مرثیه‌ای پس از شکست گواردیولا و سیتی / لیگ قهرمانان و پپ‌؛ لباس تیره را برای عزا بپوش

 مرثيه‌ای  پس از شكست گوارديولا و سيتی  / لیگ قهرمانان و پپ‌؛ لباس تیره را برای عزا بپوش
ورزش ۳

‌به او فكر می‌كنم؛ "سعی می‌كنم بياد بياورم. نمی‌دانم كجا بر خاک افتاده‌ام. تصادفی آنی. گيج و منگ. ناگهانی بود، له شده‌ام. در يک لحظه همه چيز بر باد رفت."
هستی و نيستی به مويی بند است. بودن و نبودن. ميان قهقه‌های بی انتها و سيلاب اشک فاصله چندانی نيست. خنده و گريه. زندگی و مرگ. هم زمان برابر سفره عروسی و تخت عزا ايستاده‌ايم.

درسته كه ميگن، هر چقدر قوی‌تر باشی، سخت‌تر زمين خواه‌ خورد. مغز و استخوان‌های متلاشی و خرد شده را می‌بينم. بَرَندِگان به هيچكس نيازی ندارند، اصلا بگذار فاتحين در جشن و سرور و عروسی خود عربده كشند و سرمستی كنند، صدای دهل و ناقاره كر كننده است، من آنجا را ترک مي‌كنم تا به عزاداران برسم. به مردگان. ضربه مهلک، كاری‌تر از اين حرف‌ها بوده است، مردگان از خاک برخاسته‌اند و زنده‌ها به خاک نشسته‌اند. زنگ‌ها به صدا در آمده‌اند ناقوس‌ها لحظه‌ای آرام نمی‌گيرند.

بايد اقرار كنم، زمانی كه باور داری همه چيز را ديده‌ای؛ بار ديگر، باران و طوفان، سيل و بهمن، آتش و آتشفشان در عمر نديده و هر آنچه بهت زده‌ات می‌كند در خاطرات فوتبالي تو رنگ حقيقت به خود می‌گيرد. باور نمی‌كنی، نمی‌خواهی باور كنی، چون باوركردنی نيست. هميشه معتقد بودم، سكوت بلندتر از فرياد است، خيلی خيلی رساتر. ولی بی اختيارم، و گويی بايد همدردی خود را به‌عنوان شيفته فوتبال به دردمندان ابراز كنم و فاتحين را در عيش و نوششان آزاد بگذارم.

آنجا بود. در اختیار آنها. آنقدر نزدیک که تقریباً می‌توانستند آن را لمس کنند. آن‌قدر نزدیک، كه حتی می‌توانستند آسمان پاريس را با چشمان خود از مادريد ببينند .
فينال لیگ قهرمانان اروپا ٢٠٢٢:
لیورپول در مقابل…سكوت!
و دقيقا اينجا بود که رویا مُرد!

حقيقتا سرنوشت "سيتی و گوارديولا" چه می‌شود؟؛ هیچ وقت ساده نیست. هیچ‌چیز سرراست و بی دردسر نیست. هميشه در گردنه آخر به ته دره سقوط می‌كنند. چگونه آنها این بازی را از دست دادند؟
آن هم در شبی كه نمايش خوبی داشتند، در هر دو بازی چنين بود. 
چرا؟

یک دقیقه قبل از اینکه رئال مادرید به گل حيات بخش خود دست يابد، جک گریلیش به‌عنوان بازیکن تعویضی دو فرصت داشت تا پوست مادريد را از گوشت جدا كند. هفته پيش نيز تنه مادريد تكه‌تكه شده بود، اما جان نداد. سيتی برنابئو را ساکت کرده بود، طرفداران جان بركف رئال راهی در خروجی بودند.
چطور می‌تونه اينجوری باشه؟ چرا همیشه آنها؟ چرا سيتی‌؟


امسال منچسترسیتی نخواهد بود تا سومین فینال كاملا انگلیسی را در چهار سال گذشته در ليگ قهرمانان تكميل كند. رئال مادرید در پاریس با لیورپول دیدار خواهد کرد. ديداري كه به دربی قهرمانان اروپا تبديل شده است.
رئال مادرید از مرگ برخاست در حالي‌كه تا آخرین دقیقه وقت عادی در مجموع ٣-٥ شکست خورده بودند. و ٥-٦ تا پنج دقیقه به وقت اضافه. اولین باری بود که آنها در دو نبرد فراموش نشدنی، به برتری رسیدند: دقیقه ١٨٥ در مجموع دو بازی بود.
هرچه بود، اعتبار رئال مادرید دست نخورده باقی ماند. 
گل اول رودریگو در دقيقه پايانی، فقط تسلی بخش به نظر می‌رسید، سپس یک دقیقه بعد. همه مات و مبهوت بودند. همه بازيكنان، همه استاديوم، همه شهر، همه فوتبالدوستان جهان.

گل دوم مهاجم برزيلی، سيتی را "متلاشی" كرد. حيرت انگيز بود.
سپس جلاد رئال، كريم بنزما، با پنالتی خود آخرين نفس سيتی از نفس افتاده را گرفت و سيتی و گوارديولا در قبرستان برنابئو دفن شدند!
در اين لحظه ترجيح دادم به هر چيزی به غير از فوتبال فكر كنم؛ نشد. فقط از خير تماشای مجلس ترحيم گذشتم و تلويزيون را خاموش كردم. در آن ساعات شب، سكوت محضی حاكم بود. اما سكوت هم آرامم نمی‌كرد.

آيا مانند ديدار اول، این یک بازی کلاسیک دیگر بود؟ اگر پايان را كسر بگيريم، به هيچ‌وجه. تا حد زیادی یک بازی فشرده، با موقعیت‌های کم.
١٧ دقيقه به پايان، گل زيبای محرز درست زمانی به تور نشست که میزبان اولین نشانه‌های شک و ترديد را در خود تجربه می‌کرد. چنانچه تصاوير زنده خیابان‌های اطراف برنابئو كه قبل از بازی پر از هیاهو و سر و صدای کر كننده بود، آرام و ساكت به‌نظر می‌رسيد. پرچم غول پیکر بنزما جمع شده بود. با ادامه بازی، قدرت دفاعی سیتی بیش از پیش نمایان بود. و ادرسون، نگهبان دروازه سيتی به سختی یک خطر جدی را تجربه كرد.


گواردیولا تغییراتی را که معقول به نظر می‌رسید، ایجاد کرد. ایلکای گوندوگان برای کوین دی بروینه. تصميم بر اين بود؛ هر چه ذخيره داریم، نگه می‌داریم. ذخيره زيادی هم نبود. اما برای زنده ماند ن و رسيدن به فينال كافی به‌نظر می‌رسید. 
اما برای سیتی و گوارديولا هرگز به این سادگی نیست. به محض اینکه او برای تقویت تيم تغییراتي ايجاد كرد، گل محرز به ثمر رسيد. هفتمین گل او در این رقابت‌ها، رکوردی برای سیتی در این مسابقات. اما شک دارم الان كسی آن گل را حتی به‌خاطر داشته باشد.

اکنون به این موضوع می‌رسيم که یک تیم و یک مرد چقدر تحمل و صبر خواهند داشت. منچسترسیتی و پپ گواردیولا در ليگ قهرمانان. یک جاده طولانی و پر پيچ و خم، و مملو  از زباله‌های فجايع و شكست‌های بی شمار و شايد بی دليل، یکی پس از دیگری. ششمين باری كه تيم درخشان لیگ برتر زیر نظر گواردیولا تلاش کرده است تا در این رقابت‌ها به قهرمانی دست يابد. و هر 6 بار درمانده و وامانده، هر تلاشی، فاجعه بارتر و اسفناک‌تر از دفعه پيش.

گويا در سیتی، قضیه همه جوره متفاوت است. حقیقت دردناک برای باشگاهی که به‌شدت می‌خواهد خود را در میان نخبگان اروپا جای دهد. يک سال ديگر از قرارداد گوارديولا باقی نمانده است و به‌نظر می‌رسد هرچه در طول جاده جلوتر می‌روند از مقصد دورتر و دورتر می‌شوند.

ماه می سال گذشته در پورتو بسان يک داستان ترسناک بود. گواردیولا پس از رسیدن به فینال مقابل چلسی، تیم گیج کننده‌ای را انتخاب کرد و عملکرد تيم مايوس كننده. سیتی ١-٠ شکست خورد.
امسال نيز در میان غوغا و طوفان چند دقيقه‌اي‌ مادريد در برنابئو، سیتی در برابر خانه و كاشانه ويران خود دوباره به زانو نشست.‌
اما اين بار خيلی فرق داشت. این بار ممکن بود و نزديک. با فوتبالی بسيار بهتر و منطقی‌تر از هميشه. کمی همدردی با همسايه دردمند واجب است. منصفانه بگویم، برای ٨٩ دقیقه سيتی بهتر بود، تا ضربه چاقو رودريگو و مادريد وآغاز مرگ دردناک سيتی، قهرمان اسپانیا حتی یک شوت هم به سمت دروازه سیتی نداشت. آنچه پس از آن اتفاق افتاد، عجیب و غريب بود و توضیح آن غیرممکن. فوتبال ورزش است و غيرممكن‌ها هميشه ممكن. اصلا محبوبيت جهانی فوتبال از همين غيرممكن‌های ممكن سرچشمه می‌گيرد.

در ليگ قهرمانان، در شبی مملو از درامی تقریباً غیرقابل وصف، سيتی با سر، سرنگون شد. و حالا، دو هفته پایانی فصل داخلی، و چهار بازی باقي‌مانده ليگ برتر و كنترل ليورپول، چالش روحی و روانی سنگينی خواهد بود. اگر چه آن‌ها در دو ديدار برابر مادريد به كمال مورد دلخواه گوارديولا نزديک بودند، خيلی نزديک، حس و ريتم بازی در دستان سيتی بود، از سوی ديگر قبول مجموع  ٦  گل در ٢١٠ دقيقه نيز خیلی بيشتر از حد انتظار؛ اگر جک گریلیش كار را تمام كرده بود، ما اكنون در مورد یکی از عملکردهای عالی یک تیم انگلیسی در اروپا صحبت می‌کردیم و كسی هم جيک نمی‌زد.

حالا سفر به پاریس رويای مرده‌ای بيش نيست. و در واقعيت، نيوكاسل حريف بعدی است. و اگر آن يكی هم خوب پیش نرود، فصلی که به سیتی وعده سه‌گانه می‌داد ممكن است بدون هیچ نتیجه‌ای به پایان برسد. دست خالی، علی و حوض!

پيش از آن‌كه تلويزيون را خاموش كنم، گواردیولا با لباس تمام مشکی، زمانی که همه‌چیز تمام شده بود به‌دنبال بازیکنان خودی برای دلجویی به میدان رفت. یک آغوش اینجا، یک نوازش آنجا. امروز او همچنان متعجب و حيران "آيا و چرا"های بسياری در سر خواهد داشت. آیا یک نوک حمله ممکن بود تفاوتی ایجاد كند، دفاع ميانی چطور؟؛ و خيلی سوالات بی حاصل و بی جواب ديگر. قسم می‌خورم اين يكی بيش از حد آزارش می‌دهد، چنان‌چه فوتبالدوستی مثل من را.
در بازی ديشب بة‌دنبال زيبايی و هيجان ديدار اول بودم، از اين حيث جای شكايت نيست، برنابئو که در حال حاضر در بحبوحه بازسازی ٢٠٠ میلیون پوندی است؛ شب‌های پرحادثه‌ای را پشت سر گذاشته است، ورزشگاهی که نيمی از تاريخ فوتبال اروپا را در سينه دارد. دقايق پايانی دلهره‌آور در آن استاديوم، روی من و ميليون‌ها نفر ديگر را زمين نيانداخت. سرنوشتی که تلخی‌اش در آن ویدئوی بیست ثانیهای که پپ تنها روی نیمکت، مصاحبه آنچلوتی را تماشا می‌کند و یک لحظه تا نزدیک گریه پیش می‌رود نمایان است.


در پايان، اين تنها ورزش است، مثل زندگی. اگرچه شايد چند روزی به خود بپيچيم. 
فردا می‌آيد، ديدار بعدی، فصل بعدی. آن‌چه در حال حاضر اهميت دارد، نحوه پاسخ و عكس العمل گواردیولا و بازيكنان اوست، آن‌چه كه  بیشتر درباره يكايک آن‌ها و سيتي به ما می‌گویند. خاكستر می‌شوند و به باد می‌روند يا بر می‌خيزند و آتش سوزنده‌اي به راه می‌اندازند؟

"كس مفرست كه دانی اين ناقوس در عزای مرگ كيست؟ اين ناقوس در عزای مرگ تو به‌صدا در آمده است!"


امیرحسین صدر

منبع خبر: ورزش ۳

اخبار مرتبط: مرثيه‌ای پس از شكست گوارديولا و سيتی / لیگ قهرمانان و پپ‌؛ لباس تیره را برای عزا بپوش