سریال جیران قسمت ۱۵ پانزدهم – دانلود
سیاوش در حال کار کردن است که مبارک به سراغش میآید. میگوید از طرف کفایت خاتون آمده. کفایت هم آنجاست. پولی به او میخواهند بدهند. سیاوش میگیرد و با کفایتخاتون آشنا میشود.
کفایت خاتون می گوید کارت خیلی خوب بود. حرفه و پیشهای داری؟ اگر یک روز به سرت افتاد که کار و کسب و تجارتی داشته باشی روی خاتون حساب کن.
سیاوش میشنود که پولی که کفایت خاتون دارد در خزانه شاه هم پیدا نمیشود .
جیران در کاخ است که با خدیجهخاتون روبرو میشود و با هم معاشرت میکنند. جیران او را به داخل اندرونی اش دعوت میکند. روشنآغا به کوچولخان یا جمالآغا میگوید که مهمان دارند. سعی میکند او را با ترقیکردن اغوا کند.
در محضر شاه، او در حال نوشیدن شراب است. صدراعظم هم آنجاست و دارند درباره درخواست روسها و انگلیسها برای معرفی ولیعهد فشار میآورند. شاه میگوید ما مثل شما نیستیم و اعتقاداتی داریم. منتظر ساعت طالع سعد هستیم. کم شراب شیراز نخوردهاند این غربتیهای بیچشم و رو.
عباس میرزا وارد میشود و همه را در حال صحبت میبینند. میگوید برای برادر شما حاکم قم، دیدن چنین لحظاتی مایه تاسف است. دعا کنید آقایان علما بویی نبرند که ولولهای خواهد شد، آن سرش ناپیدا.
ناصرالدین شاه که عصبانی است و جرعهای هم نوشیده به عباس میتازد. عباس میرزا میگوید علی خان فراشباشی با آدمهایش آمده بود قم. چرا؟ از او نمیپرسم چون میدانم چرا. آمده بود به بهانه زیارت که من را یاد کاشان و قتل امیرکبیر بیاندازد. من مرتکب چه معاصیای شدم که سرنوشتم این است ؟ چرا فکر کشتن من هستید؟ ناصرالدین شاه میگوید که اگر فکر کشتن شما بودم الان جلوی من نایستاده بودید. صدراعظم به عباس میرزا میگوید که نشنیدید چه گفتند؟بروید به قم و به حکومت خود بپردازید. کفایت مذاکرات.
ناصرالدین شاه میگوید برگرد قم روزی ۵ بار نماز شکر بخوان که نه تنها رگت را نزدم که حاکم قم هم کردهام. عباس میرزا میگوید امیرکبیر هم فکر میکرد حاکم کاشان شده. چرا من را هم نمیکشید که خلاص شویم هر دو؟
این را هم ببینید: دانلود قسمت چهارم سریال راز بقا قسمت ۴ | پاورقی و لینک دانلود | Raze Bagha Serial Part 4ناصرالدین شاه میگوید دست مادرت را بگیر و برگرد قم عباس. شاه، سلمان را صدا میزند و میگید فیالفور شاهزاده و مادرش بروند قم. رئیس اندرونی، خبر میدهد که خدیجه خاتون والدهی عباس میرزا وارد اندرونی و حرم شده.
خاتون و خدیجه ماجرای حسادت مهدعلیا و طرد شدنش را مرور میکند. خدیجه آمده از جیران کمک بگیرد. میگوید آوازه محبوبیت شما در کل مملکت پیچیده. نیامده نامدار شدید. کسی مثل شما نباید مرجع مظلومین و امید محرومین باشد؟ عباس میرزای من الان هم رفته پیش سلطانمان برای دادخواهی. امیدوارم سر از تن او جدا نکنند. جیران میگوید من اگر کاری از من ساخته باشد دریغ نمیکنم.
شاه عصبانی در کاخ قدمهای محکم بر میدارد و وارد اتاق مهدعلیا میشود به دنبال خدیجه مهریقی. ناصرالدین شاه به مادرش میگوید عنان اداره حرم را از کف دادهای. جمالآغا وارد میشود و خبر از جای خدیجه جهریقی میدهند.
ناصرالدین شاه میگوید به زودی خبر میدهم خطبه ولیعهدی معین خوانده شود. همه بیرون میروند و جیران و شاه تنها میمانند.
ناصرالدین شاه میگوید میخواستم اعلام ولیعهدی را به تعویق بیندازم که از تو دارای اولاد ذکور بشوم. که بشوی شهبانوی خاصه، مادرِ. ولیعهد. هزار بار افسوس که لیاقت نداشتی. جیران رخصت میخواهد و ناصر غمگین میگوید به ولله که لایق عشق ملوکانه نبودی.
عباس میرزا و مادرش در راه برگشتند که مادر او، خدیجه مهریقی با اسب میتازد به جایی میرود. عباس میرزا هم با کاروان به ادامه مسیر میرود.
بیشتر ببینید:دانلود سریال شهرک مسکونی کلیله و دمنه – قسمت ۱
22 اردیبهشت 1401سریال جیران قسمت ۱۴ چهاردهم
18 اردیبهشت 1401 قبلی بعدیبه سراغ کفایتخاتون میرود. هر دو خوشحالند که جیران مغضوب شاه شده است.
این را هم ببینید: سریال ساخت ایران ۳ قسمت ۸ هشتمعزیز آغا به محبس افتاده است. معد علیا با گردنبند ماه نشان خود به سراغ سارای گرجی آمده است. و به او میگوید به همان اندازه که زیبا هستی متین و آداب دان هم هستی. جای آن روستازاده را طوری پر کن که تا قیامت از او یادی نکند. سارای گرجی میگوید خیلی این آویز قشنگ است. مهدعلیا میگوید تا زمانی که دمپرِ مهدعلیا قدم برداری این آویز گردن توست.
روشنآغا به سراغ کفایت خاتون رفته. میگوید کسی پیدا شده با همان علامت. طوماری را نشان میدهد که در آن شجرهنامهای است. ب به نشانه بهرام. پسر علی مدد. کفایت، او را الیاس صدا میزند. میپرسد الان کجاست؟ در را میزنند و مردی را چشم بسته وارد میکنند. روی کشکک زانوی پای راستش نشانی هست. که باید روی زانوی چپ باشد. میپرسد اسمت چیست؟ میگوید اسمم بهرام است. راست است که پول میدهید به من؟ کفایت خاتون میگوید اگر گفتهاند حتما راست است دیگر. برو از همان بگیر. کفایت میگوید دیدیم. به قدر کفایت. به چشم تو اونی بود که ما میخواستیم؟ بگذارید زندگیاش را بکند. از هرجا آمده. مقرری هم برایش تعیین کنید که به گدایی و افلاس نیفتد. الیاس، بگو بیشتر بگردند. بگو طاقت کفایتخاتون طاق شده است.
در قراولخانه بزن برقص برپاست. سلمان وارد میشود و پرس و جو میکند. میگوید خوش باشید تا فردا. حکایت پسفردا ولی علیحده است. ساعت سعد پیدا شده. قبله عالم همراه با یکی از خاتونها در سفرند. هرزگی از کسی ببینم در سفر از کسی گردن او را میشکنم.
سیاوش در خلوت به سلمان میگوید من را معذور بدارید. سلمان میگوید که جیران نیست. خاتون دیگری در سفر است. اما چند روزی مرخصی هستی. برو خوش باش.
غضب شاه به خدیجه را سیاوش میفهمد و به احمد میگوید. نگران است که بخواهند بلایی سر او بیاورند.
این را هم ببینید: سریال جیران قسمت ۱۴ چهاردهمشبانه، شاه با مادرش تنهاست و به دارالخلافه نگاه میکنند.
ندیمه ای به سراغ شاهدخت ملکزاده میرسد. میرزا کاظم به سراغش میآید و میگوید پدر و مادرم میهمان شما هستند. بیاحترامی به صدراعظم ایران در شان شما نیست. ملکزاده میگوید من اگر شان داشتم اینجا نبودم. میرزا کاظم میگوید دختران شما نور چشم من هستند. هر وقت اراده کنید میگویم بچههای شما را به اینجا بیاورند.
صدراعظم و همسرش در خانه پسر هستند و پای سفره، ماجرای جیران و خدیجه را تعریف میکنند. ملکزاده میگوید چرا اینها را به من میگویید؟ صدراعظم میگوید چون عروس من هستی. منبعد معاشرت با این پاپتیها را فراموش کن عروس. چون نه برای خاندان قاجار خوب است نه نوری. ملکزاده میگوید دیر گفتی آقا. من دوست و آشنای رعیتزاده زیاد دارم. نوری میگوید به صلاح تاج و تخت است که نداشته باشی. امثال این زن امروز هستند فردا نیستند. خوش دارم شبیه اسمت باشی. ملکزاده. تو را چه به رعیت زاده؟ تو شاهدخت ایرانزمینی. عروس صدراعظم ایران زمینی. کفایت مذاکرات عروس. بسمالله.
ملکزاده میگوید من سه سال همدم بزرگترین رعیت ایران زمین، امیرکبیر بودم. چند وقتی هم معاشرِ رعیتزاده حرمسرا، جیران. و قهر میکند و میرود.
فرخندهخانم، مادر کاظم، شاکی است و عروسش را آکله میداند.
در اندرونی، اعلام میشود که قبله عالم به دنبال رفتن به سفر است. از میان خواجهها برای سارای گرجی دنبال خواجهای هستند. خواجهای با درایت که در این اردو همراه و در خدمت این خاتون تازه باشد.
نقره و روشن هم مشغول انتخاب هستند. روشن خودش را پیشنهاد میدهد. خواجهها میخندند. در نهایت قهر میکند ولی سارای گرجی قرار میشود خودش تصمیم بگیرد که چه کسی خواجه او باشد. در نهایت همان روشنآغا را انتخاب میکند.
گلنسا به سراغ جیران آمده است. درد دل میکنند. جیران میگوید رخت نو نمیخواهم برو پیش خیاطی که بتونه بخت تو بدوزه براش.
منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: سریال جیران قسمت ۱۵ پانزدهم – دانلود
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران