برقع برای زنان؛ اجباری که در صدر اسلام وجود نداشت
- اعظم احمدی
- پژوهشگر
منبع تصویر، .
مجموعه "ناظران میگویند" بیانگر نظر نویسندگان آن است. بیبیسی فارسی میکوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاهها و افکار طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازنی از موضوعات مختلف ارائه دهد. بدیهی است انتشار این آرا و نقطهنظرها، به معنای تایید آنها نیست.
منبع تصویر، Getty Images
بیشک موضوع زنان و موقعیت اجتماعی آنان یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات جوامع مسلمان از زمان آشنایی آنان با مدرنیته تا امروز بوده است. از آنجاییکه بخشی از تغییرات جامعه برای مدرنیزاسیون از راه تحول در پوشش افراد جامعه میگذشت، حساسیت بر پوشش زنان دوچندان شد.
مخالفت با تغییر پوشش، اغلب به مخالفت با دین و باورهای مذهبی ارتباط داده میشد اما به مرور تحرک اجتماعی جامعۀ مدرن، توجیهگر آن شد.
پوشش و حضور اجتماعی زن در آستانه آشنایی مسلمانان با مدرنیته با تحولات تاریخی جامعه اسلامی در ارتباط نزدیک بود. آنچه در این تحولات مهم و قابل توجه بود دور شدن از حکم اولیۀ دینی در خصوص پوشش زن مسلمان بود.
قبل از ظهور اسلام، در جامعۀ عرب و همینطور در دوره حکمرانی ساسانیان در ایران، زنان طبقه اشراف برای تمایز از زنان فرودست، حجاب داشتند. به عبارت دیگر، احترام اجتماعی زن بستگی به عدم حضور اجتماعی او داشت.
مردان ثروتمند با خرید برده (کنیز) این امکان را فراهم میکردند که زن یا زنان رسمی خود را در خانه نگه دارند و کارهای خانه را به بردهها بسپارند. از این رو، زنان برده چون از نظر اجتماعی محترم شمرده نمیشدند پوششان نیز از دیگران کمتر بود و حتی برای تمایز از زنان آزاد، قوانینی برای ممنوعیت استفاده از روسری و یا پوشاندن سر و گردن آنها وضع میشد.
- حجاب اجباری در افغانستان؛ واکنشهای داخلی و جهانی به دستور جدید طالبان
- دستور طالبان به زنان برای پوشاندن صورتشان
- فرمان رهبر طالبان در مورد 'حقوق زنان' صادر شد
در بین پارسیان اوضاع برای زنان اشراف بدتر نیز بود. چرا که آنها باید به دور از چشم مردان میماندند و حضور آنها در اجتماع بسیار محدود بود و همینطور باید پوششهای بیشتری را تحمل میکردند.
پس از ظهور اسلام و آزار و اذیت همسران و دختران پیامبر، برای شناسایی و در امان ماندن ایشان از چنین مزاحمتهایی، آیاتی چند مبنی بر "پوشش زنان و دختران پیامبر و همچنین زنان مومنِ آزاد"، نازل گشت. در این آیات، پوشش مختص همان زنانی است که در قرآن به صراحت به آنها اشاره شده است. این بدان معناست که زنان بردۀ مسلمان و غیرمسلمان شامل این توصیه نمیشدند، که در خود نشانهای از عدم ارتباط آن با اصل باورهای دینی دارد.
حتی این نیز بدین معنی نیست که حدود و مرزهای پوشش از نظر اسلام معین و مشخص باشد. ازهمین رو، بعدها گروهی از فقهای اسلام معتقد به پوشش کامل سر و بدن شدند. گروهی دیگر تنها به پوشاندن اندامهای جنسی و قسمتهایی از بدن که در عرف زمان ظهور اسلام، پوشاندن آن الزامی بوده است، بسنده کردند. در نهایت، گروهی اندک پوشاندن سر و گردن را هم واجب ندانستند.
منبع تصویر، Getty Images
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکستشیرازه«شیرازه» پادکستی درباره کتابها است که سام فرزانه تهیه میکند
پادکست
پایان پادکست
با همۀ اینها، اکثریت فقها در مذاهب مختلف اسلامی پوشاندن صورت را جزئی از عورت زن تلقی نمیکنند و زدن نقاب یا برقع محلی از اعراب ندارد. علاوه بر این، پوشاندن سر زن مسلمانِ آزاد به معنی خانهنشینی او نبوده است و پیامبر اسلام نیز زنان را به خانهنشینی ترغیب و تشویق نمیکرد.
نوع و روش زندگی در آن عصر نیز اجازه خانهنشینی و حصر زن در خانه را نمیداده است. بالعکس! در جامعهای که روابط جنسی متعدد و خارج از چارچوب ازدواج رواج بسیار داشته، داشتن پوشش سر در بیرون از خانه به منزله تعلق داشتن زن به طبقهای از جامعه است که داشتن رابطه جنسی با او در قالب مشخصی تعریف شده است.
بر بسیاری از مسلمانان شاید محرز باشد که نه اسلام و نه شخص پیامبر قصد از میان برداشتن تمامی آداب و رسوم اعراب را نداشت و هرگز اسلام ساختار پدرسالارانه جامعۀ عرب را برنینداخت. اما برای اعمال قدرت خود بخشی از این ساختار را برهم ریخت. ساختار پدرسالار جامعۀ عرب به مانند همتایان خود در دیگر جوامع، مبتنی بر تمتع جنسی مرد، بدون محدودیت و با مشروعیت بخشیدن به نیازهای جنسی او در ازای تحقیر زن بعنوان ابژه جنسی بود.
زندگی مبتنی بر غنایم جنگی که زنان هم جزئی از آن بودند، این ارزشگزاری را مقبول مییافت. با چنین پشتوانۀ تاریخی میتوان مدعی بود که قوانین مربوط به خانواده و زنان در اسلام که همراه با تحولات جامعه در حال شکلگیری و مدون شدن بود تا چه حدی از این رویدادها تاثیر پذیرفتهاند.
- زندگی زنان کابل زیر سلطه طالبان؛ همراه محرمت کجاست؟
با اینکه اسلام مخالفتی با پدیده بردهداری نداشت، پیامبر اسلام بر خریدن و آزاد کردن بردهها تاکید فراوان داشته است. اما پس از مرگ پیامبر و با گسترش اسلام، تجارت برده و بردهداری در جامعه اسلامی رونق گرفت. آمدن زنان برده بعنوان کنیز در جامعۀ اسلامی که بهرهمندی جنسی از آنها ممنوعیت دینی نداشت تاثیری عمیق بر جایگاه زن مسلمان گذاشت.
جامعۀ اسلامی با تاثیر پذیرفتن از فرهنگ اعراب ثروتمند قبل از اسلام و خانوادههای اشراف ساسانی، به حصر و خانهنشینی زنان مایل گشت. درحالیکه خانهنشینی و عدم رویت زنِ آزادِ مسلمان در جامعه به ارزش تبدیل میشد، زنان بردۀ مسلمان و غیر مسلمان جای آنها را در فعالیتهای اجتماعی پُر میکردند.
به واسطه جنگ و خرید وفروش آزادانۀ برده، مردان ثروتمند براحتی میتوانستند زنان زیباروی برده را برای بهرهمندی جنسی بخرند درحالیکه شانس دیدن همسر آیندهشان در یک ازدواج رسمی بکلی منتفی بود.
درحالیکه جامعه اولیه اسلامی در مدینه بردهها و فرزندان آنها را تحقیر میکرد، جامعه چندفرهنگی بعدی، جایگاه بردههای زن را به اندازه همسران رسمی مردان ارتقا داد. این تغییر و ارتقا همراه با اعمال حجاب و حصر و خانهنشینی آنان بود.
منبع تصویر، Anadolu Agency
با توجه به این گذشته تاریخی، میتوان گفت که حجاب از نظر اسلامی بیشتر از آنکه یک امر اعتقادی باشد، بعنوان یک فرهنگ طبقاتی خود را با عرف جامعه تطبیق داده است. چرا که در زمان ظهور اسلام و دوران حیات پیامبر اسلام، حجاب حداقلی برای زنِ آزادِ مسلمان و عدم حجاب زنِ غیرآزاد امری معمول بوده است.
اگرچه بنا به دلایل نامعلوم در برخی از فرهنگها زدن نقاب و برقع وجود داشته است، "اما به ضرس قاطع میتوان گفت که پوشاندن صورت، جزئی از پوشش اجباری برای زنان مسلمان در هیچ دورۀ تاریخی نبوده است".
با مسلمان شدن ترکها و ورود آنها به جامعه اسلامی که نسبت به دیگر فرهنگها، جایگاه زن در موقعیت بهتری قرار داشت، تا مدتها زنان در امور سیاسی نقش پررنگی داشتند و در برخی از مواقع بعنوان حاکم ایالات برگزیده میشدند، مسلمانان فرمانروایی آنها را میپذیرفتند و آن را خلاف دین و اعتقادات دینی خود نمیدانستند. این نیز خود دلیل دیگری است برای نشان دادن اینکه چگونه اسلام با فرهنگ مردمان تازهمسلمان غیرعرب تطبیق داده میشد بدون اینکه به عقاید دینی افراد لطمهای وارد شود.
در نهایت، میتوان گفت چه دستور طالبان برای خانهنشین کردن و اجبار استفاده از برقع برای زنان در افغانستان، چه محدودیتهای اعمال شده برای نقش سیاسی و اجرایی زنان، پوشش اجباری و استانداردسازی آن پس از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، هیچ یک با فرهنگ اولیه صدر اسلام تناسبی ندارد و بیشتر به یک تغییر و تحول تاریخی، اجتماعی و فرهنگی میماند.
چنانکه در جامعه ایران شاهد هستیم، برخلاف تمامی تلاشها و هزینههای دولتی، پوشش افراد جامعه بخصوص زنان، همگام با تحولات سیاسی-اجتماعی درحال تغییر است. تجربه تاریخی نشان میدهد که مخالفت و ایستادگی در برابر تغییرات طبیعی جامعه، تنها به هدر رفتن سرمایههای معنوی و مادی میانجامد و دیر یا زود همگان مجبور به پذیرش عرف جامعه خواهند شد.
- اعظم احمدی
- پژوهشگر
مجموعه "ناظران میگویند" بیانگر نظر نویسندگان آن است. بیبیسی فارسی میکوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاهها و افکار طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازنی از موضوعات مختلف ارائه دهد. بدیهی است انتشار این آرا و نقطهنظرها، به معنای تایید آنها نیست.
بیشک موضوع زنان و موقعیت اجتماعی آنان یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات جوامع مسلمان از زمان آشنایی آنان با مدرنیته تا امروز بوده است. از آنجاییکه بخشی از تغییرات جامعه برای مدرنیزاسیون از راه تحول در پوشش افراد جامعه میگذشت، حساسیت بر پوشش زنان دوچندان شد.
مخالفت با تغییر پوشش، اغلب به مخالفت با دین و باورهای مذهبی ارتباط داده میشد اما به مرور تحرک اجتماعی جامعۀ مدرن، توجیهگر آن شد.
پوشش و حضور اجتماعی زن در آستانه آشنایی مسلمانان با مدرنیته با تحولات تاریخی جامعه اسلامی در ارتباط نزدیک بود. آنچه در این تحولات مهم و قابل توجه بود دور شدن از حکم اولیۀ دینی در خصوص پوشش زن مسلمان بود.
قبل از ظهور اسلام، در جامعۀ عرب و همینطور در دوره حکمرانی ساسانیان در ایران، زنان طبقه اشراف برای تمایز از زنان فرودست، حجاب داشتند. به عبارت دیگر، احترام اجتماعی زن بستگی به عدم حضور اجتماعی او داشت.
مردان ثروتمند با خرید برده (کنیز) این امکان را فراهم میکردند که زن یا زنان رسمی خود را در خانه نگه دارند و کارهای خانه را به بردهها بسپارند. از این رو، زنان برده چون از نظر اجتماعی محترم شمرده نمیشدند پوششان نیز از دیگران کمتر بود و حتی برای تمایز از زنان آزاد، قوانینی برای ممنوعیت استفاده از روسری و یا پوشاندن سر و گردن آنها وضع میشد.
در بین پارسیان اوضاع برای زنان اشراف بدتر نیز بود. چرا که آنها باید به دور از چشم مردان میماندند و حضور آنها در اجتماع بسیار محدود بود و همینطور باید پوششهای بیشتری را تحمل میکردند.
پس از ظهور اسلام و آزار و اذیت همسران و دختران پیامبر، برای شناسایی و در امان ماندن ایشان از چنین مزاحمتهایی، آیاتی چند مبنی بر "پوشش زنان و دختران پیامبر و همچنین زنان مومنِ آزاد"، نازل گشت. در این آیات، پوشش مختص همان زنانی است که در قرآن به صراحت به آنها اشاره شده است. این بدان معناست که زنان بردۀ مسلمان و غیرمسلمان شامل این توصیه نمیشدند، که در خود نشانهای از عدم ارتباط آن با اصل باورهای دینی دارد.
حتی این نیز بدین معنی نیست که حدود و مرزهای پوشش از نظر اسلام معین و مشخص باشد. ازهمین رو، بعدها گروهی از فقهای اسلام معتقد به پوشش کامل سر و بدن شدند. گروهی دیگر تنها به پوشاندن اندامهای جنسی و قسمتهایی از بدن که در عرف زمان ظهور اسلام، پوشاندن آن الزامی بوده است، بسنده کردند. در نهایت، گروهی اندک پوشاندن سر و گردن را هم واجب ندانستند.
با همۀ اینها، اکثریت فقها در مذاهب مختلف اسلامی پوشاندن صورت را جزئی از عورت زن تلقی نمیکنند و زدن نقاب یا برقع محلی از اعراب ندارد. علاوه بر این، پوشاندن سر زن مسلمانِ آزاد به معنی خانهنشینی او نبوده است و پیامبر اسلام نیز زنان را به خانهنشینی ترغیب و تشویق نمیکرد.
نوع و روش زندگی در آن عصر نیز اجازه خانهنشینی و حصر زن در خانه را نمیداده است. بالعکس! در جامعهای که روابط جنسی متعدد و خارج از چارچوب ازدواج رواج بسیار داشته، داشتن پوشش سر در بیرون از خانه به منزله تعلق داشتن زن به طبقهای از جامعه است که داشتن رابطه جنسی با او در قالب مشخصی تعریف شده است.
بر بسیاری از مسلمانان شاید محرز باشد که نه اسلام و نه شخص پیامبر قصد از میان برداشتن تمامی آداب و رسوم اعراب را نداشت و هرگز اسلام ساختار پدرسالارانه جامعۀ عرب را برنینداخت. اما برای اعمال قدرت خود بخشی از این ساختار را برهم ریخت. ساختار پدرسالار جامعۀ عرب به مانند همتایان خود در دیگر جوامع، مبتنی بر تمتع جنسی مرد، بدون محدودیت و با مشروعیت بخشیدن به نیازهای جنسی او در ازای تحقیر زن بعنوان ابژه جنسی بود.
زندگی مبتنی بر غنایم جنگی که زنان هم جزئی از آن بودند، این ارزشگزاری را مقبول مییافت. با چنین پشتوانۀ تاریخی میتوان مدعی بود که قوانین مربوط به خانواده و زنان در اسلام که همراه با تحولات جامعه در حال شکلگیری و مدون شدن بود تا چه حدی از این رویدادها تاثیر پذیرفتهاند.
با اینکه اسلام مخالفتی با پدیده بردهداری نداشت، پیامبر اسلام بر خریدن و آزاد کردن بردهها تاکید فراوان داشته است. اما پس از مرگ پیامبر و با گسترش اسلام، تجارت برده و بردهداری در جامعه اسلامی رونق گرفت. آمدن زنان برده بعنوان کنیز در جامعۀ اسلامی که بهرهمندی جنسی از آنها ممنوعیت دینی نداشت تاثیری عمیق بر جایگاه زن مسلمان گذاشت.
جامعۀ اسلامی با تاثیر پذیرفتن از فرهنگ اعراب ثروتمند قبل از اسلام و خانوادههای اشراف ساسانی، به حصر و خانهنشینی زنان مایل گشت. درحالیکه خانهنشینی و عدم رویت زنِ آزادِ مسلمان در جامعه به ارزش تبدیل میشد، زنان بردۀ مسلمان و غیر مسلمان جای آنها را در فعالیتهای اجتماعی پُر میکردند.
به واسطه جنگ و خرید وفروش آزادانۀ برده، مردان ثروتمند براحتی میتوانستند زنان زیباروی برده را برای بهرهمندی جنسی بخرند درحالیکه شانس دیدن همسر آیندهشان در یک ازدواج رسمی بکلی منتفی بود.
درحالیکه جامعه اولیه اسلامی در مدینه بردهها و فرزندان آنها را تحقیر میکرد، جامعه چندفرهنگی بعدی، جایگاه بردههای زن را به اندازه همسران رسمی مردان ارتقا داد. این تغییر و ارتقا همراه با اعمال حجاب و حصر و خانهنشینی آنان بود.
با توجه به این گذشته تاریخی، میتوان گفت که حجاب از نظر اسلامی بیشتر از آنکه یک امر اعتقادی باشد، بعنوان یک فرهنگ طبقاتی خود را با عرف جامعه تطبیق داده است. چرا که در زمان ظهور اسلام و دوران حیات پیامبر اسلام، حجاب حداقلی برای زنِ آزادِ مسلمان و عدم حجاب زنِ غیرآزاد امری معمول بوده است.
اگرچه بنا به دلایل نامعلوم در برخی از فرهنگها زدن نقاب و برقع وجود داشته است، "اما به ضرس قاطع میتوان گفت که پوشاندن صورت، جزئی از پوشش اجباری برای زنان مسلمان در هیچ دورۀ تاریخی نبوده است".
با مسلمان شدن ترکها و ورود آنها به جامعه اسلامی که نسبت به دیگر فرهنگها، جایگاه زن در موقعیت بهتری قرار داشت، تا مدتها زنان در امور سیاسی نقش پررنگی داشتند و در برخی از مواقع بعنوان حاکم ایالات برگزیده میشدند، مسلمانان فرمانروایی آنها را میپذیرفتند و آن را خلاف دین و اعتقادات دینی خود نمیدانستند. این نیز خود دلیل دیگری است برای نشان دادن اینکه چگونه اسلام با فرهنگ مردمان تازهمسلمان غیرعرب تطبیق داده میشد بدون اینکه به عقاید دینی افراد لطمهای وارد شود.
در نهایت، میتوان گفت چه دستور طالبان برای خانهنشین کردن و اجبار استفاده از برقع برای زنان در افغانستان، چه محدودیتهای اعمال شده برای نقش سیاسی و اجرایی زنان، پوشش اجباری و استانداردسازی آن پس از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، هیچ یک با فرهنگ اولیه صدر اسلام تناسبی ندارد و بیشتر به یک تغییر و تحول تاریخی، اجتماعی و فرهنگی میماند.
چنانکه در جامعه ایران شاهد هستیم، برخلاف تمامی تلاشها و هزینههای دولتی، پوشش افراد جامعه بخصوص زنان، همگام با تحولات سیاسی-اجتماعی درحال تغییر است. تجربه تاریخی نشان میدهد که مخالفت و ایستادگی در برابر تغییرات طبیعی جامعه، تنها به هدر رفتن سرمایههای معنوی و مادی میانجامد و دیر یا زود همگان مجبور به پذیرش عرف جامعه خواهند شد.
- اعظم احمدی
- پژوهشگر
مجموعه "ناظران میگویند" بیانگر نظر نویسندگان آن است. بیبیسی فارسی میکوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاهها و افکار طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازنی از موضوعات مختلف ارائه دهد. بدیهی است انتشار این آرا و نقطهنظرها، به معنای تایید آنها نیست.
بیشک موضوع زنان و موقعیت اجتماعی آنان یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات جوامع مسلمان از زمان آشنایی آنان با مدرنیته تا امروز بوده است. از آنجاییکه بخشی از تغییرات جامعه برای مدرنیزاسیون از راه تحول در پوشش افراد جامعه میگذشت، حساسیت بر پوشش زنان دوچندان شد.
مخالفت با تغییر پوشش، اغلب به مخالفت با دین و باورهای مذهبی ارتباط داده میشد اما به مرور تحرک اجتماعی جامعۀ مدرن، توجیهگر آن شد.
پوشش و حضور اجتماعی زن در آستانه آشنایی مسلمانان با مدرنیته با تحولات تاریخی جامعه اسلامی در ارتباط نزدیک بود. آنچه در این تحولات مهم و قابل توجه بود دور شدن از حکم اولیۀ دینی در خصوص پوشش زن مسلمان بود.
قبل از ظهور اسلام، در جامعۀ عرب و همینطور در دوره حکمرانی ساسانیان در ایران، زنان طبقه اشراف برای تمایز از زنان فرودست، حجاب داشتند. به عبارت دیگر، احترام اجتماعی زن بستگی به عدم حضور اجتماعی او داشت.
مردان ثروتمند با خرید برده (کنیز) این امکان را فراهم میکردند که زن یا زنان رسمی خود را در خانه نگه دارند و کارهای خانه را به بردهها بسپارند. از این رو، زنان برده چون از نظر اجتماعی محترم شمرده نمیشدند پوششان نیز از دیگران کمتر بود و حتی برای تمایز از زنان آزاد، قوانینی برای ممنوعیت استفاده از روسری و یا پوشاندن سر و گردن آنها وضع میشد.
در بین پارسیان اوضاع برای زنان اشراف بدتر نیز بود. چرا که آنها باید به دور از چشم مردان میماندند و حضور آنها در اجتماع بسیار محدود بود و همینطور باید پوششهای بیشتری را تحمل میکردند.
پس از ظهور اسلام و آزار و اذیت همسران و دختران پیامبر، برای شناسایی و در امان ماندن ایشان از چنین مزاحمتهایی، آیاتی چند مبنی بر "پوشش زنان و دختران پیامبر و همچنین زنان مومنِ آزاد"، نازل گشت. در این آیات، پوشش مختص همان زنانی است که در قرآن به صراحت به آنها اشاره شده است. این بدان معناست که زنان بردۀ مسلمان و غیرمسلمان شامل این توصیه نمیشدند، که در خود نشانهای از عدم ارتباط آن با اصل باورهای دینی دارد.
حتی این نیز بدین معنی نیست که حدود و مرزهای پوشش از نظر اسلام معین و مشخص باشد. ازهمین رو، بعدها گروهی از فقهای اسلام معتقد به پوشش کامل سر و بدن شدند. گروهی دیگر تنها به پوشاندن اندامهای جنسی و قسمتهایی از بدن که در عرف زمان ظهور اسلام، پوشاندن آن الزامی بوده است، بسنده کردند. در نهایت، گروهی اندک پوشاندن سر و گردن را هم واجب ندانستند.
با همۀ اینها، اکثریت فقها در مذاهب مختلف اسلامی پوشاندن صورت را جزئی از عورت زن تلقی نمیکنند و زدن نقاب یا برقع محلی از اعراب ندارد. علاوه بر این، پوشاندن سر زن مسلمانِ آزاد به معنی خانهنشینی او نبوده است و پیامبر اسلام نیز زنان را به خانهنشینی ترغیب و تشویق نمیکرد.
نوع و روش زندگی در آن عصر نیز اجازه خانهنشینی و حصر زن در خانه را نمیداده است. بالعکس! در جامعهای که روابط جنسی متعدد و خارج از چارچوب ازدواج رواج بسیار داشته، داشتن پوشش سر در بیرون از خانه به منزله تعلق داشتن زن به طبقهای از جامعه است که داشتن رابطه جنسی با او در قالب مشخصی تعریف شده است.
بر بسیاری از مسلمانان شاید محرز باشد که نه اسلام و نه شخص پیامبر قصد از میان برداشتن تمامی آداب و رسوم اعراب را نداشت و هرگز اسلام ساختار پدرسالارانه جامعۀ عرب را برنینداخت. اما برای اعمال قدرت خود بخشی از این ساختار را برهم ریخت. ساختار پدرسالار جامعۀ عرب به مانند همتایان خود در دیگر جوامع، مبتنی بر تمتع جنسی مرد، بدون محدودیت و با مشروعیت بخشیدن به نیازهای جنسی او در ازای تحقیر زن بعنوان ابژه جنسی بود.
زندگی مبتنی بر غنایم جنگی که زنان هم جزئی از آن بودند، این ارزشگزاری را مقبول مییافت. با چنین پشتوانۀ تاریخی میتوان مدعی بود که قوانین مربوط به خانواده و زنان در اسلام که همراه با تحولات جامعه در حال شکلگیری و مدون شدن بود تا چه حدی از این رویدادها تاثیر پذیرفتهاند.
با اینکه اسلام مخالفتی با پدیده بردهداری نداشت، پیامبر اسلام بر خریدن و آزاد کردن بردهها تاکید فراوان داشته است. اما پس از مرگ پیامبر و با گسترش اسلام، تجارت برده و بردهداری در جامعه اسلامی رونق گرفت. آمدن زنان برده بعنوان کنیز در جامعۀ اسلامی که بهرهمندی جنسی از آنها ممنوعیت دینی نداشت تاثیری عمیق بر جایگاه زن مسلمان گذاشت.
جامعۀ اسلامی با تاثیر پذیرفتن از فرهنگ اعراب ثروتمند قبل از اسلام و خانوادههای اشراف ساسانی، به حصر و خانهنشینی زنان مایل گشت. درحالیکه خانهنشینی و عدم رویت زنِ آزادِ مسلمان در جامعه به ارزش تبدیل میشد، زنان بردۀ مسلمان و غیر مسلمان جای آنها را در فعالیتهای اجتماعی پُر میکردند.
به واسطه جنگ و خرید وفروش آزادانۀ برده، مردان ثروتمند براحتی میتوانستند زنان زیباروی برده را برای بهرهمندی جنسی بخرند درحالیکه شانس دیدن همسر آیندهشان در یک ازدواج رسمی بکلی منتفی بود.
درحالیکه جامعه اولیه اسلامی در مدینه بردهها و فرزندان آنها را تحقیر میکرد، جامعه چندفرهنگی بعدی، جایگاه بردههای زن را به اندازه همسران رسمی مردان ارتقا داد. این تغییر و ارتقا همراه با اعمال حجاب و حصر و خانهنشینی آنان بود.
با توجه به این گذشته تاریخی، میتوان گفت که حجاب از نظر اسلامی بیشتر از آنکه یک امر اعتقادی باشد، بعنوان یک فرهنگ طبقاتی خود را با عرف جامعه تطبیق داده است. چرا که در زمان ظهور اسلام و دوران حیات پیامبر اسلام، حجاب حداقلی برای زنِ آزادِ مسلمان و عدم حجاب زنِ غیرآزاد امری معمول بوده است.
اگرچه بنا به دلایل نامعلوم در برخی از فرهنگها زدن نقاب و برقع وجود داشته است، "اما به ضرس قاطع میتوان گفت که پوشاندن صورت، جزئی از پوشش اجباری برای زنان مسلمان در هیچ دورۀ تاریخی نبوده است".
با مسلمان شدن ترکها و ورود آنها به جامعه اسلامی که نسبت به دیگر فرهنگها، جایگاه زن در موقعیت بهتری قرار داشت، تا مدتها زنان در امور سیاسی نقش پررنگی داشتند و در برخی از مواقع بعنوان حاکم ایالات برگزیده میشدند، مسلمانان فرمانروایی آنها را میپذیرفتند و آن را خلاف دین و اعتقادات دینی خود نمیدانستند. این نیز خود دلیل دیگری است برای نشان دادن اینکه چگونه اسلام با فرهنگ مردمان تازهمسلمان غیرعرب تطبیق داده میشد بدون اینکه به عقاید دینی افراد لطمهای وارد شود.
در نهایت، میتوان گفت چه دستور طالبان برای خانهنشین کردن و اجبار استفاده از برقع برای زنان در افغانستان، چه محدودیتهای اعمال شده برای نقش سیاسی و اجرایی زنان، پوشش اجباری و استانداردسازی آن پس از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران، هیچ یک با فرهنگ اولیه صدر اسلام تناسبی ندارد و بیشتر به یک تغییر و تحول تاریخی، اجتماعی و فرهنگی میماند.
چنانکه در جامعه ایران شاهد هستیم، برخلاف تمامی تلاشها و هزینههای دولتی، پوشش افراد جامعه بخصوص زنان، همگام با تحولات سیاسی-اجتماعی درحال تغییر است. تجربه تاریخی نشان میدهد که مخالفت و ایستادگی در برابر تغییرات طبیعی جامعه، تنها به هدر رفتن سرمایههای معنوی و مادی میانجامد و دیر یا زود همگان مجبور به پذیرش عرف جامعه خواهند شد.
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: برقع برای زنان؛ اجباری که در صدر اسلام وجود نداشت