سریال ساخت ایران ۳ – قسمت ۱۴ چهاردهم
نوذر در حال سرخ کردن سیبزمینی با رب است که سرهنگ با نان میرسد و آواز میخواند، نوذر علت خوشحالیاش را میپرسد و او میگوید، قدرت مرده.
نوذر میگوید یک انسان مرده او چگونه خوشحال است؟
اما سرهنگ میگوید قدرت رابطه عاطفی او با شکوه را به برادران شکوه اطلاع داده و باعث قطع ارتباط آنها شده و بعد خودش با او ازدواج کرده است.
نوذر میگوید حالا که مرده او را ببخش، سرهنگ میگوید شاید با گذشت زمان.
غلام و مرتضی در سلف سرویس هتل مشغول برداشتن صبحانه هستند و آش را با جایش برمیدارند.
مهسا و ستوده میآیند، سیاوش از غلام و مرتضی میخواهد قبل از خروج آنها از سالن غذاخوری به او اطلاع دهند و میرود.
وقتی کارگر هتل در حال تمیزکاریست، سیاوش وارد اطاق مهسا و ستوده شده و در سرویس بهداشتی پنهان میشود، پس از رفتن او سراغ سیف باکس میرود، دوربین کار میگذارد و شروع به راهاندازی آن با لپتاپ میکند، از طرفی ستوده متوجه نبود گوشیاش شده و از مهسا میخواهد با او تماس بگیرد، تلفن او در اطاق و کنار سیاوش زنگ میخورد.
ستوده حدس میزند در اطاق جا مانده باشد و چون منتظر تماس کامبیز است به دنبال آن میرود.
غلام و مرتضی که محو در سایز زیتون هستند، دیر متوجه رفتن ستوده شده، اما قبل از رسیدن او به اطاق به سیاوش اطلاع میدهند، سیاوش در سرویس بهداشتی پنهان شده و پس از ورود ستوده از اطاق خارج میشود.
غلام تلفنی با ستاره صحبت میکند و ستاره به او میگوید نباید اجازه دهد اطلاعات دفترچه ستوده به دست سیاوش بیفتد، باید خودشان از صفحات دفترچه ستوده عکس گرفته و بابت آن از سیاوش پول بگیرند. غلام میگوید دقیقا حالا باید چه کند و ستاره میگوید نباید اجازه دهد سیاوش رمز را پیدا کند.
غلام و مرتضی سراغ سیاوش که به دوربین در لپتاپ نگاه میکند میروند اما او میگوید هنوز کسی سراغ سیف باکس نرفته است.
ستوده از مهسا سراغ کارت نیکنام را گرفته و مهسا میگوید داخل دفترچهاش است. زمانیکه ستوده در کمد را باز میکند غلام لپتاپ را برداشته و مرتضی سیاوش را دور نگاه میدارد.
این را هم ببینید: سریال ساخت ایران ۳ قسمت ۶ ششمستوده رمز را زده و غلام با گوشیاش از آن فیلم میگیرد.
سیاوش میگوید رمز را به او بدهند، چون رابطه او و شیرین به این قضیه ربط دارد.
غلام میگوید آنها نیز مانند او فقط به پول فکر میکنند، زمان نهار به اطاق ستوده رفته و از صفحات دفترچه عکس میگیرند.
نوذر با مرتضی تماس گرفته و از او میخواهد از تاتو پشتش عکس بگیرد تا به عنوان نمونه به مشتری نشان دهد و به مشتری میگوید سابق گریمور سینما بوده و ستارههای سینما مانند فردین را گریم کرده است.
مهسا در حال جمع کردن چمدان است و میگوید بیهوده آمدهاند.
اما ستوده میگوید برای پیدا کردن اطلاعات نادر شمس باید میآمدند. ابتدا نام معشوقه او را پیدا میکنند و باید صبور باشند تا به نتیجه برسند.
مهسا میگوید صبرش کم است و قول او راجع به شراکت لوحها چه میشود و ستوده میگوید قانون او این است که حرفش مانند سند منگولهدار است.
مهسا خوشحال شده و میگوید غذای دریایی میخواهد، ستوده میگوید تماس میگیرد تا در اطاق هتل میز شاهانهای برای مهسا بچینند، مهسا قبول کرده و میگوید پس از بازگشت به تهران مجدد برنامه رژیم، تردمیل و آب کرفس است.
بیشتر ببینید:سریال جیران قسمت ۱۶ شانزدهم
30 اردیبهشت 1401سریال یاغی قسمت ۲ دوم Yaghi Serial Part 2
29 اردیبهشت 1401 قبلی بعدیسیاوش تلفنی مطلع میشود ستوده نهار را در اطاق خورده و پس از آن اطاق را تخلیه خواهد کرد. مرتضی میگوید در غذا داروی بیهوشی میریزند و غلام میگوید از این پس رئیس اوست، پس کار را به او بسپارند.
غلام بهعنوان پیشخدمت وارد اطاق ستوده شده و پس از سرو غذا روی تراس، وارد اطاق شده، از صفحات دفترچه عکس گرفته و یک صد لیری نیز از سیف باکس برداشته و از اطاق خارج میشود.
مرتضی وسیلهها را جمع کرده و در خیابان منتظر اوست، تعریف میکند یک گارسن هم سایز خودش را با ضربه به سر بیهوش کرده و لباس او را پوشیده است. سپس میگوید بروند چون قلی خان در مرز منتظر است. مرتضی میخواهد برای خداحافظی پیش آیلا بروند.
مرتضی سیاوش را روی تراس گذاشته و در را بسته است، سیاوش در نهایت در را باز کرده و به داخل اطاق میآید. در همین زمان گوشیاش زنگ خورده و شیرین عکسها را میخواهد، او میگوید غلام عکسها را گرفته و فرار کرده است.
او پول میخواهد. شیرین عصبی شده و او را احمق خطاب میکند میگوید نباید اطلاعات از دست بروند.
سیاوش میگوید باز هم ستوده را تعقیب خواهد کرد.
شیرین میگوید حالا زمانی بود که میتوانستند یک قدم از ستوده جلو افتاده و زودتر از او به لوحها برسند، او میگوید امیدوار است غلام اطلاعات را نابود نکند و از سیاوش میخواهد سریعتر برگردد و کارها را انجام دهد، چون باید خودش را به شیرین ثابت کند.
غلام و مرتضی آیلا را پیدا میکنند و میگویند برای خداحافظی آمدهاند چون مرام ایرانیست، آیلا میگوید تا جایی آنها را میرساند. آیلا میگوید باید سریعتر بروند ایران، اگر به دست پلیس بیفتند کاری از دست او برنمیآید و برای جفتشان بد میشود.
مرتضی میگوید اینجوری نمیشود، قراری چیزی بگذارند، او میگوید برمیگردد، آیلا میگوید دفعه بعدی قانونی بیاید، مرتضی میگوید قانونی میآید اما او منتظرش بماند. آیلا دلیلش را میپرسد و مرتضی میگوید در قلبش دلیل را پیدا کند. آیلا آنها را پیاده میکند و مسیر را نشان میدهد. مرتضی میگوید خانه پدرش را فروخته و در استانبول خانه خواهد خرید.
شب میشود. غلام و مرتضی سوار کامیون هستند و غلام تلفنی با ستاره صحبت میکند و میگوید آدرس سیاوش را میخواهد تا شیرین را ببیند و بتوانند از او پول بگیرند. مرتضی میگوید مراقب باشد چون شیرین خطرناک است. غلام میگوید از دایی بخواهیم کسی را همراه او بفرستد و مرتضی میگوید پدرش همراه او خواهد رفت.
به تهران برمیگردیم، ستاره سراغ شیرین میرود و خود را آشنای غلام معرفی میکند. شیرین او را به داخل دعوت کرده و میگوید آدرس خانه پدری او را از کجا آورده و ستاره میگوید چون مدتی سیاوش در آنجا زندگی میکرده غلام آدرس را به او داده است.
شیرین میخواهد کارش را بگوید. ستاره میگوید برای پولهایی که سیاوش روی آن شرطبندی میکرد آمده، اگر پیش شیرین است بروند سر اصل مطلب.
شیرین او را به دمنوش دعوت میکند، نوذر بیرون منتظر است و تلفنی با سرهنگ صحبت میکند.
ستاره به شیرین میگوید اگر اطلاعات دفترچه را میخواهد پولی که از حساب غلام و مرتضی برداشت شده را پس بدهد تا بتوانند پول مردم را بدهند. و بعد خسارتی که در این مدت به آنها وارد شده را پرداخت کند. شیرین میگوید ممکن است پول را به آنها بدهد و اطلاعات جعلی به او بدهند.
باید اول اطلاعات را ببیند. ستاره میپرسد این حرف آخرش است؟ شیرین میگوید اول و آخر ندارد این حرفش است. ستاره میرود. بیرون از خانه نوذر میپرسد چه شد؟
ستاره میگوید بلوف میزند، نوذر میخواهد سرهنگ و هاشم را خبر کند که ستاره میگوید لازم نیست.
فقط باید قبل از سوار شدن با غلام تماس بگیرد.
غلام و مرتضی به قهوهخانه رسیده و پیاده میشوند. ستاره تلفنی به غلام میگوید شیرین سرسخت است، بعید است به این سادگی پول بدهد، سریعتر بیایند تا ببینند چه میتوانند بکنند.
مرتضی میگوید نکند اشتباه کردهاند کاش اطلاعات را به سیاوش میدادند و از او پول میگرفتند، غلام میگوید شیرین اطلاعات را میخواهد و فرقی نمیکند از آنها بگیرد یا سیاوش. سپس با صد لیری که از ستوده دزدیده مرتضی را مهمان میکند.
مهسا و ستوده به ایران میرسند، مهسا میگوید دیگر در ایران گالری برگزار نمیکند، مقصدش پاریس است اما قبل از آن در ترکیه برگزار خواهد کرد.
ستوده از کامبیز خبرها را میپرسد، میگوید دورادور مراقب خواهر مسعود است اما باید از راه دیگری نام معشوقه نادر را بفهمند.
مهسا عکسها را نگاه میکند و متوجه حضور سیاوش در مکانهای مختلف در پشت سرشان میشود، نادر احساس میکند او را در تهران نیز دیده است و از کامبیز میخواهد فیلم روز افتتاحیه گالری را ببینند.
منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: سریال ساخت ایران ۳ – قسمت ۱۴ چهاردهم
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران