سریال محکوم قسمت ۲۴ بیست و چهارم
بعد از اینکه دادستان باریش را در فرودگاه دستگیر می کند ساشا با او تماس تصویری می گیرد و نشان می دهد که در خانه اوست و نازلی و بکیر در چنگ او هستند. فیرات وحشت می کند. بوگه زیر گریه می زند. فیرات ناچار می شود باریش را در مقابل نازلی و بکیر آزاد کند.
ساعتی بعد فیرات در ماشینش است که مجاهد به شیشه می زند و و اسلحه را به طرفش می گیرد و می گوید: «اگر نکشمت اونا منو میکشن. حلالم کن.»
در طرف دیگر پیش از اینکه پلیس دوستان فیرات را در خانه او گیر بیندازند حاجی آنها را فراری داده است.
فیرات از مجاهد که از کشتن او منصرف شده می خواهد به عنوان نفوذی در کنار سینیور باشد و به او اطلاعات بدهد.
فیرات در مصاحبه مطبوعاتی بعد از شرح عملیات اخیر می گوید ساواش یساری و ساشا متواری هستند و آنها را تهدید می کند و می گوید گیرشان می اندازد. دادستان ارشد که حالا به درستی حرف های فیرات پی برده می گوید مقامات بالا برای دستگیری باریش فشار آورده اند و فیرات می گوید: «قیامت به پا میشه.»
سینیور به زاهد می گوید اگر دادستان این پرونده را رها نکند همه شان توی دردسر می افتند. زاهد می گوید او مدرکی از آنها ندارد اما سینیور می گوید: «اگه باریش یا عروست بوگه یساری حرف بزنن چی؟»
باریش و ساشا به بانک یساری دستبرد می زنند و وقتی گزارش به پلیس می رسد همه شوکه میشوند.
باریش مشتری های بانک را گروگان می گیرد و نیروهای پلیس فورا در محل حاضر می شوند.
این را هم ببینید: دانلود سریال آخرین تابستان قسمت ۲۶ بیست و ششم دوبله فارسی + پاورقی Akharin Tabestan Serial Part 26باریش از فیرات تقاضای ماشین زرهی و یک مامور پلیس را دارد اما فیرات زیر بار نمی رود. پلیس بانک را محاصره کرده است.
فیرات از کمیسر می خواهد او را به بانک بفرستد. در همین موقع بوگه وارد می شود و از آنها می خواهد او را بفرستند.
فیرات راضی نیست اما کمیسر موافقت می کند. وقتی بوگه وارد بانک می شود باریش جا می خورد.
باریش به بوگه می گوید: «چرا منو فروختی؟» بوگه می گوید: «به خاطر خودت این کارو کردم.»
آنها مشغول جر و بحثند که بوگه متوجه تک تیراندازی می شود که باریش را هدف گرفته و خودش را سپر او می کند.
بوگه روی زمین می افتد و باریش وحشت کرده اما پلیس از قبل بوگه را به جلیقه ضدگلوله مجهز کرده است.
بالاخره ناچار می شوند ماشین زرهی را به باریش بدهند و او به همراه ساشا فرار می کند.
پلیس دنبال باریش و ساشا می گردد اما اثری از آنها نیست.
بیشتر ببینید:سریال فرزند راز مادر است قسمت ۹ نهم
11 خرداد 1401سریال مادر عزیزم قسمت ۷۱ هفتاد و یکم
6 خرداد 1401 قبلی بعدیآنها در کاروانی توی جنگل در حال انجام کارهای فرارشان هستند. وقتی ساشا برای گرفتن پاسپورت ها می رود و باریش تنها می شود دوباره توهم ساواش سراغش می آید و او را تحقیر می کند.
ساشا که موقع برگشتن در جنگل نیروهای پلیس را دیده سراغ باریش می رود تا به او خبر بدهد اما وقتی می بیند او با خودش حرف می زند وحشت می کند.
این را هم ببینید: سریال امانت قسمت ۲۱۵شب سینیور سراغ بوگه می رود و باریش که در همین لحظه به بوگه زنگ زده صدای آنها را می شنود. سینیور بوگه را با جان پسرش تهدید می کند و می گوید نباید حرفی از او پیش پلیس بزند.
شب باریش به مکان سینیور می رود و اسلحه را روی سر او می گذارد و می گوید: «به چه جراتی وارد خونه م میشی و زنم رو تهدید می کنی؟»
سینیور می گوید: «هنوز یه چیزی رو نمی دونی. مادرت رو پدرت کشت.» او شواهدی را که در مورد این ادعا دارد به باریش توضیح می دهد و باریش شوکه می شود.
سینیور اسلحه را به راحتی از دست باریش می گیرد و آن را روی سرش می گذارد. باریش از او می خواهد شلیک کند اما ناگهان سینیور گلوله می خورد و می میرد.
رفیع دست راست سینیور به او شلیک کرده و باریش را فراری می دهد. وقتی فیرات به آنجا می رسد از اینکه نتوانسته سینیور را زنده دستگیر کند عصبانی می شود.
فردا فیرات در مصاحبه مطبوعاتی از به قتل رسیدن سرکرده باند قاچاق عتیقه و میراث ملی، افکان داغلی خبر می دهد.
او می گوید: «هرکسی که در این جنایت دست داشته و ازش نفعی می بره در برابر عدالت پاسخگو خواهد بود.» زاهد فورا دستور می دهد محافظان و نگهبانان عمارتش را بیشتر کنند.
فردا باریش با زدن حرف هایی در مورد مرگ مادرش و قاتل بودن پسرش سوار موتور ساشا می شود و علیرغم هشدارهای ساشا به طرف عمارت پدرش به راه می افتد. از طرفی زاهد در حال رفتن به دادستانی برای ارائه اظهاراتش علیه باریش است که متوجه می شود به جای راننده باریش پشت فرمان نشسته و وحشت می کند.
این را هم ببینید: سریال سیب ممنوعه قسمت ۳۸۱ دوبله فارسی - سیصد و هشتاد و یکمفیرات جای ساشا را با تلفن باریش که آن را در عمارت افکان جا گذاشته پیدا می کند. ساشا تسلیم می شود و می گوید: «الان بیشتر از هر چیزی می خوام باریش رو پیدا کنید. چون کار وحشتناکی قراره بکنه.» وقتی باریش متوجه می شود زاهد هنوز به دادستانی نیامده می فهمد که باریش سراغ او رفته است.
باریش در حال کندن قبر برای پدرش است. زاهد قتل همسرش را انکار می کند. خیال ساواش هم ظاهر شده و باریش را با حرف هایش برای کشتن پدرش تحریک می کند. باریش زاهد روی توی گودالی که کنده می اندازد و روی او خاک می ریزد. اما فیرات درست به موقع می رسد و بالاخره باریش را گیر می اندازد.
باریش را به سازمان امنیت منتقل می کنند.
فیرات از پیروزی اش خوشحال است و به باریش می گوید: «بهت گفته بودم این روز میرسه.» اما در لحظه آخر باریش دادستان را صدا می زند و می گوید: «من ساواش یساری نیستم. هیچکدوم از جرم های اونو قبول نمی کنم.» فیرات جا می خورد.
شب گذشته توی خیال باریش ساواش به او گفته بود: «ازم استفاده کن. اگه فیرات تو رو گرفت بهش بگو منو می بینی. تو دیوونه ای و هیچ کس نمی تونه قضاوتت کنه.» باریش با لبخند می گوید: «من باریش یساری هستم.» او سینه مامور کنارش را گاز می گیرد و با دندان های خونی زیر خنده می زند. همه با وحشت به او خیره شده اند.
منبع خبر: پندار
اخبار مرتبط: سریال محکوم قسمت ۲۴ بیست و چهارم
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران