خاطرات خلبان ایرانی جنگنده F5 از جزئیات نبردها با عراقی ها / جدال با مرگ در فرار از چنگ موشکهای SAM6 و SAM7
اولینقسمت مرور زندگی و خاطرات امیر خلبان عبدالحمید نجفی بهعنوان هشتمین قسمت از پرونده «معرفی عقابان آسمان ایران» چند روز پیش منتشر شد. خاطرات این خلبان در کتاب «غرش رعد» منتشر شده است.
نجفی از خلبانان هواپیمای F۵ است که در پایگاههای مختلفی ازجمله پایگاههای تبریز، دزفول، اصفهان و امیدیه خدمت کرده است. در قسمت اول مرور خاطرات این خلبان مقطع ابتدایی زندگی و ورودش به نیروی هوایی و سپس آموزش در آمریکا و بازگشت به ایران و همچنین وقوع انقلاب و مقطع آغازین انقلاب و تحرکات نیروهای ضدانقلاب برای تجزیه مناطق غربی کشور را از نظر گذراندیم. ادامه مرور زندگی و کارنامه این خلبان مربوط به ماموریتهای جنگی و عملیاتهایی است که او از ابتدا تا انتهای دفاع مقدس داشته و مقطع پایانی مورد بررسی در این گزارش هم دوران پس از جنگ و بازنشستگی اوست.
مرور خاطرات و زندگی امیر سرتیپ خلبان عبدالحمید نجفی را میخوانیم؛
* شروع پروازهای جنگی و خشکشدن کام خلبان
با بازگشت به پایگاه دوم شکاری تبریز، نجفی متوجه شد بسیاری از دوستان خلبانش را در عملیاتهای برونمرزی از دست داده است. او صبح ۲۶ مهر ۵۹ خود را به گردان پرواز پایگاه دوم رساند؛ روزی که میگوید بهترین خلبانان F۵ در آن پایگاه جمع شده بودند. در این جمع خلبانانی چون شهید علی اقبالی دوگاهه، شهید رحیم ذوقی مقدم، یدالله جوادپور، بهروز سلیمانی، محمدشفیع لطفعلی، هوشنگ آغاسیبیک و محمد دانشپور که سال ۱۳۸۵ در پی سکته قلبی درگذشت حضور داشتند.
فرمانده پایگاه تبریز در آن برهه، سرهنگ مرتضی فرزانه و جانشینش سرهنگ محبوب ماکویی بود. با بازگشت خلبانهای تسویهشده، سهگردان پایگاه تبریز بهدلیل وضعیت ویژه در هم ادغام شده و خلبانهای این گردانها در پست فرماندهی مستقر شدند. نجفی نیز که مدتی پرواز نکرده بود، نیازمند تست دوباره و پرواز چک بود. او طی روزهای ۳۰ مهر، اول آبان و دوم آبان پروازهای چک خود را با جاوید دلانور، مرتضی خانی و شهید رحیم ذوقیمقدم انجام داد و به رسته پروازی بازگشت.
اولینماموریت برونمرزی خلبان عبدالحمید نجفی، روز پنجشنبه ۸ آبان ۵۹ در قالب عملیات چهار فروندی بمباران پالایشگاه کرکوک انجام شد. او در این پرواز، هواپیمای شماره چهار بود اما بهواسطه عدم هماهنگی وزن و سرعت تیکآف هواپیما، موفق به بلند شدن از روی باند نشد و بهقول خودش این ماموریتش همراه با آبروریزی همراه بود. در هر صورت او موفق شد بهزحمت هواپیمای خود را در انتهای باند متوقف کند و سپس تا چهار روز آینده سراغ پرواز نرفت. برای رفع ترس و اضطرابی که نجفی بهخاطر قضاوت دیگران پیدا کرده بود، همرزمش مصطفی اردستانی به کمک آمده و به او گفت ترمز گرفتنش کار خوبی بوده است. درنتیجه نباید به بقیه کاری داشته باشد و صرفاً برای خدا کار کند. نجفی میگوید سخنان اردستانی، آرامش را به او برگرداند و در نتیجه دوباره پرواز را از سر گرفت.
خلبان دیگر این پرواز، یدالله جوادپور بود که بهگفته نجفی عادت داشت پس از عبور از مرز به زبان انگلیسی برای صدام حسین رجز بخواند و بگوید: «آماده باش، من دارم میآیم!»بمباران پادگان سیدکا، ماموریتی بود که روز جمعه ۲۳ آبان ۵۹ در قالب عملیات چهار فروندی به پایگاه تبریز ابلاغ شد و نجفی در آن، هواپیمای شماره ۴ بود. او نیز در زمینه ورود به محدوده خاک دشمن در عملیات برونمرزی، خاطره مشابهی درباره خشکشدن کام یا تلخشدن دهان، با خلبانان دیگر نیروی هوایی دارد؛ «به نزدیکی مرز رسیدیم. داشتم وارد خاک عراق میشدم. دهانم خشک شده و زبانم به سق دهانم چسبیده بود!» (صفحه ۱۳۱) و جالب است که درباره بازگشت و نشستن در باند پایگاه تبریز هم چنینجملاتی دارد: «وقتی نشستم به اولین پرواز جنگیام فکر میکردم. انگار تمام بزاق دهانم که ۴۵ دقیقه بند آمده بود همه با هم میآمد.» (صفحه ۱۳۳)
نجفی در قدم بعدی روز شنبه ۲۴ آبان ۵۹ خلبان یکی از دو فروند F۵_E بود که برای بمباران دو مرحلهای پالایشگاه کرکوک (یکمرحله ارتفاع بالا و یکمرحله ارتفاع پایین) به پرواز درآمدند. خلبان دیگر این پرواز، یدالله جوادپور بود که بهگفته نجفی عادت داشت پس از عبور از مرز به زبان انگلیسی برای صدام حسین رجز بخواند و بگوید: «آماده باش، من دارم میآیم!» جوادپور در این ماموریت پس از بمباران کرکوک و هنگام بازگشت به آسمان ایران گفت: «صدام، اینگوشمالی را از ما داشته باش. من دارم میروم، ولی بهزودی برمیگردم.» (صفحه ۱۳۴)
پادگان حاجعمران هدفی بود که نجفی در پرواز بعدی برونمرزی خود در روز دوشنبه ۳ آذر در قالب یکماموریت دو فروندی بمباران کرد. این پادگان محل استقرار ستاد سپاه چهارم عراق بود که نیروهای دشمن را در مرز ایران پشتیبانی میکرد. لیدر دسته پروازی این ماموریت ابراهیم قربانی و شماره دو هم عبدالحمید نجفی بود.
* فرار از چنگ میگ عراقی در بمباران پنجوین
علاوه بر انجام پروازهای رهگیری هوایی، روز جمعه ۱۴ آذر ۵۹ نجفی احضار شد و در جریان یکپرواز برونمرزی قرار گرفت. لیدر این دسته پروازی یدالله شریفیراد بود که نجفی او را خلبانی باتجربه و عاشق درگیری هوایی معرفی میکند. هدف نیز بمباران پادگان پنجوین در قالب یکماموریت چهار فروندی بود که شماره یک آن، شریفیراد و شمار دو نجفی بود. او درباره پرواز شریفیراد و تهور و شجاعت بیشاز حدش میگوید کارهای محیرالعقولی که این خلبان انجام میداد، شاید از شجاعت بیحدوحصر او ریشه میگرفتند. در بریفینگ این ماموریت، ارتفاع پرواز ۱۲ هزار پا تعیین شده بود، اما بهروایت نجفی، شریفیراد تا ارتفاع ۱۴ هزار پا بالا رفت تا خود را به رادارهای دشمن نشان دهد. او در فرازی از خاطرات خود درباره شریفیراد گفته است: «شریفیراد اشکالاتی در پرواز داشت، ولی من خیلی دوستش داشتم، چون خلبان ماهر و شجاعی بود و وظیفه محوله را بالاتر از حد انتظار انجام میداد.» (صفحه ۱۳۹)
شریفیراد اشکالاتی در پرواز داشت، ولی من خیلی دوستش داشتم، چون خلبان ماهر و شجاعی بود و وظیفه محوله را بالاتر از حد انتظار انجام میدادبا گذشت ۵ مایل از مرز عراق، نجفی متوجه گلولههای قرمز رنگی شد که از کنار هواپیمایش عبور میکردند و از پشت سر شلیک میشدند. او با تماس با شریفیراد از محل شلیک این گلولهها سوال کرد و متوجه شد یک میگ عراقی در تعقیب اوست. شریفیراد هم در تعقیب میگ دشمن است. نجفی موفق شد از چنگ این میگ عراقی بگریزد اما بهدلیل مانور شدید و گردشهای شدید در درهها و کوههای عراق، دچار درد شدید در ناحیه گردن شد و برای لحظاتی چشمانش سیاهی رفت.
با بازگشت به پایگاه، سرهنگ فرزانه بهعنوان فرمانده، شریفیراد را بهدلیل بمباران بد مواخذه کرد و گفت باید دوباره پرواز کرده و پادگان پنجوین را بمباران کنند چون پادگان مذکور در حال تقسیم نیروست. «سعیدی و بهمنی گفتند ما با شریفیراد پرواز نمیکنیم. من هم گفتم اگر شریفیراد بالای ۱۲ هزار پا برود، من هم برمیگردم. برای دومینبار در این روز ولی این دفعه دو فروندی بلند شدیم. طبق برنامه پیش رفتیم و مجدداً به پادگان پنجوین رسیدیم. البته این بار شریفیراد همه مقررات را رعایت کرد. با رسیدن به هدف عراقیها که تصور نمیکردند ما دوباره برگردیم، اصلاً آماده نبودند و ما خیلی راحت پادگان را بمباران کردیم و برگشتیم. حدود ۴۵ روز قبل، لشکر زرهی و پیاده مستقر در این پادگان به دست دو خلبان شجاع به نامهای علی اقبالی و شفیع حسینپور تارومار شده بودند و این بازمانده آن لشکر بود که بمباران آن قسمت ما شد.» (همان)
روز شنبه ۱۵ آذر بود که نجفی مطلع شد یک میگ عراقی در درههای سردشت سقوط کرده است. این میگ، همانهواپیمایی است که به تعقیب نجفی پرداخته و نتوانسته بود در مانور میان درهها به او برسد. در نتیجه با برخورد به کوه منهدم شده بود.
بامداد شنبه، نجفی و شریفیراد مامور شدند در قالب یکعملیات دو فروندی تلمبهخانه زاخو را بمباران کنند. در این ماموریت، هواپیمای نجفی از بین آتش ناشی از انفجار تاسیسات و منابع تلمبهخانه نفتی دشمن عبور کرد. اما مشکلی برای موتور و ورودی هوای آن پیش نیامد و دو فروند F۵_E شرکتکننده در ماموریت، بهسلامت به پایگاه دوم شکاری تبریز بازگشتند.
در ادامه جنگ هوایی، بهدلیل هزینه بالای پرواز هواپیماهای F۱۴ بنا شد خلبانهای این هواپیما گشت هوایی مناطق مرزی را به عهده گرفته و خلبانهای F۵ گشت هوایی اصفهان و مناطق صنعتی کشور را عهدهدار شوند. به این ترتیب نجفی و برخی دیگر از خلبانان F۵ به اصفهان مامور شدند. جمعه ۱۹ دی ۵۹ این ماموریت به پایان رسید و نجفی به پایگاه تبریز بازگشت.
اواخر سال ۵۹ که ایران در صدد بازپسگیری بلندیهای بازیدراز بود، فرماندهان بنا را بر پرواز هواپیماهای F۴ پایگاه همدان برای حمله به مواضع دشمن گذاشتند و مقرر شد F۵ های پایگاه تبریز از فانتومهای همدان حمایت کنند. بهاینترتیب ۶ فروند F۵ تککابین صبح روز ۷ فروردین ۱۳۶۰ از پایگاه تبریز راهی همدان شده و تا پایان ماموریتشان، چند پرواز دو سه فروندی رهگیری و درگیری هوایی انجام دادند که در نتیجه آنها هواپیماهای دشمن فرار کردند. ارتفاعات بازیدراز نیز با تلاش رزمندگان نیروی زمینی و هوایی آزاد شدند.
* مشارکت در عملیات حمله به H۳
نجفی همراه با دیگر خلبانان F۵ در پایگاه همدان بود که توسط سرگرد فرجالله براتپور فرمانده عملیات این پایگاه احضار شد و به او دستور داده شد برای پرواز پشتیبانی آماده باشد. عصر روز چهاردهم فروردین بود که به خلبانان F۵ اعلام شد باید صبح اول وقت فردا تعدادی F۴ را تا مرز همراهی کنند.
این F۵ ها پیش از تیکآفِ فانتومها به پرواز درآمده و در کنار مرز برای جلب توجه رادارهای زمینی عراق و هواپیماهای گشتی دشمن، مشغول گشت و حمله و گریز در خاک عراق شدند. نجفی در این پرواز، صدای محمد عتیقهچی خلبان یکی از فانتومهای شرکتکننده در عملیات را شنیده که بهعنوان هواپیمای رزرو، فانتومهای دیگر را تا مرز همراهی کرد و در رادیو از براتپور (لیدر پرواز) درخواست کرد اجازه عبور از مرز و ادامه را به او بدهد.
در ادامه ۸ فانتوم بمبافکن وارد خاک عراق شدند و F۵ ها هم به پایگاه همدان برگشتند؛ در حالیکه نمیدانستند فانتومها برای چهماموریتی وارد خاک عراق شدهاند. F۵ ها دوباره در حوالی ظهرِ روز عملیات پرواز کرده و خود را به مرز رساندند. فانتومهای بمبافکن در این لحظه در مسیر برگشت و آماده آخرین مرحله سوختگیری بر فراز دریاچه ارومیه بودند و F۵ ها در سوختگیری و سپس تا فرود کامل در همدان آنها پشتیبانی کردند. البته فانتومهای حمله به H۳ از حمایت F۱۴ ها هم برخوردار بودند.
* کمک به سروان قرهباغی و فانتوم زخمیاش
نجفی در تماس رادیویی با قرهباغی به دروغ اعلام کرد هواپیمایش موشک هوا به هوا حمل میکند و بهزودی خود را به منطقه خواهد رساند. این دروغ برای گمراهی هواپیماهای دشمن بود چون نجفی سوار بر F۵ اشکالدار بود و آریانپور خلبان F۵ دیگر هم سلاحی برای دفاع یا حمله نداشت. بههرحال دو F۵ بهسمت فانتوم زخمی قرهباغی پرواز کرده و در ارتفاع بسیار پایین او را شناسایی کردنددر ایام حضور نجفی در پایگاه همدان و زمانی که ماموریتش در این پایگاه مرز ۴۰ روز را رد کرده بود، یکی از F۵ ها دچار اشکال شد و نجفی و یکخلبان دیگر در قالب یکپرواز دو فروندی، این هواپیما را به پایگاه تبریز بردند. این پرواز در روز یکشنبه ۱۳ اردیبهشت ۶۰ انجام شد؛ یعنی همانروزی که سروان محمدرضا قرهباغی یکی از خلبانهای پایگاه همدان که مشغول گشت هوایی بود، در تله میگهای ۲۱ دشمن افتاد و اصطلاحاً ساندویچ شد. نجفی خاطره آن روز را اینگونه روایت کرده است: «در حوالی بیجار بودیم که خلبان هواپیمایی درخواست کمک میکرد و مدام میگفت هواپیمای دشمن در تعقیب من است. گفتم کجا هستی؟ گفت سروان قرهباغی هستم و در غرب بیجار پرواز میکنم.» (صفحه ۱۴۵)
نجفی در تماس رادیویی با قرهباغی به دروغ اعلام کرد هواپیمایش موشک هوا به هوا حمل میکند و بهزودی خود را به منطقه خواهد رساند. این دروغ برای گمراهی هواپیماهای دشمن بود چون نجفی سوار بر F۵ اشکالدار بود و آریانپور خلبان F۵ دیگر هم سلاحی برای دفاع یا حمله نداشت. بههرحال دو F۵ بهسمت فانتوم زخمی قرهباغی پرواز کرده و در ارتفاع بسیار پایین او را شناسایی کردند؛ در حالیکه با سرعت زیاد بهطور مرتب به چپ و راست مانور میداد و یکمیگ ۲۱ عراقی نیز در تعقیبش بود. نجفی و آریانپور برای ترساندن هواپیمای دشمن، بهسمت میگ شیرجه رفتند که هواپیمای تعقیبکننده، با دیدن آنها بهسرعت گردش کرده و بهسمت خاک عراق فرار کرد.
به این ترتیب قرهباغی موفق شد در پایگاه همدان فرود بیاید و نجفی و آریانپور نیز به پایگاه تبریز رفته و با رفع اشکال F۵ موردنظر، دوباره به همدان برگشتند.
۲۴ اردیبهشت ۶۰ نجفی از همدان به پایگاه تبریز بازگشت و سپس بهعنوان خلبان جایگزین بهمدت ۲ ماه به پایگاه دزفول مامور شد. چون تعداد زیادی از خلبانان این پایگاه به شهادت رسیده بودند. همچنین این پایگاه در خطر سقوط به دست دشمن قرار داشت. به این ترتیب روز ۲۸ اردیبهشت، نجفی در قالب یکگروه ۶ نفره به دزفول رفت. ماموریت به دزفول، در نیمه دوم تیرماه با جایگزینی خلبانان دیگر، به پایان رسید.
* بمباران موفقیتآمیز سد دوکان در سهمرحله
با بازگشت به تبریز در ۱۹ تیر ۶۰، روز بیست و سوم تیر ماموریت دو فروندی بمباران پادگان پنجوین به خلبانان سید ابوالفضل حجازی و نجفی واگذار شد. با انجام موفقیتآمیز این ماموریت، نجفی به پایگاه بازگشت و ظهر همانروز ماموریت دیگری برای بمباران سد دوکان دریافت کرد. اما با گذر از مرز و ابریبودن آسمان منطقه سد، انجام هدف ثانویه در دستور کار قرار گرفت که بمباران یکپادگان نظامی در شمال سلیمانیه بود. فردای آن روز دستور اکید از تهران رسید که سد دوکان باید بمباران شود. در نتیجه روز چهارشنبه ۲۶ تیر برای انجام ماموریت ۴ فروندی بمباران سد در نظر گرفته شد که F۵ های این ماموریت، بهدلیل سرعت زیاد و حجم پدافند نتوانستند هدف را به خوبی بمباران کنند و صبح روز جمعه ۲۸ تیر بهعنوان سومینمرحله بمباران این سد در نظر گرفته شد. این بار ماموریت با دو فروند F۵_E انجام شد که نجفی و نصرالله عرفانی در آن حضور داشتند و موفق شدند دو توربین سد را بهطور کامل منهدم کنند. ساختمان سد و دکلهای فشار قوی برق هم آسیب دیدند و در نتیجه برق شمال عراق قطع شد. پس از اجرای موفقیتآمیز این ماموریت، بهعنوان پاداش برای نجفی و عرفانی چهارماه ارشدیت در نظر گرفته شد.
دو روز پس از مرحله سوم بمباران سد بوکان، به خلبانها اعلام شد صبح فردا یعنی روز اول مرداد ۶۰ در حسینیه جماران حاضر باشند تا به دیدار امام خمینی (ره) بروند. با تجمع عده زیادی از خلبانان، مصطفی اردستانی اعتراض کرد که دیدار خلبانان پایگاه تبریز بنا بود خصوصی باشد. در نتیجه با پافشاری اردستانی، نجفی و خلبانان دیگر، این دیدار ساعتی بعد بهصورت خصوصی انجام شد. در این دیدار امام خمینی (ره) از خلبانان پرسید دکمه رهاسازی بمبهای خود را با کدام انگشت میفشارند که در پاسخ، خلبانان گفتند این کار را با انگشت شست انجام میدهند. امام خمینی (ره) نیز در پاسخ گفت: «پس ناز شستتان!» (صفحه ۱۵۲)
* جدال با مرگ در فرار از چنگ موشکهای SAM۶ و SAM۷
یکی از ماموریتهایی که عبدالحمید نجفی در آن، مرگ را به چشم دیده، ماموریت بمباران پایگاه هوایی موصل است که بعدازظهر روز جمعه ۲۳ مرداد ۶۰ در قالب یکپرواز دو فروندی همراه با محمد دانشپور انجام شد. در این ماموریت پدافند پایگاه مورد اشاره با شلیک موشک مرگبار SAM۶ به استقبال F۵ نجفی رفت که او با اعلام دانشپور از تعقیب موشک مطلع و بهقول خودش آبدهانش کاملاً خشک شد و توانایی تکلم را از دست داد. «ترس بر من غلبه کرده بود. خلبانهای آمریکایی میگفتند وقتی موشک سام ۶ روی هواپیمای شما قفل و شلیک کند هیچ راه فراری جز پریدن از هواپیما ندارید.» (صفحه ۱۵۵)
دانشپور که تجربه بیشتری از نجفی داشت، به او سفارش کرد به فرامین هواپیما دست نزند و تلاشی هم برای فرار از دست موشک نکند. در همینلحظات نجفی متوجه شد زمان رهاکردن بمبهایش فرا رسیده و هرچهار بمب هواپیمای خود را روی هدف رها کرددانشپور که تجربه بیشتری از نجفی داشت، به او سفارش کرد به فرامین هواپیما دست نزند و تلاشی هم برای فرار از دست موشک نکند. در همینلحظات نجفی متوجه شد زمان رهاکردن بمبهایش فرا رسیده و هرچهار بمب هواپیمای خود را روی هدف رها کرد. در لحظات باقیمانده تا رسیدن موشک به F۵ نجفی، دانشپور به او گفت منتظر لحظهای باشد که در آن، بهسرعت گردش کند. موشک SAM۶ مورد اشاره به حدود ۳۰ متری هواپیمای نجفی رسیده بود که دانشپور فریاد «حالا!» را در رادیو کشید. در نتیجه با عکسالعمل سریع نجفی و گردش ۴۵ درجه به پایین، موشک از کنار هواپیمایش عبور کرد. اما لحظاتی نگذشته بود که دانشپور دوباره در رادیو گفت: «سام ۷! سریع به سمت راست گردش کن.» (صفحه ۱۵۶) و نجفی متوجه شد هواپیمایش توسط موشک دیگری تعقیب میشود. با اطلاعرسانی بهموقع دانشپور، نجفی از چنگ این موشک نیز گریخت اما در نتیجه فشار عصبی، به اشتباه به سمت خاک عراق پرواز کرد که این تذکر همرزمش را در رادیوی هواپیما شنید: «سالار، شصت درجه به راست گردش کن!» (همان)
با بازگشت و فرود در پایگاه تبریز، نجفی از هواپیما پیاده شد و تمام بدن خود را خیس عرق و گوشهایش را غرق در خون دید. پرسنل فنی پایگاه دوم شکاری اعلام کردند ۱۱ جی فشار به هواپیمای نجفی وارد، و این جنگنده Over G (غیرقابل پرواز در اثر فشار جی) شده است. نجفی میگوید پس از فرود، آنقدر ترسیده بود که روز بعد به گردان پرواز نرفت و البته شرایط جسمیاش هم اجازه پرواز را نمیداد. چراکه تمام استخوانهای بدنش بهدلیل تحمل فشار شدید جاذبه پرواز درد میکرد و نیاز به استراحت داشت.
به گفته این خلبان، موشک زمین به هوای SAM۶ بهترین موشک اتحاد جماهیر شوروی برای زدن اهداف هوایی در ارتفاع متوسط بود که در اختیار عراق قرار گرفته بود و نجفی میگوید بهدعوت دانشپور ماجرای فرارش از موشک سام ۶ را در جلسه ۲۶ مرداد ۶۰ برای خلبانان توضیح داده است. در این جلسه دانشپور کتابچهای را خواند که در آن گفته شده بود در جنگ ویتنام، خلبانان آمریکایی بهمحض اطلاع از شلیک موشک سام ۶ از زمین، اجکت و هواپیمای خود را ترک میکردند.
سازمان موشکی زمینبههوای SAM۶
* انتقال به پایگاه چهارم شکاری دزفول
نجفی آخرین پرواز خود در پایگاه تبریز را روز ۱۲ شهریور ۶۰ در قالب گشت هوایی انجام داد و روز ۱۵ شهریور همراه با ۱۹ خلبان دیگر به پایگاه دزفول منتقل شد. در آن برهه ۷۵ نفر از خلبانان پایگاه دزفول به شهادت رسیده و این پایگاه ۵۰ درصد از خلبانهای خود را از دست داده بود. با وجود انتقال خلبانان به دزفول، بنا شد خانوادههای آنها در تبریز باقی بمانند. سپس خانوادههای ۵ تن از خلبانان ازجمله نجفی، اواخر شهریور به دزفول منتقل و در هتل ستاره این شهر مستقر شدند. یکهفته بعد نیز با تحویل خانه، سامان گرفتند.
نیروهای دشمن بهواسطه جاسوسان خود با حضور جت فالکون در پایگاه دزفول متوجه میشدند ماموریتی در پیش است و پدافند خود را هشیار و آمادهباش میکردند. این مشکل با بهرام هشیار معاون عملیات نیروی هوایی و مهدی دادپی جانشیناش مطرح شددر ۱۵ روز اول حضور در پایگاه دزفول، بیشتر پروازهای نجفی و همراهانش برای آشنایی با منطقه بود. او گفته یکی از معضلات این دوره، مربوط به اعلام ماموریتها از طرف تهران بود که دستورشان اغلب توسط جت فالکون به پایگاه میرسید و نیروهای دشمن بهواسطه جاسوسان خود با حضور جت فالکون در پایگاه دزفول متوجه میشدند ماموریتی در پیش است و پدافند خود را هشیار و آمادهباش میکردند. این مشکل با بهرام هشیار معاون عملیات نیروی هوایی و مهدی دادپی جانشیناش مطرح شد که در نتیجه، بنا شد تمام عملیاتها توسط معاون عملیات پایگاه دزفول طرحریزی و ابلاغ شود و در پایان روز گزارشش به ستاد تهران اعلام شود.
* زدن کارخانههای العماره و حارثیه
اول مهرماه ۱۳۶۰ بود که نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفت بخش گستردهای از تاسیسات عراق یعنی تقریباً اکثر مراکز تولید انرژی، مراکز صنعتی و پالایشگاههای عراق را بمباران کند. به این ترتیب کارخانه نورد العماره و سپس کارخانه برق حارثیه مورد حمله قرار گرفتند. زدن برق حارثیه، در روز پنجشنبه ۹ مهر ماموریتی بود که به گردان شکاری پایگاه دزفول که نجفی در آن بود، محول شد. این ماموریت در قالب یکپرواز سهفروندی انجام شد و نجفی در این آن، F۵ شماره دو بود.
خاطره نجفی از بمباران برق حارثیه، شناسایی F۵ ها توسط رادار بصره را شامل میشود که بههمیندلیل هواپیماهای آلرت پایگاه شعیبیه برای مقابله با آنها برخواسته و پس از بمباران و بازگشت ۳ فروند هواپیمای ایرانی، به تعقیب آنها پرداختند. در این ماموریت بیژن عاصم افسر نامدار رادار سالهای دفاع مقدس، بهخوبی نجفی و دو هواپیمای دیگر را در ارتفاع پایین هدایت کرد تا با وجود خطر بالقوه برخورد به کابلهای پالایشگاه آبادان، با سرعت زیاد از ارتفاع کمتر از ۳۰ پایی زمین عبور کرده و به پایگاه برگردند. هواپیماهای عراقی در این تعقیب و گریز، دو موشک هم شلیک کردند که به F۵ های ایرانی برخورد نکردند.
* پشتیبانی از شکستن حصر آبادان
زمانیکه خاطرات نجفی به مقطع شکستن حصر آبادان و عملیات مشترک ارتش و سپاه برای این ماموریت میرسد، از تاسیس دژهای مثلثی عراق با کمک ابرقدرتها در مرزهای خود با ایران صحبت شده است. نجفی اشاره جالبی دارد که در منبعی چون کتاب «ضربت متقابل» هم که کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمدرسولالله (ص) در عملیات برونمرزی رمضان را شامل میشود، اشاراتی درباره آن وجود دارد. اینکه این دژهای مثلثی به سبک اسرائیلی احداث شده بودند. بههرحال نقشآفرینی خلبانانی چون عبدالحمید نجفی در این برهه در پایگاه دزفول، از این قرار بود که از حمله سپاه از شمال و حمله ارتش از وسط، به مواضع دشمن پشتیبانی کنند. با حمایت هواپیماهای نیروی هوایی بود که لشکر ۷۷ خراسان فرصت پیدا کرد خاکریزهای خوب و مناسبی را در کنار دژهای مستحکم برای خود بنا کند.
در همینمقطع و در روز چهارشنبه ۴ آذر ۶۰ بود که نجفی متوجه شد باند پایگاه دزفول با خمپاره کوتاه برد ۶۰ میلیمتری هدف قرار میگیرد. این مساله یعنی نوع آتشبار بهکارگرفتهشده به این معنی بود که فاصله شلیککننده تا پایگاه بسیار کم است. با تحقیق و تفحصی که نجفی و دوستانش انجام دادند، متوجه شدند یکنیرو نفوذی از منافقین، قبضه خمپاره را در قسمت باربری یککامیون بنز مخفی کرده و در نزدیکی پایگاه مشغول شلیک خمپاره است. این عنصر نفوذی نیز پس از دستگیری به همکاری با یکسیگارفروش اقرار کرد که مشخص شد فرد سیگارفروش، سرگرد استخبارات عراق است.
* پشتیبانی از عملیات طریقالقدس
پس از شکست حصر آبادان، عملیات طریقالقدس برای آزادسازی شهر بستان کلید خورد که خلبانهای نیروی هوایی در آن، برای پشتیبانی هوایی، در پایگاه پنجم شکاری امیدیه، یکستاد تشکیل دادند. نجفی در خاطرات خود درباره آزادسازی بستان و هویزه، به این حقیقت تلخ اشاره کرده که در دوران اشغال بستان، نیروهای دشمن با استفاده از زنان اسیر ایرانی، این شهر را به یکمرکز بزرگ فحشا تبدیل کرده بودند.
در همیندوره مصطفی اردستانی با گرفتن درجه سرهنگ دویی، به فرماندهی پایگاه امیدیه منصوب شد؛ انتصابی که نجفی آن را به خلاف تعدادی از ارتقای درجههای دیگر، بهحق و شایسته میداند. او میگوید ارتقای ناگهانی برخی از خلبانها از درجه سروانی به سرهنگدومی و انتصابشان به فرماندهی برخی پایگاهها، کاری بود که موجب بروز برخی اختلافات اندک بین خلبانها شد. بههرحال اردستانی از انتخابهای مناسبی بود که با وجودِ داشتن درجه سرهنگ دویی، درجه خود را نصب نمیکرد و بدون درجه در پایگاه امیدیه تردد میکرد.
برای پشتیبانی از عملیات طریقالقدس، ستادی که در پایگاه امیدیه تشکیل شده بود، باید پایگاههای هوایی ناصریه را هدف قرار میداد. اقدام همزمان علیه پایگاههای هوایی کوت و شعیبیه هم به عهده پایگاههای همدان و بوشهر گذاشته شد. به این ترتیب بمباران پایگاه ناصریه در روز پنجشنبه ۱۹ آذر ۶۰ با دو فروند F۵_E از پایگاه امیدیه انجام شد. حدود سهروز بعد نیز خبر آزادسازی بستان منتشر شد و به خلبانانی که به پایگاه امیدیه رفته بودند، ابلاغ شد به پایگاه دزفول بازگردند. بهاینترتیب نجفی صبح یکشنبه ۲۲ آذر به پایگاه چهارم شکاری دزفول بازگشت.
* حمله به اسکلههای البکر و الامیه
در ابتدای جنگ، عراق با ۳۸۰ فروند هواپیما به ایران حمله کرده بود که تا این مقطع از جنگ، ۲۰۰ فروند از آنها در نبردهای هوایی یا اتفاقات دیگر از بین رفته بودند. اما ابرقدرتهای بینالمللی با تجهیز دوباره رژیم بعثی صدام باعث شدند ارتش این کشور ۶۰۰ هواپیمای شکاری در اختیار داشته باشد. با ازدیاد تعداد هواپیماها، صدام حسین تلاش کرد جنگ هوایی را به خلیج فارس بکشاند که این تصمیم باعث مقابله و هماوردی خلبانهای پایگاههای اصفهان، بوشهر و بندرعباس با نیروی هوایی عراق شد. نجفی هم مانند دیگر خلبانان، در خاطراتش از شهدایی چون عباس دوران، علیرضا یاسینی و حسین خلعتبری یاد میکند که بیش از ۱۰۰ ساعت پرواز جنگی از پایگاه بوشهر انجام دادند و نیروی دریایی عراق را در خلیج فارس فلج کردند.
پیش از آنکه پایگاه دزفول برای زدن سکوهای نفتی البکر و الامیه، استخدام شود، این سکوها بارها توسط خلبانان فانتوم پایگاه بوشهر بمباران شدند. اما برای صبح یکشنبه ۱۳ دیماه ۶۰ نیز یکماموریت دو فروندی به پایگاه دزفول ابلاغ شد تا این سکوها را بمباران کند. این عملیات توسط دو F۵_E با خلبانی عبدالحمید نجفی بهعنوان شماره یک و شهید ابراهیم بازرگان بهعنوان شماره دو انجام شد که در تاریخ ۲۲ آبان ۶۲ در درگیری هوایی با هواپیماهای دشمن به شهادت رسید.
تا پیش از شروع عملیات فتحالمبین، حمله دیگری توسط پایگاه هوایی دزفول تدارک دیده شد که در آن دو فروند F۵ به خلبانی عبدالحمید نجفی بهعنوان لیدر دسته و ابراهیم نژادی بهعنوان شماره دو، صبح شنبه ۲۶ دی ۶۰ پایگاه هوایی شعیبیه را بمباران کردند. این پایگاه در استان بصره، یکی از اصلیترین پایگاههای هوایی عراق بود که اکثر حملات به جنوب ایران از آن انجام میشد. اکثر هواپیماهای بمبافکن ایرانی را هم هواپیماهای رهگیر این پایگاه تهدید میکردند. در عملیات دو فروندی مورد اشاره، تاسیسات و باند این پایگاه مورد هدف قرار گرفت.
اسکله نفتی دشمن در آتش میسوزد
* آغاز بمبارانهای ارتفاع بالا و ورود میراژهای دشمن به میدان
نجفی بهمنماه سال ۶۰ برای معلمخلبانی F۵ برگزیده شد و ۲۲ بهمن به درجه سروانی رسید. اسفندماه همانسال نیز خلبان FCF شد. او در روزهای پایانی اسفند بهعنوان مسئول ستاد تخلیه مجروحان پایگاه دزفول هم فعالیت میکرد. در آن روزها و در آستانه انجام عملیات فتحالمبین، نیروی هوایی آماده انجام عملیات بود. اما بهدلیل تغییر لحظهای جبهه، خلبانهای شکاری نمیتوانستند در ارتفاع پایین بمباران کنند. با این حال با تثبیت خط دشمن، پایگاههای سوم شکاری همدان و ششم شکاری بوشهر عملیات ویژه بمباران از ارتفاع ۴۵ هزارپایی را آغاز کردند.
این بمبارانهای ارتفاع بالا که برای اولینبار در نیروی هوایی انجام میشدند، بهشدت در کاهش روحیه نیروهای دشمن موثر بود. عراق نیز برای مقابله با این حملات، هواپیماهای میراژِ تازهبهخدمتگرفته خود را به میدان نبرد هوایی آورد.
* ضربات سنگین هوایی به دشمن و پیروزی در فتحالمبین
در روز سوم فرودین ۶۰ که عملیات فتحالمبین در جریان و نجفی مسئول ستاد تخلیه مجروحان بود، حدود ۱۱ هواپیمای ۷۴۷ و دو هواپیمای C۱۳۰ مجروحان را از پایگاه دزفول به دیگر نقاط کشور بردند که این حجم از جابهجایی در آن زمان بیسابقه بود.
با پیروزی فتحالمبین، ایران از لاک دفاع بیرون آمد، پایگاه دزفول از برد توپخانه دشمن خارج و هماهنگی نیروهای سپاه و ارتش بیش از بیش شدشامگاه چهارم فروردین ۶۰ دستور حمله هوایی به سلسلهکوههای حمرین که در اشغال عراق بود، صادر شد. این حملات هوایی، ضربه سنگینی به دشمن وارد کردند که در پی آنها، کوه و ارتفاعات استراتژیک حمرین آزاد شد و لشکر خرمآباد از محاصره بیرون آمد و نیروهایش نجات پیدا کردند. با حملات گسترده نیروهای زمینی و هوایی ایران، عملیات فتحالمبین طی ۷ روز به نتیجه رسید و ایران در تمام جبهههای مورد نظر این عملیات پیروز شد. تا پیش از این پیروزی، پایگاه هوایی دزفول در برد توپخانه عراق بود. ایران نیز به اصطلاح در لاک دفاعی قرار داشت اما با پیروزی فتحالمبین، ایران از لاک دفاع بیرون آمد، پایگاه دزفول از برد توپخانه دشمن خارج و هماهنگی نیروهای سپاه و ارتش بیش از بیش شد.
* بمبارانهای عملیات بیتالمقدس و آزادی خرمشهر
در جریان عملیات بیتالمقدس که صبح روز دهم اردیبهشت ۶۱ آغاز شد، بهدلیل فشردگی نیروهای خودی و دشمن، دستور رسید نیروی هوایی از بمباران خطوط مقدم درگیری خودداری کند. در روز چهاردهم یا پانزدهم اردیبهشت دستور بمباران دشمن در جاده شلمچه - خرمشهر ابلاغ شد و صبح روز جمعه ۱۷ اردیبهشت بود که نجفی و خلبانی دیگر در قالب یکپرواز دو فروندی از پایگاه چهارم شکاری دزفول پرواز کرده و دشمن را بمباران کردند. نجفی در این پرواز شماره دو بود.
خاطره جالبی که نجفی از این عملیات دارد، این است که حین پرواز متوجه پل بزرگی روی اروندرود شده است. او میگوید علاوه بر او، اکثر خلبانها هم متوجه این پل شدند. او پس از بمباران با هر زحمتی که بود، خود را به پایگاه دزفول رساند و اطلاعات پرواز و وجود پل مورد اشاره را در اختیار نیروهای عملیات پایگاه قرار داد. پل مورد اشاره، پل شناوری است که توسط نیروهای دشمن روی اروندرود قرار گرفته بود و در نهایت توسط فانتومی که محمود اسکندری و اکبر زمانی خلبانانش بودند، منهدم شد. نجفی روایت کرده «همانروز (۱۷ اردیبهشت) متوجه شدیم این پل توسط یک فروند اف ۴ به خلبانی اسکندری منهدم شده است و به این ترتیب راه ارتباطی نیروهای دشمن با عقبهاش قطع شد.» (صفحه ۱۸۴)
* شکار MIG۲۳ در خاک دشمن
چهارشنبه ۱۲ آبان ۶۱ نجفی در یکماموریت کپ دوفروندی شرکت کرد. او لیدر این پرواز و شماره دو نیز پرویز رضایی بود. با ورود به باند پرواز، متصدی رادار با اضطراب بالا از دو F۵ روی باند خواست هرچهسریعتر بهعنوان پرواز اسکرامبل به پرواز درآیند و جلوی دو فروند میگ ۲۳ دشمن را که بهسمت پایگاه دزفول میآمدند، بگیرند.
رهگیری و تعقیب و گریز در آسمان موجب شد میگهای عراقی بهسمت خاک خود فرار کنند. «خلبان عراقی چون قصد فرود در پایگاه کوت را داشت با عبور از مرز با خیالی آسوده سرعتش را کم کرد. ولی من همچنان با حداکثر سرعت ادامه دادم و از مرز هم رد شدم.» (صفحه ۱۸۸) سرعت زیاد نجفی باعث شد، بیش از حد به هواپیمای دشمن نزدیک شود. بههمیندلیل دیگر امکان استفاده از موشک حرارتی را نداشت. این خلبان با انجام مانورهای یویو، هواپیمایش را برگرداند و با فاصله طولی بسیار کم در بالای سر MIG۲۳ قرار گرفت. او این ترفند را از معلم پروازش ایرج امامی در آموزش پرواز با F۵ آموخته بود و با قرار گرفتن در این موقعیت، از نوک تا دم هواپیمای دشمن را با مسلسل به رگبار طولی بست.
سرعت زیاد نجفی باعث شد، بیش از حد به هواپیمای دشمن نزدیک شود. بههمیندلیل دیگر امکان استفاده از موشک حرارتی را نداشت. این خلبان با انجام مانورهای یویو، هواپیمایش را برگرداند و با فاصله طولی بسیار کم در بالای سر MIG۲۳ قرار گرفتخلبان MIG۲۳ عراقی که شعلهور شده بود، اقدام به اجکت کرد و هواپیما با چرخش حول محور طولی خود به زمین خورد و منهدم شد. یکروز بعد نجفی باخبر شد یکخلبان MIG۲۳ از گردان پایگاه کوت اسیر شده و در اعترافات خود گفته هواپیمایش توسط یک F۵ ایرانی مورد هدف قرار گرفته است. در نتیجه او اقدام به اجکت کرده است. اما این خبر باعث خوشحالی نجفی نشد. چون او در روز پرواز این خبر را به مسئولان پایگاه دزفول اعلام کرد. اما در صدق گفتارش تشکیک کردند تا خبر سخنان خلبان اسیرشده عراقی به آنها رسید.
نجفی از اینکه حرفش را قبول نکردهاند اما سخن خلبان دشمن را تائید ماجرا دانستهاند، ناراحت شد و گلایههای خود را هم مطرح کرد. او میگوید دانشپور که استادش بوده، بعدها علت چنینرفتارهایی را با او اینگونه بیان کرده است: «حمید تو آدمی هستی که کمکاری بعضیها را ظاهر میکنی و این است که با تو این رفتار را میکنند. ولی سود کار تو برای نیروی هوایی این است که تفاوتها مشخص میشود.» (صفحه ۱۹۱)
در ادامه همینماجرا وقتی نجفی به پایگاه امیدیه مامور شد، هنوز ناراحتی و دلچرکینی این ماموریت را با خود داشت که دوباره مصطفی اردستانی به او کمک کرد. نجفی میگوید در باب سخنانی که اردستانی به او گفته، تامل و تفکر زیادی کرده و در نهایت آرام گرفته است. اردستانی به نجفی گفته بود بهجای تلاش برای داوطلبی در هر ماموریت و تبدیلشدن به قهرمان جنگ، تلاش کند پروازها را برای خدا انجام دهد. «حرفهای او خیلی تکانم داد. تقریباً در اکثر پروازها هواپیمایم اشکالهای عادی میآورد، اما از آن روز که فقط به خاطر خدا پرواز کردم دیگر هیچ اشکالی برای هواپیمایم پیش نیامد.» (همان)
MIG۲۳ عراقی منهدمشده
نجفی چندبار در خاطراتش به این مساله اشاره کرده که اردستانی با وجودی که فرمانده پایگاه امیدیه بود، خود پرواز کرده و به ماموریتهای برونمرزی و گشت هوایی میرفت. یکی از این فرازها مربوط به مرداد ۶۲ و زمانی است که عملیات والفجر ۳ در جریان بود. اردستانی در آن برهه، درجه سرهنگدومی خود را کَند و بهجایش درجه سروانی زد. سپس به گردان ۴۱ پایگاه دزفول رفت و درخواست کرد در فهرست پرواز قرار بگیرد.
در روزهایی که از پی آمدند، میراژهای عراقی با ارتفاع کم بهسمت مرز ایران حرکت میکردند و خود را به ماهشهر میرساندند. به این ترتیب پشت سر هواپیمای گشتی F۱۴ قرار میگرفتند و آنها را مورد تهدید قرار میدادند. بهدلیل این تاکتیک دشمن، دستور رسید هواپیمای F۵، منطقه بین امیدیه و ماهشهر را پوشش هوایی دهند. این ماموریت به عهده خلبانهایی گذاشته شد که در پایگاه امیدیه بودند.
در پاپ آپ وقتی بالاتر میروی هدف را خوب میبینی و بمب را از ارتفاع بالاتر و سرعت بیشتر پرتاب میکنی، ولی خودت هدف خوبی برای سایتهای موشکی و پدافند دشمن میشوی به همینعلت پاپ کردن در غرب کشور و خوزستان ممنوع شدنجفی در ۱۹ آذر ۶۱ به پایگاه دزفول بازگشت و تا دیماه آن سال، بیشتر پروازهایش، گشت هوایی بودند. اواخر این سال بود که بمباران بهصورت پاپ آپ (اوجگرفتن از ارتفاع پایین به بالا) ممنوع اعلام شد. «در پاپ آپ وقتی بالاتر میروی هدف را خوب میبینی و بمب را از ارتفاع بالاتر و سرعت بیشتر پرتاب میکنی، ولی خودت هدف خوبی برای سایتهای موشکی و پدافند دشمن میشوی به همینعلت پاپ کردن در غرب کشور و خوزستان ممنوع شد. ولی در شمال غرب و پروازهایی که از تبریز انجام میشد، بهدلیل کوهستانی بودن منطقه، باید پاپ میکردیم تا راحت بتوانیم هدف را بمباران کنیم، چون کوهها خود یک تهدید بود. ولی در خوزستان زمین صاف بود.» (صفحه ۲۰۰)
کلاس معلمخلبانی نجفی در ابتدای سال ۶۲ آغاز شد. در همانروزها بهدلیل بارداری همسر نجفی، پزشک به او استراحت مطلق داد. چون تا پیش از آن، بهدلیل شرایط انقلاب و جنگ دوبار سقط جنین کرده و باید تحت مراقبت ویژه قرار میگرفت. در این مقطع او بهمدت دو ماه بهعنوان افسر رابط زمینی به کرمانشاه اعزام شد و نیمه خرداد دوباره به دزفول بازگشت. از ۱۶ خرداد دوباره در کلاسهای معلمخلبانی حضور پیدا کرد و همزمان به ماموریت پروازهای کپ نیز میرفت. او در شهریور آن سال کلاسهای نظری معلمخلبانی را به پایان رساند و شرکت در کلاسهای هوایی این دوره آموزشی را آغاز کرد. نجفی در نهایت ۱۱ آذرماه سال ۶۲ معلمخلبان شد. اواخر آذرماه بود که تعدادی خلبان جدید وارد گردان پایگاه دزفول شدند و نجفی اکثر آنها را به پرواز آموزشی برد.
تیرماه سال ۶۲ که همزمان با ماه مبارک رمضان بود، خانه پدری نجفی در بمباران کرمانشاه توسط هواپیمای دشمن، ویران شد که البته در سال ۶۵ دوباره بازسازی شد.
* آزمایش بمب ساختهشده توسط جهاد خودکفایی
در دوران جنگ، کشورهای خارجی بمب، موشک و سلاحهای هواپیماهای شکاری را به ایران نمیفروختند. اما چندماه پیش از تیر ۶۲، ایران تعدادی بمب از یکی از کشورهای آمریکای لاتین خرید. هوشنگ صدیق فرمانده وقت نیروی هوایی دستور داد تا زمانیکه بمبها در ایران تست نشوند، جنگندههای نیروی هوایی اجازه حملشان را ندارند. بههمیندلیل یکفروند فانتوم F۴ با خلبانی کیان ساجدی و عباس عابدین برای آزمایش این بمبها، به پرواز درآمد و آنها را در میدان تیر کوشک نصرت تست کردند که بهدلیل استاندارد نبودن بمبها، هواپیمای آزمایشکننده نیز از دست رفت. دو خلبان نیز اقدام به اجکت بهموقع کرده و به این ترتیب زنده ماندند. با این حادثه خرید این بمب لغو شد و نیروهای جهاد خودکفایی سپاه دستبهکار ساخت بمب بومی شدند.
«شدت انفجار به حدی بود که دیدهبان از پشت بیسیم فریاد کشید.» با این آزمایش موفقیتآمیز و تائید عملکرد بمب، خط تولید آن در داخل کشور راهاندازی شد؛ بمبی با وزن ۱۸۰۰ تا ۳۲۰۰ پوند که تا پایان جنگ وارد پایگاه امیدیه میشدندعبدالحمید نجفی روز ۲۸ تیر ۶۲ برای ماموریت آزمایش بمبهای جهاد خودکفایی سپاه به پایگاه امیدیه فراخوانده شد. این آزمایش در روز سهشنبه ۲۹ تیر در قالب یکپرواز دو فروندی با دو F۵_E انجام شد که هرکدام از این هواپیما یکتیر بمب حمل میکردند و بنا بود یکبمب بهحالت شیرجه و بمب دیگر با حالت عادی روی هدف رها شود. در این آزمایش موفقیتآمیز، مشخص شد قدرت تخریب بمب در صورت شیرجه، بیشتر میشود.
دیماه ۶۲ نجفی دوباره به پایگاه امیدیه مامور شد و صبح ۱۷ دی، یکبمب ۲۰۰۰ پوندی ساخت داخل را در شمال شلمچه بالاتر از جزیره امالرصاص روی نیروهای دشمن رها کرد. «شدت انفجار به حدی بود که دیدهبان از پشت بیسیم فریاد کشید.» (صفحه ۲۰۵) با این آزمایش موفقیتآمیز و تائید عملکرد بمب، خط تولید آن در داخل کشور راهاندازی شد؛ بمبی با وزن ۱۸۰۰ تا ۳۲۰۰ پوند که تا پایان جنگ وارد پایگاه امیدیه میشدند.
نجفی میگوید در سالهای بعد که قرارگاه رعد در پایگاه امیدیه شکل گرفت، بمبهای ساخت داخل بسیار کارساز بوده و قدرت تخریبشان هم بیشتر از بمبهای غربی اعلام شد.
* فرار از مرگ در ماموریت بمباران پایگاه کوت
نیمهبهمن، نجفی دوباره به پایگاه دزفول بازگشت و در جریان دستوری قرار گرفت که بهتلافی بمبارانهای شهرها و مردم بیگناه ایران توسط نیروی هوایی عراق انجام میشد. طبق این دستور، پایگاه دزفول مامور شد پایگاه هوایی کوت را بمباران کند. در حمله اول، دسته دو فروندی شیرافکن همتی و علیرضا آیینی این پایگاه را بمباران کردند و با فاصله ده روز، ماموریت بعدی انجام شد که در آن، نجفی لیدر دسته پروازی بود. خلبان F۵ دوم هم مهدی ایرانمنش بود. طبق طرح عملیات، بنا شد دو فروند F۱۴ گشتی هم عملیات را در کنار مرز پشتیبانی کنند.
انجام ماموریت مورد اشاره، مربوط به روز چهارشنبه ۲۶ بهمن سال ۶۲ است که با رسیدن به آسمان پایگاه کوت، نجفی متوجه دکلهای برق دور پایگاه شد و بهگفته نجفی صددرصد طی ۱۰ روز گذشته کشیده شده بودند. این کابلها بهصورت ابرویی در ارتفاع بسیار پایین کشیده شده بودند تا هواپیماهای ایرانی حین پرواز به آنها برخورد کنند. نجفی میگوید چون موقعیتی برای خطر و ریسککردن نبوده، به شماره دوی پرواز گفته بهسمت هدف دوم و جایگزین عملیات بروند. به این ترتیب نجفی و ایرانمنش بهسمت پل استراتژیک مرکز شهر کوت که روی رودخانه دجله قرار داشت، پرواز کردند.
نجفی در ارتفاع سیپایی زمین پرواز و بهشدت به چپ و راست مانور میکرد تا از دست هواپیمای دشمن فرار کند. در همینحین او متوجه صدای برخورد گلولههای رگبار هواپیمای تعقیبکننده شد که از پشت به هواپیمایش برخورد میکردند. با سوزشی که نجفی پشت گردن خود حس کرد، دست خود را به پشت گردن برد و با خونیشدن دستکشش متوجه شد گلولههای رگبار هواپیمای عراقی به صندلی و کاناپیاش برخورد کرده و تکههای شکستهشده کاناپی گردنش را زخمی کردهاندبا بمباران موفق پل، نجفی متوجه دو فروند میگ دشمن شد که برای رهگیری به او و F۵ دیگر نزدیک میشدند. نجفی میگوید در آن لحظات، حداقل ۱۰ دقیقه تا مرز و رسیدن به چتر حمایتی F۱۴ ها نیاز بود و او مطمئن بوده حتماً مورد هدف قرار میگیرد. با شلیک اولینموشک، نجفی بهسرعت و با شیب زیاد بهسمت زمین شیرجه زد و موفق شد بهسختی موشک هواپیمای دشمن را رد کند.
در این لحظات، نجفی در ارتفاع سیپایی زمین پرواز و بهشدت به چپ و راست مانور میکرد تا از دست هواپیمای دشمن فرار کند. در همینحین او متوجه صدای برخورد گلولههای رگبار هواپیمای تعقیبکننده شد که از پشت به هواپیمایش برخورد میکردند. با سوزشی که نجفی پشت گردن خود حس کرد، دست خود را به پشت گردن برد و با خونیشدن دستکشش متوجه شد گلولههای رگبار هواپیمای عراقی به صندلی و کاناپیاش برخورد کرده و تکههای شکستهشده کاناپی گردنش را زخمی کردهاند. پس از بررسی مشخص شد اگر گلوله دو سانتیمتر جلوتر بود، حتماً به سر نجفی برخورد میکرد و اگر پنجسانتیمتر پایینتر خورده بود، باعث انفجار هواپیما میشد. نجفی میگوید با فاصله کمی که هواپیمای دشمن داشت و بهجای موشک حرارتی از رگبار مسلسل استفاده میکرد، یقین داشت در این پرواز شکار خواهد شد.
بهدلیل امتداد شلیکهای مسلسل، نجفی ناگهان بهسرعت ارتفاع گرفت و خود را از ۳۰ پایی به ارتفاع ۲۶ هزارپایی رسانَد. اینارتفاعگیری سریع باعث تحمیل فشار شدیدی به بدن او شد اما هواپیماهای دشمن، او را که با سرعت ۵۵۰ نات پرواز میکرد گم کرده و همچنان در ارتفاع پایین پرواز میکردند. او بهسرعت روی رادیو خلبانهای F۱۴ را به یاری طلبید و متوجه شد باک بنزیناش هم مورد هدف قرار گرفته و سوراخ شده است.
در نزدیکیهای مرز ایران، نجفی در تماس با پایگاه دزفول، با این پیشنهاد روبرو شد که از هواپیمای زخمیاش خارج شده و اجکت کند. اما مسیر خود را داده داد و وارد خاک ایران شد. در همینحین بهدلیل خروج بنزین، سوخت موتور چپش تمام و این موتور خاموش شد. کمی بعد موتور سمت راست هواپیما هم خاموش شد.
F۵ آسیبدیده حدود ۵ و نیممایل مانده به باند فرود پایگاه دزفول موتور دوم خود را از دست داد. نجفی میگوید در آن لحظات، یاد کتاب راهنمای هواپیمای F۵ افتاد که در آن نوشته شده بود اگر موتور حداقل قدرت را داشته باشد، هواپیما به ازای هر هزارپا ارتفاعی که کم میکند، یک
منبع خبر: خبر آنلاین
اخبار مرتبط: خاطرات خلبان ایرانی جنگنده F5 از جزئیات نبردها با عراقی ها / جدال با مرگ در فرار از چنگ موشکهای SAM6 و SAM7
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران