یک نفر از این قوم مانده که بر می‌گردد

یک نفر از این قوم مانده که بر می‌گردد
خبرگزاری مهر

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها- علیرضا نوری کجوریان: همین که فروردین ماه عطر بهاری را به اردیبهشت می‌دهد، ته دل مردم مازندران خالی می‌شود چراکه هر روز این ماه، عطر گلی از باغستان جهاد به مشام می‌رسد و این بار شهدا را از کربلا خان طومان چیدند.

خان طومان سوریه را مازندرانی‌ها بیش از دیگران می‌شناسند و برای وجب به وجبش یک گل، نه یک سر تقدیم کرده‌اند، سر و دست و پیکر مطهر شهیدان جمشیدی، بلباسی، قنبری، محراب خانی، عابدین پور، رجایی فر، حاجی زاده و… شهدایی که امروز گرد فرمانده شأن حاج قاسم و رحیم کابلی جمع هستند و از آسمان به ما زمینی‌ها و فراموش شده‌ها می‌نگرند و چراغی برای روشنایی و هدایت هستند مردمان مازندرانی هنوز چشم به راه فرماندهی هستند که برنگشته است. حاج رحیم برگرد.

۱۵ آلاله خونین بال مازندران در یک صبح تا شام خان طومان پرپر شدند اما اجازه ندادند دست حرامیان به حرم و بارگاه مطهر عقیله بنی هاشم برسد و پیکرهای مطهر این آلاله‌ها، هزار و ۶۱۵ روز بعد از شهادتشان در مهرماه ۹۹ به وطن بازگشت اما هنوز یک نفر از این قوم مانده که یقیناً برمی گردد.

همه یاران حاج رحیم فرمانده مازندرانی‌ها که در جنگ باتکفیری ها شهید شدند بعد از چندسال پیکرهای مطهرشان برگشت و یک شهر و استان چشم انتظار بازگشت آلاله گمنام و دور از وطن هستند، حاج رحیم می‌گفت وظیفه ما اکنون تربیت نسل انقلابی‌ها است و روی این ایده و اعتقاد، سر و جان داد.

حاج رحیم به حلال و حرام اعتقاد زیادی داشت

«جنگ تموم شد، اما حاجی خانه ننشست». این جمله همسر حاج رحیم کابلی است که از دلگویه هایش برای همسر شهیدش گفت و افزود: از آن موقعی که با حاجی آشنا شدم خیلی چیزها را رعایت می‌کرد و به حلال و حرام اعتقاد زیادی داشت.

وی گفت: حاجی وقتی در نماز شب به قنوت می‌ایستاد همواره از خداوند طلب می‌کرد که وی به یاران شهیدش برساند و از غافله عقب نماند، در دوران دفاع مقدس تلاش‌های زیادی کرد اما با پایان جنگ خانه نشین نشد.

وی با بیان اینکه وقتی خبر شهادت حاجی را شنیدم خداوند را شکر کردم که چقدر خوب حاجی را در راه دفاع از حرم حضرت زینب و (س)، روز پنجشنبه همزمان با مبحث و با دهان روزه به سوی برگزیده است.

همسر شهید کابلی با عنوان اینکه خداوند بسیار زیبا حاجی را خرید، ادامه داد: وقتی می‌گویند شهدا انتخاب شده هستند، واقعیت دارد.

وی با اشاره به حضور و همسفری با حاج رحیم در اردوی راهیان نور شلمچه گفت: حاجی در این سفر حس و حال عجیبی داشت، در سجده اشک می‌ریخت و می‌گفت این مکان متبرک به پوست و خون شهدا است و دعا کنید شهید شوم، همچنین از عروس من خواست دعا کنید شهید شوم و از من چیزی نماند و برنگردم.

جوان‌ها گاهی باباکابلی یا عمو رحیم صدایش می‌کردند اما خودش می‌گفت «من رحیم کابلی هستم» و ۱۱ مهرماه ۱۳۴۲ در روستایی به نام قره تپه از توابع بهشهر به دنیا آمد. قره تپه یعنی تپه سیاه، روستایی که شیعه و سنی در کنار هم زندگی می‌کنند و پدر و مادرش سنی بودند و به لطف مادربزرگش از همان نوجوانی شیعی شد. سال ۶۰ در آستانه ۱۸ سالگی با دوستانش عازم جبهه شد و تا پایان جنگ نتوانست از خاک گلگون جبهه جنوب دل کند. مرداد ۶۴ وارد سپاه پاسداران شد و بعد از آن تا زمان شهادتش معنی بازنشستگی را درک نکرد.

عاشق امام رضا (ع) و زیارت عاشورای بعد از نماز صبح و روزه گرفتن بود، خطش خوب بود و سال ۶۷ رفیقش مهران کابلی به وی قول شهادت داد و ۲۸ سال بعد یعنی ۱۷ اردیبهشت ۹۵ به مراد دلش رسید و در خان طومان سوریه به جمع دوستان شهیدش پیوست و هنوز پیکرش برنگشته است.

شهید حبیب قنبری از دیگر شهدای مدافع حرم و عروج یافته اردیبهشت مقاومت در خان طومان است، به پای دلگویه های دخترش که می‌نشینیم، می‌گوید: با سلام بر زینب صبور، عذرخواهم، قصه دراز است، ماجرای آن جوان، وطن، ناموس و هشت سال دفاع، است، عده‌ای پرکشیدند عده‌ای مثل بابا جامانده بود برای امروز.

قنبری و کابلی‌ها مانده بودند گویا برای تحویل نسل، انتقال یک عطر، عقیده و اراده اش آهنی تر از میله‌های توی پا بود، بابا رفت چون گاه، گاه دفاع بود. بابا رفت چون حبیب مثل اکثر در کربلا بود و امروز پیر و جوان در رکاب حسین زمان پا به پای هم رفتند و بال به بال هم پرکشیدند.

رادمهر و اسدی، بلباسی و بریری، طاهر، مشتاقی، رجایی فر، عابدینی، کمالی، حاجی زاده و جمشیدی، قنبری و کابلی سلامشان باد، سلام بر شما چون همانند حسین (ع) و مقابل دیدگان زینب (س) و در غربت، مدافع حرم نام گرفته‌اید و سلام بر زینب صبور. الهم تقبل منا هذ القلیل.

حاج حبیب قنبری می‌گفت: حواستان به خط ولایت باشد که همان خط امام است، پشتیبان ولایت فقیه باشید که عمود خیمه‌ای انقلاب ناب محمدی است.

حاج حبیب دیده‌بان نابغه

حاج حبیب در دیده بانی و هدایت آتش دیده‌بان نابغه لقب گرفت از طرفی روحیه جهادی و شهادت طلبی اش، بالا بود، با آنکه با مشکلات جسمی مواجه بود و راه رفتن برایش سخت ولی برای سوریه انتخاب شد، چند روز بعد وقتی توی خان طومان، حاج حبیب و محمد رادمهر از چپ وراست آرامش و آسایش را از دشمن گرفتند، همه می‌گفتند عجب گوهر گمنامی است این حاج حبیب.

شهید حسن رجایی فر از دیگر مدافعان حرم مازندران است و دل گویه های دخترش شنیدی است و تیر بر قلب‌ها می‌زند، می‌گوید: وقتی که می‌رفتی از خانه من بودم و باران و مادر و حس دلتنگی. شنیدم رفته‌ای شام، تکفیر آنجا لانه کرده است، فرمانده می‌گفت مجروح بود اما آن قدر اصرار کرد که قبول کردم بیاید توی خان طومان و بعد از حمله اول، خواستیم شکاف‌های خالی خطوط مقدم را با اقدامات مهندسی برطرف کنیم، حسن آقا با بچه‌های فاطمیون راه افتاد و حدود هزار تا بشکه خالی ۲۲۰ لیتری را از توی شهرهای مختلف جمع کرد.

حسن رجایی فر متولد تیرماه ۵۴ در روستای کامی کلای بابل بود به کارهای الکتریکی و برقی علاقه زیادی داشت و سال ۹۴ در سوریه مجروح شد و برگشت و سال ۹۵ با ۱۵ رفیق دیگرش در خان طومان آسمانی شد.

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: یک نفر از این قوم مانده که بر می‌گردد