ایران مثل یک صندوقچه قفل است/ وهابیت ۵ میلیون مبلغ تربیت کرد

ایران مثل یک صندوقچه قفل است/ وهابیت ۵ میلیون مبلغ تربیت کرد
خبرگزاری مهر

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه_ فاطمه ترکاشوند: وقت آن رسیده است که پس از ۴ دهه از وقوع انقلاب اسلامی به بررسی کارنامه جمهوری اسلامی ایران در یکی از آرمان‌ها و ایده‌های مهم خود یعنی «صدور انقلاب اسلامی» بپردازیم و در نقدی بدون تعارف، نقاط ضعف خود را در برقراری ارتباط مؤثر فرهنگی با سایر ملت‌های جهان تشخیص دهیم.

از این رو، پرونده دیپلماسی فرهنگی در خبرگزاری مهر به دنبال تمام دریچه‌هایی در فرهنگ می‌گردد که از آن‌ها به سوی سایر ملت‌های جهان نگریسته‌ایم. در هفدهمین مطلب از این پرونده، به سراغ یکی از مبلغین مهاجر سرشناس از آمریکای لاتین رفتیم تا اشکالات ساختاری در برقراری ارتباط فرهنگی با دیگر کشورها را از زاویه‌دیدی جدید به نقد و تحلیل بگذاریم.

بدون تردید مهم‌ترین بخش دیپلماسی فرهنگی ایران را حرکت «تبلیغ» تشکیل می‌دهد که زیر نظر حوزه‌های علمیه در حال انجام است و میزان همبستگی آن با سایر ساخت‌های فرهنگی کشور از یک سو و میزان تأثیرگذاری اعزام مبلغین به عنوان یک ساخت مستقل فرهنگی و ظرفیتی عظیم از سوی دیگر، از جمله مسائلی است که باید مورد مداقه قرار گیرد.

سهیل اسعد، فعال فرهنگی لبنانی-آرژانتینی که با فعالیت عمده در منطقه آمریکای لاتین شناخته می‌شود، نه تنها از این حیث که سابقه دو دهه تبلیغ و درگیری مستقیم با ساختار حوزه را در کارنامه دارد، در این پرونده مهمان مهر شد بلکه از این جهت که به واسطه تحصیلاتش در عرصه تئاتر با عرصه‌های هنری هم آشنایی دارد، در این گفت‌وگو به ارزیابی و سنجش نسبت قالب فرهنگی تبلیغ با سایر قالب‌های فرهنگی هم پرداخته است.

در بخش اول از این گفت‌وگوی خواندنی، بانشاط و بی‌پرده با اصلی‌ترین موانع ایران در دیپلماسی فرهنگی خصوصاً در قالب تبلیغی حوزه‌های علمیه، از نگاهی جدید مواجه خواهید شد.

*به طور کلی حرکت ایران را در مسیر برقراری ارتباط فرهنگی با سایر ملت‌های جهان چطور ارزیابی می‌کنید؟

ارزیابی ارتباط یک کشور با کل جهان، سوال سختی است و اگر بخواهیم ارزیابی دقیقی داشته باشیم باید منطقه به منطقه و کشور به کشور بررسی کنیم. طبیعتاً ایران در برخی جاها موفقیت کمتری داشته و در برخی جاها بیشتر؛ در بعضی جاها فعالیت بیشتر داشته و در بعضی جاها فعالیت بیشتر؛ در بعضی از جاها امکانات خیلی بیشتری گذاشته‌اند و در بعضی جاها کمتر. بنابراین ارزیابی کلی نمی‌شود کرد که بگوییم آیا ایران موفق بوده یا موفق نبوده است.

*پس برویم سراغ منطقه آمریکای لاتین

در منطقه آمریکای لاتین تقریباً حرکت، حرکتی بود که مسائل فرهنگی در آن اولویت نداشت که بگوییم کل امکانات را برای ارتباط فرهنگی گذاشته‌اند. آمریکای لاتین که به قول مقام معظم رهبری، عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران است، بیشتر در فضاهای غیرفرهنگی مورد توجه دستگاه حاکمیتی کشور بوده و مسائل مربوط به سیاست و امنیت و اقتصاد بیشتر در آن اولویت داشته است.

اما در مسائل فرهنگی چند نوع کار داشته‌ایم. یک سری کارها کاملاً مرتبط با خود نظام و ساختار دولت بوده است مثل بخش‌های فرهنگی سفارت‌خانه‌ها یا رایزن‌های فرهنگی که توسط سازمان فرهنگ و ارتباطات منصوب می‌شوند. یک سری کارهای دیگر که به طور غیر مستقیم مرتبط با فرهنگ بوده‌اند. مثل کارهایی که بومی‌ها انجام می‌دهند و کمک‌هایی از سوی دولت، حوزه علمیه، بعضی دفاتر مراجع و بعضی از خیرین ارسال می‌شود. خیلی از این فعالان فرهنگی یا تربیت‌شده جمهوری اسلامی هستند یا فارغ التحصیل دانشگاه‌ها و حوزه‌های جمهوری اسلامی هستند و می‌توان گفت که این ارتباط هم به نوعی از طریق ساختاری میسر شده است.

ارزیابی بنده از میزان موفقیت ایران در این ارتباط فرهنگی با منطقه آمریکای لاتین، «متوسط» است. یعنی نه می‌شود گفت که خیلی خیلی موفق بوده و نه می‌شود گفت که خیلی خیلی عقب افتاده است. یک حد متوسطی دارد چون امکانات و نیرویی که ما داشتیم چه از نظر کمّی و چه از نظر کیفی، امکانات و نیروی متوسطی بود.

البته اهدافی هم که داشتیم اهداف متوسطی بوده است. من در ارزیابی سعی می‌کنم معمولاً با واقعیت‌هایی که این مسیر داشته بسنجم یعنی مثلاً هدف ما در این ارتباط «انقلاب فرهنگی» بوده است؟ نه! چنین چیزی نبود. یا مثلاً هدف ما، پوشش کل وسعت جغرافیایی منطقه بوده است به این معنا که در کل نقاط منطقه حضور داشته باشیم؟ نه! چنین هدفی نداشتیم. آیا امکاناتی که برای تحقق این اهداف داده شده، امکانات خیلی خیلی عظیمی بوده است؟ نه! فلذا طبق این اهداف و این نوع مدیریت و برنامه‌ریزی و این نوع نیروی و امکاناتی که داشته‌ایم، کار موفق بوده است.

ارزیابی بنده از میزان موفقیت ایران در این ارتباط فرهنگی با منطقه آمریکای لاتین، «متوسط» است. یعنی نه می‌شود گفت که خیلی خیلی موفق بوده و نه می‌شود گفت که خیلی خیلی عقب افتاده است. یک حد متوسطی دارد چون امکانات و نیرویی که ما داشتیم چه از نظر کمّی و چه از نظر کیفی، امکانات و نیروی متوسطی بود

*چند نمونه از این موفقیت‌ها را که ملموس‌تر باشند ذکر کنید

یکی خود حضور مکتب اهل بیت (ع) در فضای فرهنگی بین مسلمین است. چرا که به لحاظ تاریخی، شیعه هیچ وقت در معادلات حاضر نبوده است. همیشه مساجد، حوزه‌های علمیه یا مدارس یا مراکز فرهنگی متعلق به اهل تسنن بوده است یعنی ما هیچ وقت نه رسمی و نه غیر رسمی حضوری نداشته‌ایم. شیعیان اهل بیت معمولاً مهجور و مطرود و ضعیف بوده‌اند.

بنابراین یکی از دستاوردهای مهم جمهوری اسلامی در این راستا این است که به شیعیان اهل بیت (ع) هویت داده و از لحاظ معرفتی سطح آنان را بالا برده و از لحاظ نفوذ فرهنگی یا تأثیرگذاری فرهنگی، مجالی داده تا شیعیان جزو معادلات باشند.

یعنی تا پیش از انقلاب اسلامی همیشه اگر می‌پرسیدید که نماینده مسلمانان در فلان کشور کیست؟ همیشه یک شخصیت سنی معرفی می‌شد. سطح این نمایندگی چه بود؟ این نماینده معمولاً یک قصاب یا یک نانوا بود که چون کمی عربی یا قرآن خواندن بلد بود، می‌شد مرجع دینی ما و نماینده مسلمانان. کاری که جمهوری اسلامی ایران کرد این بود که تقریباً در کل منطقه الان نمایندگی رسمی مسلمانان به دست شیعیان اهل بیت (ع) است.

سطح این نمایندگان هم سطح بالایی است. یعنی بین این افراد ما دوستانی داریم که در سطح «حجت الاسلام و المسلمین» یا «دکتر» یا «استاد دانشگاه» یا «مولفین کتاب» مطرح هستند. در میان آن‌ها افرادی داریم که مسلط به سه یا چهار زبان هستند افرادی داریم که خودشان مراکز یا مساجد یا حوزه‌هایی را راه‌اندازی کرده‌اند. خود این‌ها اهرم‌های موفقیت جمهوری اسلامی بوده‌اند.

یکی دیگر از موفقیت‌های جمهوری اسلامی، بومی‌سازی حرکت فرهنگی در این مناطق است. می‌دانید مسلمانانی که ساکن کشورهای دیگر هستند، معمولاً فضایشان، فضای عرب‌زبان مهاجرین لبنانی، سوری، فلسطینی و در عالم سنی، مصری و اردنی است یا نهایتاً ایرانی و عراقی هستند. در هر صورت فضای فرهنگی دست این‌هاست.

اما کاری که در آمریکای لاتین محقق شده این است که الان حرکت اسلام، یکی حرکت کاملاً بومی است یعنی مثلاً اگر به مسجدی سنی در بوینس‌آیرس، مکزیک یا هرجای دیگری در آمریکای لاتین وارد شوید، خطبه‌ها به زبان عربی خوانده می‌شود و بیشتر مردم از محتوای آن محروم می‌شوند. اما اگر وارد مساجد ایرانی شوید، فضا کاملاً اسپانیایی‌زبان است. از کتاب‌هایی که بین مسلمانان توزیع می‌شود گرفته تا فعالیت‌های فرهنگی که برگزار می‌شود، به زبان بومی است و این یکی از دستاوردهای مهم این حرکت است.

آخرین نکته هم اینکه کار در دو سطح جلو رفته است؛ یکی سطح مردم و دیگری سطح نخبگان و مسئولان دولت‌ها. یعنی این دیپلماسی که در حال بررسی آن هستیم دو بعد اساسی داشته: هم بر توده‌های مردم مؤثر بوده به طوری که مثلاً در یک راهپیمایی در آرژانتین در دفاع از حزب الله در ایام جنگ ۳۳ روزه، ۵۰ هزار نفر به خیابان می‌آیند. این به همت مسجد ما محقق شد. این تأثیرگذاری در سطح مردم است.

دیگری هم تأثیرگذاری در سطح نخبگان است که مثلاً بنده در کلیسایی سخنرانی می‌کنم و رئیس‌جمهور آنجا می‌آید و حضور پیدا می‌کند. این دو سطح از کاری است که جمهوری اسلامی در آن‌ها موفقیت کسب کرده است.

*تبلیغ چه سهمی از ارتباط فرهنگی ما با سایر کشورهای جهان را به خود اختصاص داده است؟

تبلیغ با روش ما که کاملاً سنتی است و یک روحانی می‌آید مسجد می‌سازد و قرآن می‌خواند و فعالیت‌های فرهنگی در این قالب‌ها را انجام می‌دهد، افق را خیلی محدود می‌کند چون این نهایتاً می‌شود یک کار دینی. شما می‌دانید دین در غرب جایگاه خاصی ندارد که بگوییم اگر می‌خواهیم با یک ملت یا حکومت مرتبط شویم، بتوانیم توسط دین، این ارتباط را سامان دهیم.

بنابراین یکی از دستاوردهای مهم جمهوری اسلامی در این راستا این است که به شیعیان اهل بیت (ع) هویت داده و از لحاظ معرفتی سطح آنان را بالا برده و از لحاظ نفوذ فرهنگی یا تأثیرگذاری فرهنگی، مجالی داده تا شیعیان جزو معادلات باشند الان تمام آن‌هایی که پروژه نفوذ فرهنگی دارند از هر چیزی استفاده می‌کنند الّا دین! از ورزش ورود پیدا می‌کنند تا هنر و مسائل دانشگاهی، آخر همه این‌ها دین ممکن است قرار بگیرد. ما تمام این مقدمات را حذف کرده‌ایم و چسبیده‌ایم به دعا و نماز. قدرت این‌ها به عنوان کار بین‌المللی و ایجاد نفوذ و ارتباط‌گیری و توسعه فرهنگی بسیار محدود است.

نه اینکه دین ما محدود باشد بلکه مفهومی که آن کشورها از دین دارند، محدود است. مثل این است که شما بین بچه‌های ۱۰-۱۲ ساله برای جذب بچه‌ها به درس از ریاضیات شروع کنید! خب ریاضی واقعاً چقدر می‌تواند در مقابل یک بستنی یا توپ فوتبال برای یک بچه جذابیت داشته باشد. دین با این سبک و قالب، چندان قدرت جذب ندارد. آن هم دینی که ما داریم معرفی می‌کنیم.

ممکن است بگویید بودیسم چرا انقدر موفق شده است؟ یک زمانی شما دین را به عنوان یک مسئله کاملاً معنوی مطرح می‌کنید که جذابیتی به آن صورت ندارد چون دغدغه معنوی به آن شکل در جهان وجود ندارد. یک زمانی هم دین را به عنوان یک قدرت مادی مهم مطرح می‌کنید مثل همین جریان روان‌شناسی مثبت‌گرا و موفقیت و چطور پولدار شویم و امثالهم که دین نیستند اما جذابیت بیشتری دارند.

با تمام این محدودیت‌ها می‌توان گفت که ارتباط ما ارتباط بدی نبوده اما در هر حال باید تاکید کنم که شخصاً این روش را آن قدرها به عنوان روش جذب قلوب و ایجاد تحول قبول ندارم.

*طبق گفته‌های شما، ابزارهای سنتی تبلیغ برای برقراری ارتباط با تمام توان کارآمد نیست. ایران تا چه اندازه از سایر ابزارهای فرهنگی همچون سینما، کتاب، تئاتر و موسیقی برای برقرار گردن این ارتباط فرهنگی استفاده می‌کند؟ خودتان این شکل ارتباط را تجربه کرده‌اید؟

من چون خودم به شرایط نظام و اهداف و روش‌های آن مقید هستم متأسفانه نتوانسته‌ام از این چارچوبی که به ما ارائه شده خارج شوم.

*یعنی این، توقع حاکمیت است که از این توان فرهنگی استفاده نشود؟

نمی‌دانم توقع حاکمیت است یا فرهنگ حاکمیت. من احساس می‌کنم خیلی از این چیزها، مسائل فرهنگی است. حالا خود ما که در حوزه هستیم؛ مثلاً در حوزه آدم چقدر می‌تواند بگوید موسیقی چه جایگاهی در دنیا دارد تا حوزه بفهمد که موسیقی می‌تواند راهی باشد برای جذب خیلی از قلوب. نه تنها موسیقی اصلاً به طور کلی هنر را چقدر توانسته‌ایم در حوزه به عنوان ابزار تبلیغی به کار بگیریم.

البته قطع نظر از این نگاه، استفاده از هنر هم نیاز به امکانات خاصی دارد. من اگر بخواهم سخنرانی کنم ده تا صندلی و یک میکروفون کافی است اما بخواهم فیلم بسازم یا یک گروه موسیقی را ببرم، این طور نیست. بنابراین مشکلی که ما فعلاً داشته‌ایم مشکل ساختار است که ساختار، قابلیت اجرای غیر از آن چیزی که برای خودش مطرح است را نمی‌دهد.

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: ایران مثل یک صندوقچه قفل است/ وهابیت ۵ میلیون مبلغ تربیت کرد