بهترین افطاری برای رئیسی

آفتاب‌‌نیوز :

متن این یادداشت به شرح ذیل است :

قرار بود ساعت ۱۷ برسم، ترافیک امروز تهران خیلی عجیب بود. نه تاکسی درخواست قبول می‌کرد نه موتور! دیر رسیدم! همین را کم داشتم که زمان ورود هم صف میهمانان درست شده باشد و بخواهم در صف بمانم. دوستان نهاد ریاست جمهوری سر رسیدند و فرآیند ورود تسهیل شد. تقریبا از دو سه تا گیت راحت رد شدیم و فقط در ورودی سالن چک نهایی و تحویل وسایل انجام شد. احتمالا اگر مدیریت صحنه در آن لحظات نبود جلسه نیم ساعتی تاخیر می‌خورد.

وارد شدم و دیدم صدر مجلس در دو طرف را آقایان گرفته‌اند. مسئولان جلسه بعد از صحبت‌های در گوشی یک طرف را برای خانم‌ها خالی کردند و کمی توازن برقرار شد. به مرور البته تعداد خانم‌ها بیشتر و بیشتر شد و تقریبا یک سوی جلسه و جناح روبروی رئیس جمهور را هم گرفتند! رئیس جمهور و وزیر آموزش و پرورش وارد شدند البته از دو درب متفاوت و هر دو راس ساعت.

قرآن را قرائت کردند و مجری مراسم را با گرامی‌داشت یاد استاد مطهری آغاز کرد. البته مجری هم از خانم‌ها بود و انصافا هم با دقت و مستحکم اجرا کرد. قرار شد هر سخنران سه و نیم دقیقه صحبت کند. خانم مجری اسامی سخنرانان را می‌خواند و هر کدام را معرفی می‌کرد که زمان سخنرانی آن‌ها گرفته نشود. موضوع صحبت را هم می‌گفت که سخنران مقدمه چینی نداشته باشد. روش خوبی بود و مدیریت زمان را خیلی راحت می‌کرد.

سخنران اول آقای بهرامی بود. روستازاده‌ای که می‌گفت بدون برق درس خواندم و تنها مقام رسمی کشور که میشناختم معلمم بود. حالا خودش مدیر آموزش و پرورش منطقه جازموریان شده بود. جوان بود و از ته دل سخن می‌گفت. دغدغه عجیبی برای مردم کرمان داشت. آمار ترک تحصیل بالا در جنوب کرمان را گفت و گفت که منطقه‌ای با ۱۲۵۰۰ دانش‌آموز هست که آموزش و پرورش مستقل ندارد. سطح فقری که توصیف می‌کرد جلسه را شوکه کرده بود.

خانواده‌هایی که بخاطر نداشتن پول کتاب درسی قید مدرسه را می‌زنند و مدارسی که از شدت گرما قابلیت تشکیل کلاس ندارد. می‌گفت نظام حقوق و دستمزد کشور بین من مدیر زیر کولر با معلمی که در گرام تدریس می‌کند هیچ تفاوتی نمی‌گذارد. سخنانش آقای رئیسی را درگیر کرده بود. با دقت گوش می‌داد و یادداشت می‌کرد احتمالا برای دستورات بعدی.

نوبت آقای کاظم‌لو بود. معلم و خیّر خوش فکر اهل تالش. کمبود فضای آموزشی در منطقه‌اش او را به ایده‌ای رسانده بود به نام «مدرسه کاغذی». با جمع‌آوری کاغذهای باطله از سطح مدارس توانسته بود در ۵ ماه یک مدرسه تک کلاسه بسازد. دو تای دیگر هم در سال بعد ساخته بود و می‌گفت اگر هر دانش‌آموز سالی ۵ کیلوگرم کاغذ به ما بدهد می‌توانیم ۴۰۰ میلیارد تومان خرج نوسازی مدارس کنیم. وزیر با دقت گوش می‌داد. بعد معلوم شد قبلا در جریان کار او بوده و قرار است طرح را در سطح کشوری اجرا کنند.

اولین سخنران از خانم‌ها یک معلم قرآن بود. خانم سیفی گفت سی سال است «در خدمت قرآنم». درباره اهمیت انس با قرآن در سند تحول و سند توسعه قرآنی گفت. به روش مرسوم آموزش قرآن انتقاد داشت. می‌گفت بچه‌ها ۶۰۰ ساعت در سال قرآن می‌خوانند و آخر سر از روخوانی ساده هم ناتوانند. بی‌توجهی به ترجمه و تفسیر و آموزگاران غیرمتخصص را عامل بی رغبتی بچه‌ها به قرآن می‌دانست. می‌گفت قرآن کتاب هدایت است نه کتاب درسی!

دوباره یکی از آقایان صحبت کرد. معلم هنرستان بود و کارآفرین. با بچه‌های هنرستانی کارگاه تولیدی زده بود و شرکت دانش‌بنیان. آقای حق مرادی از ابتدا هنرآموز بوده و بعد هم معلم هنرستان شده بود. تسلط خوبی به رشته‌های کاردانش داشت. با آمار و رقام توضیح داد که چرا این حجم تجهیزات فعلی پاسخگوی تنوع رشته‌های کاردانش نیست و اگر با همین شیب پیش برود، بیست سال طول خواهد کشید تا مشکل هنرستان‌ها حل شود. می‌گفت یک هنرستان ۳.۵ هکتاری با ۴۲۰ هنرجو سالانه فقط ۵ میلیون سرانه می‌گیرد. راهکار داشت و می‌گفت اگر اختیار درآمدزایی از مدارس وجود داشته باشد، بسیاری از مسائل مالی حل خواهد شد. درباره رتبه‌بندی و حقوق معلمان هم حرف‌هایی زد که با تذکر خانم مجری برای پایان زمان، خیلی طول و تفصیل نداشت.

نفر بعدی معلم جوانی بود که سخنانش را با قرائت بیانات آقا شروع کرد که «آموزش و پرورش مهمترین مساله ماست». مهدی تنده گفت قبول داریم که اقتصاد و سلامت فوریت دارد ولی اهمیت زیربنایی با تعلیم و تربیت است. گفت رهبری ده سال است بر سند تحول تاکید می‌کنند و آب از آب تکان نمی‌خورد. علت را این می‌دانست که تحول را موضوعی درون سازمانی می‌بینیم و مربوط به آموزش و پرورش نه مساله ملی کشور. گفت تمام کشور باید درگیر تحول در نظام آموزشی باشند و شخص رئیس جمهور پرچمدار این تحول. گلوگاه‌های مهم را «مردمی سازی، تحول در دانشگاه فرهنگیان و رتبه بندی مدارس» می‌دانست. درباره انتصابات هم صحبت کرد. از انتصابات جوان و انقلابی حمایت کرد و گفت در استان‌ها نگرانی داریم.

آقای ملکی سخنران بعدی بود. سابقه ۴۰ ساله در آموزش و پرورش داشت که نیمی از آن را در سازمان پژوهش بوده. اول گفت که سی و چند سال پیش مشابه این جلسه را با حضرت آقا در دوران ریاست جمهوری داشتیم و هیچ رئیس جمهوری به اندازه ایشان پیگیر آموزش و پرورش نبوده. آرزو داشت آقای رئیسی هم اینطور باشد. شورای عالی آموزش و پرورش را نقد کرد و گفت مدیریتش مساله محور نیست.

از کنار رفتن سند برنامه درسی ملی گلایه داشت و می‌گفت این تنها سندی است که ادبیات انقلاب اسلامی در آن وراد شده. بعد سراغ سازمان پژوهش رفت. می‌گفت اینجا در برابر انقلاب مقاومت دارد. چرا بعد از فرمان رهبری درباره ورود نیروهای انقلابی در گذشته، هیات امنای آنجا جذب را ممنوع کرد؟ چرا با رئیس جدید و انقلابی سازمان هماهنگ نیستند؟ چرا کسی پیگر مافیای کتب درسی نیست؟ در همین حین از مجری تذکر وقت می‌گیرد و با نقدی به تکلیف سنگینی که روی دوش سازمان تعلیم و تربیت کودک آمده، سخنش را تمام می‌کند.

صحبت‌های نفر بعدی سالن را خیلی درگیر کرد. دو سه نفری بغض کردند. آقای امیدی معلم عشایری بود. می‌گفت روز اول کارم به مدرسه‌ای رفتم که اتاق نداشت. یک چادر عشایری با یک تخته سیاه نم کشیده داشتم. سراغ گروه‌های جهادی رفتم و اوضاع را سامان دادم. درباره مدارس شبانه روزی صحبت کرد. وضعیت غذا و اسکان بچه‌ها در این مدارس ناراحت کننده بود. می‌گفت بچه‌ها ۴۰۰ کیلومتر راه می‌آیند برای اسکان در مدارسی که رسیدگی درست و حسابی ندارد. باید در کلاس‌های چند پایه بنشینند. با آن وضع شدید فقر این همه زحمت می‌کشند و در نهایت هم آموزش خوبی ندارند. گزارشش تکان‌دهنده بود، تا جایی که زمانش کمی رد شد و خانم مجری وقت شناس سخنش را قطع نکرد!

سخنران بعدی مربی بود در هنرستان. قرار بود درباره حکمرانی آموزش و پرورش صحبت کند. مسلط بود و خوش بیان. روحانی بود. گفت این سند نیم میلیون نفری کنکور تجربی برای نظام ناعادلانه پرداخت در کشور است که می‌خواهد همه را پزشک و دندانپزشک کند. می‌گفت تا تنوع مدارس برقرار است و با پول می‌شود آموزش خرید، سخن از مدرسه دولتی با کیفیت شوخی است.

صریحا گفت دولت باید مدارس پولی را جمع کند و کاسه منفعت عمومی در ماجرای آموزش و پرورش را یکی کند. سخنانش جالب بود. می‌گفت اگر مدرسه را دولتی کردید آن وقت نماینده مجلس دیگر نمی‌تواند مالیات بر عایدی سرمایه نگیرد چون همین مالیات باید خرج فرزندش در مدرسه دولتی شود. تمرکزش بر رفتار سیاست‌گذار در ماجرای تعلیم و تربیت بود و البته خیلی دقیق. پیش از آن که خانم مجری تذکری بدهد صحبتش تمام شد.

آقای رئیسی گفت حقوق خانم‌ها در صحبت رعایت شود. تا آن موقع فقط یک خانم صحبت کرده بود. سخنران بعدی از خانم‌ها بود. معلم فداکاری که با کودکان استثنایی با نیازهای ویژه کار می‌کند. سخنانش همه را متوجه نقاطی کرد که شاید تا آن لحظه کسی در جلسه توجه نداشت. گفت شما در دوران کرونا به راحتی در فضای مجازی با دانش‌آموزان ارتباط گرفتید. تکلیف فرستادید و آموزش دادید. اما بچه‌های کم توان به کلی قابلیت ارتباط گرفتن با این فضا را نداشتند.

می‌گفت در مدرسه جلسه گذاشتیم و چون آموزش و پرورش اجازه آموزش حضوری نداد، خودم به منازل بچه‌ها می‌رفتم و آموزش می‌دادم. از وضعیت نامناسب مالی خانواده‌های دارای کودک کم‌توان گفت و گفت که با وسایل ساده مثل درب بطری و جعبه کفش و شیرینی وسایلی ساختم و به اولیا آموزش دادم تا با بچه‌ها کار کنند. دلسوزی از تمام کلماتش می‌بارید. می‌گفت باید به ایاب و ذهاب این بچه‌ها توجه شود. تفریح و توانبخشی‌شان نیز معضل دارد و نیازمند رسیدگی است.

نوبت به نماینده معلمان در شورای عالی آموزش و پرورش رسید. آقای گودرزی گفت تصمیمات نباید در اتاق‌های دربسته باشد. به رئیس جمهور گفت همانطور که به کارخانه‌ها می‌روید حتما از مدارس هم بازدید کنید. مثال زیبایی زد. گفت برای اینکه بدانید فردای ایران چطور است امروز ببینید نبض آموزش و پرورش چطور می‌زند. از همین جا گریز زد به کرونا و آموزش مجازی که دو سال ما را عقب انداخت. گفت این عقب ماندگی باید جبران شود و از تصمیم بازگشایی مدارس حمایت کرد.

آموزش و پرورش را مهم ترین فصل مشترک مردم و حاکمیت دانست و گفت اولین نیاز هر جامعه ای بعد از امنیت، تعلیم و تربیت است. درباره همسان سازی حقوق و رتبه بندی هم سخن گفت و درخواست تاسیس سازمان نظام معلمی مثل نظام پزشکی و پرستاری را هم مطرح کرد. می‌خواست به نقدها درباره شورای عالی هم جواب بدهد که با تذکر پایان زمان از سوی خانم مجری صرف نظر کرد. آقای رئیسی هم گفت نگران نباشید، ان الله یدافع عن الذین آمنوا.

سخنران بعدی معلم جوان عضو بنیاد نخبگان بود. فکر می‌کنم فعال فضای مجازی هم بود. آقای رفیعی تحول در آموزش و پرورش را مساله انقلاب دانست نه مساله دولت و وزارت‌خانه. گفت شخص رئیس جمهور باید فرمانده قرارگاه تحول باشد و دیگران را بسیج کند. سه حوزه «مدیریت و اقتصاد، منابع انسانی و برنامه درسی» را شاهراه‌های تحول می‌دانست و با وقت کمی که داشت یکی را توضیح داد. گفت اگر این دولت تنها نظان تربیت معلم را اصلاح کند برد بزرگی کرده و گام مهمی است.

از اینکه طرح رتبه بندی از فلسفه اصلی خودش که کیفیت بخشی بوده به سمت مسائل معیشتی منحرف شده انتقاد کرد. به آقای رئیسی خطاب کرد که این دروغ دولت قبل در گره زدن رتبه بندی و معیشت را باطل کنید و دنبال افزایش حقوق معلمان با لوح تقدیر و امثال آن نباشید. از رویکردهای نئولیبرالیستی مثل ایده پته آموزشی در سند تحول دولت نگران بود و گفت این رگه‌ها نگران کننده است. درباره انتصابات استانی هم گفت که برخی از انتصابات فعلی میانگین سنی بالاتری حتی از پایان دولت قبل دارد!

خانم مجری سخنران بعدی را موسس مدرسه غیرانتفاعی معرفی کرد. همه تعجب کردند که با این حجم از حملات به مدارس غیردولتی در این جلسه چه خواهد گفت. صحبتش را اینطور آغاز کرد که ما نه مدرسه غیردولتی هستیم و نه غیرانتفاعی، ما مدرسه مردمی هستیم. با دغدغه عدالت آموزشی از سال ۹۵ در حاشیه شهر همدان و با دست خالی کار را شروع کرده بودند. می‌گفت در سال‌های اول کار، حقوق کادر را با نماز و روزه استیجاری می‌دادیم. با تمام موانعی که داشتند مدرسه را سر پا نگه داشته بودند.

در دوران کرونا آموزش را به صورت حضوری و گردشی در منازل بچه‌ها ادامه داده بودند. می‌گفت بچه‌های هشتم و نهم ما در یک مسابقه دانشجویی رتبه دوم استان را آورده‌اند. می‌گفت با اجازه آقای ذوعلم در زمان ریاست سازمان پژوهش در برنامه درسی دست بردیم و سرفصل‌ها را تغییر دادیم. از کانون اصلاح و تربیت و بچه‌های بزهکار هم دانش‌آموزانی داشتند که می‌گفت حالا همگی اهل نماز و معنویت شده‌اند. حرف اصلی اش دخیل کردن مردم در حل مشکلات بود. کاری که خودشان در همدان کرده بودند و با تمام مقاومت‌ها و سختی‌ها الان در برابر رئیس جمهور به عنوان الگوی موفق صحبت می‌کردند.

خانم سامانلو از دانشگاه فرهنگیان سخنران بعدی بود. سخنانش را با این جمله شهید رجانیی آغاز کرد که «جا دارد انسان لباس تنش را بفروشد و خرج تربیت معلم کند». او هم تکرار کرد که تربیت اساسا نه مساله وزارتخانه و دولت بلکه مساله کل انقلاب است. گفت اگر این را بپذیریم دیگر نباید در کلام انقلابی باشیم و در عمل کار را به روشنفکران غیرمعتقد بسپاریم. نقد تندی به شورای عالی آموزش و پرورش کرد و گفت هنوز کسانی آن جا تصمیم گیرند که خودشان وضعیت فعلی را در تعلیم و تربیت رقم زده‌اند. کسانی که فهم شان از تحول اضافه کردن پروژکتور به کلاس درس است و الگوی مطلوب شان فنلاند و ژاپن. از تاخیر وزیر در تغییر رئیس دانشگاه فرهنگیان انتقاد کرد و از رئیس جمهور خواست به عنوان رئیس هیات امنای این دانشگاه خودش وارد عمل شود. گفت مرکز منابع انسانی وزارتخانه به مرکز کاریابی تبدیل شده و معاونت ابتدایی اساسا باوری به ارزش‌های انقلاب اسلامی ندارد. به وضعیت کسورات حقوق‌های دانشجومعلمان انتقاد کرد و گفت هیچ شفافیتی درباره محل هزینه‌کرد این کسورات وجود ندارد.

نفر بعدی هم از خانم‌ها بود. خانم سعیدی همسر شهید مدافع حرم بود که معاونت پرورشی یک هنرستان را بر عهده داشت. اول ابراز خوشحالی کرد و گفت ما همسران شهدای مدافع حرم خیلی برای رای آوردن شما هزینه دادیم و امروز خوشحالیم. از وضعیت نابسامان اجرای قانون ایثارگری در آموزش و پرورش گلایه داشت و گفت تعداد دیگری از همسران شهدای مدافع حرم که در آموزش و پرورش خدمت می‌کنند هم مشکلات متعددی دارند. درباره سایر خانواده‌ها هم توضیحاتی داد که تاثربرانگیز بود. از فرزندانی که در مدرسه کنایه می‌خورند تا همسرانی که برای جهیزیه فرزندان خود دچار مشکل هستند. گفت همسر من وقتی شهید شد هیچ پس اندازی نداشت و وضع دیگران شاید از ما هم سخت‌تر باشد.

آخرین نفر هم آقای صالحی بود. یاد آقای امانی را گرامی داشت. گفت ما به توصیه ایشان برای فرزندان مدافعان حرم فاطمیون در اسلامشهر مدرسه‌ای تاسیس کردیم. آن زمان تحصیل این بچه‌ها مشکلات زیادی داشت و هنوز به دستور آقا حل نشده بود. از وضعیت سامانه‌های متعدد آموزش و پرورش هم گلایه داشت. وقت آخرین نفر از همه کمتر بود و دو دقیقه ای بحث را تمام کرد.

قبل از صحبت آقای رئیسی، معاون وزیر و خود وزیر صحبت کردند. جمعبندی مختصری از مباحث ارائه دادند و از سخنرانان و مهمانان تشکر کردند. آقای همتی فر بیشتر نقاط مثبت را دید و برشمرد و آقای وزیر چند تایی از انتقادات را پذرفت و چند تا را هم پاسخ داد. در مجموع با سعه صدر برخورد کردند و فضا مثبت بود.

آقای رئیس جمهور یک ربع وقت داشت. صحبتش را با خطاب قرار دادن معلم جازموریانی شروع کردند و گفتند سلام من را به همه مردم و معلمان منطقه برسانید. عمده انتقادات اجرایی را به ترتیب از روی یادداشت‌های خود می‌خواندند و همانجا به وزیر دستور پیگیری و اقدام می‌دادند. تقریبا موردی نبود که در صحبت‌ها بود و آقای رئیسی ارجاع نداده باشند. بعد صحبت‌های خودشان شروع شد. محتوای سخنان واقعا غیرمنتظره بود. نقد خانم دانشجو به شورای عالی را کاملا وارد دانستند و گفتند جایی که می‌خواهد منشا تحول در اموزش و پرورش باشد اول باید خودش متحول شود.

تاکید کردند که باید نیروهای جوان تحول خواه با نگاه های نو وارد این شورا شوند. بعد وارد بحث تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان شدند. گفتند ما تنها جایی که برای جذب رو در بایستی نداریم همنجاست. اصلا نباید اجازه دهیم کسی با اندیشه‌های مخالف انقلاب وارد لباس معلمی شود. گفتند باید از تمام ایران نیروهای برگزیده را برای معلمی انتخاب کنیم و برای تربیت بهترین بچه‌ها باید بهترین معلم‌ها را جذب کنیم. برای پیگیری ماجرای خانواده شهدا دستور ویژه دادند و از جمع خواستند که ترکیبی از همین جمع مسئول پیگیری مطالب مطرح شده در جلسه باشند. سه چهار نفر از سخنرانان را با تاکید بیشتری مخاطب قرار دادند که مباحث تان دقیق بود. مشاور وزیر گفت همین جمع برای پیگیری مطالبات مناسب هستند، هم معلم جوان نخبه در بین شان بود، هم روحانی و هم خانم. ترکیب خوبی بود.

آقای رئیسی گفتند این جلسه برای من از تمام جلسات ماه رمضان قابل استفاده تر بود. اذان گفته بود و جلسه ادامه داشت. گویا همچنان حرف‌هایی باقی مانده بود. آقای رئیسی انحراف رتبه بندی از مسیر اصلی خودش را تایید کرد و گفت معیشت تنها یک بخش از این کار بوده نه تمام آن. تاکید کردند که شعار ایران قوی بدون تعلیم و تربیت قوی شدنی نیست. درباره تحول گفتند باید جریان تحول از کلاس درس آغاز شود و تا ستاد وزارتخانه امتداد پیدا کند. از زحمات معلمان در دوران کرونا تشکر ویژه کردند و در نهایت گفتند دیگر نباید اجازه دهیم آقا درباره بی‌عملی در آموزش و پرورش به ما تذکری بدهند.

جلسه تمام شد و راهی نمازخانه شدیم. در بین راه یکی از مسئولان موسسه رزمندگان به خانم همسر شهید گفت که ما تمام خدمات آموزشی و تربیتی فرزندان شما و بقیه شهدای مدافع حرم را به عهده می‌گیریم. بچه‌های تهرانی به بچه‌های شهرستانی تعارف اسکان و سحری می‌زدند و جمع‌های کوچک و پراکنده در همین مسیر گفتگو داشتند. نماز را خواندیم و رئیس جمهور کنار میهمانان افطار کردند. در حین افطار هم صحبت‌ها ادامه داشت و یادداشت‌های زیادی به ایشان دادند. خودشان درخواست کرده بودند کسانی که سخن ناگفته‌ای دارند بنویسند و تحویل دهند. آقای وزیر هم کنار ایشان بود و خیلی از مسائل همانجا حل می‌شد.

بعد از افطار هم آقای رئیسی حضور داشت و صحبت‌ها راشنید. بعد هم آقای وزیر تا حدود دو ساعت حضور داشت و با حوصله گوش می‌داد و یادداشت می‌کرد و بعضی را همان جا دستور می‌داد. چندین شماره تلفن گرفت که بعدا بازدید کند یا دیدار حضوری داشته باشند. تقریبا کسی نمانده بود که بخواهد چیزی بگوید و نگفته باشد. تا پای ماشین وزیر هم گفتگوها ادامه داشت. دیگر تک و توک افراد باقی مانده بودند و خیابان پاستور هم خلوت شده بود. آقای وزیر یکی دو نفر را سوار کرد که تا گیت‌های خروجی برساند.

موقع رفتن یاد جلساتی افتادم که فقط سیاسیون اجازه حضور داشتند. جلساتی که در ان فقط بحث‌های سیاسی مطرح بود و چیزی که دیده نمی‌شد دغدغه تحول بود و نگرانی برای پیشرفت علمی و تربیتی بچه‌های ایرانی. این جلسه واقعا نماد تعلیم و تربیت مردمی بود. مسئولان کمی حضور داشتند و آن هایی که بودند هم شنونده بودند و مورد خطاب نه گوینده و مطالبه‌گر! فکر می‌کنم این جلسه نشان داد میزانسن تعلیم و تربیت در دولت آقای رئیسی به شکل خوبی تنظیم شده و فرصت برای تحول مهیاست. مثل رئیس جمهور، برای من هم که از ابتدای ماه رمضان جلسات زیادی رفته بودم، این واقعا بهترین جلسه بود.

منبع خبر: آفتاب

اخبار مرتبط: بهترین افطاری برای رئیسی