اسرای عراقی گفتند یک‌ساعت زودتر می‌آمدید ، صدام را می‌دیدید

اسرای عراقی گفتند یک‌ساعت زودتر می‌آمدید ، صدام را می‌دیدید
خبر آنلاین

سردار قدرت الله شاهوردی شهرکی از فرماندهان مخابرات لشکر ۲۷ محمد رسول الله از ابتدای جنگ توسط حاج احمد متوسلیان فرمانده تیپ تازه تأسیس ۲۷ محمد رسول الله (ص) با اسم مستعار برادر امامقلی شناخته می‌شود.

مشروح گفت و گو با برادر امامقلی در سال‌های جنگ در ادامه می‌آید که همچنان مربوط به عملیات فتح‌المبین و حضور لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در آن است.

عملیات خیلی به ارتباط وابسته بود. فرمانده‌هان ثانیه به ثانیه همراه با بی سیم و بی سیم چی ها بودند. دو نفری که از هم جدا نمی‌شدند. مسئول مخابرات چفت فرمانده بود. همه جا باید با هم بودند. برای همین اطلاعات یک بی سیم چی همیشه بیشتر بود. در جلسات همیشه همراه فرمانده بودند. فرمانده همیشه نیاز داشت که با کسی پشت بی سیم تماس بگیرد.

در ادامه روز اول عملیات دو پرواز عراقی آمد و آنها هم نتوانستند بمباران کنند چون با نیروهای ما قاطی شده بودند و آنها هم مانده بودند که کدام جبهه ایرانی‌ها هستند. می‌دانستند توپخانه شأن سقوط کرده. در نهایت تعداد زیادی عراقی اسیر شدند. اولین کاری که ما کردیم، برای همان اسرای مجروح بی سیم زدیم و گفتیم که بیایند و اینها را به عقب ببرند. بچه‌ها این طور بودند. یعنی با اسرا از اول با عطوفت و مهربانی برخورد می‌کردند. بعضی از اسرا هم پنهان شده بودند که وقتی دیده بودند در محاصره هستند تسلیم شده بودند.

به توپخانه رسیدید؟

بله. همه این امکانات سالم به دست ما افتاد. من تا دو ساعت آنجا بودم که یادم هست صیاد شیرازی و آقا محسن «رضایی» هم بلافاصله خودشان را رساندند. اینقدر این نقطه برای ما مهم بود. بعد از ۵۰۰ متر پشت این توپ‌ها ما به جاده آسفالت رسیدیم. بچه‌ها از خوشحالی سر به سجده گذاشتند و جاده را بوسیدند. اینقدر این جاده مهم بود. راه اصلی به دست ما افتاده بود و برای همین مهم بود. به این صورت روز اول با تعداد خیلی کمی مجروح از سمت ما و با یک فتح بسیار بزرگ به پایان رسید. یعنی عمده لشکرهای ما از این توپخانه آسیب می‌دیدند.

به جاده آسفالت دهلران رسیدید. شهید وزوایی را چه زمانی دیدید؟

صبح زود بود که با برادر احمد رفتیم و یک خسته نباشید به ایشان گفتیم و بازدید کردیم. با حاج احمد از آقای وزوایی تشکر کردیم. خدا را شکر همه محور عملیات فتح شده بود. لب جاده دهلران رفتیم که این عقبه جاده که به سمت اندیمشک می‌آمد، هنوز بسته بود و به سمت جلو هم که از دشت عباس عبور می‌کرد، به‌سمت دهلران هنوز بسته بود. یعنی عملیات هنوز بایستی ادامه پیدا می‌کرد. در این مرحله که آتش توپخانه کم شده بود و تقریباً ما به موفقیت بزرگ اولیه رسیده بودیم.

ادامه عملیات چه‌طور انجام شد؟

مرحله بعدی عملیات قرار شد به سمت دشت عباس و به‌سمت چنانه که به سمت مرز عراق است، باشد. هدف این بود که به مرز برسیم و سایت‌های ۴ و ۵ که دست ارتش عراق بود آزاد شود.

از نظر ارتباطی کارها چطور پیش رفت؟

ارتباطات در بالای تپه‌های بلتا که معروف به بلتای بزرگ و کوچک بود. بلتای بزرگ دست عراق بود و پشت همان بلتا ما قرارگاهمان را احداث کرده بودیم و اینجا مرکز ارتباطاتمان بود. به سمت پایین بلتای کوچک و جفینه و به سمت چنانه دیگر تسلط ارتباطی خوبی داشتیم.

در این مرحله از عملیات کار تقریباً سخت شد. بعضی محورها برای مثال لشکر امام حسین در منطقه دال پری که سمت راست ما بودند، اینها یک مسیر خیلی طولانی‌تری داشتند و شاید با ماشین نزدیک ۵ ساعت تا به منطقه عملیاتی راه داشتند. ما با اینها هم ارتباط داشتیم. خب این سمت هنوز نرسیده بودند و ما وسط را گرفته بودیم و سمت چپ ما هم درگیری شدید بود. سایت‌ها هنوز آزاد نشده بود. فردای آن روز سایت‌ها آزاد شد و ما از سمت جاده دهلران به سمت سایت‌ها رفتیم. خب این انتقالات برای ما خیلی سخت بود.






بیشتر بخوانید:

  • جزئیات ماجرایی که رهبری اشاره کردند / رزمندگان ، نیم ساعت دیر رسیدند ، صدام از اسارت گریخت

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: اسرای عراقی گفتند یک‌ساعت زودتر می‌آمدید ، صدام را می‌دیدید