از انداختن تقصیر‌ها به گردن دولت قبل و نقد همه امور پروژه تا ناتوانی سازمان در رساندن به موقع شیر به توله یوزها و قصور دامپزشکان و کارشناس تغذیه!

چرا رویداد مسرت بخش ولادت سه یوز ایرانی به فاجعه‌ای منجر شد که دو توله یوز مردند و سومی هم تا آستانه مرگ پیش رفت؟ هر پاسخ احتمالی را کنار گذاشته و روایتی را از زبان معاون سازمان حفاظت محیط زیست کشورمان بخوانید که احتمالا حالتان با ناخوش خواهد کرد!
به گزارش «تابناک»، ساعاتی پس از آنکه خبر رسید دومین فرزند «ایران»، ماده یوز ایرانی‌ای که در شرایط اسارت بارور شده و سه قلو زاییده، در مسیر انتقال به تهران از دست رفت و مرد، یکی از مقامات سازمان حفاظت محیط زیست کشورمان روی خط تماس تلفنی با رسانه ملی، تاکید کرد که «ما یک بخشی از خطا را می‌پذیریم؛ ما تجربه این کار را نداشتیم و حتما دامپزشکان خطا‌هایی را در کارشان داشته‌اند.»
اظهاراتی که برخی آن را عذرخواهی رسمی این سازمان انگاشته و حتی آن را مورد تحسین قرار دادند، شاید به این امید که مقدمه اصلاح امور در این سازمان باشد، هرچند دقت در سخنان آن شب حسن اکبری، معاون محیط‌زیست طبیعی سازمان حفاظت محیط‌زیست کشورمان، نشان می‌داد که نه عذرخواهی صورت پذیرفته و نه فاجعه رقم خورده در نتیجه آن خطا‌های مورد پذیرش عنوان شده است!  
این را می‌شود از اظهارات اخیر این مقام عالی رتبه سازمان در گفتگو با خبرگزاری دولت، ایرنا دریافت که حاوی نکات تامل برانگیز و حتی دردآوری است؛ گفت و گویی تفصیلی که به مانند مصاحبه تلویزیونی وی، هم پذیرش برخی خطا‌ها را شامل می‌شود و هم بعضی انتقاد‌ها به دولت قبل در خصوص پروژه زادآوری یوز ایرانی در سایت تکثیر یوز در توران و کمبود‌ها و مشکلاتی که با آن مواجه بوده و هست.
معاون سازمان در این گفتگو (متن کامل آن را در فرمت پی‌دی‌اف، اینجا ببینید و بخوانید) با تاکید بر وضعیت بهتر تنها توله یوز باقیمانده و انتقال آن به پارک پردیسان پس از درمان توسط چندین متخصص داخلی و رادیولوژیست با مشورت متخصصین خارجی، بی آنکه اشاره کند این توله یوز مورد چه درمانی قرار گرفته، اظهاراتش درباره این فاجعه را با نقد محل پروژه آغاز کرده است.
«سایت تکثیر یوزپلنگ آسیایی در دولت قبل کلید خورد؛ ابتدا در پردیسان تهران تلاش‌هایی انجام شد که به دلیل ناباروری دلبر، یوز ماده، این کار موفقیت آمیز نبود، اما تقریباً در انتهای دولت قبل که یوز جدیدی با نام ایران تقریباً بالغ شده بود به سایت توران در استان سمنان منتقل شد. شاید انتقال یوز‌ها از تهران کار درستی بود، اما انتقال آن‌ها به توران که مهمترین زیستگاه بازمانده یوزپلنگ آسیایی است، کاملاً اشتباه بود.»
وی در تشریح دلایل اشتباه بودن انتخاب این محل گفته: «فاصله توران تا مرکز کشور بیش از ۶ ساعت و تا شهر سمنان که امکانات تخصصی دامپزشکی را تا حدودی دارد بیش از سه ساعت است؛ در محل سایت آنتن موبایل وجود ندارد و امکان ارتباط لحظه‌ای میسر نیست، امکانات بسیار ضعیف بوده و برق سراسری هم ندارد... تمام اعتباری که برای این سایت قبلا پیش بینی شده بود و در سال ۱۴۰۰ در اختیار سازمان قرار گرفت ۶۰۰ میلیون تومان بود که بخشی از آن حقوق دو نگهبان سایت بود و مابقی حتی هزینه دوربین‌های مورد نیاز سایت، تغذیه یوز و بدهکاری‌های قبلی را هم تامین نمی‌کرد.»
اکبری در ادامه تاکید کرد که طرحی با عنوان «برنامه اقدام عاجل نجات یوز» تهیه و به سازمان ارسال شد که تامین اعتبار نشد و در نتیجه، امکان مالی برای اعزام کارشناسان به خارج از کشور برای آموزش به وجود نیامد و افزود: «همواره معتقد بودم عمده انرژی و اعتبارات سازمان می‌بایست برای حفاظت از زیستگاه‌های طبیعی یوز صرف شود و تکثیر در اسارت به دلیل اینکه یوز‌ها قابل برگشت به طبیعت نیستند فقط به عنوان گزینه‌ای برای حفظ ژنوم گونه می‌بایست ادامه پیدا کند و البته مهم هم بود.»
بدین ترتیب، این مقام عالی رتبه سازمان مدعی شده که تقریبا همه اقدامات دولت قبل در این پروژه اشتباه بوده، صرف شدن اعتبارات سازمان در این مسیر هم اشتباه بوده، فرصت و امکان مالی برای اعزام کارشناسان به خارج و دریافت آموزش هم وجود نداشته و به رغم همه این فقدان‌ها و اشتباهات، تلاش شده تا یوز‌های نر و ماده جفت گیری کنند و در بهمن ماه این اتفاق رقم خورده و موفقیت حاصل آمده است! با این یادآوری که اکبری تاکید دارد زنده گیری یوز نر، «فیروز» هم اشتباهی بوده که در دولت قبل رقم خورده است!  
اما چرا به رغم همه این اشتباهات، به جفت گیری یوز‌ها اصرار شد و تلاش کردند تا این اتفاق رقم بخورد؟ این سوالی است که معاون سازمان پاسخی برایش ارائه نکرده، اما در این گفتگو به نوعی به آن پاسخ داده است؛ «حدود سه هفته قبل از زایمان جلسات مکرری در اداره کل حفاظت محیط زیست استان سمنان برگزار شد و کمیته فنی متشکل از کارشناسان استان، دفتر حیات وحش و دامپزشک معتمد برای فراهم کردن پیش‌نیاز‌های زایمان توله‌ها تشکیل شد. تصور ما بر این بود که طی این چند جلسه کارشناسی، تمام پیش نیاز‌ها و ضرورت‌هایی که برای یک زایمان موفق نیاز است فراهم شده است.»
ناگفته پیداست که با «تصور» نمی‌شود چنین پروژه‌ای را به موفقیت رهنمون ساخت و اکبری هم به این مهم اذعان دارد، به گونه‌ای که درباره چرایی نپذیرفتن توله‌ها توسط یوز مادر می‌گوید: «واقعیت اینکه تصور نمی‌کردیم مادر اصل توله‌ها را نپذیرد و عمده فکر ما بر روی این موضوع متمرکز بود که بعد از زایمان به تدریج فضای نگهداری یوزپلنگ و توله هایش را بزرگ تر، طعمه‌های کافی را فراهم و مقدمات بزرگ شدن توله‌ها در شرایط نیمه طبیعی به گونه‌ای که برخورد کمتری با انسان داشته باشند را فراهم کنیم.»
رویایی دور دست که با واقعیت زاویه بزرگی داشت و در نتیجه وقتی عصر دهم اردیبهشت خبر رسید که دامپزشک مستقر در سایت نگران حال یوز باردار شده و سزارین تجویز کرده، ماجرا به وادی دیگری سوق یافت و جدی‌ترین سوال بعد از تولد سه قلوها، این بود که آیا توله‌ها را به مادر بدهند یا خیر؟ ماجرایی که اکبری این گونه شرحش می‌دهد: «اولین سوالی که مدیر کل استان از بنده کرد این بود که آیا توله‌ها را پس از به هوش آمدن مادر به او برگردانیم یا خیر. اگرچه ابتدا مشکوک شدم به دلیل اینکه ترس از حمله مادر به توله‌های ضعیف را داشتم، اما پس از هماهنگی با کارشناس حیات وحش در خارج از کشور که با مراکز تکثیر یوز در آفریقا ارتباط داشت پیغامی برای او فرستادم و قرار شد حتماً توله‌ها را به مادر برگردانند.»
بله! برای آنکه ببینند توله‌ها را به مادر بدهند یا نه، از توران به معاون سازمان زنگ زده اند، او هم به فردی در خارج از کشور پیام داده و نظرش را خواسته، بعد پیام دریافتی را احتمالا تلفنی به توران منعکس کرده تا به آن عمل شود، هرچند در نهایت همه این پروسه به نتیجه خاصی منجر نشده چراکه «اگر چه توله‌ها ساعاتی در کنار مادر بودند، اما متاسفانه به دلیل سردی هوا در آشیانه‌ها امکان بازگرداندن توله‌ها به مادر به مدت زمان کافی فراهم نشد، زیرا مادر عکس العمل قابل قبولی نداشته و حاضر به گرم نگه داشتن توله‌ها نبود.»
از اینجا به بعد چه شد؟ «به ناچار با شرایط جدیدی روبرو شدیم که هیچ تجربه‌ای در مورد آن در کشور وجود نداشت. با نظر مدیر کل استان یک نفر کارشناس که دکترای حیات وحش داشت برای شیر دادن به توله‌ها انتخاب شد و به رغم توانایی علمی که این کارشناس داشت، اما تجربه شیر دادن به توله‌های کوچک را نداشت و در این زمینه خطا کرد.» این را معاون سازمان گفته تا مهر تایید بزند بر شایعه‌ای که تاکید داشت علت مرگ اولین توله یوز، شیوه نادرست شیردادن به بچه یوز‌ها بوده که جان توله ضعیف‌تر را ربوده است!
اما چه شد که ابتدا خبر رسید توله‌ها همه ماده هستند و بعد مشخص شد که همه نر هستند؟ اکبری در این باره گفته: «پس از جراحی [سزارین] از مدیرکل محیط زیست استان جنسیت توله‌ها را سوال کردم و گفت هنوز مشخص نشده است. ابتدای روز یازدهم همکاران از ماده بودن دو توله صحبت کردند. با مدیرکل استان تماس گرفتم و تایید کرد که دو توله ماده و یکی از آن‌ها هنوز نامعلوم، اما احتمالا ماده است. البته تشخیص جنسیت در توله‌های گربه سانان مخصوصاً یوزپلنگ که بسیار کوچک هستند کار دشواری است و تعجیل آن‌ها موجب بروز این خطا شد.»  
واقعیت، اما بعد از مرگ توله یوز و کالبدگشایی اش مشخص شد. چهارمین روز از وضع حمل ایران و زمانی که اکبری به همراه یک دامپزشک به سایت تکثیر سر زد و به گفته خودش، «آن روز فرضیه‌هایی توسط اینجانب در زمینه انتقال توله‌ها به پاسگاه دلبر و حتی به سمنان، تهران و همچنین زمان جفتگیری مجدد مادر مطرح شد. اما نه تنها هیچ درخواست مشخصی برای انتقال توله‌ها به تهران مطرح نشد بلکه برخی دامپزشکان از جمله دامپزشکان دفتر حیات وحش با هرگونه انتقال یوز‌ها به تهران به دلیل آلودگی مخالف بودند. پس از بازگشت به تهران بنا به مشورت کارشناسان خارجی طی تماسی با استان بر استمرار معرفی توله‌ها به مادر تاکید کردم، اما به طور جدی اجرا نشد.»
بدین ترتیب مشخص می‌شود که از دید معاون سازمان حفاظت محیط زیست، حتی دامپزشکان دفتر حیات وحش هم در منتقل نشدن یوز‌ها به تهران مقصر هستند و افزون بر آنها، اداره مجیط زیست استان سمنان هم در معرفی توله‌ها به مادر قصور کرده است! قصوری که احتمالا زمینه ساز مرگ یکی دیگر از توله‌ها و نزدیک شدن سومین و آخرین توله به مرگ به بوده است، چراکه اگر یوز مادر توله هایش را می‌پذیرفت، تغذیه آن‌ها را عهده دار می‌شد و فجایع ادامه نمی‌یافت. کدام فجایع؟ بخوانید تا بهتر متوجه وخامت ماجرا شوید!
اکبری می‌گوید: «با تعویض شیر و همینطور تیمارگر یوز شرایط بهتر شد و دو توله یوز رشد نسبتا مناسبی داشتند، تا اینکه روز سه شنبه گذشته، تغییر در عادت دفع یکی از توله‌ها موجب نگرانی دامپزشک تیمار گر سایت شده بود پس از هماهنگی با مدیر کل استان و با توصیه دامپزشک معتمد یک نفر متخصص داخلی دام سبک از دانشکده دامپزشکی سمنان به محل اعزام و طی تماس تلفنی دامپزشک معتمد، مقرر شد توله یوز‌ها برای درمان به تهران منتقل شوند و متاسفانه در همان ابتدای مسیر یکی از توله‌ها تلف شد.»
اما ماجرای تعویض شیر چیست؟ معاون سازمان در این باره می‌گوید: «ناگفته نماند روز شنبه شیر تهیه شده با مارکی متفاوت که مورد توصیه دامپزشک معتمد بود تحویل مدیرکل استان شده، اما شیر تحویل شده در اولین فرصت به محل سایت منتقل نشد. عده‌ای علت مرگ توله دوم را استمرار استفاده از شیر رویال کنین عنوان می‌کنند و برخی این ادعا را قبول نداشته و به نحوه شیردهی، تشخیص دیر هنگام یبوست و گرفتگی دستگاه گوارش و ... نسبت می‌دهند.»
داستانی که البته در جریان است و ادامه دارد و از این رو بعید نیست که فجایع ثبت شده در آن پایان یافته باشد یا کامل روایت شده باشد، به ویژه وقتی می‌دانیم که شنیده‌ها از عفونت ایران، یوز مادر بعد از سزارین حکایت دارد، به تاکید برخی احتمال مرگ این یوز بر اثر عفونت وجود دارد، گفته می‌شود که حتی در صورت رهایی این یوز از عفونت و مرگ، بعید نیست که توان زادآوری را از دست بدهد، گزارش‌های تایید نشده بر وخامت حال تنها توله یوز باقیمانده تاکید دارد و سرنوشت احتمالی آن را مرگ زودرس اعلام می‌کندو... اتفاق‌های شومی که امیدواریم رقم نخورند، اما وقتی می‌دانیم که سازمان محیط زیست در رساندن شیر خریداری شده به توله یوز‌ها هم ناتوان است، امیدواری مان رنگ می‌بازد!    

منبع خبر: تابناک

اخبار مرتبط: از انداختن تقصیر‌ها به گردن دولت قبل و نقد همه امور پروژه تا ناتوانی سازمان در رساندن به موقع شیر به توله یوزها و قصور دامپزشکان و کارشناس تغذیه!