هفتهی معلم در سرآغاز قرن جدید/ نادر پورخانی
خانه > slide, اندیشه و بیان, حقوق آکادمیک > هفتهی معلم در سرآغاز قرن جدید/ نادر پورخانی
- خبر اختصاصی
- تاریخ : ۱۴۰۱/۰۲/۱۱
- دسته : slide,اندیشه و بیان,حقوق آکادمیک
- لینک کوتاه :
- کد خبر : 010211728
هفتهی معلم در سرآغاز قرن جدید/ نادر پورخانی
ماهنامه خط صلح – قبل از پردازش به معلم و روز معلم، ابتدا بر خویش فرض میدانم که گرامیداشت اولین هفتهی معلم در این سرآغاز قرن پانزده شمسی را به همهی چراغ به دستان جامعه و دلسوختگان سینه چاک «تعلیم و تربیت رهگشا»، از دل و جان تبریک و تهنیت بگویم! و بعد به روان پاک تمامی چهرههای مانای تاثیرگذار در «تعلیم و تربیت نوین ایران» از جمله میرزا حسن خان تبریزی مشهور به «رشدیه»، بنیانگذار اولین دبستان نوین در ایران و نیز به اولین جانباختهی کانونهای صنفی معلمان ایران، ابوالحسن خانعلی، که روز معلم به سهمی سنگین با نام او گره خورده، به خشوع خاص درود و سپاس میفرستم.
***
بحران تعلیم و تربیت در ایران
امسال آموزشوپرورش کشورمان اولین هفتهی گرامیداشت روز معلم قرن پانزدهمیاش را در حالی میگذراند که بحران تعلیم و تربیت کل ساختار این نهاد مدرن را از هر سو بهشدت تهدید میکند. بیشک کیفیت و نوع کارکرد آموزشوپرورش در همهی زوایای جامعه -خرد و کلان- بهشدت اثرگذارست. نمونههای بارز این بحرانها اکنون متعدد است؛ کثرت روز افزون ناامیدیها، خشونتها، فقر (در همهی ابعادش)، جداییها، گسست خانوادهها، ریاکاریها، دزدیها و اختلاسها، زندانها، تهاجم روزافزون پروندهها در دادگستریها، خودکشیها و فرار مغزها و هزاران پدیدهی ریز و درشتی که برخاسته از چنین بحرانیست و اکنون همهی فضای کشور ما را بهشدت در بر گرفته. و بحرانیتر از همه: دردا و شگفتا که حاکمان نشسته برتخت قدرت، میبینند و نمیپذیرند؟! میدانند، ولی با بیرنگی تمام توجیههای تکراری دارند؟! در این تناقضات بحرانآفرین، همهی واژگان و ادبیات ما را نیز در انتقال و احساس به ناتوانترین دوران تاریخ کشانده و به وادی بیخاصیتی سوق دادهاند!
نهاد آموزشوپرورش یا دستگاههای تعلیم و تربیت کشور با نوع نگاه و شکل اجرا، هم میتواند مسیر کمال، رفاه، سلامت و بهداشت جامعه را بهدرستی بپیماید و هم عکس آن؛ که بیشک خروجی مسیر دوم بیماریها، بیزاریها، خشونتها، ریاکاریها و هزاران اُمالمشکلات زنجیرهایست که نتیجهی نهایی چنین جوامعی، سمت و سویی جز انحطاط و ابتذال نخواهد داشت. به دیگر سخن، محصولات و نتایج آموزش و پرورش سالم و پویا در گسترهی کل کشور در قیاس با آموزشوپرورش ایستا و مرده، گویی فاصلههایی از عرش تا فرش دارند، که امروز نمونههای هر دو را در چشمانداز جهان ِ پیشرو فراوان داریم: از یکسو افغانستان، عراق، یمن و ایران و از سوی دیگر نروژ، فنلاند، کرهجنوبی، سنگاپور و غیره. اکنون همه میدانند که جهان امروز بهسرعت نور بهسوی تغییرات و اکتشافات بیوقفه، به پیش میتازد؛ جهان مدرنی که به درخشندگی خورشید با دانش دانشگاهی مشترک خویش به همزیستی و همراهی رسیده.
مجادله میان کهنهگرایان و نوگرایان
از پیدایش آموزشوپرورش نوین تا به امروز، ایرانِ ما نیز از این تغییرات رو به کمال، غافل و بیگانه نبوده و نمانده. امروز بر همهی معلمان ما فرضست که در مقابل بنیانگذار این تغییر -یعنی ساختار آموزشوپرورش نوین- در سپیدهدم هر طلوع خورشید قامتمان را در برابر شهامت و ایدهی والای رهگشایش به خشوع خم نماییم؛ او کسی نیست جز میرزا حسن تبریزی، معروف به رشدیه، که در سال ۱۲۶۲ هجری شمسی اولین دبستان با شکل و شمایل امروز را در شهر تبریز بنا نهاد و در همان آغاز نیز بهشدت با مخالفتها و مخالفانی مواجه شد که از ناحیهی ملاخانهها و مکتبخانهها برمیخاست. رشدیه پرچمدار همان نگاههای مدرنی بود که بعدها برای کشور، برق و آب لولهکشی و تلفن و بهداشت و دادگستری و پدیدههای دیگری که با دانش روز زاده میشوند و بستر زیستن انسان را آسان میسازد، به ارمغان آورد.
اگرچه در مجادلهی بیرحمانه میان این دو نگاه متفاوت (یعنی از یکسو آموزش با نگاه ملاخانهای و از سوی دیگر آموزش علمی و دانشگاهی پیوسته) مانند آغاز ظهور هر پدیدهای، عادات کهنهگرایانه -به مدد لشگریان سیاه جهل و تودههای مردمی که زندگی را از دریچهی تکرار و عادت میبینند- بر نوگرایی و نوگرایان پیروز شد، اما از آنجایی که آفتاب همیشه پشت ابرها پنهان نمیماند، در این حقیقت یقین نیز، بیشک در تداوم جنگ کهنهگرایی و نوگرایی، بهتدریج پیروزیها و نتایج مثبت، پیوسته نصیب نوگرایان علمی شده که نمونههای فراوانی از آن را هم در تاریخ ما و جهان شاهدیم. امروز همهی ما قصهی پر غصهی او که مار میکشید، با او که مار مینوشت، بهیاد داریم (۱)؛ آن معلمی که به چشم ظاهربینِ عادت، بر دگر معلمی که با دانش نوین “سواد واقعی را” به روستا برده بود چه آسان به تحریک تودههای بیسواد غلبه مییابد. اما سرانجام با همهی تمسخرها و توهینها، پیروز و سربلند تاریخ، معلمیست که روش جدید آموزش را -حروف الفبا را- به روستا برده بود. نمونههای دردناک فراوان دیگری نیز در تاریخ برای یادآوری وجود دارد؛ نظیر حکایت «خزانههای عمومی مرسوم» و «حضور و ابداع دوش حمام» که با دستمایههای توجیهات دینی نیز همراه بود. خوشبختانه امروز بطلان همهی آن توجیهات شرعی را در سینهی تاریخ داریم.
در همین راستا و در امتداد همین استدلال و شواهد مذکور گفتنیست که در یک آموزشوپرورش پویا و علمی ضروریسس که مانند این اتفاقات پیش آمده در تاریخ که روایت جنگ بین کهنهگرایی و بعضاً خرافی با نوگرایی علمیست، برای بالندگی دانشآموزان بهشکل مدون و هدفمند تدریس شود تا مبادا مجدد (چون امروز) شاهد این آمیختگیها و اختلاط آشنا که مدام بین دانش پزشکی مدرن و تجربههای فردگرایانهی پزشکی سنتی به وجود میآید، باشیم.
اکنون نهاد آموزشوپرورش ما در کجای تاریخ ایستاده؟
با بررسی و کنکاش در کارکرد آنچه در سه نظام حکومتی قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی و آنچه پس از حدود یکونیمقرن بر آموزشوپرورش نوین ایران گذشته، بهخوبی میتوان شتاب رشد روزافزون و بستر مناسب شکوفایی دانش و آموزش نوین را از آغاز آن تا پایان حضور اولین وزیر جمهوری اسلامی، غلامحسین شکوهی، باسرعت گاه کند و گاه تند در سه نظام مذکور مشاهده کرد. هرچند که بعد از وزارت زندهیاد دکتر شکوهی تا امروز، رشد آموزشوپرورش ما در مقایسه با جهان امروز، روندی کندتر و گاه معکوس داشته است.
چنانکه میدانیم آموزشوپرورش کشور در آغاز، مسیری بس سخت و سنگلاخی را پیمود. در این راستا بایسته آن است که نگاه و رفتار بالندهی رشدیه، به نحو مطلوب در کتابهای آموزشی مدارس گنجانده شود که حکایتش عبرتی باشد نوگراییهای علمی را. اکنون با توجه به رنج و تعب داستان ایجاد آموزشوپرورش نوین در ایران و روند حرکت آن از آغاز تا به امروز، شایسته آن است که در چنین ایام نکوداشت معلم، یادی کنیم از همهی آن سرفرازانی که با اندیشههای ناب و قلب پاک خویش، تن و جان خود را فدای آرزوهای بلندشان -که آرزوی ایجاد یک آموزشوپرورش پویا و پاسخگویی که سلامت و سرفرازی جامعه را به دنبال خواهد داشت-، کردند.
اگرچه نام بلند این سرفرازان پیوسته بر پیشانی تاریخ آموزشوپرورش ایران بدون هیچ تبلیغ برخاسته از ناحیهی حاکمیت میدرخشد اما چنانکه میبینیم و میدانیم عظمت نگاهشان گاه در پس ابرهای سیاه به محاق رفته.
فلسفهی روز معلم
اگر پارهای از روزهای سال را به نام حِرف و اشخاص، نامگذاری میکنند (مثل روز معلم، روز کارگر و روز پرستار) یقیناً اهداف بالنده و خواستههای والایی بر تخت نگاه نامگذاران به نیت ایجاد انگیزه و سرعت بخشی در پیشرفت و تعالی امور جامعه نشسته است؛ ورنه این گرامیداشتهای بیمایه و نیز این روزهای نامگذاری شده را هیچ امتیاز و ثمری نیست جز زیانهای انفعال و دلمردگی بیشتر که ننگ تاریخی این دوران با پیامدهای فاجعهبار آشنایش خواهد بود.
سازمان یونسکو، نهاد فرهنگی سازمان ملل متحد، از سال ۱۹۹۶ پنجم اکتبر (برابر با سیزدهم مهر) هر سال را روز جهانی معلم نامگذاری کرده است. البته پارهای از کشورها نیز همچون ایران روزهای دیگری را بنا به مناسبات و اتفاقات مرتبط با کشور خود روز معلم نامیدهاند. مثلاً کشور چین، روز تولد مشهورترین فیلسوف و معلم عصر باستان خود را روز معلم نامگذاری کرده، کشور هند، روز پنجم سپتامبر، سالروز تولد سارولی کریشنا، دومین رئیس جمهور هند را روز معلم نامیده و در ایران هم روز دوازدهم اردیبهشت را به عنوان روز معلم در نظر گرفته.
روز معلم در ایران با یکی-دو سابقهی تاریخی همراهست. در صبح سهشنبه دوازدهم اردیبهشت سال ۱۳۴۰، تعدادی از معلمان تهران در میدان بهارستان، مقابل مجلس شورای ملی آن روز در مورد لایحهی حقوقی معلمان اجتماع میکنند و شعار سر میدهند. در این هنگام کاسهی صبر استبدادی رئیس وقت کلانتری بهارستان، سرگرد ناصر شهرستانی، سرریز میشود و به سمت معلمان تیراندازی میکند. از میان این اجتماع اعتراضی تیری بر سینهی معلمی فرهیخته و آگاه، دکتر ابوالحسن خانعلی، اصابت میکند و او غرق به خون به شهادت میرسد. اعتراض معلمان فراگیرتر میشود و سرانجام دولت وقت عقبنشینی میکند و پنج روز بعد از آن حادثهی خونبار (یعنی در روز هفدهم اردیبهشت) بود که حاکمیت مستبد به ناچار روز دوازدهم اردبیهشت را به عنوان «روز معلم» میپذیرد. بعد از انقلاب نیز هنوز بیش از هشتاد روز از بیستودوم بهمن سال پنجاه و هفت نگذشته بود که مرتضی مطهری، استاد دانشکدهی معقول و منقول دانشگاه تهران، در غروب یازدهم اردبیهشت ۱۳۵۸ به دست گروه فرقان ترور میشود. دولت وقت بنا به خواست تعدادی از معلمان، مجدد روز دوازدهم اردیبهشت را -که در واقع روز جان باختن ابوالحسن خانعلی بود-، روز معلم اعلام مینماید و از آن سال تاکنون در چنین روزی در سراسر مدارس کشور گاه گرم و سرد جشن و سروری بپا میشود. اما دردا که بعد از گذشت اینهمه سال که از نامگذاری روز معلم میگذرد، شاید تعدادی ندانند که روز معلم ایران، به سهمی سنگینی به بزرگ معلم ایران، ابوالحسن خانعلی مرتبط است.
در پایان لازم به ذکر است که فلسفهی نامگذاری روز جهانی معلم در تحقق اهدافی منجمله «بررسی و رهیابی به کیفیت برتر تدریس معلمان»،
«بررسی اشکال آموزشی مدرن و روزآمد» و «توجه به رفاه و معیشت و ارتقای کرامت معلمان» است. کاش ما نیز در ایران در روز گرامیداشت معلم، به تحقق اهداف بلند این روز میپرداختیم تا فلسفهی وجودی چنین روزهایی به «شوخی و سرگرمی» تقلیل نیابد.
پانوشت:
۱- اشاره دارد به مقابلهی مارنویس و مارکش در تابلوی سواد آموزی روزگاران کهن.
مطالب مرتـبط
- صدوسیودومین شماره از ماهنامهی خط صلح منتشر شد
- صد و سیویکمین شماره از ماهنامهی خط صلح منتشر شد
- صد و سی امین شماره از ماهنامه خط صلح منتشر شد
- صدوبیستونهمین شماره از ماهنامهی خط صلح منتشر شد
- صدوبیست و هشتمین شماره از ماهنامهی خط صلح منتشر شد
برچسب ها: خط صلح خط صلح 132 روز معلم ماهنامه خط صلح نادر پورخانی
بدون نظر
نظر بگذارید
منبع خبر: هرانا
اخبار مرتبط: هفتهی معلم در سرآغاز قرن جدید/ نادر پورخانی
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران