعث رنجش مردم
هر هفته یک فرصت برای نزدیک شدن به مردم، عنوانی است که روزنامه شرق برای صفحه اول آخر هفتههای خود انتخاب کرده. در هفتهای که گذشت در این مقاله با اشاره به این که امام جمعهها مدتهاست سخنانی میگویند که موجب سلب آرامش جامعه میشود نوشته "آنهم جامعهای که درگیر مســائل مختلفی مانند گرانی، فقر، ناامیدی و بیاعتمادی و دهها مسئله اجتماعی دیگر است". نویسنده تعجب میکند که "در این شرایط انگار در دنیای دیگری زندگی میکننــد. میان دنیای آنها و دنیای مــردم فاصله وجود دارد. در نتیجه حرفهایشان باعث رنجش میشــود."
افشین امیرشاهی در ادامه این مقاله اشاره کرده "دائم هشــدار میدهند و مواجهه را ترویج میکنند و از مردم میخواهند خودشــان به مقابله برخیزند. به مقابله با چه کســانی؟ به مقابله با بخشی دیگر از همین مردم؟ حرفهایی از جنس شــکاف و گروه گروه کردن جامعه و ایجــاد حس ناامنی. درحالی که صدور دستور جزء وظایف امام جمعه ها نیست." و براســاس شــواهد آمــاری و پیمایشهای گوناگــون، این روند بــا "زوال همبســتگی اجتماعی" مواجه اســت و به انفصال، جدایی و تشــدید تضادها میانجامند.
در سرمقاله شرق آمده: دیگر نمیتوان مسائل را مانند گذشــته رفع و رجوع کرد. شعار و دستوردادن کارســاز نیســت. قطبی شــدن ارزشهای اجتماعی، شــکاف میان فرهنگ رســمی و غیررســمی، فقــر و بی اعتمادی، و از این دست را نمیتوانیم مثل گذشــته و با روشهای گذشــته نادیده بگیریم. "سیاستی دیگر" میطلبد.
"موضوع چیه؟"
"همه مشغول پریشان کردن ما هستند، یعنی از موقعی که دبستان بودیم نفهمیدیم که چرا". این شکایت یک تماشاگر جوان است که به تماشای تئاتر "موضوع چیه" رفته است. نمایشی که ترجمه یک اثر خارجی است اما نمونه امتحان شده و آشنایی برای نوجوانان نبود و واکنشها در سایت تیوال نشان داد که تهیهکننده و کارگردان ناگزیر شدهاند چندبار توضیح دهند که این نمایش همچون تئاترهای دیگر نیست که بازیگرانی بازی کنند و حاضران لذت برند، این نمایش را شاید بتوان گفت بیشتر تماشاگران میسازند. این سخن برخی را خوش آمد و بعضی را به شدت خشمگین کرد.
نیلوفر ثانی منقد هنر، در مجله آگاهی نو نوشت: آیا تئاتر فعلی، درگیر یک وضعیت بحران شده است؟ بحرانی که دیگر از تئاتر گروهی که اعضای آن یکپارچه در خدمت اجرا باشند، اثری نیست؟ بحرانی که معنای تعامل، شفقت و همکاری را در یک نمایش صحنهای به بیتفاوتی، سردی و انفعال برده است؟ تئاتری که دارای روح خلاقیت، عصیانگری، جنونزدگی، بدنهای فعال اجراگران و تماشاگرانی کنشمند و فکور باشد، هنوز نفس میکشد؟!
به نوشته این منقد: نمایش "موضوع چیه؟" با سبک ویژه خود که به یک مسابقه استعدادیابی همراه با رأیگیری عمومی تماشاگران، شبیه است، فازهای متعددی را ارائه میدهد که هم وجه سرگرمی، هیجان و مفرح بودن را حفظ میکند و هم نگاهی نقدانه به بحرانهای تئاتر دارد. در کنار این موارد، برای مخاطبانی که علاقمند به روندهای انتخاب و یا تمرینات بازیگران یک نمایش، پیش از اجرای اصلی هستند نیز جذابیتهایی دارد.
نگاه منقد کارآشنا خیلی روشنتر و گویاترست از واکنش برخی تماشاگران. او نوشته: "موضوع چیه؟" تلاش میکند علاوه بر درگیرکردن مخاطبان با آرایشان، در پروسهای که به انتخاب بازیگر برتر منتج میشود، او را از رخوتِ تماشاچی بودن خارج کرده و در مسئولیت آنچه بر صحنه رخ می دهد، شریک کند و تجربهای نو از سهیم بودن بسازد.
محمدرضا خویی یکی از پنجاه و اندی واکنش را بروز داده و نوشته: خلاقیت و ایدهپردازی لحظهای و آنی در تمام لحظات نمایش به وفور یافت میشد، انگیزش رقابتی در چهره و رفتار بازیگران کاملا مشهود بود، به نظرم یک رئالیتی شو رقابتی/ مفهومی به روز بود و از نظر کیفی نمایشهای آتی سیر صعودی خواهند داشت، اکثر بازیگران انگیزه بالایی داشتند ولی به نظرم خانم پریسا درخشنده تکنیکالتر و با ظرافت و تسلط بیشتری بازی میکرد و تغییرات لحظهای رو بهتر میتوانستند مدیریت کنند، ممنون بابت هنرنمایی زیباتان.
یکی از تماشاگران با عنوان در انتظار گودو در ستون نظرات تیوال نوشته: واقعا موضوع چیه؟! ما در جامعهای زندگی میکنیم که باهر ترفندی میخواهیم خودمان را بالا بکشیم حتی اگه بشه پایمان را روی گلوی دیگری فشار میدهیم تا به آنچه که دلمان میخواهد برسیم، فقط به منفعتی که میبریم فکر میکنیم بدون اینکه بدانیم برای دیگری چه اتفاقی میافتد، حال این جامعه آفتزده را روی صحنه میبینی ناخودآگاه خودت را در مقام یک قاضی قرار میدهی، از اینکه داری سر دیگری شرط بندی میکنی و تصمیم میگیری چه کسی به حیات ادامه بده لذت میبری!
فشارها چنان سنگین است که محمد قدس، تهیه کننده از سابقه روشن خود مدد میگیرد و اعلامیه میدهد: من به عنوان تهیه کننده و عضو کوچکی از گروه از شما دعوت میکنم با توجه به تغییرات انجامشده (که مطمئنا کامنتهای دوستان بسیار تاثیرگذار بوده است) یک بار دیگر با هماهنگی با اینجانب این نمایش را ببینید.
با واکنشهایی تندتر از این. اعتراض به برخی واکنشهای تند که حذف شده بود، نمایشنامه که در اصل نوشته مارین ون هولک است برای یک اجرای مشارکتی که با شروع نمایش ۹ چهره جدید بازیگری تلاش میکنند با شیوههای متفاوت حاضران را به دنیای حرفهای اجرا معرفی کرد. در حالی که نوشته بودند: این صرفاً با مشارکت و دخالت تماشاچیانش تکمیل میشود.
"حاکم چارهای جز کنارهگیری ندارد"
نویسنده نمایش توفان ویلیام شکسپیر است و بازینویس باقر سروش. تهیهکننده، طراح و کارگردان مصطفا کوشکی. در چند سالن به نمایش درآمده و آخرین بار در پردیس تئاتر شهرزاد. استقبال از این نمایش بسیار بوده است.
علی ژیان درباره نمایش توفان نوشته است که مصطفی کوشکی در ادامه پروژه اجرای نمایشنامههای شکسپیر، حالا به سراغ نمایشنامه توفان رفته است و این نمایشنامه را در سالن استاد ناظرزاده کرمانی مجموعه ایرانشهر به روی صحنه برده است.
به نظر این بازیگر: بعد از اجرای نمایشهای "رویای شب نیمه تابستان"، "کوریالانوس"، "رومولیت" و "رومئو و ژولیت" حالا دیگر علاقه و تمرکز مصطفی کوشکی به آثار شکسپیر بر هیچ کس پوشیده نیست. راستش برای خود من ( و فکر میکنم برای خیلیهای دیگر) نمایشنامههای شکسپیر مخلوطی از بیمانندی و ترسناکی است. نمایشنامههایی که به همان اندازه که در تاریخ ادبیات نمایشی جهان جایگاه بیمانند و بیبدیل دارند، دشوار و گاه ملالت بار و مخاطب گریزاند. مواجهه ما با شکسپیر از قماش همراهیمان با فردوسی است. هردو را به شدت میستاییم و اغلب به همان شدت از آثارشان میگریزیم.
اما قصه توفان از این قرارست: پراسپرو حاکم مخلوع میلان در صدد انتقام از کودتاچیان است، اما جباریتش مانع شده که ببیند، حتی دخترش نیز دیگر نمیخواهد در این جزیره جدا افتاده با او زندگی کند. پراسپرو راهی جز کنارهگیری مقابل خود نمیبیند.
اجرای نمایش در چندین سالن مختلف در یک ماه گذشته خود رکوردی است برای گروه تئاتر مستقل. گرچه واکنش تماشاگران نمایش بیشتر به دکور و تنظیم صحنه است. این توفانی که ناگهان شکل میگیرد، گویا برای اکثر تماشاگران کمیاب است به خصوص که صدای مناسب توفان و موسیقی هم همراه باشد. کم کم و در طول نمایش سرنوشت پراسپرو هم اهمیت می یابد. او چاره ای جز کناره گیری ندارد.
اشک باستانشناس
اسماعیل یغمایی در رابطه با لولهکشیهای آب تخریبکننده ارگان یادگار تمدن عیلامی در خوزستان و گریه خود گفت: علت این اشک همچنان باقی است و خطری تازه اثر ملی این کشور را تهدید میکند.
مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی خوزستان نسبت به اعتراض دردناک اسماعیل یغمایی باستانشناس به خاطر نگرانی از تخریب ارگان به یادگار مانده از تمدن عیلامی با اجرای پروژه لولهکشی آب در خوزستان گفت: "کارشناسان استانی تا سطح ملی، بررسیهای حافظت از این اثر ملی در مسیر پروژه لولهکشی آب را انجام داده و در نهایت مجوز صادر شده است. این لولهکشی آب از کنار لولههای نفتی که از دیر باز در منطقه بوده است رد میشود."
به این ترتیب، دولت دیگر نگرانی ندارد، در حالی که اصلا حضور این باستانشناس کهنه کار در محل، از آن روز بود که در سال ۹۲ وقتی مردم خبر دادند ارگان عیلامی، میراث غنی قرنها، در پیشواز راهسازی و تپهکشی و ساخت سد مارون از بین میرود. این فریاد منجر شد که میراث فرهنگی خوزستان چند تنی فرستاد برای تحقیق، آنان کارشناس نبودند و تعدادی از قطعات یافته در خاک که در لودرها بیرون کشیده شده بود، به مرکز رساندند. باز نوشتند مجوز صادر شد.
در همان سال است که این باستانشناس با حفاری علمی در آرامگاهی که پیشتر کارشناسان دفتر آثار تاریخی به جمعآوری اشیا پرداخته بودند، یافتههای بسیاری کشف کرده و حفاظتهای لازم را انجام میدهد. این محوطه نه تنها ثبت ملی بود بلکه یافتههای ارزشمند معماری آرامگاهی و اشیاء به دست آمده از آن، گواهی میداد که طبق قوانین میراثفرهنگی باید این محوطه حفاظت میشد و هیچ نهاد و گروهی حق ساختوساز در آنجا نداشت.
اما برخلاف تمام قوانین، سازمان آب و برق خوزستان و جهاد سازندگی به بهانه استخراج شن برای سد مارون هر چه تپه باستانی در آنجا بود را ویران کردند. مهندسان ساخت سد شهادت میدادند در دوسویه کنارههای مارون پر از شنریزه بود و اصلا نیازی به تخریب محوطههای باستانی نبود. این تخریبها اما پیکر ارگان عیلامی را دو نیم کرد، پس از برپایی سد که سه بار آن را ساختند و آب برد، سرانجام سد مارون افتتاح شد.
کارتون هفته
بیآبی در راه اثر احسان گنجی
بیشتر بخوانید:
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: هفته هنر و فرهنگ؛ با نام سعدی، موضوع چیه؟ اشکی بر میراث تاریخی