میهمانان ناخوانده برای ایران نسخههای نامأنوس میپیچیدند
بسا محققان تاریخ معاصر، به ایران تحت سلطه پهلوی دوم، لقب «بهشت مستشاران امریکایی» را داده بودند! این پدیده از آن روی شکل گرفت که حکومت پهلوی علاوه بر کودتایی و وابسته بودن، به استعدادهای بومی وقعی نمینهاد و آنها را در فرآیند توسعه کشور دخالت نمیداد. همین امر نیز موجب شد مستشاران خارجی، برای کشور ما نسخههای معوج بپیچند و آن را در معرض مخاطرات گوناگون قرار دهند! بیتردید حضور این میهمانان ناخوانده، از عوامل مهم شکلگیری انقلاب اسلامی به شمار میرود. مقال پی آمده، درصدد بازخوانی پدیده مستشاری خارجی، در عهد پهلوی دوم بوده است. مستندات آن نیز بر تارنمای پژوهشکده تاریخ معاصر ایران وجود دارد. امید آنکه محققان و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
حضور مستشاران خارجی، عامل نفرت ایرانیان از حکومت پهلوی
شاید بهتر باشد تا داستان را از این نقطه آغاز کنیم که نفرت عمومی از حکومت پهلوی، ریشهای نیز در حضور گسترده و فزاینده مشتشاران خارجی در ایران داشت. به واقع ایرانیان، به نوعی کشور خود را مستعمره ابرقدرتها به ویژه امریکاییها میدانستند و از این روی، تلاش داشتند تا شاه را که مسبب حضور این جماعت خود شگفت و گردن فراز در این دیار بود، از سلطنت به زیر کشند؛ رویدادی که در بهمن ۱۳۵۷، تحقق یافت. سیدهاشم منیری، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در این باره آورده است:
«بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، کشورهایی مانند بریتانیا و امریکا بهتدریج برای نفوذ در لایههای پنهان و آشکار ساختار سیاسی، نظامی و فرهنگی رژیم پهلوی شروع کردند به اعزام مستشار در حوزههای مختلف نظامی و اقتصادی. آنها با این کار در پی آن بودند که هم منافع ویژه اقتصادی و سیاسی خود را تأمین کنند و هم رژیم را در تحکیم مشروعیت لرزان خود یاری دهند، اما مداخله این مستشاران در حوزههای تصمیم گیری کلان اقدام آنها در تنظیم و تدوین برنامههای غیربومی و رعایت نکردن و در واقع ملزم نبودن به رعایت قوانین کشور متبوعه، به اعتراض و مخالفت گروههای مختلف مردم منجر شد. مردم این مستشاران را مزاحم و میهمانان ناخوانده میدانستند و خواستار قطع این ارتباط و اخراج آنها بودند. اینکه واکنش و نوع مخالفت مردم ایران، نسبت به حضور و فعالیت مستشاران امریکایی چگونه بود و نیز بررسی این پرسش که چگونه حضور مستشاران به کاهش مشروعیت رژیم کمک کرد؟ در خور یک واکاوی تفصیلی است.
اجمالاً باید گفت موقعیت ژئوپلتیک ایران، به همان اندازه که برای قدرتهای بزرگ حائز اهمیت بود، برای دو ابرقدرت جهان، یعنی اتحاد جماهیر شوروی و امریکا نیز به خاطر علایق مشترک اقتصادی، تجاری و سیاسی بسیار مهم بود. به رغم آنکه ایران با اتخاذ سیاست مستقل ملی در اوایل دهه ۱۳۴۰، ضمن حفظ رابطه وابستگی با غرب، سعی کرد روابط خارجی خود را با اردوگاه شرق توسعه دهد و برای دستیابی به توسعه اقتصادی، از دستاوردهای صنعتی و فنی از شوروی جهت ایجاد تأسیسات زیرساختی کمک بگیرد، اما این سیاست موفق نبود و حاکمیت نتوانست خود را از زیر سایه سنگین امریکا رهایی دهد. حضور کارشناسان و متخصصان فنی شوروی که در بیش از ۶۰ طرح صنعتی با ایران همکاری میکردند، به ۱۵۰۰ نفر میرسید، اما بنا بر تحقیقات مجلس سنای امریکا، تعداد مستشاران امریکایی با احتساب خانوادههایشان در سال ۱۳۵۷، بین ۴۰ تا ۵۰هزار نفر بود. بهکارگیری این تعداد از نیروهای مستشاری امریکا، نتیجه وابستگی یکجانبه، فراگیر و سراسری رژیم پهلوی به ایالات متحده است که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بهتدریج در ایران نفوذ چشمگیری پیدا کرده بود.
گسترش نفوذ ایالات متحده و روند رو به رشد تعداد مستشاران امریکایی در ایران، مبارزات ضدامریکایی را در مردم برانگیخت. این مبارزات و مبارزان، خود به دو دسته کلی روحانی و غیر روحانی تقسیم میشدند. بعضی از این مبارزان، با نیروی فکری و نظری به مبارزه با امریکا دست زدند و بعضی با اقدامات مسلحانه، مخالفت خود را ابراز داشتند. با گسترش اعتراضها و تهدیدات مخالفان مذهبی و غیرمذهبی در سال ۱۳۵۷، سرانجام به حضور مداخله گرانه و ۶۷ ساله مستشاران امریکایی که حیات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران را در اختیار داشتند، پایان داده و ایران از حوزه نفوذ ایالات متحده خارج شد. در کلام و استراتژی مخالفان رژیم پهلوی، حضور مستشاران، چیزی جز سلطه پذیری و دست نشاندگی استعمار امریکا و وابستگی به آن نبود و به همین دلایل، مردم انقلابی به مشروعیت زدایی از ساختار و محتوای پهلوی دوم دست زدند و خواهان همزمان خروج شاه امریکایی و ایالات متحده از ایران شدند که بازتاب آن در شعارها و پلاکاردهای تظاهرات خیابانی مردم و گروههای مذهبی و غیرمذهبی دیده میشد. کانون همه شعارها چنین بود: امریکایی! به خانه ات برگرد.»
عوامل شکست توسعه مستشاری
با نظر به آنچه در دوره حاکمیت پهلویها به ویژه پهلوی دوم روی داد، میتوان الگوی توسعه شاه را مبتنی بر مدل مستشاری دانست. راهکاری که نسخه آن عموماً در فراسوی مرزها نوشته و به گونهای آمرانه از سوی حاکمیت اعمال میشد. این نوع توسعهگرایی، بسیار زود ناکارآمدی خویش را نشان داد و رو به زوال رفت. با این همه علل این پدیده، در خور بررسی مینماید. فرنود فردهی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران مجموعه این عوامل را به شرح ذیل احصا کرده است:
«اگر بخواهیم دلایل موفق نبودن برنامههای توسعه در ایران را در دوره پهلوی ذکر کنیم، دلایل متعددی برای آن میتوان برشمرد و مهمترین این موارد را اینگونه بیان داشت:
۱. آنچه در ظاهر امر پیداست، سازمان برنامه و دانشآموختگان دانشگاه هاروارد، به عنوان اعضای اصلی برنامهریزی و اجرای برنامههای توسعه به شمار میروند. جدای از اینکه سازمان برنامه در ایران نوپا بود و هیچگونه تجربه جدی پیش از آن نداشت، امریکاییها نیز صرف نظر از نیت واقعی آنها از اجرای برنامه توسعه در ایران با یک مشکل بزرگ روبهرو بودند که آن نشناختن محیط ایران و نیز تفاوت فرهنگی ایرانیها با امریکاییها بود. مستشاران ایالات متحده بدون شناخت دقیق محیط ایران و بدون آگاهی از ظرفیتهای موجود در این محیط، هیچگاه نمیتوانستند موفق عمل کنند. از سوی دیگر، نیروی انسانی به عنوان یکی از مهمترین منابع در مسیر اجرای توسعه است. نیروی انسانی موجود در ایران، تفاوتهای فرهنگی و اعتقادی عمدهای با امریکاییان داشتند و این مسئله به طور طبیعی، مشکلات خاص خود را به همراه میآورد.
۲. شیوه خاص عمل هارواردیها در مسیر اجرای توسعه، در نهایت منجر به شکاف بیشتر طبقات اجتماعی و فربه شدن دولت میشد، زیرا مبنای عملکرد این جریان، توسعه اقتصادی ذیل چتر دولت بود و عملاً هیچ برنامهای برای خصوصیسازی و توجه به بنگاههای غیر دولتی نداشتند.
۳. ضلع دوم برنامهریزی و اجرای توسعه، مربوط به سازمان برنامه و بودجه بود. نکته قابل تأمل در خصوص این سازمان این بود که اکثر رؤسای این سازمان، روابط بسیار نزدیکی با جریان هارواردیها داشتند و در بعضی مواقع، روابط مناسبی با دولت نداشتند. در این میان باید به نخستین رئیس سازمان برنامه، یعنی ابوالحسن ابتهاج اشاره کرد. وی که از معروفترین اقتصاددانان پیش از انقلاب به شمار میرفت، دارای تفکرات غربی و نو بود. وی مخالفت بسیار شدیدی با ساختار بوروکراتیک موجود در ایران داشت. ابتهاج به دنبال استقلال کامل سازمان برنامه و بودجه، از وزارتخانهها و نیز نفوذ شاه بود. از این رو محمدرضا شاه بهتدریج، روابط خود با او را کاهش داد و به عبارتی بهتر، این روابط تیره شد. در واقع ترس شاه از این بود که سازمان برنامه و متفکرین مکتب هاروارد، بدون در نظر گرفتن نظریات شاه، در مسیر توسعه حرکت کنند و در این بین شاه نقش یک نظارهگر را ایفا کند. از این رو به واسطه شخصیت استبدادی پهلوی دوم، وی نتوانست این استقلال را بربتابد.
به طور کلی باید گفت برنامه توسعه در دوره پهلوی، فاقد نظم و انسجامی مشخص بود. نهادهای ذیربط از قبیل شاه، کابینه، سازمان برنامه و مستشاران امریکایی، هیچگونه هماهنگی مناسبی با هم نداشتند و در میان آنان، تفکرات یکسانی نیز وجود نداشت. از این رو برنامه توسعه در حکومت پهلوی، مانند بسیاری دیگر از برنامهها با شکست مواجه شد و در این میان، تنها منابع ایران از سوی امریکا به یغما رفت.»
روایت سفارت امریکا از مستشاری نظامی این کشور، در ایران دوره پهلوی
یکی از شاخههای مستشاری حجیم و بروکراتیک بیگانه در ایران دوره پهلوی دوم، حضور مستشاران نظامی امریکا در کشورمان است. در این فقره، بهتر آن است که به آمارهای مورد اشاره در اسناد سفارتخانه این کشور در تهران مروری داشته باشیم. محمد موسوی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران مضامین زیر را از اسناد لانه جاسوسی امریکا اقتباس کرده است:
«در زمان پهلوی دوم، انواع و اقسام تسلیحات مدرن و پیشرفته نظامی، توسط ایالات متحده امریکا به ایران فروخته شد و بین سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۴، تقریباً حدود ۷ میلیارد دلار از منابع و ثروتهای ملی ایران صرف خرید تسلیحات نظامی گردید. طبق آمار دیگری، بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۸ میلادی - یعنی فقط در عرض هشت سال آخر سلطنت محمدرضا شاه- میزان خرید سلاح از امریکا آنقدر سریع افزایش یافت که بالغ بر رقم نجومی ۱۹ میلیارد دلار شد! همچنین طبق آمار ارائه شده توسط وزارت دفاع امریکا، مبلغ کل فروش جنگافزارهای امریکایی به ایران در فاصله سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۶ را بالغ بر ۴/۱۴ میلیارد دلار برآورد کرده است. بهعلاوه، حجم عظیمی از منابع مالی ایران نیز به مستشاران امریکایی که برای آموزش ارتش ایران و چگونگی استفاده و تعمیر این تسلیحات به ایران آمدند، داده میشد. برای مثال شرکت سازنده جنگنده اف- ۱۴، به تنهایی ۸۰۰ مستشار به ایران اعزام کرد و سالانه حجم عظیمی از منابع ملی به این مستشاران داده میشد.
این مسئله تا جایی شدت پیدا کرد که ایران به مرکزی برای رقابت لابیها و شرکتهای اسلحهسازی تبدیل گردید و به گفته ژنرال ویلیامسون (رئیس هیئت مستشاران امریکایی مقیم ایران در دهه هفتاد میلادی)، هرهفته به طور متوسط، ۳۵ نـماینده از کـمپانیهای مختلف سازنده و فروشنده اسلحه وارد تهران مـیشدند. این مسئله به قدری گسترده بود که ایران به مشتری ویژه تسلیحات امریکایی تبدیل گردید و به ایران تسلیحاتی فروخته میشد که به هیچ وجه به سایر کشورها داده نمیشد! مثلاً در زمان کارتر، هفت فروند رادار هشداردهندهپرنده موسوم به آواکس به ایران فروخته شد که بهای آنها بالغ بر ۱۲۳۰ میلیون دلار میشد!
این هواپیماها اساساً برای کشورهای عضو ناتو طراحی شده بود و ایران اولین کشور غیرعضو ناتو بود که اجازه خرید این هواپیمای فوقپیشرفته را مییافت؛ بنابراین طی سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۸، هزینه نظامی ایران از ۱۴۵ میلیارد ریال در سال ۱۹۷۳ به ۶۹۳ میلیارد ریال در سال ۱۹۷۸ افزایش یافت، موضوعی که نشاندهنده ۳۷ درصد میانگین رشد سالانه طی این دوره بوده است. بالاترین نرخ رشد هزینه نظامی نیز در فاصله سالهای ۱۹۷۴ و ۱۹۷۵ دیده میشود که بیش از ۲۲۴ درصد افزایش داشته است. همچنین سهم دفاع در تولید ناخالص داخلی (از جمله نفت) از ۱/۸ درصد در سال ۱۹۷۳ به ۱/۱۴ درصد در سال ۱۹۷۸ افزایش داشته است، اما مسئله بسیار مهمی که در ارتباط با این حجم گسترده خریدهای تسلیحاتی وجود داشت، نظارت گسترده و همهجانبه محمدرضا پهلوی بر فرآیند سفارش و خرید این تسلیحات بود. در آن مقطع بدون کسب اجازه یا دستور از جانب وی، هیچگونه خرید تسلیحاتی انجام نمیگرفت. این مسئله توسط افراد مختلفی از قبیل فریدون جم - که یکی از نزدیکترین افراد به دربار و خاندان سلطنتی پهلوی بوده است- مورد تأیید قرار گرفته است و بنا بر گفته وی نه وزارت جنگ کنترلی داشت و نه ستاد بزرگ ارتشداران. اعلیحضرت بود و بانک مرکزی و ارتشبد طوفانیان و سفارت امریکا، اصلاً ارتش اطلاعی نداشت.»
سرمستی دلارهای نفتی و انباشته شدن انبارهای اسلحه در ایران
در آغازین سالیان دهه ۵۰ و به موازات افزایش قیمت نفت، سیلی از دلارهای بادآورده به سوی ایران روان شد. به شهادت اسناد، شاه قدرت نداشت تا خود به تنهایی درباره چنین سرمایهای تصمیم بگیرد. او نهایتاً از سوی امریکا اجازه یافت تا با این امکان نوپدید، تنها به تهیه و دپوی سلاح بپردازد! این جمعآوری گسترده اسلحه، حضور هرچه بیشتر مستشاران نظامی امریکایی و اروپایی را نیز در پی داشت و موقعیت ایشان را در کشورمان مستحکمتر کرد. جعفر عظیمزاده، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در این زمینه مینویسد:
«دهه ۱۳۵۰/۱۹۷۰ و به قدرت رسیدن نیکسون در امریکا را میتوان نقطه عطفی در روابط نظامی و امنیتی ایران و امریکا تلقی نمود.
نیکسون و وزیر امورخارجهاش هنری کیسینجر، با توجه به تجربیات جنگ ویتنام با طرح دکترین جایگزنی یا دو ستونی، سعی نمودند مسئولیتهای دفاعی و منطقهای را به متحدان خود واگذار نمایند. به قول کیسینجر، امریکا دیگر هیچگاه اشتباه خود در اعزام نیم میلیون سرباز به ویتنام را در مناطق دیگر تکرار نخواهد کرد. از این رو ایران به عنوان ژاندارم منطقه انتخاب گردید. شاه نیز اعتقاد داشت که سرنوشت ایران اینگونه رقم خورده است که امریکا، وزن و نقش منطقهای ایران را بپذیرد و نقش ژاندارمی را به ایران محول نماید. هنوز دو ماه از شروع به کار دولت نیکسون نگذشته بود که مجلس سنای امریکا در مارس ۱۹۷۰ م/ فروردین ۱۳۴۹ ش، ضرورت تداوم فروش اسلحه به ایران را تصویب کرد و حتی اسم ایران را از لیست کمیته بررسی فروش تسلیحات به متحدین در سنا و وزارت دفاع مستثنی نمود. در مجموع از اوایل سال ۱۳۴۹ تا اوایل سال ۱۳۵۴، ۹/۶ میلیارد دلار از منابع ملی، صرف جنون تسلیحاتی شاه شد و در ادامه این روند، گروههای متعدد مستشاران نظامی جهت تعمیر و نگهداری تجهیزات فروخته شده و همچنین آموزش نظامیان ایرانی عازم ایران شدند.
بعد از استعفای نیکسون و به قدرت رسیدن جرالد فورد نیز با توجه به ابقای کیسینجر در سمت وزارت خارجه امریکا تغییر چندانی در روند روابط نظامی دو کشور مشاهد نشد. حضور امریکا در روند سیاستگذاری نظامی شاه آنقدر نهادینه شده بود که حتی کارتر دموکرات با شعارهای لیبرالی نیز نتوانست خللی در خریدهای نظامی ایران ایجاد نماید و شاه توانست از طریق دوستان امریکایی خود نظیر: کیسینجر، جرالد فورد، دیوید راکفلر و...، کارتر را بر ضرورت استمرار پمپاژ اسلحه به ایران متقاعد نماید. به عنوان مثال در سال ۱۹۷۷، قرارداد فروش هواپیماهای پیشرفته آواکس به ارزش ۲۳/۱ میلیارد دلار به ایران امضا شد و با استثنا کردن ایران، خط بطلانی بر ویلسونیسم کشید. حال با این اوصاف، میتوان مدعی بود که ارتش محمدرضا پهلوی، هرگز ارتشی مستقل و ملی نبود، بلکه بخش مهمی از نیروی انسانی و تسلیحات آن سراسر امریکایی بود.»
پدیده شوم مستشاری آمرانه و غیرمولد امریکا با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به نقطه پایان خویش رسید. با بازگشت حاکمیت به ملت، اقشار مختلف جامعه برای تحقق آرزوی دیرین خود اتکایی، کمر همت بستند و در طول ۴۳ سال حاکمیت نظام اسلامی، کشور را در بسیاری از عرصهها خودکفا کردند، به گونهای که ایران امروز، نه تنها نیازی به مستشاران خارجی ندارد، بلکه به بسیاری از کشورهای دیگر نیز مستشار اعزام میکند.
منبع: جوان آنلاین
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع خبر: باشگاه خبرنگاران
اخبار مرتبط: میهمانان ناخوانده برای ایران نسخههای نامأنوس میپیچیدند
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران