محمدعلی اسلامی ندوشن؛ شیفتهٔ ایران اما مغضوب جمهوری اسلامی
«آنچه نوشتم، حتی در زمینه ادبیات خالص یا هنر، همواره از دلمشغولی درباره ایران برکنار نبودهام. این حداقل وظیفه انسانی بود برای یک شهروند که نه ادعایی داشت و نه چشمداشتی، ولی خود را مدیون کشور خود میدانست و نمیتوانست از ادای این دِین شانه خالی کند.»
محمدعلی اسلامی نُدوشن، نویسنده و مترجم و پژوهشگر که روز پنجم اردیبهشت در ۹۷ سالگی در کانادا درگذشت، همواره به ایران میاندیشید و کتابها و مقالات بسیاری درباره وطنش نوشت.
ندوشن معتقد بود ایران به اندازه کافی مایه فرهنگی و اعتبار تاریخی دارد که بتوان به آن گوش داد و هر ایرانی به ویژه در دوران جدید باید «مصمم به مقاومت و دفاع از آن» باشد.
کودکی، مرگ پدر و سرودن شعر
«کودک میپنداشت که مرکز دنیا همینجاست، چقدر به نظرش بزرگ، آباد و پررفتوآمد، میآمد... تمام آبادی بر دو سوی این جوی آب قرار داشت که رشته حیاتش بود؛ آنگونه که نیل در مصر و همهٔ جوشش و طپش ده را در مجاورت خود گرد میکرد...»
محمدعلی اسلامی ندوشن در شهریور سال ۱۳۰۴ در روستای ندوشن در صد کیلومتری شهر یزد به دنیا آمد: «یکی از خوشوقتیهای من در زندگی آن است که خانوادۀ من نه متشرع بود و نه دیوانی، که مظلمهای بر دوش گیرد؛ جزو مردم میانهحال این کشور به شمار میرفتند.»
او پس از سپری کردن دوران تحصیلات ابتدایی در مدرسه ناصرخسرو همان روستا و سپس مدرسه خان یزد، وارد دبیرستان ایرانشهر یزد شد.
ندوشن ۹ ساله بود که پدرش را از دست داد: «حوادث طوری جریان یافت که تقریباً روی پای خودم بایستم. خوشبختانه ثروت مختصری که خانوادهٔ ما داشت، کمک کرد تا بتوانم درس بخوانم و یک زندگی متوسط داشته باشم.»
تولد و گذراندن دوران کودکی در روستا، روحیه خاص و شاعرانهای به اسلامی ندوشن داده بود، همچنین درک و شناختی از پیرامونش: «گذران سالهای نخستین عمر من در ده، استخوانبندی تحقیقم را محکم کرد. مرا با کنه و مغز زندگی ایرانی که اکثریت عظیم مردم این سامان با آن روبهرو هستند، در تماس نهاد. ده به من فرصت داد که شناخت کشورم را از مویرگهایش شروع کنم.»
اسلامی ندوشن از همان دوران نوجوانی به سرودن شعر روی آورد و وقتی در سال ۱۳۲۲ به تهران رفت و در دبیرستان البرز ثبتنام کرد و پس از اخذ دیپلم وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد، همچنان شعر میسرود.
در آن زمان، برخی اشعار او در مجلهٔ سخن منتشر میشد. همچنین مجموعه شعر «گناه» در سال ۱۳۲۹ انتشار یافت.
از تحصیل در فرانسه، تا تدریس در دانشگاه تهران
اما چرا با وجود اینهمه علاقه به شعر و ادبیات، اسلامی ندوشن رشته حقوق را انتخاب کرد؟ خودش در این باره گفته بود: «دانشکدۀ حقوق را بدین دلیل انتخاب کردم که اولاً نمیخواستم یک ادیب سنتی بشوم. خوش نداشتم در کلاسهایی که درس ادبیات میدهند، بنشینم و همیشه دلم میخواست به طور آزاد با ادبیات حرکت کنم، نه آنکه یک پیوند رسمی مرا به آن اتصال دهد.»
پس از دریافت مدرک لیسانس، چند ماهی به کار در دادگستری شیراز مشغول بود تا اینکه راهی فرانسه شد: «به استخدام دادگستری درآمدم و به شیراز رفتم، ولی خوشبختانه بیش از شش ماه دوام نیافت. همیشه دلم می خواست که به خارج بروم و ادامه بدهم. لذا به تهران آمدم و روانه فرانسه شدم.»
اسلامی ندوشن کمتر از پنج سال را در فرانسه و نیز بریتانیا گذراند و سرانجام مدرک دکتری خود را از دانشگاه سوربن در رشته حقوق بینالملل با عنوان «کشور هند و کامنولت» دریافت کرد. او در این دوره چند داستان کوتاه دیگر هم نوشت.
اسلامی ندوشن در آذر ۱۳۳۴ به ایران بازگشت و چند سالی بهعنوان قاضی دادگستری مشغول کار شد، اما این کار را برای تدریس حقوق و ادبیات در دانشگاه و مراکز علمی رها کرد.
در سال ۱۳۴۸ به دعوت فضلالله رضا، رئیس وقت دانشگاه تهران، به تدریس در دانشگاه تهران پرداخت و عضو هیئت علمی دانشکده ادبیات این دانشگاه شد: «در واقع من مانند یک چترباز در دانشکدۀ ادبیات فرو افتادم. به غیر از پروفسور رضا، دکتر سیدحسین نصر که رئیس دانشکدۀ ادبیات بود و نوآوریهایی داشت و وجود مرا در دانشکده لازم میدانست، بر ورود من پافشاری کرد.»
در مجموع سالهای تدریس در دانشگاه تهران براى اسلامی ندوشن سالهاى خوشایندى بود: «بعد از اینکه به دانشگاه تهران رفتم، کارهایم روى روال افتاد. تکلیف معلوم گشت که کجایى هستم و چه کارهام. بعد از پانزده سال وضع بلاتکلیف، اکنون استقرار یافته بودم.»
«نقد ادبی و سخنسنجی»، «ادبیات تطبیقی»، «فردوسی و شاهنامه»، «تاریخ تمدن و فرهنگ ایران»، «مکتبهای ادبی جهان» و «شاهکارهای ادبیات جهان» از جمله واحدهای درسی بود که او در این دانشگاه درس میداد، اما وقوع انقلاب ۵۷ و سپس انقلاب فرهنگی در ایران که منجر به تعطیلی دانشگاهها شد، به این دوره از زندگی این نویسنده و استاد دانشگاه پایان داد.
اسلامی ندوشن خود درباره انقلاب معتقد بود: «انقلابی بودن، اگر نتیجه ضدبشری به بار آورد، میشود "آشوبگری" و در این صورت ثمری که به بار میآورد، نکبت است نه نعمت. ادبیات و هنرِ ارزنده آن است که پیوند عمیق با رازها و نیازهای انسانی مردم داشته باشد، و این بر فراز انقلاب و ضدانقلاب هر دو حرکت میکند.»
انتشار آثار با محوریت مقالهنویسی
اسلامی ندوشن یک سال پس از بازگشت به ایران مجموعه شعر دیگری را با عنوان «چشمه» در تهران منتشر کرد و همچنین به ترجمه شعر پرداخت: «بهترین اشعار هنری لانگفلو» (۱۳۳۷) و «ملال پاریس و برگزیدهای از گلهای بدی» سروده شارل بودلر (۱۳۴۱).
او با نام مستعار «م. دیدهور» داستانهایی را نیز در مجموعه «افسانه و افسون» به چاپ رساند و داستانهای دیگری را هم در قالب مجموعه دیگری با عنوان «پنجرههای بسته» در سال ۱۳۵۷ منتشر کرد.
ندوشن حتی نمایشنامه هم نوشت؛ «ابر زمانه و ابر زلف» که سال ۱۳۴۲ در تهران منتشر شد. او در عین حال سفرنامهنویسی حرفهای بود و سفرنامهنویسی را از همان اولین سفرهایش آغاز کرد: «مسئلۀ سفرنامهنویسی برمیگردد به کنجکاوی انسان نسبت به مسائل بشری. ارضای کنجکاوی نیاز به تنوع و دیدن مناظر مختلف دارد که در سفر به دست میآید. ذهن میتواند از طریق سفر تغذیه شود. من همیشه این علاقه را داشتم.»
«آزادی مجسمه»، «در كشور شوراها»، «سفير سيمرغ»، «كارنامۀ سفر چين» و «بازتابها» از عناوین سفرنامههای محمدعلی اسلامی ندوشن است.
او مثلاً در کتاب «بازتابها» درباره یک ویژگی آمریکاییها که در سفر به آمریکا به آن پی برده بود، نوشته است: «یک خصوصیت درخشان او را نباید انکار کرد، و آن عشق به اهدا و بخشش ثروت برای کارهای فرهنگی و عامالمنفعه است، که از این حیث از هر ملتی گشادهدستتر است.»
اسلامی ندوشن خاطرهنویس هم بود. او در کتاب چهار جلدی «روزها» که در سالهای ۱۳۶۳ تا ۱۳۸۵ منتشر شد، زندگی خود را در چهار دوره متوالی، از سال ۱۳۰۸ تا ۱۳۵۷ بازگو کرده است: «زمانی از عمر میرسد که خاطرهها سر برمیآورند و مانند ناقه مجنون، هرچند آهنگ جلو داشته باشیم، ما را به عقبِ عقب بازمیگردانند، به دورِ دور، به دنیایی میبرند که گرچه وابستهٔ ماست، شگفتانگیز و غریبه مینماید...»
نویسنده در لابهلای روایت سرگذشت خود، به وقایع اجتماعی و سیاسی و همچنین وضعیت اقتصادی هر دوره نیز میپردازد، از ماجرای کشف حجاب و جنگ جهانی دوم تا روایت وضعیت مطبوعات و فعالیت احزاب و همچنین توصیفاتی درباره وضعیت فرانسه و بریتانیا.
اما اسلامی ندوشن عمده توان و وقت خود در نوشتن را به پژوهش و مقالهنویسی اختصاص داد و بقیه آثار خود را «تفنن» میدانست: «من در مورد رمان و داستان آزمایشهایی انجام دادم، ولی رها کردم، زیرا نمیخواستم دو سه کار بکنم؛ یعنی مقتضیات ایران ایجاب میکرد که مستقیم حرف بزنم، به صورت نوشتهای مستقیم، به صورت مقاله، تا اینکه بروم به سمت داستان و مقداری تخیل با نوشته همراه شود. این بود که داستان را کنار گذاشتم.»
او از ابتدای دهه ۱۳۴۰ تا همین چند سال پیش دهها کتاب و صدها مقاله درباره فرهنگ، تاریخ و ادبیات ایران نوشت و آثاری را نیز به فارسی ترجمه کرد.
«چهار سخنگوی وجدان ایران»، «ایران را از یاد نبریم»، «به دنبال سایه همای»، «ذکر مناقب حقوق بشر در جهان سوم»، «سخنها را بشنویم»، «ایران و تنهاییاش» و «ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟» عناوین برخی از کتابهای اسلامی ندوشن است.
از فردوسی و حافظ تا صادق هدایت
در میان شاعران و بزرگان ادبیات فارسی، اسلامی ندوشن به دو شاعر بیش از دیگران توجه کرد و دربارهشان نوشت؛ یکی فردوسی و دیگری حافظ: «فردوسی و حافظ حوزۀ عمیقتر، وسیعتر و نهانیتری، یعنی قعر زندگی ایرانی را گرفتهاند. برای همین است که مقام جداگانهای برای خودشان دارند. فردوسی یک دوران "سرافرازی" و حافظ یک دوران "پَرشکسته" را میسراید.»
«سرو سایهفکن: دربارهٔ فردوسی و شاهنامه»، «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه»، «داستان داستانها: رستم و اسفندیار در شاهنامه»، «نامهٔ نامور: گزیده شاهنامه فردوسی»، «ایران و جهان از نگاه شاهنامه» و «ماجرای پایانناپذیر حافظ» از جمله کتابهایی هستند که اسلامی ندوشن درباره این دو شاعر نوشته است.
این نویسنده و پژوهشگر ادبی در اشعار حافظ هم به دنبال رد پای فردوسی بود و معتقد بود که «دیوان حافظ شاهنامۀ دوم است». در واقع، اسلامی ندوشن در دیوان حافظ نیز به دنبال همان ایران فردوسی بود، زیرا معتقد بود «واژۀ ایران در دیوان حافظ به کار نرفته، اما روح ایران در سراسر دیوان حافظ جاری است.»
اسلامی ندوشن در اوایل دهه هفتاد انجمن «ایرانسرای فردوسی» را هم با حضور برخی از چهرههای ادبی و دانشگاهی تأسیس کرد و به دنبال آن فصلنامه «هستی» با صاحبامتیازی او منتشر شد.
برنامه «هویت»از تکفیر در تلویزیون تا دعوت به سفر حج
این نویسنده در میان نویسندگان و ادیبان معاصر ایران شیفتهٔ صادق هدایت بود: «هدایت را من در سال ۱۳۲۶ بود که شناختم... گمان میکنم در کافه فردوسی بود که نخستین بار به او برخوردم. وقتی آقای گوهرین مرا معرفی کرد، او قیافۀ آشنا به خود گرفت. دو سه شعر از من در مجلۀ سخن انتشار یافته بود و هدایت آنها را دیده بود. به عادت همیشگیاش چند کلمه شوخی بر زبان آورد. من نسبت به او احترام و تحسین داشتم و حقیقت این است که در آن زمان کسی را مهمتر از او نمیدیدم.»
با همه این اوصاف از تلاشهای محمدعلی اسلامی برای ایران، فرهنگ و تاریخ این کشور و همچنین زبان فارسی، نظام جمهوری اسلامی قدردان اسلامی ندوشن نبود.
در همان دهه هفتاد، روزنامه کیهان نزدیک به دفتر رهبر جمهوری اسلامی و همچنین صداوسیما در مجموعه برنامه جنجالی «هویت» از اسلامی ندوشن و برخی دیگر از نویسندگان و روشنفکران ایرانی به عنوان تئوریسینها و مجریان «تهاجم فرهنگی» و «شبیخون فرهنگی» یاد کردند.
محمدعلی اسلامی ندوشن که در سالهای اخیر در کانادا در کنار فرزندان خود زندگی میکرد، علیرغم اینکه کسالتی نداشت، روز پنجم اردیبهشت در ۹۷ سالگی درگذشت و همسرش اعلام کرد پیکر او در کانادا «به طریق اسلامی» به خاک سپرده میشود.
منبع خبر: رادیو فردا
اخبار مرتبط: مهمترین گلایه محمدعلی اسلامی ندوشن چه بود؟
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران