هفته هنر و فرهنگ؛ عروسکها جای نومیدان، تنبیه کتاب، موسیقی و تئاتر، چرا که نه؟
- مسعود بهنود
- روزنامه نگار
هفتهای که به یاد خیام نیشابور مزین بود و نیز روزی در آن به موزهها اختصاص داشته، نه اثری از خیام آورد و نه برای موزههای رها شده چارهای یافت. خبر از شماری موزه که ویران مانده، رسید. جشنواره کتاب تهران بیرونقترین جشن کتاب سالها بود. دختران ورزشکار نومید از محیط ورزشی وطنشان، به دامن کشورهای دیگر پناه بردند و فاش ساختند که هیچ امیدی ندارند که در وطن چیزی تغییر کند.
مرگ دو توله یوزپلنگ که بسیاری در حسرت دیدارشان ماندند. بنا به اذعان حسن اکبری، معاون سازمان حفاظت از محیط زیست ایران، آنها مردند چون "نه وسیلهای داشتیم و نه تخصصی برای یوزهای کمیاب، به محیط زیست هم مربوط نبود." از همین رو آنها نرسیده، جان دادند.
اما این تمام تصویر جامعهای نیست که در بخشی از آن مردمی مستاصل میدوند و مردمی با کلاهخود و تفنگ و تجهیزات در پی آنان. صدای مهیب گلولهها، وقتی به هم میآمیزد، جهنمی است وقتی صدای ضجه مادری هم تعقیبشان میکند. از آن پس دیگر کمتر کسی به جنگ پوتین با اوکراین فکر میکند و نه برای سوریه و لبنان دلسوزی دارد.
اما امیدواران، سرغصه را دور دیدند و یکیشان (مرضیه برومند) عازم شهرک کلیله و دمنه شدند و باز عروسکهای دستآموز در آغوش. همزمان میهمانی ایرج طهماسب هم راهی سینمای خانگی شد.
و در همین فضاست که سعید مدنی خیرخواه و مردم دوستترین، به زندان میافتد، و چند تن دیگر از همسلولهای همین پارسال، که در چشم هم خندیدند، کیوان صمیمی.
منبع تصویر، IRNA
نمایشگاهی سردتر از هر سال
بیرونقترین نمایشگاه کتاب تهران، که از همه سالهای پیشین سردتر و خلوتتر بود، و یاس و بیبرنامگی آن اعتراض همه را برانگیخته بود، اما تهدید مقام دولتی هم جلوهای داشت که به ناشرانی که غرفه را خریده و بهای آن را پرداخته اما منصرف شده بودند، هشدار داده که تنبیه خواهند شد.
گزارشها نشان میدهد که در تئاتر هم وضعیت بهتر از کتاب نبوده. بابک احمدی، روزنامهنگار اول هفته در اعتماد نوشت: شورای حمایت از آثار نمایشی از دی و بهمن جلسهای تشکیل نداده و مصوبهای نداشته، بلافاصله پس از آغاز به کار مدیرکل هنرهای نمایشی، منحل شد. به یک معنا، به سرعت شریان انتقال اعتبار به گروههای نمایشی برای انجام تغییرات مسدود شد. آنهم در زمانهای که هنرمندان آرام آرام غبار دو سال بیکاری و خانهنشینی را از شانه پاک میکردند و امیدوار بودند…
بنا به این گزارش، قیمت کالاهای اساسی ظرف چهار ماه گذشته افزایش چشمگیر نشان میدهد که هزینه تولید آثار نمایشی را هم افزایش داده است. در این فاصله افزایش ممیزی و توقیف پیدرپی آثار نمایشی به دستور اداره کل هنرهای نمایشی هم موجب وقفه و سکته در اجرای عمومی آثار، فراری دادن تماشاگر و ضرر و زیان گروه میشود.
خبر میرسد که تئاتر بر اساس یک تصمیم حساب شده، از حمایت دولت محروم شده، چنان که کتاب نیز دارد از ناشران بخش خصوصی خالی میشود تا ناشران دولتی و نیمه دولتی، میدان یابند و آن چاپ و منتشر کنند که ۴۰ سالی است.
انجمن صنفی بازیگران تئاتر همزمان با برگزاری شب بازیگر بیانیهای را خطاب به مدیران فرهنگی منتشر کرد. در بخشی از این بیانیه آمده است: بیست و هفت ماه پر از رنج و حرمان بر خانواده تئاتر گذشته، اینک جبران مافات نمیکنند هیچ، راهکار و پاسخ درخوری هم برای شرایط امروز ندارند. مدیران فرهنگی، راه نجات را در همان نظام بینظم و مبهم و تعریفنشدهای میدانند که آن را "تئاتر خصوصی" مینامند...
منبع تصویر، Cafee eshno
توضیح تصویر،بهرام بیضایی
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکسترادیو فارسی بیبیسیپادکست چشمانداز بامدادی رادیو بیبیسی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
پادکست
پایان پادکست
مراسمی که برگزار نشد
اول هفته خبر رسید انجمن صنفی نمایشنامهنویسان و مترجمان تئاتر ایران بر این است که از چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت تا جمعه ۳۰ اردیبهشت سمینارهای نمایشنامهنویسی و گفتگو، نمایشنامهنویسی و سانسور و آیین نکوداشت بهرام بیضایی را برگزار کند. اما این برنامه به دلیل انصراف خانه هنرمندان از میزبانی این رویداد و آماده نبودن سالن جوانمرد خانه تئاتر لغو شد.
روز بعد توضیح دیگری درباره لغو رویداد آمد: انجمن صنفی نمایشنامهنویسان و مترجمان ایران، همچون دیگر انجمنها و کانونهای خانه تئاتر در تدارک برگزاری ۲ نشست علمی و یک نکوداشت بود که متأسفانه در آخرین لحظات، بنا بر صلاحدید سرپرست خانه هنرمندان ایران این برنامه لغو شد.
در آخرین خبر این انجمن اعلام شده بود با توجه به این که ایمنی این تماشاخانه تا این لحظه از طرف سازمان آتشنشانی تأیید نشده است و نیز به دلیل آلودگی هوا و تعطیلات اخیر برگزاری این مراسم توسط انجمن صنفی نمایشنامهنویسان و مترجمان تئاتر ایران در این مکان نیز امکانپذیر نیست.
و در این زمان دست به دست در شبکه مجازی در سطح جهانی، گفتگوی کوتاهی با بهرام بیضایی منعکس شد. (چه باک که پیامی از دور و دیرگاهان است).
چرا که نه؟
در این گفتوگو بیضایی گفته بود: اگر باید جواب بدم می گویم بله حتما امیدی هست… اصلا چون این امید هست آدم فکر میکند چرا که نه. چون امید هست بالقوه . اگر همه هیچی نمیدانستیم میتوانست عادی بشود، میتوانستیم عادت کنیم. و فکر کنیم همین است.
اما ما چیزی بیش از این که هست میدانیم. ما یک چیزی بیشتر از آن که هست میدانیم همهمان. میتوان خیلی بیشتر از این باشد، میتواند یک شکوفایی، یک حرکت یا یک جهش باشد در این جامعه. چی اینو ققل کرده، بسته و سعی میکند که بیحرکت و بیتغییرش نگه دارد.
منبع تصویر، Saam Pahlevan
توضیح تصویر،پروفورمانس شغل فراگیر
ما همه گناهکاریم!
تازهترین پرفورمنس "شغل فراگیر" دیدار شد با طراحی و اجرای امیر وارسته.
در توضیح محتوای این پرفورمانس متنی آمده با عنوان صورتیشویی. محل اجرا خانه هنرمندان ایران بود. امیر وارسته در برابر بند رختهایی به خون آغشته، رختها را در طشت میگذارد و با جدیدیتی فشار میدهد تا صورتی رنگ شود و خون از چهره ها پاک شود.
در مقدمه این متن آمده: صورتیشویی، تعریفی فیلسوفانه از "شرّ مطلق" نیست. نه هیتلر و ناتو و سرمایهداری را نشانه رفته است و نه کیهان و اسرائیل و کسانی که دستور شلیک به پیشانی مردم خوزستان میدهند. صورتیشویی، مشغله مزدوران عافیتطلبی و بردگیِ خودخواسته است، برای سفرههایی بزرگتر و حظِ بر مردم بودن؛ تا حاکمان جهان، آسودهتر هرزگی کنند؛ قرار به شستن خون است، به تقلیل صورت فلاکت، به تحمیر بردگان ناگزیر.
در متن راهنمایی برای حاضران پروفورمانس نوشته شده:
- عبارت صورتیشویی، ترکیبی از "سفیدشویی" و "صورتی" است و در ابتدا، جامعه «LGBTQ» و زنان، دستاویز سیاستبازان این عرصه بودهاند.
- موسیقی متن، برداشتی از ترانه "شرایط حساس" گروه موسیقی بُمرانی است.
منبع تصویر، A,Bromand
عشق در روزگار کرونا
موسیقی نمایش یا روزهای رادیو نام نمایشی بود که محمد رحمانیان آن را دو سال پیش به روی صحنه برد و ترکیب موسیقی و نوستالژی گذشتهها شاهکار کرد.
اما به دلیل شیوع ویروس کرونا، همچون دیگر همکارانش از اجرای نمایش خود بازماند و حالا مشغول نوشتن نمایشنامه جدیدی است که نام آن را با الهام از رمان "عشق سالهای وبا" اثر مشهور گابریل گارسیا مارکز ـ نویسنده شهیر کلمبیایی ـ "عشق روزهای کرونا" گذاشته است.
او درباره نمایشنامه عشق روزهای کرونا که اثری اپیزودیک است، گفت: این نمایشنامه را با توجه به حال و هوای تهران در روزهای کرونایی مینویسم؛ وضعیت بیمارستانها، خیابانها، کافهها و ... حال و روز مردم. در حال حاضر چند قصه دارم که از میان آنها برخی را برای این نمایشنامه انتخاب خواهم کرد.
رحمانیان که تم مشترک تمام این اپیزودها را عشق میداند، در این زمینه توضیح داد: تلاش میکنم تعاریف تازهای از عشق ارایه دهم و شکلهای جدیدی از این حس انسانی را بنویسم که با تعریف عام آن به معنای علاقه شدید قلبی یک مرد به یک زن، متفاوت است.
رحمانیان در ادامه گفت: تهران این روزهای ما حال و هوای بسیار خاصی دارد؛ جنگی از تضادها و اتفاقات عجیب و غریب و تصور نمیکنم در هیچ کشوری این همه تضاد و تناقض و ناهماهنگی داشته باشیم. اهمیت این ماجرا در فاجعهای است که در قلب جامعه انسانی در حال وقوع است. در این روزگار رفتار برخی از همشهریانمان در تهران برایم غریب است.
به این ترتیب موسیقی نمایش عشق روزهای کرونا به کارگردانی و نویسندگی محمد رحمانیان تا پایان اردیبهشت ماه در پردیس تاتر شهرزاد به روی صحنه رفت. بازیگران عبارت بودند از: احترام برومند، مهتاب نصیرپور، مهدی ساکی، میترا حجار، اندیشه فولادوند، نرگس محمدی، علی اوجی، شکیب شجره، سعید توکلی، نوشین اعتماد، کسری کندری، راحیل زمانی و الناز ابراهیمی.
در خبر است این نمایش که تا آخرین ساعتها با استقبال روبرو بود به شهرستان ها نیز سفر کند.
منبع تصویر، Film net
توضیح تصویر،فیلم مهمونی
تولد و میهمانی
در شبکههای خانگی هم همزمان تحولی رخ داد. میهمانی به کارگردانی آقا معلم که ایرج طهماسب باشد، همان که از تئاتر دانشجویی بازیگری را تجریه کرد تا اینکه سال ۶۳ وقتی ۲۵ ساله بود به عنوان عروسک گردان وارد مجموعه شهر موشها به کارگردانی مرضیه برومند شد و همان زمان با مرجان مدرسی ازدواج کرد. اتفاق مهم این هفته، وقتی بود که فیلم مستندی در فضای مجازی گشت که ماده اول آن متعلق به فاطمه معتمد آریا بود، همان کسی که از همان اول کار با جمع مرضیه برومند و حمید جبلی بودند، همانها که فضای تازهای در عالم هنر به عنوان نمایش بچهها به وجود آوردند و ظرف سی سال همچنان بر آن پافشردند که اینک هر کدام ستون محکمی هستند.
فاطمه معتمد آریا فیلمی را هدیه کرد که مناسبترین برای جشن تولد ایرج طهماسب بود که همین هفته رسید. از روزگار جوانی همهشان شروع شد تا امروز ایرج طهماسب را در مجموعههای آرایشگاه زیبا، النگ و دولنگ، خانواده عجیب و کلاه قرمزی دیدیم و در برنامه صندوق پست و اولین حضور شخصیت عروسکی کلاه قرمزی در تلویزیون، به عنوان مجری حضور داشته است. وی از نیمه دوم سال ۱۳۹۶ جزو استادان رشته سینمای دانشگاه پارس است.
منبع تصویر، Samira Eskandar far
توضیح تصویر،تصویری دیگر از زن
یک پرسش بزرگ
در نمایشگاهی گروهی با عنوان "بازنمایی" (مروری بر تصویر زن در نقاشی معاصر ایران) در گالری لیام اثری بود رنگ روغن روی بوم از سمیرا اسکندرفر.
در شرح این نقش جملهای از کارولین کورس مایر نقل شده: "نقاشان مرد، زنان را بیشتر با تصویری خیالی که در فضای اسطورهای و تغزلی هستند، به تصویر میکشند. آنان، زن را آنطور که میخواهند میکشند نه آن طور که هستند. اما هنرمندان زن در نقاشیهای خود چنین موجود اساطیری و آرمانی را به تصویر نمیکشند. آنان با مخدوش کردن کلیشههای رایج مردانه، تصویری دوباره از زن خلق میکنند."
متن بالا بخشی از نظریه کارولین کورسمایر در باب "جنسیت و زیبایی شناسی" ست که در سال ۱۹۸۷ ارائه داد. بسیاری از فیلسوفان زن فمینیست گفتند مردان در نقاشیهای خود، ارادی یا غیر ارادی سعی در بازنمایی تصویری از زن دارند که بازتاب واقعیت نیست؛ بلکه دستکاری واقعیت برای بازتولید تصویری جدید است. تصویر واقعی، از لنز و چشم مردانه عبور میکند و نتیجه را به گونهای جلوه میدهد که گفتمان مسلط مردانه را بازتولید کند.
از نظر آنها بین نقاشی زنان و مردان، تقابلهای نظیر نمایش جنسی/جنسیتزدایی شده، ذهنگرا/واقعگرا، عوامگرا/خاصگرا مشاهده میشود. مردان با به کارگیری المانهای توصیفی و زنان با المانهای تبیینی، نقاشی میکنند.
با این مقدمه تاکید شده که: این نمایش میخواهد مخاطبین را به پرسیدن این سوال وادارد که این نظریه تا چه حد در نقاشی ایرانی جاری است؟ و اگر تمام یا رگههای از آن در نقاشی معاصر یافت میشود طی ۴ دههای که جریان هنر معاصر در ایران شکل گرفته، آیا تغییر کرده است یا خیر؟
کارتون هفته
طالبان و پوشیدگی صورتها
فیروزه مظفری
منبع تصویر، F.Mozafari
بیشتر بخوانید:
- هفته فرهنگ و هنر؛ کشی که در رفت، سایه معلمان، دولت انقلابی کجا؟
- هفته هنر و فرهنگ؛ عبور از خط فقر، خماری جمع، یاد مهدی، کارتخوان و نان
- هفته هنر و فرهنگ؛ مرگ عالمی امیدوار، تفکر موریانه، رقص و مستوری
- هفته هنر و فرهنگ؛ انتخاب ما نبود، آینده در مه، شوخیهای چند میلیاردی
- هنر و فرهنگ هفته؛ صعود نسل تازه سینما، حل فرانکلین در جمکران، ناهار دادند به شما؟
- هفته هنر و فرهنگ؛ هفته اعتراض، هفته مردمی مستاصل
- هفته هنر و فرهنگ؛ شکستن هیچ، یاد بریدن رگ، هفته بیدارخوابی فلسفه و منطق
- فرهنگ و هنر هفته؛ پاییز بی شجر، روز صلح با قطع دست و سر، فرهنگ ترس خورده
- هفته فرهنگ و هنر؛ صیانت با نوابغ جوان، ارغوان سایه بر سوگنامه درخت، کریمولوژی، ماده و فکر معلق شد
- مسعود بهنود
- روزنامه نگار
هفتهای که به یاد خیام نیشابور مزین بود و نیز روزی در آن به موزهها اختصاص داشته، نه اثری از خیام آورد و نه برای موزههای رها شده چارهای یافت. خبر از شماری موزه که ویران مانده، رسید. جشنواره کتاب تهران بیرونقترین جشن کتاب سالها بود. دختران ورزشکار نومید از محیط ورزشی وطنشان، به دامن کشورهای دیگر پناه بردند و فاش ساختند که هیچ امیدی ندارند که در وطن چیزی تغییر کند.
مرگ دو توله یوزپلنگ که بسیاری در حسرت دیدارشان ماندند. بنا به اذعان حسن اکبری، معاون سازمان حفاظت از محیط زیست ایران، آنها مردند چون "نه وسیلهای داشتیم و نه تخصصی برای یوزهای کمیاب، به محیط زیست هم مربوط نبود." از همین رو آنها نرسیده، جان دادند.
اما این تمام تصویر جامعهای نیست که در بخشی از آن مردمی مستاصل میدوند و مردمی با کلاهخود و تفنگ و تجهیزات در پی آنان. صدای مهیب گلولهها، وقتی به هم میآمیزد، جهنمی است وقتی صدای ضجه مادری هم تعقیبشان میکند. از آن پس دیگر کمتر کسی به جنگ پوتین با اوکراین فکر میکند و نه برای سوریه و لبنان دلسوزی دارد.
اما امیدواران، سرغصه را دور دیدند و یکیشان (مرضیه برومند) عازم شهرک کلیله و دمنه شدند و باز عروسکهای دستآموز در آغوش. همزمان میهمانی ایرج طهماسب هم راهی سینمای خانگی شد.
و در همین فضاست که سعید مدنی خیرخواه و مردم دوستترین، به زندان میافتد، و چند تن دیگر از همسلولهای همین پارسال، که در چشم هم خندیدند، کیوان صمیمی.
نمایشگاهی سردتر از هر سال
بیرونقترین نمایشگاه کتاب تهران، که از همه سالهای پیشین سردتر و خلوتتر بود، و یاس و بیبرنامگی آن اعتراض همه را برانگیخته بود، اما تهدید مقام دولتی هم جلوهای داشت که به ناشرانی که غرفه را خریده و بهای آن را پرداخته اما منصرف شده بودند، هشدار داده که تنبیه خواهند شد.
گزارشها نشان میدهد که در تئاتر هم وضعیت بهتر از کتاب نبوده. بابک احمدی، روزنامهنگار اول هفته در اعتماد نوشت: شورای حمایت از آثار نمایشی از دی و بهمن جلسهای تشکیل نداده و مصوبهای نداشته، بلافاصله پس از آغاز به کار مدیرکل هنرهای نمایشی، منحل شد. به یک معنا، به سرعت شریان انتقال اعتبار به گروههای نمایشی برای انجام تغییرات مسدود شد. آنهم در زمانهای که هنرمندان آرام آرام غبار دو سال بیکاری و خانهنشینی را از شانه پاک میکردند و امیدوار بودند…
بنا به این گزارش، قیمت کالاهای اساسی ظرف چهار ماه گذشته افزایش چشمگیر نشان میدهد که هزینه تولید آثار نمایشی را هم افزایش داده است. در این فاصله افزایش ممیزی و توقیف پیدرپی آثار نمایشی به دستور اداره کل هنرهای نمایشی هم موجب وقفه و سکته در اجرای عمومی آثار، فراری دادن تماشاگر و ضرر و زیان گروه میشود.
خبر میرسد که تئاتر بر اساس یک تصمیم حساب شده، از حمایت دولت محروم شده، چنان که کتاب نیز دارد از ناشران بخش خصوصی خالی میشود تا ناشران دولتی و نیمه دولتی، میدان یابند و آن چاپ و منتشر کنند که ۴۰ سالی است.
انجمن صنفی بازیگران تئاتر همزمان با برگزاری شب بازیگر بیانیهای را خطاب به مدیران فرهنگی منتشر کرد. در بخشی از این بیانیه آمده است: بیست و هفت ماه پر از رنج و حرمان بر خانواده تئاتر گذشته، اینک جبران مافات نمیکنند هیچ، راهکار و پاسخ درخوری هم برای شرایط امروز ندارند. مدیران فرهنگی، راه نجات را در همان نظام بینظم و مبهم و تعریفنشدهای میدانند که آن را "تئاتر خصوصی" مینامند...
مراسمی که برگزار نشد
اول هفته خبر رسید انجمن صنفی نمایشنامهنویسان و مترجمان تئاتر ایران بر این است که از چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت تا جمعه ۳۰ اردیبهشت سمینارهای نمایشنامهنویسی و گفتگو، نمایشنامهنویسی و سانسور و آیین نکوداشت بهرام بیضایی را برگزار کند. اما این برنامه به دلیل انصراف خانه هنرمندان از میزبانی این رویداد و آماده نبودن سالن جوانمرد خانه تئاتر لغو شد.
روز بعد توضیح دیگری درباره لغو رویداد آمد: انجمن صنفی نمایشنامهنویسان و مترجمان ایران، همچون دیگر انجمنها و کانونهای خانه تئاتر در تدارک برگزاری ۲ نشست علمی و یک نکوداشت بود که متأسفانه در آخرین لحظات، بنا بر صلاحدید سرپرست خانه هنرمندان ایران این برنامه لغو شد.
در آخرین خبر این انجمن اعلام شده بود با توجه به این که ایمنی این تماشاخانه تا این لحظه از طرف سازمان آتشنشانی تأیید نشده است و نیز به دلیل آلودگی هوا و تعطیلات اخیر برگزاری این مراسم توسط انجمن صنفی نمایشنامهنویسان و مترجمان تئاتر ایران در این مکان نیز امکانپذیر نیست.
و در این زمان دست به دست در شبکه مجازی در سطح جهانی، گفتگوی کوتاهی با بهرام بیضایی منعکس شد. (چه باک که پیامی از دور و دیرگاهان است).
چرا که نه؟
در این گفتوگو بیضایی گفته بود: اگر باید جواب بدم می گویم بله حتما امیدی هست… اصلا چون این امید هست آدم فکر میکند چرا که نه. چون امید هست بالقوه . اگر همه هیچی نمیدانستیم میتوانست عادی بشود، میتوانستیم عادت کنیم. و فکر کنیم همین است.
اما ما چیزی بیش از این که هست میدانیم. ما یک چیزی بیشتر از آن که هست میدانیم همهمان. میتوان خیلی بیشتر از این باشد، میتواند یک شکوفایی، یک حرکت یا یک جهش باشد در این جامعه. چی اینو ققل کرده، بسته و سعی میکند که بیحرکت و بیتغییرش نگه دارد.
ما همه گناهکاریم!
تازهترین پرفورمنس "شغل فراگیر" دیدار شد با طراحی و اجرای امیر وارسته.
در توضیح محتوای این پرفورمانس متنی آمده با عنوان صورتیشویی. محل اجرا خانه هنرمندان ایران بود. امیر وارسته در برابر بند رختهایی به خون آغشته، رختها را در طشت میگذارد و با جدیدیتی فشار میدهد تا صورتی رنگ شود و خون از چهره ها پاک شود.
در مقدمه این متن آمده: صورتیشویی، تعریفی فیلسوفانه از "شرّ مطلق" نیست. نه هیتلر و ناتو و سرمایهداری را نشانه رفته است و نه کیهان و اسرائیل و کسانی که دستور شلیک به پیشانی مردم خوزستان میدهند. صورتیشویی، مشغله مزدوران عافیتطلبی و بردگیِ خودخواسته است، برای سفرههایی بزرگتر و حظِ بر مردم بودن؛ تا حاکمان جهان، آسودهتر هرزگی کنند؛ قرار به شستن خون است، به تقلیل صورت فلاکت، به تحمیر بردگان ناگزیر.
در متن راهنمایی برای حاضران پروفورمانس نوشته شده:
- عبارت صورتیشویی، ترکیبی از "سفیدشویی" و "صورتی" است و در ابتدا، جامعه «LGBTQ» و زنان، دستاویز سیاستبازان این عرصه بودهاند.
- موسیقی متن، برداشتی از ترانه "شرایط حساس" گروه موسیقی بُمرانی است.
عشق در روزگار کرونا
موسیقی نمایش یا روزهای رادیو نام نمایشی بود که محمد رحمانیان آن را دو سال پیش به روی صحنه برد و ترکیب موسیقی و نوستالژی گذشتهها شاهکار کرد.
اما به دلیل شیوع ویروس کرونا، همچون دیگر همکارانش از اجرای نمایش خود بازماند و حالا مشغول نوشتن نمایشنامه جدیدی است که نام آن را با الهام از رمان "عشق سالهای وبا" اثر مشهور گابریل گارسیا مارکز ـ نویسنده شهیر کلمبیایی ـ "عشق روزهای کرونا" گذاشته است.
او درباره نمایشنامه عشق روزهای کرونا که اثری اپیزودیک است، گفت: این نمایشنامه را با توجه به حال و هوای تهران در روزهای کرونایی مینویسم؛ وضعیت بیمارستانها، خیابانها، کافهها و ... حال و روز مردم. در حال حاضر چند قصه دارم که از میان آنها برخی را برای این نمایشنامه انتخاب خواهم کرد.
رحمانیان که تم مشترک تمام این اپیزودها را عشق میداند، در این زمینه توضیح داد: تلاش میکنم تعاریف تازهای از عشق ارایه دهم و شکلهای جدیدی از این حس انسانی را بنویسم که با تعریف عام آن به معنای علاقه شدید قلبی یک مرد به یک زن، متفاوت است.
رحمانیان در ادامه گفت: تهران این روزهای ما حال و هوای بسیار خاصی دارد؛ جنگی از تضادها و اتفاقات عجیب و غریب و تصور نمیکنم در هیچ کشوری این همه تضاد و تناقض و ناهماهنگی داشته باشیم. اهمیت این ماجرا در فاجعهای است که در قلب جامعه انسانی در حال وقوع است. در این روزگار رفتار برخی از همشهریانمان در تهران برایم غریب است.
به این ترتیب موسیقی نمایش عشق روزهای کرونا به کارگردانی و نویسندگی محمد رحمانیان تا پایان اردیبهشت ماه در پردیس تاتر شهرزاد به روی صحنه رفت. بازیگران عبارت بودند از: احترام برومند، مهتاب نصیرپور، مهدی ساکی، میترا حجار، اندیشه فولادوند، نرگس محمدی، علی اوجی، شکیب شجره، سعید توکلی، نوشین اعتماد، کسری کندری، راحیل زمانی و الناز ابراهیمی.
در خبر است این نمایش که تا آخرین ساعتها با استقبال روبرو بود به شهرستان ها نیز سفر کند.
تولد و میهمانی
در شبکههای خانگی هم همزمان تحولی رخ داد. میهمانی به کارگردانی آقا معلم که ایرج طهماسب باشد، همان که از تئاتر دانشجویی بازیگری را تجریه کرد تا اینکه سال ۶۳ وقتی ۲۵ ساله بود به عنوان عروسک گردان وارد مجموعه شهر موشها به کارگردانی مرضیه برومند شد و همان زمان با مرجان مدرسی ازدواج کرد. اتفاق مهم این هفته، وقتی بود که فیلم مستندی در فضای مجازی گشت که ماده اول آن متعلق به فاطمه معتمد آریا بود، همان کسی که از همان اول کار با جمع مرضیه برومند و حمید جبلی بودند، همانها که فضای تازهای در عالم هنر به عنوان نمایش بچهها به وجود آوردند و ظرف سی سال همچنان بر آن پافشردند که اینک هر کدام ستون محکمی هستند.
فاطمه معتمد آریا فیلمی را هدیه کرد که مناسبترین برای جشن تولد ایرج طهماسب بود که همین هفته رسید. از روزگار جوانی همهشان شروع شد تا امروز ایرج طهماسب را در مجموعههای آرایشگاه زیبا، النگ و دولنگ، خانواده عجیب و کلاه قرمزی دیدیم و در برنامه صندوق پست و اولین حضور شخصیت عروسکی کلاه قرمزی در تلویزیون، به عنوان مجری حضور داشته است. وی از نیمه دوم سال ۱۳۹۶ جزو استادان رشته سینمای دانشگاه پارس است.
یک پرسش بزرگ
در نمایشگاهی گروهی با عنوان "بازنمایی" (مروری بر تصویر زن در نقاشی معاصر ایران) در گالری لیام اثری بود رنگ روغن روی بوم از سمیرا اسکندرفر.
در شرح این نقش جملهای از کارولین کورس مایر نقل شده: "نقاشان مرد، زنان را بیشتر با تصویری خیالی که در فضای اسطورهای و تغزلی هستند، به تصویر میکشند. آنان، زن را آنطور که میخواهند میکشند نه آن طور که هستند. اما هنرمندان زن در نقاشیهای خود چنین موجود اساطیری و آرمانی را به تصویر نمیکشند. آنان با مخدوش کردن کلیشههای رایج مردانه، تصویری دوباره از زن خلق میکنند."
متن بالا بخشی از نظریه کارولین کورسمایر در باب "جنسیت و زیبایی شناسی" ست که در سال ۱۹۸۷ ارائه داد. بسیاری از فیلسوفان زن فمینیست گفتند مردان در نقاشیهای خود، ارادی یا غیر ارادی سعی در بازنمایی تصویری از زن دارند که بازتاب واقعیت نیست؛ بلکه دستکاری واقعیت برای بازتولید تصویری جدید است. تصویر واقعی، از لنز و چشم مردانه عبور میکند و نتیجه را به گونهای جلوه میدهد که گفتمان مسلط مردانه را بازتولید کند.
از نظر آنها بین نقاشی زنان و مردان، تقابلهای نظیر نمایش جنسی/جنسیتزدایی شده، ذهنگرا/واقعگرا، عوامگرا/خاصگرا مشاهده میشود. مردان با به کارگیری المانهای توصیفی و زنان با المانهای تبیینی، نقاشی میکنند.
با این مقدمه تاکید شده که: این نمایش میخواهد مخاطبین را به پرسیدن این سوال وادارد که این نظریه تا چه حد در نقاشی ایرانی جاری است؟ و اگر تمام یا رگههای از آن در نقاشی معاصر یافت میشود طی ۴ دههای که جریان هنر معاصر در ایران شکل گرفته، آیا تغییر کرده است یا خیر؟
کارتون هفته
طالبان و پوشیدگی صورتها
فیروزه مظفری
بیشتر بخوانید:
- مسعود بهنود
- روزنامه نگار
هفتهای که به یاد خیام نیشابور مزین بود و نیز روزی در آن به موزهها اختصاص داشته، نه اثری از خیام آورد و نه برای موزههای رها شده چارهای یافت. خبر از شماری موزه که ویران مانده، رسید. جشنواره کتاب تهران بیرونقترین جشن کتاب سالها بود. دختران ورزشکار نومید از محیط ورزشی وطنشان، به دامن کشورهای دیگر پناه بردند و فاش ساختند که هیچ امیدی ندارند که در وطن چیزی تغییر کند.
مرگ دو توله یوزپلنگ که بسیاری در حسرت دیدارشان ماندند. بنا به اذعان حسن اکبری، معاون سازمان حفاظت از محیط زیست ایران، آنها مردند چون "نه وسیلهای داشتیم و نه تخصصی برای یوزهای کمیاب، به محیط زیست هم مربوط نبود." از همین رو آنها نرسیده، جان دادند.
اما این تمام تصویر جامعهای نیست که در بخشی از آن مردمی مستاصل میدوند و مردمی با کلاهخود و تفنگ و تجهیزات در پی آنان. صدای مهیب گلولهها، وقتی به هم میآمیزد، جهنمی است وقتی صدای ضجه مادری هم تعقیبشان میکند. از آن پس دیگر کمتر کسی به جنگ پوتین با اوکراین فکر میکند و نه برای سوریه و لبنان دلسوزی دارد.
اما امیدواران، سرغصه را دور دیدند و یکیشان (مرضیه برومند) عازم شهرک کلیله و دمنه شدند و باز عروسکهای دستآموز در آغوش. همزمان میهمانی ایرج طهماسب هم راهی سینمای خانگی شد.
و در همین فضاست که سعید مدنی خیرخواه و مردم دوستترین، به زندان میافتد، و چند تن دیگر از همسلولهای همین پارسال، که در چشم هم خندیدند، کیوان صمیمی.
نمایشگاهی سردتر از هر سال
بیرونقترین نمایشگاه کتاب تهران، که از همه سالهای پیشین سردتر و خلوتتر بود، و یاس و بیبرنامگی آن اعتراض همه را برانگیخته بود، اما تهدید مقام دولتی هم جلوهای داشت که به ناشرانی که غرفه را خریده و بهای آن را پرداخته اما منصرف شده بودند، هشدار داده که تنبیه خواهند شد.
گزارشها نشان میدهد که در تئاتر هم وضعیت بهتر از کتاب نبوده. بابک احمدی، روزنامهنگار اول هفته در اعتماد نوشت: شورای حمایت از آثار نمایشی از دی و بهمن جلسهای تشکیل نداده و مصوبهای نداشته، بلافاصله پس از آغاز به کار مدیرکل هنرهای نمایشی، منحل شد. به یک معنا، به سرعت شریان انتقال اعتبار به گروههای نمایشی برای انجام تغییرات مسدود شد. آنهم در زمانهای که هنرمندان آرام آرام غبار دو سال بیکاری و خانهنشینی را از شانه پاک میکردند و امیدوار بودند…
بنا به این گزارش، قیمت کالاهای اساسی ظرف چهار ماه گذشته افزایش چشمگیر نشان میدهد که هزینه تولید آثار نمایشی را هم افزایش داده است. در این فاصله افزایش ممیزی و توقیف پیدرپی آثار نمایشی به دستور اداره کل هنرهای نمایشی هم موجب وقفه و سکته در اجرای عمومی آثار، فراری دادن تماشاگر و ضرر و زیان گروه میشود.
خبر میرسد که تئاتر بر اساس یک تصمیم حساب شده، از حمایت دولت محروم شده، چنان که کتاب نیز دارد از ناشران بخش خصوصی خالی میشود تا ناشران دولتی و نیمه دولتی، میدان یابند و آن چاپ و منتشر کنند که ۴۰ سالی است.
انجمن صنفی بازیگران تئاتر همزمان با برگزاری شب بازیگر بیانیهای را خطاب به مدیران فرهنگی منتشر کرد. در بخشی از این بیانیه آمده است: بیست و هفت ماه پر از رنج و حرمان بر خانواده تئاتر گذشته، اینک جبران مافات نمیکنند هیچ، راهکار و پاسخ درخوری هم برای شرایط امروز ندارند. مدیران فرهنگی، راه نجات را در همان نظام بینظم و مبهم و تعریفنشدهای میدانند که آن را "تئاتر خصوصی" مینامند...
مراسمی که برگزار نشد
اول هفته خبر رسید انجمن صنفی نمایشنامهنویسان و مترجمان تئاتر ایران بر این است که از چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت تا جمعه ۳۰ اردیبهشت سمینارهای نمایشنامهنویسی و گفتگو، نمایشنامهنویسی و سانسور و آیین نکوداشت بهرام بیضایی را برگزار کند. اما این برنامه به دلیل انصراف خانه هنرمندان از میزبانی این رویداد و آماده نبودن سالن جوانمرد خانه تئاتر لغو شد.
روز بعد توضیح دیگری درباره لغو رویداد آمد: انجمن صنفی نمایشنامهنویسان و مترجمان ایران، همچون دیگر انجمنها و کانونهای خانه تئاتر در تدارک برگزاری ۲ نشست علمی و یک نکوداشت بود که متأسفانه در آخرین لحظات، بنا بر صلاحدید سرپرست خانه هنرمندان ایران این برنامه لغو شد.
در آخرین خبر این انجمن اعلام شده بود با توجه به این که ایمنی این تماشاخانه تا این لحظه از طرف سازمان آتشنشانی تأیید نشده است و نیز به دلیل آلودگی هوا و تعطیلات اخیر برگزاری این مراسم توسط انجمن صنفی نمایشنامهنویسان و مترجمان تئاتر ایران در این مکان نیز امکانپذیر نیست.
و در این زمان دست به دست در شبکه مجازی در سطح جهانی، گفتگوی کوتاهی با بهرام بیضایی منعکس شد. (چه باک که پیامی از دور و دیرگاهان است).
چرا که نه؟
در این گفتوگو بیضایی گفته بود: اگر باید جواب بدم می گویم بله حتما امیدی هست… اصلا چون این امید هست آدم فکر میکند چرا که نه. چون امید هست بالقوه . اگر همه هیچی نمیدانستیم میتوانست عادی بشود، میتوانستیم عادت کنیم. و فکر کنیم همین است.
اما ما چیزی بیش از این که هست میدانیم. ما یک چیزی بیشتر از آن که هست میدانیم همهمان. میتوان خیلی بیشتر از این باشد، میتواند یک شکوفایی، یک حرکت یا یک جهش باشد در این جامعه. چی اینو ققل کرده، بسته و سعی میکند که بیحرکت و بیتغییرش نگه دارد.
ما همه گناهکاریم!
تازهترین پرفورمنس "شغل فراگیر" دیدار شد با طراحی و اجرای امیر وارسته.
در توضیح محتوای این پرفورمانس متنی آمده با عنوان صورتیشویی. محل اجرا خانه هنرمندان ایران بود. امیر وارسته در برابر بند رختهایی به خون آغشته، رختها را در طشت میگذارد و با جدیدیتی فشار میدهد تا صورتی رنگ شود و خون از چهره ها پاک شود.
در مقدمه این متن آمده: صورتیشویی، تعریفی فیلسوفانه از "شرّ مطلق" نیست. نه هیتلر و ناتو و سرمایهداری را نشانه رفته است و نه کیهان و اسرائیل و کسانی که دستور شلیک به پیشانی مردم خوزستان میدهند. صورتیشویی، مشغله مزدوران عافیتطلبی و بردگیِ خودخواسته است، برای سفرههایی بزرگتر و حظِ بر مردم بودن؛ تا حاکمان جهان، آسودهتر هرزگی کنند؛ قرار به شستن خون است، به تقلیل صورت فلاکت، به تحمیر بردگان ناگزیر.
در متن راهنمایی برای حاضران پروفورمانس نوشته شده:
- عبارت صورتیشویی، ترکیبی از "سفیدشویی" و "صورتی" است و در ابتدا، جامعه «LGBTQ» و زنان، دستاویز سیاستبازان این عرصه بودهاند.
- موسیقی متن، برداشتی از ترانه "شرایط حساس" گروه موسیقی بُمرانی است.
عشق در روزگار کرونا
موسیقی نمایش یا روزهای رادیو نام نمایشی بود که محمد رحمانیان آن را دو سال پیش به روی صحنه برد و ترکیب موسیقی و نوستالژی گذشتهها شاهکار کرد.
اما به دلیل شیوع ویروس کرونا، همچون دیگر همکارانش از اجرای نمایش خود بازماند و حالا مشغول نوشتن نمایشنامه جدیدی است که نام آن را با الهام از رمان "عشق سالهای وبا" اثر مشهور گابریل گارسیا مارکز ـ نویسنده شهیر کلمبیایی ـ "عشق روزهای کرونا" گذاشته است.
او درباره نمایشنامه عشق روزهای کرونا که اثری اپیزودیک است، گفت: این نمایشنامه را با توجه به حال و هوای تهران در روزهای کرونایی مینویسم؛ وضعیت بیمارستانها، خیابانها، کافهها و ... حال و روز مردم. در حال حاضر چند قصه دارم که از میان آنها برخی را برای این نمایشنامه انتخاب خواهم کرد.
رحمانیان که تم مشترک تمام این اپیزودها را عشق میداند، در این زمینه توضیح داد: تلاش میکنم تعاریف تازهای از عشق ارایه دهم و شکلهای جدیدی از این حس انسانی را بنویسم که با تعریف عام آن به معنای علاقه شدید قلبی یک مرد به یک زن، متفاوت است.
رحمانیان در ادامه گفت: تهران این روزهای ما حال و هوای بسیار خاصی دارد؛ جنگی از تضادها و اتفاقات عجیب و غریب و تصور نمیکنم در هیچ کشوری این همه تضاد و تناقض و ناهماهنگی داشته باشیم. اهمیت این ماجرا در فاجعهای است که در قلب جامعه انسانی در حال وقوع است. در این روزگار رفتار برخی از همشهریانمان در تهران برایم غریب است.
به این ترتیب موسیقی نمایش عشق روزهای کرونا به کارگردانی و نویسندگی محمد رحمانیان تا پایان اردیبهشت ماه در پردیس تاتر شهرزاد به روی صحنه رفت. بازیگران عبارت بودند از: احترام برومند، مهتاب نصیرپور، مهدی ساکی، میترا حجار، اندیشه فولادوند، نرگس محمدی، علی اوجی، شکیب شجره، سعید توکلی، نوشین اعتماد، کسری کندری، راحیل زمانی و الناز ابراهیمی.
در خبر است این نمایش که تا آخرین ساعتها با استقبال روبرو بود به شهرستان ها نیز سفر کند.
تولد و میهمانی
در شبکههای خانگی هم همزمان تحولی رخ داد. میهمانی به کارگردانی آقا معلم که ایرج طهماسب باشد، همان که از تئاتر دانشجویی بازیگری را تجریه کرد تا اینکه سال ۶۳ وقتی ۲۵ ساله بود به عنوان عروسک گردان وارد مجموعه شهر موشها به کارگردانی مرضیه برومند شد و همان زمان با مرجان مدرسی ازدواج کرد. اتفاق مهم این هفته، وقتی بود که فیلم مستندی در فضای مجازی گشت که ماده اول آن متعلق به فاطمه معتمد آریا بود، همان کسی که از همان اول کار با جمع مرضیه برومند و حمید جبلی بودند، همانها که فضای تازهای در عالم هنر به عنوان نمایش بچهها به وجود آوردند و ظرف سی سال همچنان بر آن پافشردند که اینک هر کدام ستون محکمی هستند.
فاطمه معتمد آریا فیلمی را هدیه کرد که مناسبترین برای جشن تولد ایرج طهماسب بود که همین هفته رسید. از روزگار جوانی همهشان شروع شد تا امروز ایرج طهماسب را در مجموعههای آرایشگاه زیبا، النگ و دولنگ، خانواده عجیب و کلاه قرمزی دیدیم و در برنامه صندوق پست و اولین حضور شخصیت عروسکی کلاه قرمزی در تلویزیون، به عنوان مجری حضور داشته است. وی از نیمه دوم سال ۱۳۹۶ جزو استادان رشته سینمای دانشگاه پارس است.
یک پرسش بزرگ
در نمایشگاهی گروهی با عنوان "بازنمایی" (مروری بر تصویر زن در نقاشی معاصر ایران) در گالری لیام اثری بود رنگ روغن روی بوم از سمیرا اسکندرفر.
در شرح این نقش جملهای از کارولین کورس مایر نقل شده: "نقاشان مرد، زنان را بیشتر با تصویری خیالی که در فضای اسطورهای و تغزلی هستند، به تصویر میکشند. آنان، زن را آنطور که میخواهند میکشند نه آن طور که هستند. اما هنرمندان زن در نقاشیهای خود چنین موجود اساطیری و آرمانی را به تصویر نمیکشند. آنان با مخدوش کردن کلیشههای رایج مردانه، تصویری دوباره از زن خلق میکنند."
متن بالا بخشی از نظریه کارولین کورسمایر در باب "جنسیت و زیبایی شناسی" ست که در سال ۱۹۸۷ ارائه داد. بسیاری از فیلسوفان زن فمینیست گفتند مردان در نقاشیهای خود، ارادی یا غیر ارادی سعی در بازنمایی تصویری از زن دارند که بازتاب واقعیت نیست؛ بلکه دستکاری واقعیت برای بازتولید تصویری جدید است. تصویر واقعی، از لنز و چشم مردانه عبور میکند و نتیجه را به گونهای جلوه میدهد که گفتمان مسلط مردانه را بازتولید کند.
از نظر آنها بین نقاشی زنان و مردان، تقابلهای نظیر نمایش جنسی/جنسیتزدایی شده، ذهنگرا/واقعگرا، عوامگرا/خاصگرا مشاهده میشود. مردان با به کارگیری المانهای توصیفی و زنان با المانهای تبیینی، نقاشی میکنند.
با این مقدمه تاکید شده که: این نمایش میخواهد مخاطبین را به پرسیدن این سوال وادارد که این نظریه تا چه حد در نقاشی ایرانی جاری است؟ و اگر تمام یا رگههای از آن در نقاشی معاصر یافت میشود طی ۴ دههای که جریان هنر معاصر در ایران شکل گرفته، آیا تغییر کرده است یا خیر؟
کارتون هفته
طالبان و پوشیدگی صورتها
فیروزه مظفری
بیشتر بخوانید:
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: هفته هنر و فرهنگ؛ عروسکها جای نومیدان، تنبیه کتاب، موسیقی و تئاتر، چرا که نه؟