اینترنت به عنوان ابزار سازمان‌دهی ناموفق بوده است

اینترنت به عنوان ابزار سازمان‌دهی ناموفق بوده است
رادیو زمانه

جاناتان کرری، نویسنده این مقاله، منتقد هنری و جستارنویس، و استاد هنر و تئوری مدرن در دانشگاه کلمبیا در نیویورک است. یکی از آثار او با عنوان “بینایی و مدرنیته” را مهدی حبیب‌زاده به فارسی ترجمه کرده است. دو اثر آخر او:
Crary, Jonathan. Scorched Earth: Beyond the Digital Age to a Post-Capitalist World. London and New York: Verso, 2022
Crary, Jonathan. 24/7: Late Capitalism and the Ends of Sleep. London and New York: Verso, 2013

تا میانه دهه ۱۹۹۰ بی‌ثباتی شغلی، تشدید نابرابری اقتصادی، برچیدن خدمات عمومی، ایجاد ساختاری بدهی‌ و بسیاری عوامل دیگر راه‌های جدیدی را برای تداوم بخشیدن به سربه‌راهی سیاسی ایجاب ‌کردند. حواس‌پرت‌کنی‌های بی‌حد دیجیتالی مانعی برای ارتقاء جنبش‌های توده‌ای ضد سیستم بودند.

بخشی از برخورد خوش‌بینانه با اینترنت این امید بود که اینترنت، با بهره‌وری از نفوذ شکل‌های کوچک‌تر و حاشیه‌ای‌تر اپوزیسیون، ابزاری اجتناب‌ناپذیر برای سازمان‌دهی جنبش‌های مستقل از جریان اصلی سیاسی خواهد بود. در واقعیت، اینترنت نشان‌ داده که مجموعه‌ای از تمهیدات است که حتی مانع شکل‌گیری محتاطانه فعالیت و سازمان‌دهی ضد سیستم می‌شود یا آن را متوقف می‌کند. بی‌تردید اینترنت می‌تواند در انتقال اطلاعات به شمار وسیعی از گیرندگان به طور مؤثرعمل کند، برای نمونه در حمایت از بسیج کوتاه‌مدت در رابطه با موضوعی واحد، اغلب در رابطه با سیاست‌های هویتی و راه‌پیمایی‌هایی در دفاع از محیط زیست یا اعلام انزجارهای زودگذر. همچنین باید یادآور شد که جنبش‌های تندروی فراگیر و بسیج‌های توده‌ای بسیار وسیع‌تر در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ توفیق یافتند بی‌آنکه اهمیت بیش از حدی برای هیچ یک از وسایل مادی مورد استفاده در سازماندهی قائل باشند.

اکانت‌های اینترنت، به عنوان عرصه‌ای همتراز و برابری‌خواه از “پهنه همگانی”، هر زبان طبقه‌محور یا هر دفاع از مبارزه طبقاتی را در لحظه‌ای از تاریخ حذف کرده‌اند که منازعه‌های طبقاتی همچون همیشه حاد هستند. به راستی، مجموعه اینترنت هرگز حتی با موفقیتی اندک در حمایت از دستور کاری ضد سرمایه‌داری یا ضد جنگ به کار گرفته نشده است. اینترنت سلب قدرت شدگان را در درون کافه‌تریایی از هویت‌ها، فرقه‌ها و علائق جدا از هم می‌پراکند و بخصوص در تحکیم صورت‌بندی‌ گروه‌های ارتجاعی کارآمد است.

اکانت‌های اینترنت، به عنوان عرصه‌ای همتراز و برابری‌خواه از “پهنه همگانی”، هر زبان طبقه‌محور یا هر دفاع از مبارزه طبقاتی را در لحظه‌ای از تاریخ حذف کرده‌اند که منازعه‌های طبقاتی همچون همیشه حاد هستند.

جزیره‌نشینی و انزوایی که اینترنت ایجاد می‌کند به مکانی برای پرورش گروه‌گرایی‌، نژادپرستی‌ و نئوفاشیسم‌ تبدیل می‌شود. سیاست‌های هویتی، آن‌گونه که نانسی فِرِیزر و دیگران گفته‌اند، برای راهبردهای نخبگان نئولیبرال “پیشرو” اهمیت تعیین‌کننده داشته است: به قصد تضمین اینکه یک اکثریت بالقوه قدرتمند نتواند خودش را بازبشناسد و به فراکسیون‌های جدا و رقیب تقسیم بشود که از آن‌ها یک مشت نماینده مجاز به ورود چشمگیر به حیطه شایسته‌سالاری هستند. اینترنت این راهبردِ تاکید بر تنوع و تشویقِ بخش‌بندی را به سطح جدیدی از موفقیت می‌رساند. همزمان، این واقعیت که رسانه‌های اجتماعی می‌توانند تنها ایده‌هایی را رواج بدهند که بسیار ساده عرضه شده باشند، برنامه‌های بالقوه رادیکال یا شورشی را تضعیف و رام می‌کند، بخصوص آن‌هایی را که نتیجه‌های فوری پدید نمی‌آورند یا نیاز به همراهی طولانی‌مدت دارند.

نظریه‌پردازان علوم ارتباطات راه‌هایی را شناسایی کرده‌اند که در آن‌ها شکل‌هایی از رسانه‌ها تبدیل به ” ساز و کارهای هدایتگر” می‌شوند که در خدمت محدود کردن بحث عمومی، شکل دادن به آن یا تغییر جهت آن هستند. اینترنت به متنوع‌ترین و قدرتمندترین چنین ساز و کار هدایتگری در طول تاریخ رسانه‌های جمعی تبدیل شده است. به زحمت بتوان “گفت‌وگویی” جاری را یافت که به وسیله ساز و کارهایی شکل نگرفته باشد که به طور فزاینده مؤثرتر واقع می‌شوند و کارشان هدایت جر و بحث‌های آنلاین و مداخله در محتوای آن‌هاست.

گروه‌های کنشگر بی‌شماری پس از تجربه شکل‌هایی از خرابکاری، شکاف‌افکنی و کنترل، و نیز تضعیف اعتماد و صمیمیت میان اجتماع‌های دنیای واقعی کسانی که با هم روبرو می‌شدند، متوجه تله رسانه‌های اجتماعی شده‌اند. یک مورد از نمونه‌های فراوان، گروه Dream Defenders است که در سال ۲۰۱۲ در پی قتل تِرِیوون مارتین در فلوریدا شکل گرفت. این گروه استفاده‌ از رسانه‌های اجتماعی را، به دلیل تأثیر زیان‌باری که بر این سازمان و اهداف آن داشت، به طور موقت متوقف کرد و سپس کنار گذاشت. یکی از سازمان‌دهندگان این گروه گفته است:

«تمام جدال‌هایی که در رسانه‌های اجتماعی اتفاق می‌افتد گویای این حقیقت است که مردم واقعا یکدیگر را نمی‌شناسند. رسانه‌های اجتماعی توهم روابط عمیق را به وجود می‌آورند. تا زمانی که مردم واقعا یکدیگر را نشناسند، کار هرگز عمیقا پیش نمی‌رود. این همان روش “کو اینتل پرو” [پروژه‌های مخفی اف‌بی‌آی از ۱۹۵۶ تا ۱۹۷۱ برای نفوذ در سازمان‌های سیاسی آمریکا و تخریب آن‌ها] است، در این مفهوم که می‌بینید مردم از یکدیگر آنلاین انتقاد می‌کنند و توضیح می‌خواهند، و می‌بینید که تمام این شکاف‌ها ایجاد می‌شود. رسانه‌های اجتماعی چنین کاری را با ما می‌کنند. عقب کشیدن از همه این‌ها، درست هم‌الان، واقعا مهم است. ما حقیقتا در دوره‌ای حساس هستیم که همه این‌ها می‌تواند در واقع جنبش را نابود کند… به دور بودن از رسانه‌های اجتماعی برای ما فرصتی است تا واقعا بفهمیم که این رسانه‌ها چگونه بر ما تأثیر می‌گذارند، چگونه ستمگران از آن‌ها برای به بازی گرفتن ما استفاده می‌کنند.»

اگر وظیفه دشوار ایجاد شکل‌های زندگی جدید جمعی و اجتماعی به اولویتی سیاسی تبدیل نشود، همه انواع کنشگری آنلاین همچنان به طور بی‌ضرر وجود خواهند داشت بدون اینکه به هیچ تغییر رادیکال یا اساسی‌ای راه ببرند.

سیاست انتخاباتی‌ای که برپایه درگیر کردن مردم از طریق درخواست اینترنتی است – آن‌گونه که برخی احزاب چپ میانه در اروپا به آن مبادرت کرده‌اند – ناگزیر موجب سیاست‌زدایی از کسانی می‌شود که مشارکت‌شان هدف نمایان است. “سیاست” به طور انعطاف‌ناپذیر ادامه می‌یابد، با همان ژست‌ها و تایپ کردن‌های همیشگی، با همان متوسل شدن‌ها به پیمایش‌ها و نظرسنجی‌هایی که پیوستن فرد را به روال عادی مصرف‌گرایی و اعتماد تنها به خود تقویت می‌کند. نتیجه، یک گام به پیش است و سه گام به پس. اگر وظیفه دشوار ایجاد شکل‌های زندگی جدید جمعی و اجتماعی به اولویتی سیاسی تبدیل نشود، همه انواع کنشگری آنلاین همچنان به طور بی‌ضرر وجود خواهند داشت بدون اینکه به هیچ تغییر رادیکال یا اساسی‌ای راه ببرند. تظاهرات، اعتراضات، راهپیمایی‌ها صورت می‌گیرند اما همزمان با آن غرق شدن دوباره در جداسازی ذره ذره کننده زندگی دیجیتال وجود دارد. روابطی که به نظر می‌رسد در میانه یک کنش شکوفا شده‌اند ناگهان ناپدید می‌شوند. حتی در رخدادهای واقعی راهپیمایی‌ها، تصرف‌ها، منطقه‌های آزاد، و بسیج‌ها از هر نوع، از همبستگی گروهی به وسیله توده افراد منتقدی کاسته می‌شود که یکجای دیگر هم هستند و به دستگاه‌های‌شان و به منابعی چسبیده‌اند که برای تبلیغ خودشان در رسانه‌های اجتماعی دارند.

با وجود روند صعودی اندک در آمادگی برای درک و پذیرش امکان سوسیالیسم در آمریکا، این روند بیش از همه به بحث درباره نامزدهای حوزه‌های انتخاباتی و ابتکارهای اقتصادی مستقل راه برده است. این درک وجود نداشته که سوسیالیسم نمی‌تواند ابدا در سطح سیاست‌های دولتی و اقتصادی تحقق پیدا کند، بلکه، مهم‌‌تر این است ‌که، طرح‌ریزی در جهت سوسیالیسم، نیازمند تغییراتی در آگاهی و فعالیت روزانه است. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بسیاری از سوسیالیست‌های آنارشیست روش‌هایی برای زندگی و ارتباط با دیگران را به کار می‌بستند که دنیای اجتماعی بزرگتری از حمایت از یکدیگر را از پیش ترسیم یا پیش‌بینی می‌کرد.

در آن سال‌ها شکوفایی گروه‌های اجتماعی و سازمان‌های کارگری، بخصوص در اروپا، بنیان‌هایی برای شکل‌های عمومی شده همزیستی و تقسیم منابع فراهم کرد. برای گوستاو لانداور، انقلابی آلمانی، “سوسیالیسم تبدیل بی‌وقفه اجتماع به بشریت است”؛ کنشی است که اهدافش را در درون خود حمل می‌کند. لانداور می‌نویسد که دولت سرمایه‌داری “یک وضعیت است، یک رابطه معین میان انسان‌هاست، یک طرز رفتار است؛ ما آن را با متعهد شدن به روابطی دیگر، با رفتاری متفاوت برمی‌اندازیم.” لانداور متوجه لزوم شکل‌گیری انواع جدیدی از اذهان می‌شود، لزوم انجام گذار دشوار اولویت دادن مسئولیت نسبت به دیگران بر سراب خودمختاری فردی. چنین گذاری هیچگاه آنلاین اتفاق نمی‌افتد: اینترنت به گونه‌ای چشمگیر ذهنیت‌های خویشکامی را تولید می‌کند که عاجز از تصور اهداف یا نتایجی هستند که شخصی یا فردی نباشند. با وجود این، برای اقلیتی که خود را موظف به تغییر اجتماعی می‌داند، ایده تغییری رادیکال در روش‌های زندگی به ندرت بر عادت‌های امن فعالیت آنلاین اولویت دارد. تا زمانی که فرد از ایده اشتراک و همکاری با دیگران به عنوان شیوه‌ای از زندگی وحشت دارد، قادر به طغیان نیست و به نهادهای موجود وابسته می‌ماند. این حقیقت انکارناپذیر است که هیچ موضوع انقلابی‌ای در رسانه‌های اجتماعی وجود ندارد.

––––––––––––––––––––––––––––––––––––

منبع: Verso.

جستار بالا در اصل برگرفته از کتاب زیر است:

Scorched Earth: Beyond the Digital Age to a Post-Capitalist World by Jonathan Crary

 آندرئاس مالم، نویسنده سوئدی و استاد رشته بوم‌شناسی انسانی در دانشگاه لوند سوئد درباره این جستار نوشته است:
«جاناتان کرری در این جستار سازش‌ناپذیر واقعیت روشن اما ناگفته را عرضه می‌کند: “عصر دیجیتال” ما مترادف است با مرحله پایانی فاجعه‌بار سرمایه‌داری جهانی‌شده و مالی‌سازی زندگی اجتماعی، فقیر شدن توده‌ای، تخریب محیط زیست و وحشت‌افکنی از سوی نظامیان. کتاب Scorched Earth نابودی دنیایی زنده به وسیله مجموعه اینترنت و انهدام اجتماعات و ظرفیت‌های آن‌ها برای پشتیبانی از یکدیگر را بررسی می‌کند.»

منبع خبر: رادیو زمانه

اخبار مرتبط: اینترنت به عنوان ابزار سازمان‌دهی ناموفق بوده است