نوتکاملگرایی (تحولخواهی) آدام میچنیک / ترجمه و تلخیص: نصرالله لشنی - Gooya News
مقاله نصرالله لشنی از داخل زندان، ویژه خبرنامه گویا
ذکر چند نکته پیش از خواندن متن:
۱_ مقاله در سال ۱۹۷۶ و بعد از شکست جنبش اصلاحات در اروپای شرقی نوشته شده است. برای درک بهتر متن با توجه به زمینهی تاریخی نگارش آن، به مقدمهای کوتاه در معرفی آن برههی تاریخی اروپای شرقی نیاز بود، اما از آنجا که در نشر مقالهای اینچنین مجالی برای مقدمه نمیتوان یافت و خود متن نیز خلاصه شده است، خوانندهی علاقمند شاید بتواند با جستجوی عناوین ولادیسلاو گومولکا و الکساندر دوبچک در موتورهای جستجوگر اینترنتی مقدمهی تاریخی لازم را به دست آورد.
۲_ در مقاله جایی به نام رجتان اشاره میشود که یکی از سیاستمداران قرن هجدهم لهستانی است. نام کامل آن تادئوس رجتان است، حتماً با جستجوی این نام در اینترنت به علت اشارهی میچنیک به نام و ژست او پی خواهیم برد.
۳_ در مقاله با توجه به بافت سیاسی و اجتماعی اروپای شرقی در آن برههی تاریخی، تمرکز نویسنده بر جنبش کارگری است. در ایران امروز اما لازم است که دیگر جنبشها، از جمله جنبش دانشجویی و جنبش معلمان نیز مورد توجه ویژه باشند.
۴_آنچه در ادامه میآید ترجمهای آزاد است اما به غایت تلاش شده وفاداری به متن رعایت شود.
نصرالله لشنی
متن مقاله
رویدادهایی که به آنها اکتبر لهستانی (۱۹۵۶) میگوییم منشأ این امید بود که نظام کمونیستی قابلیت گشودگی و اصلاح را دارد. امیدی که موجد دو تصور شد؛ دو ایدهی اصلاحطلبی که آنها را «ریویزیونیسم» و «نوپوزیتیویسم» مینامم.
ایدهی ریویزیونیسم مبتنی بر یک چشمانداز خاص درونحزبی بود، و هیچوقت به عنوان یک برنامهی سیاسی فرموله نشد؛ بر این فرض استوار بود که نظام حاکم میتواند انسانی و دموکراتیک شود و مارکسیسم رسمی قابلیت جذب و همگونسازی با هنرها، فنون، و علوم اجتماعی روز را دارد. قصدشان این بود که در چارچوب حزب کمونیست و دکترین رسمی مارکسیسم فعالیت کنند، میخواستند تحول در درون حزب را از طریق اصلاحات دموکراتیک و ایجاد عقل سلیم در رهبری انجام دهند. برای مدتی طولانی فعالیت این گروه معطوف شده بود به پیدا کردن روشنفکرانی با ایدههای مترقی که رهبری حزب را به آنها بسپارند. ولادیسلاو بینکوفسکی یکی از نمونههای تیپیکالی است که بیشتر این روشنفکران شبیه او بودند، و از جمله ایدههای برجستهای که ارائه دادند «استبداد روشنفکر سوسیالیست» بود.
یکی از ارائه دهندگان و مفسران مهم دومین ایدهی اصلاحطلبی یا نوپوزیتیویسم استانیسلاو استوما است که در اصلاحطلبی خود از استراتژی رومن دموفسکی استفاده میکرد. همان استراتژی سالهای آغازین قرن بیستم که قرار بود دوباره با توجه به شرایط تاریخی و سیاسی روز اجرا شود. استوما خود را یک کاتولیک تمام عیار، و کاتولیسیسم را بخشی همیشگی از زندگی مردم لهستان میدانست. او رئیس گروه کاتولیک زناک (Znak) بود که قصد داشت تدبیر دموفسکی رهبر و ایدئولوگ اردوگاه ملی -- دموکراتیک را به کار بندد؛ تدبیری که وقتی در سال ۱۹۰۶ به مجلس دومای تزاری دعوت شد به کار بسته بود. استوما و همراهانش نیز در ژانویه ۱۹۵۷ وارد سجم (مجلس) جمهوری خلق لهستان شدند. فعالان کاتولیک پیرامون استوما، تفکر خود را بر پایهی تحلیل ژئوپولیتیکی بنا کرده بودند، و در نظر داشتند که در بحبوحهی ایجاد یک جنبش سیاسی، در فرصتی مناسب، رهبری ملت لهستان را به عهده بگیرند. این فرصت برای دموفسکی وقتی فراهم شد که جنگ جهانی اول بروز کرد، برای استوما اما ممکن بود وقتی مهیا شود که اتحاد جماهیر شوروی دچار فروپاشی میشد.
از ۱۹۵۶ تا ۱۹۵۹ ایدههای استوما، به واسطهی برخی امتیازاتی که گروه حاکم ولادیسلاو گومولکا به کلیسای کاتولیک داد، از حمایت محدود اسقفی برخوردار شده بود. ایدهی اصلاحطلبی استوما تفاوتی بنیادین با ریویزیونیسم داشت. پیش از هرچیز اینکه نوپوزیتیویستها وفاداری لهستان به اتحاد جماهیر شوروی را مسلم میدانستند، اگرچه دکترین مارکسیسم و ایدئولوژی سوسیالیسم را رد میکردند. در ریویزیونیسم اما، تمایلات ضد شوروی از احساسات ضد مارکسیستی بیشتر بود. با استمداد از استعاره میتوان فرض کرد که سازمان حکومتی شوروی کلیسا، و ایدئولوژی مارکسیسم کتاب مقدس است. ریویزیونیستها به کتاب مقدس چنگ زده بودند تا با تفسیر خودشان آن را به روز کنند؛ حال آنکه نوپوزیتیویستها به کلیسا چسبیده بودند، به این امید که دیر یا زود دچار فروپاشی شود و آنها از این فرصت برای رهبری ملت لهستان استفاده کنند.
منبع خبر: گویا
اخبار مرتبط: نوتکاملگرایی (تحولخواهی) آدام میچنیک / ترجمه و تلخیص: نصرالله لشنی - Gooya News
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران