هفته هنر و فرهنگ؛ مرگ عالمی امیدوار، تفکر موریانه، رقص و مستوری
- مسعود بهنود
- روزنامهنگار
هفتهای که گذشت، ماه رمضان بود با همه صلابتش، اما پایی هم در روز رقص دارد و یک روز دیگر هم روز کارگرست و در ایران روز معلم نیز، اما معلمان در رنجاند و در اعتصاب. دولتی به خمیازه آمار مبتلاء، که انگار پول رسیده و غمی نیست، در حالی که نرسیده و غمی هست و انکارش هیچ کاری نمیتواند کرد. در میان مجلسیان و دولتیان، نکتهای مهمتر از وضعیت رئیس "نصیحتگوی" مجلس نیست؛ همان که الان واجبالنصیحه شده است.
اما شهردار "انقلابی"، بودجه خانه هنرمندان را خط زد، در همان زمان بودجه مراکزی را افزود که "فرهنگی- مذهبی" نامگذاری شدهاند. در شهر قدیمی قزوین هم مجسمه فردوسی را پای شکستند و اندام بریدند، تفکر موریانه از همین جا شکل گرفت. هم در این زمان درگذشت یکی از عالمان بزرگ، یکی از عاشقان امیدوار فرهنگ ایرانی، چندان صدایی برنیانگیخت؛ که در اندازه وی نبود.
افزایش قیمت بلیت سینما، ضربهای بزرگ به آن صنعت زد، اما تئاتر بیشتر ضربه خورده از حضور مدیران بیتدبیر، خبر ناخوش برای نشریاتی که ناتوان از نان و جان میگذرند تا بلکه ابر سیاه از آسمان گذر کند. اما حیرت از آن است که عشق نوجوانی در سراسر این سرزمین برای فراگیری موسیقی و سفر، شناخت دنیا بیشتر میشود.
اینک چشمها بیشتر از آن که به وین و برجام باشد، از قرار به اوکراین است و از دور به بازی زورمندان شرق و غرب. گاهی افشای فیلمی و خبری، زلزله در خانههای حصیری احباب میاندازد. اهل شمال گاهی به صدای بارانی در مییابند که دیگر امیدی به ناودان نیست.
منبع تصویر، Mana
توضیح تصویر،عکسی از سی سال قبل، وقتی که در تهران بود و هنوز تن به دورتر نبرده بود
امیدوار به آینده وطن
از جمله مشخصاتی که دانایان و اهل ادب درباره استاد محمد علی اسلامی ندوشن گفته یا نوشتهاند یکی زبان ساده و پرمغز اوست درباره مسایل زندگی و ملتی که به آن عشق میورزید همه عمر. چنان که هشت سال پیش نوشت "در روزگاری که گویی ایران در ابری از فراموشی پیچیده شده است، اگر کار دیگری از دست ما برنیاید لااقل خوب است بکوشیم تا فکر او و غم او را در دل خود زنده نگاه داریم و اعتقاد به زایندگی دوران را در سینه نپژمرانیم. ما از این حیث چون بیماران تریاک (پادزهر) خوردهای هستیم که به هر افسونی است باید بیدار نگاهشان داشت زیرا که اگر چشم برهم نهند بیم آن است که دیگر آن را نگشایند."
و قطره مستی بخش همین گفتار کوتاه جایی است که در پایان مینویسد: این ادعا بیشک کسانی را به لبخند خواهد آورد، لیکن آنان که ایران را میشناسند هیچگاه از او امید برنخواهند گرفت.
با رسیدن خبر درگذشت اسلامی ندوشن، مردی که بیشتر دقایق ۹۷ سال عمر خود را در تحقیق و تعلیم گذراند و لحظهای از توجه به میهن و ساکنان آن غافل نبود، فغان از دست جور روزگار همه را فراگرفت.
اسلامی ندوشن بود که نوشت: من در قعر ضمیر خود احساسی دارم و آن اینکه رسالت ایران به پایان نرسیده است و شکوه و خرمی او به او باز خواهد گشت. من یقین دارم که ایران میتواند قد راست کند و آنگونه که درخور فرهنگ تمدن و سالخوردگی اوست، نکتههای بسیاری به جهان بیاموزد.
منبع تصویر، Ahora
توضیح تصویر،نمایش دوستان
نمایشی که خیلیها دوستش دارند
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکستشیرازه«شیرازه» پادکستی درباره کتابها است که سام فرزانه تهیه میکند
پادکست
پایان پادکست
چگونه یک نمایش چنان در دلها جا میکند که باز میگردد و با بهار قرن جدید را آغازگر میشود. این سوال درباره نمایش دوستان نوشته کوبو آبه است که با طراحی، دراماتورژی و کارگردانی نادر نادرپور. نمایش دو سال پس از استقبال تماشاگران از دوره اول اجراها، این بار در تماشاخانه اهورا به روی صحنه خواهد رفت.
بازیگران اجرای جدید: رامتین سلیمانی، مهشید دلاوری، حسین کرمی، مروارید کفایی، زویا زارعی، باران شریعتی، وانیا افضلی، فرید ترابی، حسن معصومنژاد، صابر خرمبخت، درسا پورقاسمی، محمدرضا فطرتی، پرستو جانکی، ماهان خاتمی و نادر نادرپور.
محمد شریعتپناه در نقد و شرح این نمایش نوشته: تئاتر "دوستان" بدون حاشیه رفتن و مخدوش کردن ذهن تماشاگر، صریح و بیپرده مخاطب را درگیر پیرنگ نمایش میکند. شبهآدمهایی را روایت میکند که با شعارهای عوامفریبانه و اغواگرانه خانه، مامن و در حقیقت سرزمینی را تصاحب میکنند و با نیرنگ و تظاهر خودشان را منجی انسانها جلوه میدهند.
بنا به این مقاله روزنامه اعتماد: این شبهآدمها مال و اموال و منابع مردم را با کثیفترین ترفندها به یغما میبرند، نسبت به ناموس دیگران رحم و شفقتی ندارند، اندیشه و روان آدمها را تسخیر میکنند، خودشان را خیرخواه، نیکاندیش و پاکطینت نشان میدهند. این آدمنماها همانند بختک بر جامعه سایه میافکنند و مدعی قانون و قانونمداریند و معتقدند رفتارشان با مردم بیگناه برابر "مر" قانون است.
قصه دوستان آشناست: "هاما" مرد جوانی است که شب هنگام خانوادهای هشت نفره ناگهان وارد کلبه او میشوند و ادعا میکنند به دنبال دوستی و مساعدتند، اما در اصل تصاحب کلبه را در سر میپرورانند. "هاما" که اهل مطالعه و مداراست نیازی به داشتن ارتباط و مراوده با این خانواده عجیب و سلطهجو احساس نمیکند. او هر چه تلاش میکند به آنها بقبولاند از وضعیتی که دارد خشنود است و نیاز به قیم و تصمیمگیر ندارد، نتیجهای نمیگیرد. برای نجات با پلیس تماس میگیرد تا خانواده اشغالگر را از آپارتمانش بیرون کنند اما به شدت از کردهاش پشیمان میشود.
در نهایت این نمایش: هاما برای رهایی از این مخمصه با لحنی ملتمسانه و عاجزانه از پدر و آقای خانواده میخواهد آپارتمان او را فورا ترک و او را به حال خودش رها کنند، اما آقای خانواده پاسخ میدهد قصد آنها صیانت از او است و حاضر به ترک آنجا نیستند. هاما درمانده و مستاصل از کسانی میشود که هموطن، همزبان و همکیش او هستند؛ خارجی و بیگانه نیستند اما همانند او به فلسفه زیستن نمیاندیشند و بر اثر آموزههای نادرست تصوری وحشتناک از حیات انسانها پیدا کردهاند.
منبع تصویر، Mehrnosh Badpa
توضیح تصویر،زندگی کارگران کارخانه
برای زنان کار
این نقاشیها را در کانال تلگرام بیدارزنی دیدم. به مناسبت اول مه، روز جهانی کارگر.
نوشته بود: کارگرانی که در کشوری مثل ایران با ساعات کاری بالا و نبود امنیت در محیطهای کاری حداقل حقوق را دریافت میکنند. سهم زنان از این محرومیت و تبعیض به واسطه جنسیتشان قطعا بیشتر است. زنانی که حقوق کمتری دریافت میکنند. غالبا در محیطهای کاری غیررسمی با ساعات کاری بالا و در محیطهای غیر ایمن برای لقمهای نان به معنای واقعی جان میکنند. زنانی که بسیاریشان آزار جنسی و گاه تجاوز را تجربه میکنند.
به نوشته مهرنوش بادپا: تلختر اینکه کارگران در ایران حتی اجازه برگزاری تجمعی آزاد برای روز جهانی کارگر و مطالبه مطالباتشان ندارند. کارگرانی که سالهاست به دلیل اعتراض به شرایطشان بسیاری بازداشت و با احکام سنگین روانه زندان شدند.
منبع تصویر، Qazvin
توضیح تصویر،دیروز و امروز مجسمه فردوسی
تفکر موریانهای و مجسمه
خبری تازه نبود، کندن یک مجسمه بیگناه شهری. اما این بار در قزوین و نقطهای مناسب در شهر این حادثه رخ داد. ویدیوی رهگذران نشان میدهد که تخریبکنندگان زحمتکشانی هماهنگاند، اما چندان که خبر این دلاوری در شبکههای مجازی پیچید، اول سخنگوی شورای شهر و بعد دیگر مسوولان منطقه، توضیحات متناقض دادند که در نهایت این بود که نگران نباشید بزودی درست میشود، مجسمه جای محفوظی است.
سهند ایرانمهر، به عنوان یک قزوینی مراقب و دقیق با عنوان "نکبت تفکر موریانهای" نوشت: اینجا سبزه میدان قزوین است و این هم بخشی از خاطره شهر که تنها گناهش دوره ساختش است همان گناهی که در طول تاریخ، از تخت جمشید تا ایوان مدائن و از مسجد بخارا تا تکیه دولت را هم گرفتار کرد. این بنا هم اسیر تفکر موریانهای شده است. تفکر موریانهای، به جای "حل"، منحل میکند. به جای درک، به مدرک بها میدهد و به جای توضیح، توجیه میکند.
به نوشته این نویسنده: تفکر موریانهای، علاقه مفرطی به جویدن پایهها دارد. میجود، میبلعد و بعد نگاه میکند که بفهمد چه کرده. تفکر موریانهای همه نفرتش از پایه، بهخاطر بیپایه بودنش است. تفکر موریانهای، از پاسخ، گریزان است و شعاع دیدش، اندازه حجم اندامش.
تفکر موریانهای، سریع گسترش مییابد و ساعت زمانیاش در تاریکی تنظیم میشود. تفکر موریانهای اصلا تفکر نیست، خود نکبت است، ویرانی اطوکشیده پشت تریبون است که روزها قشنگ بلدست "وطن، وطن" کند و شبها کلنگ را بدهد دست کسی و با انگشت اشاره خاطره و تاریخ و گذشته و حال اینوطن را نشانی دهد.
منبع تصویر، Hamshahri
وقتی قطار تازه میرسد
همزمان با تغییراتی که در سراسر کشور و در بخشهای مختلف دولت و حکومتی رخ داد، برخی از عزیز دردانهها بر پشت اسب پریدهاند و بعضی از پاکدامنان عالم جای خود را به نودولتان نزدیک به دولت انقلابی دادهاند. در خبرها هست که نودولتان در همه جا مشغولند. در یکی از تغییرات در شهرداری تهران میتوان از وجود یک پزشک هستهای انقلابی در راس کار خبر داد. حاصل این که خانه هنرمندان بسته شود، جایی که مردمی به آن دلبسته بودند که درش به روی هنری مردمان باز بود.
اما رضا رستگار در مقالهای در اعتماد از نکته دیگری پرده برداشت و آن ناراضی تراشی است. دلیل واضح هم حذف چهرههای پربینده و پرخواستار در صدا و سینماست. مثلا تعطیل برنامه "کتاب باز" با رویکرد ترویج کتابخوانی است که بر تشویق آن صدها کامنت هر بار میرسد.
سروش صحت بازیگر و علاقهمند به آرامش و از کم حاشیهترین هنرمندان، گمان نکنید حتی به اندازه عادل فردوسیپور که سکوت میکند و میخندد، واکنشی نشان داده. او هر هفته ناداستانی کوتاه مینویسد که به "زندگی" اختصاص دارد. این هفته نوشت:
پسر جوانی که جلوی تاکسی نشسته بود، گفت: «پریشب عجب بازیای بود... هفت تا گل تو یه بازی... هم سیتی عالی بود، هم رئال، این فوتبال نبود این زندگی بود.» مردی که عقب تاکسی نشسته بود و توی گوشیاش میچرخید، آهی کشید و گفت: «عجب فیلمی از استاد ندوشن گذاشتن...» و بعد صدای موبایلش را زیاد کرد. استاد اسلامی ندوشن در کهنسالی بیتی از حافظ خواندند: «جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است/ هزار بار من این نکته کردهام تحقیق...» و بعد از مکثی گفتند: «حافظ خلاصه کرده کل سرنوشت جهان را...»
زنی که کنار مرد نشسته بود، گفت: «بالاخره زندگی اینه یا اون؟» راننده از آینه نگاهی به زن کرد ولی چیزی نگفت. مدتی طولانی سکوت شد؛ بعد خیلی آرام چیزی زیرلب گفت که شنیده نمیشد و تاکسی رفت.
ناگفته نمانده که هفته پیش ناگهان اعلام شد که برنامه "کتابباز" با اجرای سروش صحت، از یکشنبه ۶ اردیبهشت، روی آنتن شبکه نسیم میرود.
منبع تصویر، Firoozeh Mozafari
روز جهانی رقص
فیروزه مظفری کاریکاتوریست نامدار ایرانی که در مجامع جهانی، به این هنر مشهور مانده است، نوشته: این کارتون از مشاهدات تصویری من، از اولین حضورم در پارک بانوان تهران بود همینقدر گیج و مبهوت و انگشت به دهان، مثل آن پسرک گوشه تصویر بودم.
بیشتر بخوانید:
- هنر و فرهنگ هفته؛ صعود نسل تازه سینما، حل فرانکلین در جمکران، ناهار دادند به شما؟
- هفته هنر و فرهنگ؛ هفته اعتراض، هفته مردمی مستاصل
- هفته هنر و فرهنگ؛ طالبان و تندادگی، سوگ لالایی، عصر طویلگی
- هفته هنر و فرهنگ؛ شکستن هیچ، یاد بریدن رگ، هفته بیدارخوابی فلسفه و منطق
- فرهنگ و هنر هفته؛ پاییز بی شجر، روز صلح با قطع دست و سر، فرهنگ ترس خورده
- هفته فرهنگ و هنر؛ صیانت با نوابغ جوان، ارغوان سایه بر سوگنامه درخت، کریمولوژی، ماده و فکر معلق شد
- هفته هنر و فرهنگ؛ جزئیاتش بماند، شاعر در زنجیر، غریب الدوله مرد، شادمانی کمیاب
- مسعود بهنود
- روزنامهنگار
هفتهای که گذشت، ماه رمضان بود با همه صلابتش، اما پایی هم در روز رقص دارد و یک روز دیگر هم روز کارگرست و در ایران روز معلم نیز، اما معلمان در رنجاند و در اعتصاب. دولتی به خمیازه آمار مبتلاء، که انگار پول رسیده و غمی نیست، در حالی که نرسیده و غمی هست و انکارش هیچ کاری نمیتواند کرد. در میان مجلسیان و دولتیان، نکتهای مهمتر از وضعیت رئیس "نصیحتگوی" مجلس نیست؛ همان که الان واجبالنصیحه شده است.
اما شهردار "انقلابی"، بودجه خانه هنرمندان را خط زد، در همان زمان بودجه مراکزی را افزود که "فرهنگی- مذهبی" نامگذاری شدهاند. در شهر قدیمی قزوین هم مجسمه فردوسی را پای شکستند و اندام بریدند، تفکر موریانه از همین جا شکل گرفت. هم در این زمان درگذشت یکی از عالمان بزرگ، یکی از عاشقان امیدوار فرهنگ ایرانی، چندان صدایی برنیانگیخت؛ که در اندازه وی نبود.
افزایش قیمت بلیت سینما، ضربهای بزرگ به آن صنعت زد، اما تئاتر بیشتر ضربه خورده از حضور مدیران بیتدبیر، خبر ناخوش برای نشریاتی که ناتوان از نان و جان میگذرند تا بلکه ابر سیاه از آسمان گذر کند. اما حیرت از آن است که عشق نوجوانی در سراسر این سرزمین برای فراگیری موسیقی و سفر، شناخت دنیا بیشتر میشود.
اینک چشمها بیشتر از آن که به وین و برجام باشد، از قرار به اوکراین است و از دور به بازی زورمندان شرق و غرب. گاهی افشای فیلمی و خبری، زلزله در خانههای حصیری احباب میاندازد. اهل شمال گاهی به صدای بارانی در مییابند که دیگر امیدی به ناودان نیست.
امیدوار به آینده وطن
از جمله مشخصاتی که دانایان و اهل ادب درباره استاد محمد علی اسلامی ندوشن گفته یا نوشتهاند یکی زبان ساده و پرمغز اوست درباره مسایل زندگی و ملتی که به آن عشق میورزید همه عمر. چنان که هشت سال پیش نوشت "در روزگاری که گویی ایران در ابری از فراموشی پیچیده شده است، اگر کار دیگری از دست ما برنیاید لااقل خوب است بکوشیم تا فکر او و غم او را در دل خود زنده نگاه داریم و اعتقاد به زایندگی دوران را در سینه نپژمرانیم. ما از این حیث چون بیماران تریاک (پادزهر) خوردهای هستیم که به هر افسونی است باید بیدار نگاهشان داشت زیرا که اگر چشم برهم نهند بیم آن است که دیگر آن را نگشایند."
و قطره مستی بخش همین گفتار کوتاه جایی است که در پایان مینویسد: این ادعا بیشک کسانی را به لبخند خواهد آورد، لیکن آنان که ایران را میشناسند هیچگاه از او امید برنخواهند گرفت.
با رسیدن خبر درگذشت اسلامی ندوشن، مردی که بیشتر دقایق ۹۷ سال عمر خود را در تحقیق و تعلیم گذراند و لحظهای از توجه به میهن و ساکنان آن غافل نبود، فغان از دست جور روزگار همه را فراگرفت.
اسلامی ندوشن بود که نوشت: من در قعر ضمیر خود احساسی دارم و آن اینکه رسالت ایران به پایان نرسیده است و شکوه و خرمی او به او باز خواهد گشت. من یقین دارم که ایران میتواند قد راست کند و آنگونه که درخور فرهنگ تمدن و سالخوردگی اوست، نکتههای بسیاری به جهان بیاموزد.
نمایشی که خیلیها دوستش دارند
چگونه یک نمایش چنان در دلها جا میکند که باز میگردد و با بهار قرن جدید را آغازگر میشود. این سوال درباره نمایش دوستان نوشته کوبو آبه است که با طراحی، دراماتورژی و کارگردانی نادر نادرپور. نمایش دو سال پس از استقبال تماشاگران از دوره اول اجراها، این بار در تماشاخانه اهورا به روی صحنه خواهد رفت.
بازیگران اجرای جدید: رامتین سلیمانی، مهشید دلاوری، حسین کرمی، مروارید کفایی، زویا زارعی، باران شریعتی، وانیا افضلی، فرید ترابی، حسن معصومنژاد، صابر خرمبخت، درسا پورقاسمی، محمدرضا فطرتی، پرستو جانکی، ماهان خاتمی و نادر نادرپور.
محمد شریعتپناه در نقد و شرح این نمایش نوشته: تئاتر "دوستان" بدون حاشیه رفتن و مخدوش کردن ذهن تماشاگر، صریح و بیپرده مخاطب را درگیر پیرنگ نمایش میکند. شبهآدمهایی را روایت میکند که با شعارهای عوامفریبانه و اغواگرانه خانه، مامن و در حقیقت سرزمینی را تصاحب میکنند و با نیرنگ و تظاهر خودشان را منجی انسانها جلوه میدهند.
بنا به این مقاله روزنامه اعتماد: این شبهآدمها مال و اموال و منابع مردم را با کثیفترین ترفندها به یغما میبرند، نسبت به ناموس دیگران رحم و شفقتی ندارند، اندیشه و روان آدمها را تسخیر میکنند، خودشان را خیرخواه، نیکاندیش و پاکطینت نشان میدهند. این آدمنماها همانند بختک بر جامعه سایه میافکنند و مدعی قانون و قانونمداریند و معتقدند رفتارشان با مردم بیگناه برابر "مر" قانون است.
قصه دوستان آشناست: "هاما" مرد جوانی است که شب هنگام خانوادهای هشت نفره ناگهان وارد کلبه او میشوند و ادعا میکنند به دنبال دوستی و مساعدتند، اما در اصل تصاحب کلبه را در سر میپرورانند. "هاما" که اهل مطالعه و مداراست نیازی به داشتن ارتباط و مراوده با این خانواده عجیب و سلطهجو احساس نمیکند. او هر چه تلاش میکند به آنها بقبولاند از وضعیتی که دارد خشنود است و نیاز به قیم و تصمیمگیر ندارد، نتیجهای نمیگیرد. برای نجات با پلیس تماس میگیرد تا خانواده اشغالگر را از آپارتمانش بیرون کنند اما به شدت از کردهاش پشیمان میشود.
در نهایت این نمایش: هاما برای رهایی از این مخمصه با لحنی ملتمسانه و عاجزانه از پدر و آقای خانواده میخواهد آپارتمان او را فورا ترک و او را به حال خودش رها کنند، اما آقای خانواده پاسخ میدهد قصد آنها صیانت از او است و حاضر به ترک آنجا نیستند. هاما درمانده و مستاصل از کسانی میشود که هموطن، همزبان و همکیش او هستند؛ خارجی و بیگانه نیستند اما همانند او به فلسفه زیستن نمیاندیشند و بر اثر آموزههای نادرست تصوری وحشتناک از حیات انسانها پیدا کردهاند.
برای زنان کار
این نقاشیها را در کانال تلگرام بیدارزنی دیدم. به مناسبت اول مه، روز جهانی کارگر.
نوشته بود: کارگرانی که در کشوری مثل ایران با ساعات کاری بالا و نبود امنیت در محیطهای کاری حداقل حقوق را دریافت میکنند. سهم زنان از این محرومیت و تبعیض به واسطه جنسیتشان قطعا بیشتر است. زنانی که حقوق کمتری دریافت میکنند. غالبا در محیطهای کاری غیررسمی با ساعات کاری بالا و در محیطهای غیر ایمن برای لقمهای نان به معنای واقعی جان میکنند. زنانی که بسیاریشان آزار جنسی و گاه تجاوز را تجربه میکنند.
به نوشته مهرنوش بادپا: تلختر اینکه کارگران در ایران حتی اجازه برگزاری تجمعی آزاد برای روز جهانی کارگر و مطالبه مطالباتشان ندارند. کارگرانی که سالهاست به دلیل اعتراض به شرایطشان بسیاری بازداشت و با احکام سنگین روانه زندان شدند.
تفکر موریانهای و مجسمه
خبری تازه نبود، کندن یک مجسمه بیگناه شهری. اما این بار در قزوین و نقطهای مناسب در شهر این حادثه رخ داد. ویدیوی رهگذران نشان میدهد که تخریبکنندگان زحمتکشانی هماهنگاند، اما چندان که خبر این دلاوری در شبکههای مجازی پیچید، اول سخنگوی شورای شهر و بعد دیگر مسوولان منطقه، توضیحات متناقض دادند که در نهایت این بود که نگران نباشید بزودی درست میشود، مجسمه جای محفوظی است.
سهند ایرانمهر، به عنوان یک قزوینی مراقب و دقیق با عنوان "نکبت تفکر موریانهای" نوشت: اینجا سبزه میدان قزوین است و این هم بخشی از خاطره شهر که تنها گناهش دوره ساختش است همان گناهی که در طول تاریخ، از تخت جمشید تا ایوان مدائن و از مسجد بخارا تا تکیه دولت را هم گرفتار کرد. این بنا هم اسیر تفکر موریانهای شده است. تفکر موریانهای، به جای "حل"، منحل میکند. به جای درک، به مدرک بها میدهد و به جای توضیح، توجیه میکند.
به نوشته این نویسنده: تفکر موریانهای، علاقه مفرطی به جویدن پایهها دارد. میجود، میبلعد و بعد نگاه میکند که بفهمد چه کرده. تفکر موریانهای همه نفرتش از پایه، بهخاطر بیپایه بودنش است. تفکر موریانهای، از پاسخ، گریزان است و شعاع دیدش، اندازه حجم اندامش.
تفکر موریانهای، سریع گسترش مییابد و ساعت زمانیاش در تاریکی تنظیم میشود. تفکر موریانهای اصلا تفکر نیست، خود نکبت است، ویرانی اطوکشیده پشت تریبون است که روزها قشنگ بلدست "وطن، وطن" کند و شبها کلنگ را بدهد دست کسی و با انگشت اشاره خاطره و تاریخ و گذشته و حال اینوطن را نشانی دهد.
وقتی قطار تازه میرسد
همزمان با تغییراتی که در سراسر کشور و در بخشهای مختلف دولت و حکومتی رخ داد، برخی از عزیز دردانهها بر پشت اسب پریدهاند و بعضی از پاکدامنان عالم جای خود را به نودولتان نزدیک به دولت انقلابی دادهاند. در خبرها هست که نودولتان در همه جا مشغولند. در یکی از تغییرات در شهرداری تهران میتوان از وجود یک پزشک هستهای انقلابی در راس کار خبر داد. حاصل این که خانه هنرمندان بسته شود، جایی که مردمی به آن دلبسته بودند که درش به روی هنری مردمان باز بود.
اما رضا رستگار در مقالهای در اعتماد از نکته دیگری پرده برداشت و آن ناراضی تراشی است. دلیل واضح هم حذف چهرههای پربینده و پرخواستار در صدا و سینماست. مثلا تعطیل برنامه "کتاب باز" با رویکرد ترویج کتابخوانی است که بر تشویق آن صدها کامنت هر بار میرسد.
سروش صحت بازیگر و علاقهمند به آرامش و از کم حاشیهترین هنرمندان، گمان نکنید حتی به اندازه عادل فردوسیپور که سکوت میکند و میخندد، واکنشی نشان داده. او هر هفته ناداستانی کوتاه مینویسد که به "زندگی" اختصاص دارد. این هفته نوشت:
پسر جوانی که جلوی تاکسی نشسته بود، گفت: «پریشب عجب بازیای بود... هفت تا گل تو یه بازی... هم سیتی عالی بود، هم رئال، این فوتبال نبود این زندگی بود.» مردی که عقب تاکسی نشسته بود و توی گوشیاش میچرخید، آهی کشید و گفت: «عجب فیلمی از استاد ندوشن گذاشتن...» و بعد صدای موبایلش را زیاد کرد. استاد اسلامی ندوشن در کهنسالی بیتی از حافظ خواندند: «جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است/ هزار بار من این نکته کردهام تحقیق...» و بعد از مکثی گفتند: «حافظ خلاصه کرده کل سرنوشت جهان را...»
زنی که کنار مرد نشسته بود، گفت: «بالاخره زندگی اینه یا اون؟» راننده از آینه نگاهی به زن کرد ولی چیزی نگفت. مدتی طولانی سکوت شد؛ بعد خیلی آرام چیزی زیرلب گفت که شنیده نمیشد و تاکسی رفت.
ناگفته نمانده که هفته پیش ناگهان اعلام شد که برنامه "کتابباز" با اجرای سروش صحت، از یکشنبه ۶ اردیبهشت، روی آنتن شبکه نسیم میرود.
روز جهانی رقص
فیروزه مظفری کاریکاتوریست نامدار ایرانی که در مجامع جهانی، به این هنر مشهور مانده است، نوشته: این کارتون از مشاهدات تصویری من، از اولین حضورم در پارک بانوان تهران بود همینقدر گیج و مبهوت و انگشت به دهان، مثل آن پسرک گوشه تصویر بودم.
بیشتر بخوانید:
- هنر و فرهنگ هفته؛ صعود نسل تازه سینما، حل فرانکلین در جمکران، ناهار دادند به شما؟
- هفته هنر و فرهنگ؛ هفته اعتراض، هفته مردمی مستاصل
- هفته هنر و فرهنگ؛ طالبان و تندادگی، سوگ لالایی، عصر طویلگی
- هفته هنر و فرهنگ؛ شکستن هیچ، یاد بریدن رگ، هفته بیدارخوابی فلسفه و منطق
- فرهنگ و هنر هفته؛ پاییز بی شجر، روز صلح با قطع دست و سر، فرهنگ ترس خورده
- هفته فرهنگ و هنر؛ صیانت با نوابغ جوان، ارغوان سایه بر سوگنامه درخت، کریمولوژی، ماده و فکر معلق شد
- هفته هنر و فرهنگ؛ جزئیاتش بماند، شاعر در زنجیر، غریب الدوله مرد، شادمانی کمیاب
- مسعود بهنود
- روزنامهنگار
هفتهای که گذشت، ماه رمضان بود با همه صلابتش، اما پایی هم در روز رقص دارد و یک روز دیگر هم روز کارگرست و در ایران روز معلم نیز، اما معلمان در رنجاند و در اعتصاب. دولتی به خمیازه آمار مبتلاء، که انگار پول رسیده و غمی نیست، در حالی که نرسیده و غمی هست و انکارش هیچ کاری نمیتواند کرد. در میان مجلسیان و دولتیان، نکتهای مهمتر از وضعیت رئیس "نصیحتگوی" مجلس نیست؛ همان که الان واجبالنصیحه شده است.
اما شهردار "انقلابی"، بودجه خانه هنرمندان را خط زد، در همان زمان بودجه مراکزی را افزود که "فرهنگی- مذهبی" نامگذاری شدهاند. در شهر قدیمی قزوین هم مجسمه فردوسی را پای شکستند و اندام بریدند، تفکر موریانه از همین جا شکل گرفت. هم در این زمان درگذشت یکی از عالمان بزرگ، یکی از عاشقان امیدوار فرهنگ ایرانی، چندان صدایی برنیانگیخت؛ که در اندازه وی نبود.
افزایش قیمت بلیت سینما، ضربهای بزرگ به آن صنعت زد، اما تئاتر بیشتر ضربه خورده از حضور مدیران بیتدبیر، خبر ناخوش برای نشریاتی که ناتوان از نان و جان میگذرند تا بلکه ابر سیاه از آسمان گذر کند. اما حیرت از آن است که عشق نوجوانی در سراسر این سرزمین برای فراگیری موسیقی و سفر، شناخت دنیا بیشتر میشود.
اینک چشمها بیشتر از آن که به وین و برجام باشد، از قرار به اوکراین است و از دور به بازی زورمندان شرق و غرب. گاهی افشای فیلمی و خبری، زلزله در خانههای حصیری احباب میاندازد. اهل شمال گاهی به صدای بارانی در مییابند که دیگر امیدی به ناودان نیست.
امیدوار به آینده وطن
از جمله مشخصاتی که دانایان و اهل ادب درباره استاد محمد علی اسلامی ندوشن گفته یا نوشتهاند یکی زبان ساده و پرمغز اوست درباره مسایل زندگی و ملتی که به آن عشق میورزید همه عمر. چنان که هشت سال پیش نوشت "در روزگاری که گویی ایران در ابری از فراموشی پیچیده شده است، اگر کار دیگری از دست ما برنیاید لااقل خوب است بکوشیم تا فکر او و غم او را در دل خود زنده نگاه داریم و اعتقاد به زایندگی دوران را در سینه نپژمرانیم. ما از این حیث چون بیماران تریاک (پادزهر) خوردهای هستیم که به هر افسونی است باید بیدار نگاهشان داشت زیرا که اگر چشم برهم نهند بیم آن است که دیگر آن را نگشایند."
و قطره مستی بخش همین گفتار کوتاه جایی است که در پایان مینویسد: این ادعا بیشک کسانی را به لبخند خواهد آورد، لیکن آنان که ایران را میشناسند هیچگاه از او امید برنخواهند گرفت.
با رسیدن خبر درگذشت اسلامی ندوشن، مردی که بیشتر دقایق ۹۷ سال عمر خود را در تحقیق و تعلیم گذراند و لحظهای از توجه به میهن و ساکنان آن غافل نبود، فغان از دست جور روزگار همه را فراگرفت.
اسلامی ندوشن بود که نوشت: من در قعر ضمیر خود احساسی دارم و آن اینکه رسالت ایران به پایان نرسیده است و شکوه و خرمی او به او باز خواهد گشت. من یقین دارم که ایران میتواند قد راست کند و آنگونه که درخور فرهنگ تمدن و سالخوردگی اوست، نکتههای بسیاری به جهان بیاموزد.
نمایشی که خیلیها دوستش دارند
چگونه یک نمایش چنان در دلها جا میکند که باز میگردد و با بهار قرن جدید را آغازگر میشود. این سوال درباره نمایش دوستان نوشته کوبو آبه است که با طراحی، دراماتورژی و کارگردانی نادر نادرپور. نمایش دو سال پس از استقبال تماشاگران از دوره اول اجراها، این بار در تماشاخانه اهورا به روی صحنه خواهد رفت.
بازیگران اجرای جدید: رامتین سلیمانی، مهشید دلاوری، حسین کرمی، مروارید کفایی، زویا زارعی، باران شریعتی، وانیا افضلی، فرید ترابی، حسن معصومنژاد، صابر خرمبخت، درسا پورقاسمی، محمدرضا فطرتی، پرستو جانکی، ماهان خاتمی و نادر نادرپور.
محمد شریعتپناه در نقد و شرح این نمایش نوشته: تئاتر "دوستان" بدون حاشیه رفتن و مخدوش کردن ذهن تماشاگر، صریح و بیپرده مخاطب را درگیر پیرنگ نمایش میکند. شبهآدمهایی را روایت میکند که با شعارهای عوامفریبانه و اغواگرانه خانه، مامن و در حقیقت سرزمینی را تصاحب میکنند و با نیرنگ و تظاهر خودشان را منجی انسانها جلوه میدهند.
بنا به این مقاله روزنامه اعتماد: این شبهآدمها مال و اموال و منابع مردم را با کثیفترین ترفندها به یغما میبرند، نسبت به ناموس دیگران رحم و شفقتی ندارند، اندیشه و روان آدمها را تسخیر میکنند، خودشان را خیرخواه، نیکاندیش و پاکطینت نشان میدهند. این آدمنماها همانند بختک بر جامعه سایه میافکنند و مدعی قانون و قانونمداریند و معتقدند رفتارشان با مردم بیگناه برابر "مر" قانون است.
قصه دوستان آشناست: "هاما" مرد جوانی است که شب هنگام خانوادهای هشت نفره ناگهان وارد کلبه او میشوند و ادعا میکنند به دنبال دوستی و مساعدتند، اما در اصل تصاحب کلبه را در سر میپرورانند. "هاما" که اهل مطالعه و مداراست نیازی به داشتن ارتباط و مراوده با این خانواده عجیب و سلطهجو احساس نمیکند. او هر چه تلاش میکند به آنها بقبولاند از وضعیتی که دارد خشنود است و نیاز به قیم و تصمیمگیر ندارد، نتیجهای نمیگیرد. برای نجات با پلیس تماس میگیرد تا خانواده اشغالگر را از آپارتمانش بیرون کنند اما به شدت از کردهاش پشیمان میشود.
در نهایت این نمایش: هاما برای رهایی از این مخمصه با لحنی ملتمسانه و عاجزانه از پدر و آقای خانواده میخواهد آپارتمان او را فورا ترک و او را به حال خودش رها کنند، اما آقای خانواده پاسخ میدهد قصد آنها صیانت از او است و حاضر به ترک آنجا نیستند. هاما درمانده و مستاصل از کسانی میشود که هموطن، همزبان و همکیش او هستند؛ خارجی و بیگانه نیستند اما همانند او به فلسفه زیستن نمیاندیشند و بر اثر آموزههای نادرست تصوری وحشتناک از حیات انسانها پیدا کردهاند.
برای زنان کار
این نقاشیها را در کانال تلگرام بیدارزنی دیدم. به مناسبت اول مه، روز جهانی کارگر.
نوشته بود: کارگرانی که در کشوری مثل ایران با ساعات کاری بالا و نبود امنیت در محیطهای کاری حداقل حقوق را دریافت میکنند. سهم زنان از این محرومیت و تبعیض به واسطه جنسیتشان قطعا بیشتر است. زنانی که حقوق کمتری دریافت میکنند. غالبا در محیطهای کاری غیررسمی با ساعات کاری بالا و در محیطهای غیر ایمن برای لقمهای نان به معنای واقعی جان میکنند. زنانی که بسیاریشان آزار جنسی و گاه تجاوز را تجربه میکنند.
به نوشته مهرنوش بادپا: تلختر اینکه کارگران در ایران حتی اجازه برگزاری تجمعی آزاد برای روز جهانی کارگر و مطالبه مطالباتشان ندارند. کارگرانی که سالهاست به دلیل اعتراض به شرایطشان بسیاری بازداشت و با احکام سنگین روانه زندان شدند.
تفکر موریانهای و مجسمه
خبری تازه نبود، کندن یک مجسمه بیگناه شهری. اما این بار در قزوین و نقطهای مناسب در شهر این حادثه رخ داد. ویدیوی رهگذران نشان میدهد که تخریبکنندگان زحمتکشانی هماهنگاند، اما چندان که خبر این دلاوری در شبکههای مجازی پیچید، اول سخنگوی شورای شهر و بعد دیگر مسوولان منطقه، توضیحات متناقض دادند که در نهایت این بود که نگران نباشید بزودی درست میشود، مجسمه جای محفوظی است.
سهند ایرانمهر، به عنوان یک قزوینی مراقب و دقیق با عنوان "نکبت تفکر موریانهای" نوشت: اینجا سبزه میدان قزوین است و این هم بخشی از خاطره شهر که تنها گناهش دوره ساختش است همان گناهی که در طول تاریخ، از تخت جمشید تا ایوان مدائن و از مسجد بخارا تا تکیه دولت را هم گرفتار کرد. این بنا هم اسیر تفکر موریانهای شده است. تفکر موریانهای، به جای "حل"، منحل میکند. به جای درک، به مدرک بها میدهد و به جای توضیح، توجیه میکند.
به نوشته این نویسنده: تفکر موریانهای، علاقه مفرطی به جویدن پایهها دارد. میجود، میبلعد و بعد نگاه میکند که بفهمد چه کرده. تفکر موریانهای همه نفرتش از پایه، بهخاطر بیپایه بودنش است. تفکر موریانهای، از پاسخ، گریزان است و شعاع دیدش، اندازه حجم اندامش.
تفکر موریانهای، سریع گسترش مییابد و ساعت زمانیاش در تاریکی تنظیم میشود. تفکر موریانهای اصلا تفکر نیست، خود نکبت است، ویرانی اطوکشیده پشت تریبون است که روزها قشنگ بلدست "وطن، وطن" کند و شبها کلنگ را بدهد دست کسی و با انگشت اشاره خاطره و تاریخ و گذشته و حال اینوطن را نشانی دهد.
وقتی قطار تازه میرسد
همزمان با تغییراتی که در سراسر کشور و در بخشهای مختلف دولت و حکومتی رخ داد، برخی از عزیز دردانهها بر پشت اسب پریدهاند و بعضی از پاکدامنان عالم جای خود را به نودولتان نزدیک به دولت انقلابی دادهاند. در خبرها هست که نودولتان در همه جا مشغولند. در یکی از تغییرات در شهرداری تهران میتوان از وجود یک پزشک هستهای انقلابی در راس کار خبر داد. حاصل این که خانه هنرمندان بسته شود، جایی که مردمی به آن دلبسته بودند که درش به روی هنری مردمان باز بود.
اما رضا رستگار در مقالهای در اعتماد از نکته دیگری پرده برداشت و آن ناراضی تراشی است. دلیل واضح هم حذف چهرههای پربینده و پرخواستار در صدا و سینماست. مثلا تعطیل برنامه "کتاب باز" با رویکرد ترویج کتابخوانی است که بر تشویق آن صدها کامنت هر بار میرسد.
سروش صحت بازیگر و علاقهمند به آرامش و از کم حاشیهترین هنرمندان، گمان نکنید حتی به اندازه عادل فردوسیپور که سکوت میکند و میخندد، واکنشی نشان داده. او هر هفته ناداستانی کوتاه مینویسد که به "زندگی" اختصاص دارد. این هفته نوشت:
پسر جوانی که جلوی تاکسی نشسته بود، گفت: «پریشب عجب بازیای بود... هفت تا گل تو یه بازی... هم سیتی عالی بود، هم رئال، این فوتبال نبود این زندگی بود.» مردی که عقب تاکسی نشسته بود و توی گوشیاش میچرخید، آهی کشید و گفت: «عجب فیلمی از استاد ندوشن گذاشتن...» و بعد صدای موبایلش را زیاد کرد. استاد اسلامی ندوشن در کهنسالی بیتی از حافظ خواندند: «جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است/ هزار بار من این نکته کردهام تحقیق...» و بعد از مکثی گفتند: «حافظ خلاصه کرده کل سرنوشت جهان را...»
زنی که کنار مرد نشسته بود، گفت: «بالاخره زندگی اینه یا اون؟» راننده از آینه نگاهی به زن کرد ولی چیزی نگفت. مدتی طولانی سکوت شد؛ بعد خیلی آرام چیزی زیرلب گفت که شنیده نمیشد و تاکسی رفت.
ناگفته نمانده که هفته پیش ناگهان اعلام شد که برنامه "کتابباز" با اجرای سروش صحت، از یکشنبه ۶ اردیبهشت، روی آنتن شبکه نسیم میرود.
روز جهانی رقص
فیروزه مظفری کاریکاتوریست نامدار ایرانی که در مجامع جهانی، به این هنر مشهور مانده است، نوشته: این کارتون از مشاهدات تصویری من، از اولین حضورم در پارک بانوان تهران بود همینقدر گیج و مبهوت و انگشت به دهان، مثل آن پسرک گوشه تصویر بودم.
بیشتر بخوانید:
- هنر و فرهنگ هفته؛ صعود نسل تازه سینما، حل فرانکلین در جمکران، ناهار دادند به شما؟
- هفته هنر و فرهنگ؛ هفته اعتراض، هفته مردمی مستاصل
- هفته هنر و فرهنگ؛ طالبان و تندادگی، سوگ لالایی، عصر طویلگی
- هفته هنر و فرهنگ؛ شکستن هیچ، یاد بریدن رگ، هفته بیدارخوابی فلسفه و منطق
- فرهنگ و هنر هفته؛ پاییز بی شجر، روز صلح با قطع دست و سر، فرهنگ ترس خورده
- هفته فرهنگ و هنر؛ صیانت با نوابغ جوان، ارغوان سایه بر سوگنامه درخت، کریمولوژی، ماده و فکر معلق شد
- هفته هنر و فرهنگ؛ جزئیاتش بماند، شاعر در زنجیر، غریب الدوله مرد، شادمانی کمیاب
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: هفته هنر و فرهنگ؛ مرگ عالمی امیدوار، تفکر موریانه، رقص و مستوری