هفته هنر و فرهنگ؛ عبور از خط فقر، خماری جمع، یاد مهدی، کارتخوان و نان

هفته هنر و فرهنگ؛ عبور از خط فقر، خماری جمع، یاد مهدی، کارتخوان و نان
بی بی سی فارسی
هفته هنر و فرهنگ؛ عبور از خط فقر، خماری جمع، یاد مهدی، کارتخوان و نان
  • مسعود بهنود
  • روزنامه‌نگار
۳ ساعت پیش

آزاد شدن بهای نان در زمان و مکانی که انتظارش نمی‌رفت در حال اتفاق افتادن است و نان فانتزی گران شد، این مژده را اول بار روزنامه دولت با مردم در میان گذاشت و نوشت قرار بود از اول تابستان این اتفاق به صورت آزمایشی در استان زنجان عملیاتی شود، اما در عمل بعد از ماه رمضان یارانه آرد نان فانتزی حذف شد. در ادامه خبر آمد با این حال گویا هنوز استان زنجان محل اجرای آزمایشی پخت نان به نرخ آزاد است، استانداری زنجان انگار اصرار دارد قیمت و حجم نان تغییری نخواهد کرد اما نانوایی‌ها به کارتخوان‌های هوشمند مجهز می‌شوند.

خط خطی، ماهنامه طنز و شوخی با این کارتون سخنان دولتمردان را تایید کرد. اما روزنامه‌های اول هفته خبر دادند که غم گرانی نان اروپا را نگران کرده و به غائله‌ای تبدیل شده و نگرانی از آن است که ماجرایی جهانی شود.

منبع تصویر، Firoozeh Mozaffari

توضیح تصویر،

نان و جان

چرخ بی‌نور مراکز هنری

کسادی بازار تئاتر و سینما که به اندازه گرانی نان و چون و چرا بر سر حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی صدمه ندید، موضوع مهم بخش فرهنگی و هنری در هفته بعد از ماه رمضان بود.

روزنامه شرق در گزارشی از مراکز فرهنگی و هنری نوشته: کرونا و تأثیراتی که در زندگی روزانه‌مان گذاشت، انکارناپذیر است. عاداتی که برای دو سال کنار گذاشته شدند و بازگشت به سیر طبیعی زندگی را دشــوار کرده بود. اما مدتی است که در تمام دنیا، همه چیز به شکل و شمایل سابق بازگشته و بسیاری از کسب وکارهایی که در دروان شیوع ویروس کرونا به سمت تعطیلی رفته بودند، بار دیگر از سر گرفته شدند؛ سینما رفتن یکی از همین موارد است. تفریحی گروهی که اساسا در این مدت به سرگرمی خطرناکی بدل شــده بود. اما بازگشایی مجدد سینماها در هر نقطه از دنیا با تغییرات چشمگیری روبه رو شد.

یاشار نوایی، منتقد سینما در گفت‌وگو با روزنامه شرق گفت: طبیعی است که کشــورهای پیشرفته مانند آمریکا و اروپا که نظام اقتصادی منظم و بازار باز ســینمایی دارند، ســریع‌تر توانسته‌اند با برنامه‌ریزی و اختصاص محرک‌هایی از قبیل ثابت نگهداشــتن یا کاهش قیمت و بهترشدن کیفیت ســینمارفتن و تضمین سلامت عمومی با افزایش واکسیناسیون، روند نزولی فروش بلیت را که در دو ســال گذشــته به یک ســوم آمار قبل از شــیوع کرونا رسیده بود، متوقــف کنند و با تمرکز روی علاقه مردم برای حضور در اماکن عمومی پس از دو ســال خانه‌نشینی، فرهنگ ســینما رفتن را دوباره احیا کنند.

ماهنامه فیلم امروز در سرمقاله خود با ذکر دلایل گران شدن مجله و کاسته شدن از کاغذ آن نوشته: آن چه در همین چهل و چند ســال اخیر که مدام "در برهه ای حســاس" به سر می‌برده‌ایم ســابقه نداشته، نشانه‌ای بارز و اعتراف به وخامت بدخیم اوضاع اقتصادی است؛ به ویژه این که نهادهایی مانند وزارت دارایی و سازمان تأمین اجتماعی هم با شمشیرهای آخته، مثل بسیاری از شرکتهای دولتی، بالای سر نهادهای فرهنگی ایستاده‌اند.

به تاکید گروه مجله فیلم که از سال‌های پیش از انقلاب در این حرفه و تجربه به کار بوده‌اند: افزایش قیمتهای برخی از کالاها و خدمات در طول یک سال اخیر قطعًا بیش ازاین رقم اســت و در مواردی چند برابرشــده اما همین درصد افزایش اعلام شده منجر به این می‌شود که بسیاری از شرکتها و نهادها و کارخانه‌ها بــرای تنازع بقا عده‌ای از کارکنانشــان را اخراج کنند؛ و همین افزایش بیکاری منجر به ناامنی جامعه می‌شود.

منبع تصویر، Mehdi Sahabi/ A Retrospective

به یاد مهدی

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکستشیرازه

«شیرازه» پادکستی درباره کتاب‌ها است که سام فرزانه تهیه می‌کند

پادکست

پایان پادکست

همه صاحبان قلم و هنر، در دوازده سالی که از مرگ ناگهانی مهدی سحابی می‌گذرد، هر گاه به مناسبت یادی از او کردند، ناگزیر بر این اعتراف بوده‌اند که مهدی یک یگانه بود، شاعر بود و بیتی نسرود. شعرهایش را در نقاشی‌ها، در مجسمه‌های نازک دل، در ترجمه‌ها جا داد. (حتی در برگردان عجوبه‌ای همچون مارسل پروست). وقتی خبر رسید که رفت، سخت بود پذیرفتن آن، همه صاحبان قلم و هنر، نجابت و ادب مهدی را دیده بودند. گرچه غیرتی هم بود. کنار نمی‌آمد با بدکاران.

مژده طباطبایی کیوریتور نمایشگاهی که این مجموعه بدان آراسته شد در مقدمه کتاب نوشته: مهدی سحابی را شایسته است به حق، یکی از سرمایه‌های ملی ایران نامید که نه تنها باید ریشه هنرش را در گستره جعرافیا و تاریخ پر فراز و نشیب این سرزمین جست، بلکه می‌توان از او به عنوان هنرمندی جهانی یاد کرد که خارج از مرزها در تلاش است تا جهانی نو را بازنمایی کند.

سعادت افزود در شرح زندگی مهدی سحابی در کتاب نوشته: جایی از سحابی پرسیدند "استفاده از این حجم و تنوع رنگی در نقاشی‌هایتان برای چیست؟" او پاسخ داد شاید به این خاطر که روحیه جوانی دارم چرا از رنگ‌های زیادی استفاده کردم؟ چرا که نه؟ هم طبیعت و هم زندگی پر از رنگ است.

در پایان این زندگینامه آمده: سحابی در آبان ۱۳۸۸ از این دنیای رنگی سفر کرد و برای همیشه قسمتی از این دنیا را سفید و سیاه باقی گذاشت.

منبع تصویر، Golestan Family

توضیح تصویر،

لیلی گلستان با پدر

گلستان از زبان دخترش لیلی

در شماره ویژه مجله فیلم امروز، لیلی گلستان هم یادداشتی دارد درباره ابراهیم گلستان -نه در مقام پدرـ به نظر می‌رسد اول بار است که موقع نوشتن درباره پدرش، عصبانی نیست.

لیلی گلستان با مقدمه‌ای به این جا رسیده که: واضح اســت کــه مســتندهایش را بــه دو فیلم سینمایی‌اش ترجیح می‌دهم. تپه‌های مارلیک یا یک آتش برنده جایزه طلای جشــنواره فیلم‌های مستند ونیز و یا گنجینه‌های گوهرش شاهکارند، حتی اگر ایراد بگیرند که گفتار بسیار زیبای این فیلم‌هــا بر تصویــر غلبه کــرده و فیلم‌ها بیشتر ادبیاتند تا ســینمایی. که من این نظر را ندارم و این ایراد را وارد نمی‌دانم. گفتار و تصویر چنان با هم یکی‌اند که یکی بدون دیگری ناممکن است. حسابی جفت وجورند. گلســتان در کمال تبختر و تفرعن و با سری بالا، حســابی زبل بود! از دولت پول می‌گرفت - زیاد . برای حکومت فیلم می‌ســاخت، و بعد هــم با صدای بلند قاه قاه به ریش دولت و حکومت می‌خندید! دولت هم گیج و ویج مانده بود.

به نظر دختری که خیلی زود طغیان کرد: ساواک با تمام اِهن وُ تلپ، آنطور که همیشــه رسمش بود برنیامد. حسابی همه‌شان را سر کار گذاشته بود. سر اسرار گنج دره‎جنی هفت هشت روزی بازداشــت شــد و فیلم را پس از یک ماه از اکران پایین کشیدند، آن هم وقتی مردم داشتند فیلم را می‌دیدنــد! دیر فهمیده بودنــد. آن قدر هیبت و شــخصیتش آنهــا را «گرفتــه» بود که نمی‌دانستند با او چه کنند!

در پایان نوشته لیلی گلستان درباره ابراهیم گلستان آمده: گفتم که روشــنفکری چندوجهی است که هر وجهش در اوج قرار دارد. اســتادی بی‌بدیل در نثر فارســی و مستندســازی. ماندگار در تاریخ ادبیات و ســینمای ایــران... و اما حــرف آخر: بد کاری کرد جوانان مشــتاق یادگیــری را از وجود و دانسته‌هایش محروم کرد و این اصلا قابل بخشش نیســت. روشــنفکر باید متعهد باشــد، که بود. و متعهد بماند، که نماند.

منبع تصویر، Khomari

توضیح تصویر،

شوریده حالی

خماری بدون خماری

نمایش "خماری" نوشته و کار امین بهروزی در سالن قشقایی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است. سهیلا ‌گلستانی، محسن حسن‌زاده، پردیس ‌شیروانی، محمدرضا نجفی و ایمان ‌دبیری بازیگران این نمایش هستند.

بهروزی در گفت‌وگو با هنرآنلاین درباره روند شکل‌گیری نمایشنامه "خماری" گفت: سال‌ها پیش در حال نگارش فیلمنامه‌ای با موضوع اعتیاد بودم که با مساله خماری برخورد کردم که برایم بسیار جالب بود. رفتم و احساس کردم همه انسان‌ها این نوع خماری که نوعی کلافگی، پریشان ‌احوالی، سردرگمی و شوریده‌حالی است را در زندگی تجربه می‌کنند اما هیچکدام دقیقاً خمار نیستند اما زمانی که درگیر آن می‌شوند، زندگی مانند سابق نیست و از دست رفته و متوقف، غم‌انگیز و تلخ می‌شود.

محمدحسن خدایی روانشناس، معتقد است نمایش "خماری" بار دیگر گفتار روانشناسی در مواجهه با مصائب و مشکلات یک جامعه در حال گذار و پیچیده، به نمایش می‌گذارد. جامعه‌ای که این روزها شهروندانش بیش از پیش برای تاب‌آوری و سر کردن با زخم‌های زندگی مجبور می‌شوند به انواع گفتارهای روانشناسی پناه برند.

در گزارش هنرآنلاین آمده: امین بهروزی در مقام نویسنده و کارگردان تلاش دارد تا با میانجی کردن یک روانشناس زن، نقبی به اعماق جامعه معاصر ایران در کلانشهری مثل تهران بزند و قصه زندگی افرادی را روایت کند که برای عبور از بحران‌های فردی به این نتیجه رسیده‌اند که به روانشناس مراجعه ‌کنند. نماینده این گفتار روانشناسانه، زنی است که به تازگی و بنابر دستور قضایی مجبور شده محل کار خویش را ترک کند چراکه شوهر یکی از مراجعه‌کنندگانش بخاطر نوع مشاوره‌ای که از او دیده و گویا دعوت به طلاق تعبیر شده، به دادگاه شکایت برده است.

در ادامه آمده: روانشناس با حکم قضایی مجبور می‌شود دفتر کارش را که پلمپ شده ترک کند و برای ادامه کار، مراجعه‌کنندگان را در فضای داخلی اتومبیل شخصی ملاقات کند. حکم دادگاه از زندگی حرفه‌ای این روانشناس "قلمروزدایی" می‌کند و او را از محیط امن یک دفتر کار به فضای پرتنش واقعیت اجتماعی می‌کشاند.

منبع تصویر، Pouya Arian poor

توضیح تصویر،

محیطی غریب با اجسامی جان گرفته

بر باد رفته

کارخانه قند کهریزک که هنوز برج و بارو نشده است، اینک گویی غاری است که اژدهایی از درون آن برخاسته، شیطانی در آن بال بال زده. زمانی نمونه یک معماری صنعتی و دارای قدیمی‌ترین باسکول‌ها بود. و مهم‌تر از این‌ها، هر جای دفترش از گردش روزگار. تاریخ زنده قرنی کهنه شده.

در کتاب "تاریخ قندسازی ایران" برخی تحریک‌ها علیه بلژیکی‌ها ذکر شده و آمده برخی از علمای مذهبی محصول کارخانه را تحریم کردند، اما سخن سرراست‌تر نوشته ادوارد براون است که با تحلیل صورت استنطاق میرزای کرمانی -ترورکننده ناصر‌الدین‌شاه- نوشت: او معتقد است گناه ناصر‌الدین‌شاه افزون بر همه، دادن امتیاز به اجانب بوده است و شاه را مستوجب مرگ می‌داند و به‌همین دلیل هم برخی علما محصولات کارخانه قند بلژیکی را تحریم کردند!

اواخر قرن نوزدهم بود، همان زمان که جنازه ناصرالدین شاه را دفن می‌کردند، دانستند که دولت گرفتارتر از آن است که بتواند کارخانه بلژیکی را اداره کند. پس کارخانه بعد پنج سال کار متوقف شد. مشروطه شد. قاجار رفت و رضاشاه آمد اما کارخانه به راه نیفتاد. به تعطیلی کشیده‌شدن نخستین کارخانه قند در ایران در آن سال‌ها دلایل دیگری هم داشت، از جمله سرکشی‌ها و نافرمانی‌های کشاورزان چغندرکار شهر ری و روستاهای اطراف کهریزک بود که در آن سال‌ها تحت‌تاثیر شایعات و برخی خطابه‌های منبری قرار گرفتند که می‌گفتند: "کار برای اجانب حرام است". گرچه مشکل اصلی آن جا بود که روسیه نمی‌خواست ایران قند درست کند. و چندی قند خود را ارزان کرد که کمر کارخانه باز هم شکست. گرچه بعد با خرید ماشین از آلمان، کارخانه به راه افتاد اما دیر نپایید.

نمایشگاه قرار گرفته در محل کارخانه قند کهریزک که هنوز به همان نام صدا می‌شود، انگار از استخوان اژدهاهایی که عمرها در آن زیسته‌اند، جشنی به راه انداخته. کارهایی هنری هوش‌ربا - همانند آینه‌ای درخشان و انگار در جیوه‌ای غوطه خورده.

زمین کارخانه متعلق به میرزا علی خان امین الدوله بود و اداره کننده‌اش همسر او، خانم فخرالدوله. با مرگ وی، کهریزک رها شد تا انقلاب اسلامی. و دیگر مانند غاری شد منزلگاه اژدهاها و خفاشان. اما بعد از ۱۲۵ سال عمر، اینک خوش بخت‌ترین روزهای خود را می‌گذراند. پوریا آریان پور، نقاش، با همکاری پروژه‌های هنری مریم مجد و گالری دستان ۵ سالی کار کرد تا نمایشگاه خود را بر پا دارد نمایشگاهی با عنوان بر باد رفته. و چنین است که صنم حقیقی وکیل و کارشناس هنر و حقوق هنرمندان، آشنا به پروژه‌هایی چنین سنگین، در توصیف نمایشگاه نوشته: حظ بصر، بعد از مدت‌ها چشممان به این همه خلاقیت، حال آمد.

منبع تصویر، Afshan Ketabchi

توضیح تصویر،

برداشتی از اندی وارهال

زن از دیدگاهی دیگر

نمایشگاه گروهی نقاشی و عکس با عنوان "بازنمایی" به مرور تصویر زن در هنر معاصر ایران از دیدگاه فمنیستی، اختصاص دارد.

بازنمایی یک اشاره است و در توضیح آن آمده: "نقاشان مرد، زنان را بیشتر با تصویری خیالی که در فضای اسطوره‌ای و تغزلی هستند، به تصویر می‌کشند. آنان، زن را آن‌طور که می‌خواهند می‌کشند نه آن طور که هستند. اما هنرمندان زن در نقاشی‌های خود چنین موجود اساطیری و آرمانی را به تصویر نمی‌کشند. آنان با مخدوش کردن کلیشه‌های رایج مردانه، تصویری دوباره از زن خلق می‌کنند."

این بخشی از نظریه کارولین کورس‌مایر در باب "جنسیت و زیبایی شناسی" است که بسیاری از فیلسوفان زن فمنیست گفتند اینکه مردان در نقاشی‌های خود، بصورت ارادی یا غیر ارادی سعی در بازنمایی تصویری از زن دارند که بازتاب واقعیت نیست؛ بلکه دستکاری واقعیت برای بازتولید تصویری جدید است. تصویر واقعی، از لنز و چشم مردانه عبور می‌کند و نتیجه را به گونه‌ای جلوه می‌دهد که ایدئولوژی گفتمان مسلط مردانه را بازتولید کند.

از نظر آن‌ها بین نقاشی زنان و مردان، تقابل‌های نظیر نمایش جنسی/‌جنسیت‌زدایی شده، ذهن‌گرا/واقع‌گرا، عوام‌گرا/خاص‌گرا مشاهده می‌شود. مردان با به کارگیری المان‌های توصیفی و زنان با المان‌های تبیینی نقاشی می‌کنند.

در جزوه نمایشگاه بازنمایی در گالری لیام آمده: این نمایش در نظر دارد مخاطبین را به پرسش این سؤال وادارد که این نظریه تا چه حد در نقاشی ایرانی جاری است؟ و اگر تمام یا رگه‌های از آن در نقاشی معاصر یافت می‌شود طی ۴ دهه‌ای که جریان هنر معاصر در ایران شکل گرفته، تغییر کرده است یا خیر؟

خط فقر: فرهاد رحیم فراملکی

منبع تصویر، Khat khaty Mountly

بیشتر بخوانید:

  • هفته هنر و فرهنگ؛ مرگ عالمی امیدوار، تفکر موریانه، رقص و مستوری
  • هنر و فرهنگ هفته؛ صعود نسل تازه سینما، حل فرانکلین در جمکران، ناهار دادند به شما؟
  • هفته هنر و فرهنگ؛ هفته اعتراض، هفته مردمی مستاصل
  • هفته هنر و فرهنگ؛ طالبان و تن‌دادگی، سوگ لالایی، عصر طویلگی
  • هفته هنر و فرهنگ؛ شکستن هیچ، یاد بریدن رگ، هفته بیدارخوابی فلسفه و منطق
  • فرهنگ و هنر هفته؛ پاییز بی شجر، روز صلح با قطع دست و سر، فرهنگ ترس خورده
  • هفته فرهنگ و هنر؛ صیانت با نوابغ جوان، ارغوان سایه بر سوگنامه درخت، کریمولوژی، ماده و فکر معلق شد

هفته هنر و فرهنگ؛ عبور از خط فقر، خماری جمع، یاد مهدی، کارتخوان و نان

  • مسعود بهنود
  • روزنامه‌نگار
ایرران

آزاد شدن بهای نان در زمان و مکانی که انتظارش نمی‌رفت در حال اتفاق افتادن است و نان فانتزی گران شد، این مژده را اول بار روزنامه دولت با مردم در میان گذاشت و نوشت قرار بود از اول تابستان این اتفاق به صورت آزمایشی در استان زنجان عملیاتی شود، اما در عمل بعد از ماه رمضان یارانه آرد نان فانتزی حذف شد. در ادامه خبر آمد با این حال گویا هنوز استان زنجان محل اجرای آزمایشی پخت نان به نرخ آزاد است، استانداری زنجان انگار اصرار دارد قیمت و حجم نان تغییری نخواهد کرد اما نانوایی‌ها به کارتخوان‌های هوشمند مجهز می‌شوند.

خط خطی، ماهنامه طنز و شوخی با این کارتون سخنان دولتمردان را تایید کرد. اما روزنامه‌های اول هفته خبر دادند که غم گرانی نان اروپا را نگران کرده و به غائله‌ای تبدیل شده و نگرانی از آن است که ماجرایی جهانی شود.

منبع تصویر، Firoozeh Mozaffari

توضیح تصویر،

نان و جان

چرخ بی‌نور مراکز هنری

کسادی بازار تئاتر و سینما که به اندازه گرانی نان و چون و چرا بر سر حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی صدمه ندید، موضوع مهم بخش فرهنگی و هنری در هفته بعد از ماه رمضان بود.

روزنامه شرق در گزارشی از مراکز فرهنگی و هنری نوشته: کرونا و تأثیراتی که در زندگی روزانه‌مان گذاشت، انکارناپذیر است. عاداتی که برای دو سال کنار گذاشته شدند و بازگشت به سیر طبیعی زندگی را دشــوار کرده بود. اما مدتی است که در تمام دنیا، همه چیز به شکل و شمایل سابق بازگشته و بسیاری از کسب وکارهایی که در دروان شیوع ویروس کرونا به سمت تعطیلی رفته بودند، بار دیگر از سر گرفته شدند؛ سینما رفتن یکی از همین موارد است. تفریحی گروهی که اساسا در این مدت به سرگرمی خطرناکی بدل شــده بود. اما بازگشایی مجدد سینماها در هر نقطه از دنیا با تغییرات چشمگیری روبه رو شد.

یاشار نوایی، منتقد سینما در گفت‌وگو با روزنامه شرق گفت: طبیعی است که کشــورهای پیشرفته مانند آمریکا و اروپا که نظام اقتصادی منظم و بازار باز ســینمایی دارند، ســریع‌تر توانسته‌اند با برنامه‌ریزی و اختصاص محرک‌هایی از قبیل ثابت نگهداشــتن یا کاهش قیمت و بهترشدن کیفیت ســینمارفتن و تضمین سلامت عمومی با افزایش واکسیناسیون، روند نزولی فروش بلیت را که در دو ســال گذشــته به یک ســوم آمار قبل از شــیوع کرونا رسیده بود، متوقــف کنند و با تمرکز روی علاقه مردم برای حضور در اماکن عمومی پس از دو ســال خانه‌نشینی، فرهنگ ســینما رفتن را دوباره احیا کنند.

ماهنامه فیلم امروز در سرمقاله خود با ذکر دلایل گران شدن مجله و کاسته شدن از کاغذ آن نوشته: آن چه در همین چهل و چند ســال اخیر که مدام "در برهه ای حســاس" به سر می‌برده‌ایم ســابقه نداشته، نشانه‌ای بارز و اعتراف به وخامت بدخیم اوضاع اقتصادی است؛ به ویژه این که نهادهایی مانند وزارت دارایی و سازمان تأمین اجتماعی هم با شمشیرهای آخته، مثل بسیاری از شرکتهای دولتی، بالای سر نهادهای فرهنگی ایستاده‌اند.

به تاکید گروه مجله فیلم که از سال‌های پیش از انقلاب در این حرفه و تجربه به کار بوده‌اند: افزایش قیمتهای برخی از کالاها و خدمات در طول یک سال اخیر قطعًا بیش ازاین رقم اســت و در مواردی چند برابرشــده اما همین درصد افزایش اعلام شده منجر به این می‌شود که بسیاری از شرکتها و نهادها و کارخانه‌ها بــرای تنازع بقا عده‌ای از کارکنانشــان را اخراج کنند؛ و همین افزایش بیکاری منجر به ناامنی جامعه می‌شود.

منبع تصویر، Mehdi Sahabi/ A Retrospective

به یاد مهدی

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهید
پادکست
شیرازه

«شیرازه» پادکستی درباره کتاب‌ها است که سام فرزانه تهیه می‌کند

پادکست

پایان پادکست

همه صاحبان قلم و هنر، در دوازده سالی که از مرگ ناگهانی مهدی سحابی می‌گذرد، هر گاه به مناسبت یادی از او کردند، ناگزیر بر این اعتراف بوده‌اند که مهدی یک یگانه بود، شاعر بود و بیتی نسرود. شعرهایش را در نقاشی‌ها، در مجسمه‌های نازک دل، در ترجمه‌ها جا داد. (حتی در برگردان عجوبه‌ای همچون مارسل پروست). وقتی خبر رسید که رفت، سخت بود پذیرفتن آن، همه صاحبان قلم و هنر، نجابت و ادب مهدی را دیده بودند. گرچه غیرتی هم بود. کنار نمی‌آمد با بدکاران.

مژده طباطبایی کیوریتور نمایشگاهی که این مجموعه بدان آراسته شد در مقدمه کتاب نوشته: مهدی سحابی را شایسته است به حق، یکی از سرمایه‌های ملی ایران نامید که نه تنها باید ریشه هنرش را در گستره جعرافیا و تاریخ پر فراز و نشیب این سرزمین جست، بلکه می‌توان از او به عنوان هنرمندی جهانی یاد کرد که خارج از مرزها در تلاش است تا جهانی نو را بازنمایی کند.

سعادت افزود در شرح زندگی مهدی سحابی در کتاب نوشته: جایی از سحابی پرسیدند "استفاده از این حجم و تنوع رنگی در نقاشی‌هایتان برای چیست؟" او پاسخ داد شاید به این خاطر که روحیه جوانی دارم چرا از رنگ‌های زیادی استفاده کردم؟ چرا که نه؟ هم طبیعت و هم زندگی پر از رنگ است.

در پایان این زندگینامه آمده: سحابی در آبان ۱۳۸۸ از این دنیای رنگی سفر کرد و برای همیشه قسمتی از این دنیا را سفید و سیاه باقی گذاشت.

منبع تصویر، Golestan Family

توضیح تصویر،

لیلی گلستان با پدر

گلستان از زبان دخترش لیلی

در شماره ویژه مجله فیلم امروز، لیلی گلستان هم یادداشتی دارد درباره ابراهیم گلستان -نه در مقام پدرـ به نظر می‌رسد اول بار است که موقع نوشتن درباره پدرش، عصبانی نیست.

لیلی گلستان با مقدمه‌ای به این جا رسیده که: واضح اســت کــه مســتندهایش را بــه دو فیلم سینمایی‌اش ترجیح می‌دهم. تپه‌های مارلیک یا یک آتش برنده جایزه طلای جشــنواره فیلم‌های مستند ونیز و یا گنجینه‌های گوهرش شاهکارند، حتی اگر ایراد بگیرند که گفتار بسیار زیبای این فیلم‌هــا بر تصویــر غلبه کــرده و فیلم‌ها بیشتر ادبیاتند تا ســینمایی. که من این نظر را ندارم و این ایراد را وارد نمی‌دانم. گفتار و تصویر چنان با هم یکی‌اند که یکی بدون دیگری ناممکن است. حسابی جفت وجورند. گلســتان در کمال تبختر و تفرعن و با سری بالا، حســابی زبل بود! از دولت پول می‌گرفت - زیاد . برای حکومت فیلم می‌ســاخت، و بعد هــم با صدای بلند قاه قاه به ریش دولت و حکومت می‌خندید! دولت هم گیج و ویج مانده بود.

به نظر دختری که خیلی زود طغیان کرد: ساواک با تمام اِهن وُ تلپ، آنطور که همیشــه رسمش بود برنیامد. حسابی همه‌شان را سر کار گذاشته بود. سر اسرار گنج دره‎جنی هفت هشت روزی بازداشــت شــد و فیلم را پس از یک ماه از اکران پایین کشیدند، آن هم وقتی مردم داشتند فیلم را می‌دیدنــد! دیر فهمیده بودنــد. آن قدر هیبت و شــخصیتش آنهــا را «گرفتــه» بود که نمی‌دانستند با او چه کنند!

در پایان نوشته لیلی گلستان درباره ابراهیم گلستان آمده: گفتم که روشــنفکری چندوجهی است که هر وجهش در اوج قرار دارد. اســتادی بی‌بدیل در نثر فارســی و مستندســازی. ماندگار در تاریخ ادبیات و ســینمای ایــران... و اما حــرف آخر: بد کاری کرد جوانان مشــتاق یادگیــری را از وجود و دانسته‌هایش محروم کرد و این اصلا قابل بخشش نیســت. روشــنفکر باید متعهد باشــد، که بود. و متعهد بماند، که نماند.

منبع تصویر، Khomari

توضیح تصویر،

شوریده حالی

خماری بدون خماری

نمایش "خماری" نوشته و کار امین بهروزی در سالن قشقایی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است. سهیلا ‌گلستانی، محسن حسن‌زاده، پردیس ‌شیروانی، محمدرضا نجفی و ایمان ‌دبیری بازیگران این نمایش هستند.

بهروزی در گفت‌وگو با هنرآنلاین درباره روند شکل‌گیری نمایشنامه "خماری" گفت: سال‌ها پیش در حال نگارش فیلمنامه‌ای با موضوع اعتیاد بودم که با مساله خماری برخورد کردم که برایم بسیار جالب بود. رفتم و احساس کردم همه انسان‌ها این نوع خماری که نوعی کلافگی، پریشان ‌احوالی، سردرگمی و شوریده‌حالی است را در زندگی تجربه می‌کنند اما هیچکدام دقیقاً خمار نیستند اما زمانی که درگیر آن می‌شوند، زندگی مانند سابق نیست و از دست رفته و متوقف، غم‌انگیز و تلخ می‌شود.

محمدحسن خدایی روانشناس، معتقد است نمایش "خماری" بار دیگر گفتار روانشناسی در مواجهه با مصائب و مشکلات یک جامعه در حال گذار و پیچیده، به نمایش می‌گذارد. جامعه‌ای که این روزها شهروندانش بیش از پیش برای تاب‌آوری و سر کردن با زخم‌های زندگی مجبور می‌شوند به انواع گفتارهای روانشناسی پناه برند.

در گزارش هنرآنلاین آمده: امین بهروزی در مقام نویسنده و کارگردان تلاش دارد تا با میانجی کردن یک روانشناس زن، نقبی به اعماق جامعه معاصر ایران در کلانشهری مثل تهران بزند و قصه زندگی افرادی را روایت کند که برای عبور از بحران‌های فردی به این نتیجه رسیده‌اند که به روانشناس مراجعه ‌کنند. نماینده این گفتار روانشناسانه، زنی است که به تازگی و بنابر دستور قضایی مجبور شده محل کار خویش را ترک کند چراکه شوهر یکی از مراجعه‌کنندگانش بخاطر نوع مشاوره‌ای که از او دیده و گویا دعوت به طلاق تعبیر شده، به دادگاه شکایت برده است.

در ادامه آمده: روانشناس با حکم قضایی مجبور می‌شود دفتر کارش را که پلمپ شده ترک کند و برای ادامه کار، مراجعه‌کنندگان را در فضای داخلی اتومبیل شخصی ملاقات کند. حکم دادگاه از زندگی حرفه‌ای این روانشناس "قلمروزدایی" می‌کند و او را از محیط امن یک دفتر کار به فضای پرتنش واقعیت اجتماعی می‌کشاند.

منبع تصویر، Pouya Arian poor

توضیح تصویر،

محیطی غریب با اجسامی جان گرفته

بر باد رفته

کارخانه قند کهریزک که هنوز برج و بارو نشده است، اینک گویی غاری است که اژدهایی از درون آن برخاسته، شیطانی در آن بال بال زده. زمانی نمونه یک معماری صنعتی و دارای قدیمی‌ترین باسکول‌ها بود. و مهم‌تر از این‌ها، هر جای دفترش از گردش روزگار. تاریخ زنده قرنی کهنه شده.

در کتاب "تاریخ قندسازی ایران" برخی تحریک‌ها علیه بلژیکی‌ها ذکر شده و آمده برخی از علمای مذهبی محصول کارخانه را تحریم کردند، اما سخن سرراست‌تر نوشته ادوارد براون است که با تحلیل صورت استنطاق میرزای کرمانی -ترورکننده ناصر‌الدین‌شاه- نوشت: او معتقد است گناه ناصر‌الدین‌شاه افزون بر همه، دادن امتیاز به اجانب بوده است و شاه را مستوجب مرگ می‌داند و به‌همین دلیل هم برخی علما محصولات کارخانه قند بلژیکی را تحریم کردند!

اواخر قرن نوزدهم بود، همان زمان که جنازه ناصرالدین شاه را دفن می‌کردند، دانستند که دولت گرفتارتر از آن است که بتواند کارخانه بلژیکی را اداره کند. پس کارخانه بعد پنج سال کار متوقف شد. مشروطه شد. قاجار رفت و رضاشاه آمد اما کارخانه به راه نیفتاد. به تعطیلی کشیده‌شدن نخستین کارخانه قند در ایران در آن سال‌ها دلایل دیگری هم داشت، از جمله سرکشی‌ها و نافرمانی‌های کشاورزان چغندرکار شهر ری و روستاهای اطراف کهریزک بود که در آن سال‌ها تحت‌تاثیر شایعات و برخی خطابه‌های منبری قرار گرفتند که می‌گفتند: "کار برای اجانب حرام است". گرچه مشکل اصلی آن جا بود که روسیه نمی‌خواست ایران قند درست کند. و چندی قند خود را ارزان کرد که کمر کارخانه باز هم شکست. گرچه بعد با خرید ماشین از آلمان، کارخانه به راه افتاد اما دیر نپایید.

نمایشگاه قرار گرفته در محل کارخانه قند کهریزک که هنوز به همان نام صدا می‌شود، انگار از استخوان اژدهاهایی که عمرها در آن زیسته‌اند، جشنی به راه انداخته. کارهایی هنری هوش‌ربا - همانند آینه‌ای درخشان و انگار در جیوه‌ای غوطه خورده.

زمین کارخانه متعلق به میرزا علی خان امین الدوله بود و اداره کننده‌اش همسر او، خانم فخرالدوله. با مرگ وی، کهریزک رها شد تا انقلاب اسلامی. و دیگر مانند غاری شد منزلگاه اژدهاها و خفاشان. اما بعد از ۱۲۵ سال عمر، اینک خوش بخت‌ترین روزهای خود را می‌گذراند. پوریا آریان پور، نقاش، با همکاری پروژه‌های هنری مریم مجد و گالری دستان ۵ سالی کار کرد تا نمایشگاه خود را بر پا دارد نمایشگاهی با عنوان بر باد رفته. و چنین است که صنم حقیقی وکیل و کارشناس هنر و حقوق هنرمندان، آشنا به پروژه‌هایی چنین سنگین، در توصیف نمایشگاه نوشته: حظ بصر، بعد از مدت‌ها چشممان به این همه خلاقیت، حال آمد.

منبع تصویر، Afshan Ketabchi

توضیح تصویر،

برداشتی از اندی وارهال

زن از دیدگاهی دیگر

نمایشگاه گروهی نقاشی و عکس با عنوان "بازنمایی" به مرور تصویر زن در هنر معاصر ایران از دیدگاه فمنیستی، اختصاص دارد.

بازنمایی یک اشاره است و در توضیح آن آمده: "نقاشان مرد، زنان را بیشتر با تصویری خیالی که در فضای اسطوره‌ای و تغزلی هستند، به تصویر می‌کشند. آنان، زن را آن‌طور که می‌خواهند می‌کشند نه آن طور که هستند. اما هنرمندان زن در نقاشی‌های خود چنین موجود اساطیری و آرمانی را به تصویر نمی‌کشند. آنان با مخدوش کردن کلیشه‌های رایج مردانه، تصویری دوباره از زن خلق می‌کنند."

این بخشی از نظریه کارولین کورس‌مایر در باب "جنسیت و زیبایی شناسی" است که بسیاری از فیلسوفان زن فمنیست گفتند اینکه مردان در نقاشی‌های خود، بصورت ارادی یا غیر ارادی سعی در بازنمایی تصویری از زن دارند که بازتاب واقعیت نیست؛ بلکه دستکاری واقعیت برای بازتولید تصویری جدید است. تصویر واقعی، از لنز و چشم مردانه عبور می‌کند و نتیجه را به گونه‌ای جلوه می‌دهد که ایدئولوژی گفتمان مسلط مردانه را بازتولید کند.

از نظر آن‌ها بین نقاشی زنان و مردان، تقابل‌های نظیر نمایش جنسی/‌جنسیت‌زدایی شده، ذهن‌گرا/واقع‌گرا، عوام‌گرا/خاص‌گرا مشاهده می‌شود. مردان با به کارگیری المان‌های توصیفی و زنان با المان‌های تبیینی نقاشی می‌کنند.

در جزوه نمایشگاه بازنمایی در گالری لیام آمده: این نمایش در نظر دارد مخاطبین را به پرسش این سؤال وادارد که این نظریه تا چه حد در نقاشی ایرانی جاری است؟ و اگر تمام یا رگه‌های از آن در نقاشی معاصر یافت می‌شود طی ۴ دهه‌ای که جریان هنر معاصر در ایران شکل گرفته، تغییر کرده است یا خیر؟

خط فقر: فرهاد رحیم فراملکی

منبع تصویر، Khat khaty Mountly

بیشتر بخوانید:

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false" />

هفته هنر و فرهنگ؛ عبور از خط فقر، خماری جمع، یاد مهدی، کارتخوان و نان

  • مسعود بهنود
  • روزنامه‌نگار
ایرران

آزاد شدن بهای نان در زمان و مکانی که انتظارش نمی‌رفت در حال اتفاق افتادن است و نان فانتزی گران شد، این مژده را اول بار روزنامه دولت با مردم در میان گذاشت و نوشت قرار بود از اول تابستان این اتفاق به صورت آزمایشی در استان زنجان عملیاتی شود، اما در عمل بعد از ماه رمضان یارانه آرد نان فانتزی حذف شد. در ادامه خبر آمد با این حال گویا هنوز استان زنجان محل اجرای آزمایشی پخت نان به نرخ آزاد است، استانداری زنجان انگار اصرار دارد قیمت و حجم نان تغییری نخواهد کرد اما نانوایی‌ها به کارتخوان‌های هوشمند مجهز می‌شوند.

خط خطی، ماهنامه طنز و شوخی با این کارتون سخنان دولتمردان را تایید کرد. اما روزنامه‌های اول هفته خبر دادند که غم گرانی نان اروپا را نگران کرده و به غائله‌ای تبدیل شده و نگرانی از آن است که ماجرایی جهانی شود.

منبع تصویر، Firoozeh Mozaffari

توضیح تصویر،

نان و جان

چرخ بی‌نور مراکز هنری

کسادی بازار تئاتر و سینما که به اندازه گرانی نان و چون و چرا بر سر حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی صدمه ندید، موضوع مهم بخش فرهنگی و هنری در هفته بعد از ماه رمضان بود.

روزنامه شرق در گزارشی از مراکز فرهنگی و هنری نوشته: کرونا و تأثیراتی که در زندگی روزانه‌مان گذاشت، انکارناپذیر است. عاداتی که برای دو سال کنار گذاشته شدند و بازگشت به سیر طبیعی زندگی را دشــوار کرده بود. اما مدتی است که در تمام دنیا، همه چیز به شکل و شمایل سابق بازگشته و بسیاری از کسب وکارهایی که در دروان شیوع ویروس کرونا به سمت تعطیلی رفته بودند، بار دیگر از سر گرفته شدند؛ سینما رفتن یکی از همین موارد است. تفریحی گروهی که اساسا در این مدت به سرگرمی خطرناکی بدل شــده بود. اما بازگشایی مجدد سینماها در هر نقطه از دنیا با تغییرات چشمگیری روبه رو شد.

یاشار نوایی، منتقد سینما در گفت‌وگو با روزنامه شرق گفت: طبیعی است که کشــورهای پیشرفته مانند آمریکا و اروپا که نظام اقتصادی منظم و بازار باز ســینمایی دارند، ســریع‌تر توانسته‌اند با برنامه‌ریزی و اختصاص محرک‌هایی از قبیل ثابت نگهداشــتن یا کاهش قیمت و بهترشدن کیفیت ســینمارفتن و تضمین سلامت عمومی با افزایش واکسیناسیون، روند نزولی فروش بلیت را که در دو ســال گذشــته به یک ســوم آمار قبل از شــیوع کرونا رسیده بود، متوقــف کنند و با تمرکز روی علاقه مردم برای حضور در اماکن عمومی پس از دو ســال خانه‌نشینی، فرهنگ ســینما رفتن را دوباره احیا کنند.

ماهنامه فیلم امروز در سرمقاله خود با ذکر دلایل گران شدن مجله و کاسته شدن از کاغذ آن نوشته: آن چه در همین چهل و چند ســال اخیر که مدام "در برهه ای حســاس" به سر می‌برده‌ایم ســابقه نداشته، نشانه‌ای بارز و اعتراف به وخامت بدخیم اوضاع اقتصادی است؛ به ویژه این که نهادهایی مانند وزارت دارایی و سازمان تأمین اجتماعی هم با شمشیرهای آخته، مثل بسیاری از شرکتهای دولتی، بالای سر نهادهای فرهنگی ایستاده‌اند.

به تاکید گروه مجله فیلم که از سال‌های پیش از انقلاب در این حرفه و تجربه به کار بوده‌اند: افزایش قیمتهای برخی از کالاها و خدمات در طول یک سال اخیر قطعًا بیش ازاین رقم اســت و در مواردی چند برابرشــده اما همین درصد افزایش اعلام شده منجر به این می‌شود که بسیاری از شرکتها و نهادها و کارخانه‌ها بــرای تنازع بقا عده‌ای از کارکنانشــان را اخراج کنند؛ و همین افزایش بیکاری منجر به ناامنی جامعه می‌شود.

منبع تصویر، Mehdi Sahabi/ A Retrospective

به یاد مهدی

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهید
پادکست
شیرازه

«شیرازه» پادکستی درباره کتاب‌ها است که سام فرزانه تهیه می‌کند

پادکست

پایان پادکست

همه صاحبان قلم و هنر، در دوازده سالی که از مرگ ناگهانی مهدی سحابی می‌گذرد، هر گاه به مناسبت یادی از او کردند، ناگزیر بر این اعتراف بوده‌اند که مهدی یک یگانه بود، شاعر بود و بیتی نسرود. شعرهایش را در نقاشی‌ها، در مجسمه‌های نازک دل، در ترجمه‌ها جا داد. (حتی در برگردان عجوبه‌ای همچون مارسل پروست). وقتی خبر رسید که رفت، سخت بود پذیرفتن آن، همه صاحبان قلم و هنر، نجابت و ادب مهدی را دیده بودند. گرچه غیرتی هم بود. کنار نمی‌آمد با بدکاران.

مژده طباطبایی کیوریتور نمایشگاهی که این مجموعه بدان آراسته شد در مقدمه کتاب نوشته: مهدی سحابی را شایسته است به حق، یکی از سرمایه‌های ملی ایران نامید که نه تنها باید ریشه هنرش را در گستره جعرافیا و تاریخ پر فراز و نشیب این سرزمین جست، بلکه می‌توان از او به عنوان هنرمندی جهانی یاد کرد که خارج از مرزها در تلاش است تا جهانی نو را بازنمایی کند.

سعادت افزود در شرح زندگی مهدی سحابی در کتاب نوشته: جایی از سحابی پرسیدند "استفاده از این حجم و تنوع رنگی در نقاشی‌هایتان برای چیست؟" او پاسخ داد شاید به این خاطر که روحیه جوانی دارم چرا از رنگ‌های زیادی استفاده کردم؟ چرا که نه؟ هم طبیعت و هم زندگی پر از رنگ است.

در پایان این زندگینامه آمده: سحابی در آبان ۱۳۸۸ از این دنیای رنگی سفر کرد و برای همیشه قسمتی از این دنیا را سفید و سیاه باقی گذاشت.

منبع تصویر، Golestan Family

توضیح تصویر،

لیلی گلستان با پدر

گلستان از زبان دخترش لیلی

در شماره ویژه مجله فیلم امروز، لیلی گلستان هم یادداشتی دارد درباره ابراهیم گلستان -نه در مقام پدرـ به نظر می‌رسد اول بار است که موقع نوشتن درباره پدرش، عصبانی نیست.

لیلی گلستان با مقدمه‌ای به این جا رسیده که: واضح اســت کــه مســتندهایش را بــه دو فیلم سینمایی‌اش ترجیح می‌دهم. تپه‌های مارلیک یا یک آتش برنده جایزه طلای جشــنواره فیلم‌های مستند ونیز و یا گنجینه‌های گوهرش شاهکارند، حتی اگر ایراد بگیرند که گفتار بسیار زیبای این فیلم‌هــا بر تصویــر غلبه کــرده و فیلم‌ها بیشتر ادبیاتند تا ســینمایی. که من این نظر را ندارم و این ایراد را وارد نمی‌دانم. گفتار و تصویر چنان با هم یکی‌اند که یکی بدون دیگری ناممکن است. حسابی جفت وجورند. گلســتان در کمال تبختر و تفرعن و با سری بالا، حســابی زبل بود! از دولت پول می‌گرفت - زیاد . برای حکومت فیلم می‌ســاخت، و بعد هــم با صدای بلند قاه قاه به ریش دولت و حکومت می‌خندید! دولت هم گیج و ویج مانده بود.

به نظر دختری که خیلی زود طغیان کرد: ساواک با تمام اِهن وُ تلپ، آنطور که همیشــه رسمش بود برنیامد. حسابی همه‌شان را سر کار گذاشته بود. سر اسرار گنج دره‎جنی هفت هشت روزی بازداشــت شــد و فیلم را پس از یک ماه از اکران پایین کشیدند، آن هم وقتی مردم داشتند فیلم را می‌دیدنــد! دیر فهمیده بودنــد. آن قدر هیبت و شــخصیتش آنهــا را «گرفتــه» بود که نمی‌دانستند با او چه کنند!

در پایان نوشته لیلی گلستان درباره ابراهیم گلستان آمده: گفتم که روشــنفکری چندوجهی است که هر وجهش در اوج قرار دارد. اســتادی بی‌بدیل در نثر فارســی و مستندســازی. ماندگار در تاریخ ادبیات و ســینمای ایــران... و اما حــرف آخر: بد کاری کرد جوانان مشــتاق یادگیــری را از وجود و دانسته‌هایش محروم کرد و این اصلا قابل بخشش نیســت. روشــنفکر باید متعهد باشــد، که بود. و متعهد بماند، که نماند.

منبع تصویر، Khomari

توضیح تصویر،

شوریده حالی

خماری بدون خماری

نمایش "خماری" نوشته و کار امین بهروزی در سالن قشقایی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است. سهیلا ‌گلستانی، محسن حسن‌زاده، پردیس ‌شیروانی، محمدرضا نجفی و ایمان ‌دبیری بازیگران این نمایش هستند.

بهروزی در گفت‌وگو با هنرآنلاین درباره روند شکل‌گیری نمایشنامه "خماری" گفت: سال‌ها پیش در حال نگارش فیلمنامه‌ای با موضوع اعتیاد بودم که با مساله خماری برخورد کردم که برایم بسیار جالب بود. رفتم و احساس کردم همه انسان‌ها این نوع خماری که نوعی کلافگی، پریشان ‌احوالی، سردرگمی و شوریده‌حالی است را در زندگی تجربه می‌کنند اما هیچکدام دقیقاً خمار نیستند اما زمانی که درگیر آن می‌شوند، زندگی مانند سابق نیست و از دست رفته و متوقف، غم‌انگیز و تلخ می‌شود.

محمدحسن خدایی روانشناس، معتقد است نمایش "خماری" بار دیگر گفتار روانشناسی در مواجهه با مصائب و مشکلات یک جامعه در حال گذار و پیچیده، به نمایش می‌گذارد. جامعه‌ای که این روزها شهروندانش بیش از پیش برای تاب‌آوری و سر کردن با زخم‌های زندگی مجبور می‌شوند به انواع گفتارهای روانشناسی پناه برند.

در گزارش هنرآنلاین آمده: امین بهروزی در مقام نویسنده و کارگردان تلاش دارد تا با میانجی کردن یک روانشناس زن، نقبی به اعماق جامعه معاصر ایران در کلانشهری مثل تهران بزند و قصه زندگی افرادی را روایت کند که برای عبور از بحران‌های فردی به این نتیجه رسیده‌اند که به روانشناس مراجعه ‌کنند. نماینده این گفتار روانشناسانه، زنی است که به تازگی و بنابر دستور قضایی مجبور شده محل کار خویش را ترک کند چراکه شوهر یکی از مراجعه‌کنندگانش بخاطر نوع مشاوره‌ای که از او دیده و گویا دعوت به طلاق تعبیر شده، به دادگاه شکایت برده است.

در ادامه آمده: روانشناس با حکم قضایی مجبور می‌شود دفتر کارش را که پلمپ شده ترک کند و برای ادامه کار، مراجعه‌کنندگان را در فضای داخلی اتومبیل شخصی ملاقات کند. حکم دادگاه از زندگی حرفه‌ای این روانشناس "قلمروزدایی" می‌کند و او را از محیط امن یک دفتر کار به فضای پرتنش واقعیت اجتماعی می‌کشاند.

منبع تصویر، Pouya Arian poor

توضیح تصویر،

محیطی غریب با اجسامی جان گرفته

بر باد رفته

کارخانه قند کهریزک که هنوز برج و بارو نشده است، اینک گویی غاری است که اژدهایی از درون آن برخاسته، شیطانی در آن بال بال زده. زمانی نمونه یک معماری صنعتی و دارای قدیمی‌ترین باسکول‌ها بود. و مهم‌تر از این‌ها، هر جای دفترش از گردش روزگار. تاریخ زنده قرنی کهنه شده.

در کتاب "تاریخ قندسازی ایران" برخی تحریک‌ها علیه بلژیکی‌ها ذکر شده و آمده برخی از علمای مذهبی محصول کارخانه را تحریم کردند، اما سخن سرراست‌تر نوشته ادوارد براون است که با تحلیل صورت استنطاق میرزای کرمانی -ترورکننده ناصر‌الدین‌شاه- نوشت: او معتقد است گناه ناصر‌الدین‌شاه افزون بر همه، دادن امتیاز به اجانب بوده است و شاه را مستوجب مرگ می‌داند و به‌همین دلیل هم برخی علما محصولات کارخانه قند بلژیکی را تحریم کردند!

اواخر قرن نوزدهم بود، همان زمان که جنازه ناصرالدین شاه را دفن می‌کردند، دانستند که دولت گرفتارتر از آن است که بتواند کارخانه بلژیکی را اداره کند. پس کارخانه بعد پنج سال کار متوقف شد. مشروطه شد. قاجار رفت و رضاشاه آمد اما کارخانه به راه نیفتاد. به تعطیلی کشیده‌شدن نخستین کارخانه قند در ایران در آن سال‌ها دلایل دیگری هم داشت، از جمله سرکشی‌ها و نافرمانی‌های کشاورزان چغندرکار شهر ری و روستاهای اطراف کهریزک بود که در آن سال‌ها تحت‌تاثیر شایعات و برخی خطابه‌های منبری قرار گرفتند که می‌گفتند: "کار برای اجانب حرام است". گرچه مشکل اصلی آن جا بود که روسیه نمی‌خواست ایران قند درست کند. و چندی قند خود را ارزان کرد که کمر کارخانه باز هم شکست. گرچه بعد با خرید ماشین از آلمان، کارخانه به راه افتاد اما دیر نپایید.

نمایشگاه قرار گرفته در محل کارخانه قند کهریزک که هنوز به همان نام صدا می‌شود، انگار از استخوان اژدهاهایی که عمرها در آن زیسته‌اند، جشنی به راه انداخته. کارهایی هنری هوش‌ربا - همانند آینه‌ای درخشان و انگار در جیوه‌ای غوطه خورده.

زمین کارخانه متعلق به میرزا علی خان امین الدوله بود و اداره کننده‌اش همسر او، خانم فخرالدوله. با مرگ وی، کهریزک رها شد تا انقلاب اسلامی. و دیگر مانند غاری شد منزلگاه اژدهاها و خفاشان. اما بعد از ۱۲۵ سال عمر، اینک خوش بخت‌ترین روزهای خود را می‌گذراند. پوریا آریان پور، نقاش، با همکاری پروژه‌های هنری مریم مجد و گالری دستان ۵ سالی کار کرد تا نمایشگاه خود را بر پا دارد نمایشگاهی با عنوان بر باد رفته. و چنین است که صنم حقیقی وکیل و کارشناس هنر و حقوق هنرمندان، آشنا به پروژه‌هایی چنین سنگین، در توصیف نمایشگاه نوشته: حظ بصر، بعد از مدت‌ها چشممان به این همه خلاقیت، حال آمد.

منبع تصویر، Afshan Ketabchi

توضیح تصویر،

برداشتی از اندی وارهال

زن از دیدگاهی دیگر

نمایشگاه گروهی نقاشی و عکس با عنوان "بازنمایی" به مرور تصویر زن در هنر معاصر ایران از دیدگاه فمنیستی، اختصاص دارد.

بازنمایی یک اشاره است و در توضیح آن آمده: "نقاشان مرد، زنان را بیشتر با تصویری خیالی که در فضای اسطوره‌ای و تغزلی هستند، به تصویر می‌کشند. آنان، زن را آن‌طور که می‌خواهند می‌کشند نه آن طور که هستند. اما هنرمندان زن در نقاشی‌های خود چنین موجود اساطیری و آرمانی را به تصویر نمی‌کشند. آنان با مخدوش کردن کلیشه‌های رایج مردانه، تصویری دوباره از زن خلق می‌کنند."

این بخشی از نظریه کارولین کورس‌مایر در باب "جنسیت و زیبایی شناسی" است که بسیاری از فیلسوفان زن فمنیست گفتند اینکه مردان در نقاشی‌های خود، بصورت ارادی یا غیر ارادی سعی در بازنمایی تصویری از زن دارند که بازتاب واقعیت نیست؛ بلکه دستکاری واقعیت برای بازتولید تصویری جدید است. تصویر واقعی، از لنز و چشم مردانه عبور می‌کند و نتیجه را به گونه‌ای جلوه می‌دهد که ایدئولوژی گفتمان مسلط مردانه را بازتولید کند.

از نظر آن‌ها بین نقاشی زنان و مردان، تقابل‌های نظیر نمایش جنسی/‌جنسیت‌زدایی شده، ذهن‌گرا/واقع‌گرا، عوام‌گرا/خاص‌گرا مشاهده می‌شود. مردان با به کارگیری المان‌های توصیفی و زنان با المان‌های تبیینی نقاشی می‌کنند.

در جزوه نمایشگاه بازنمایی در گالری لیام آمده: این نمایش در نظر دارد مخاطبین را به پرسش این سؤال وادارد که این نظریه تا چه حد در نقاشی ایرانی جاری است؟ و اگر تمام یا رگه‌های از آن در نقاشی معاصر یافت می‌شود طی ۴ دهه‌ای که جریان هنر معاصر در ایران شکل گرفته، تغییر کرده است یا خیر؟

خط فقر: فرهاد رحیم فراملکی

منبع تصویر، Khat khaty Mountly

بیشتر بخوانید:

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false">

منبع خبر: بی بی سی فارسی

اخبار مرتبط: هفته هنر و فرهنگ؛ عبور از خط فقر، خماری جمع، یاد مهدی، کارتخوان و نان