همهگیری جهانی ویروس کرونا روشن ساخت که چیزی به نام جامعه وجود دارد
مطالب این بخش برگرفته از «تریبون زمانه» هستند. تریبون زمانه، آنچنان که در پیشانی آن آمده است، تریبونی است در اختیار شهروندان. همگان میتوانند با رعایت اصول دموکراتیک درج شده در آییننامه تریبون آثار خود را در آن انتشار دهند. زمانه مسئولیتی در قبال محتوای این مطلب ندارد.
اوایل همهگیری جهانی ویروس کرونا، چند ناشر بینالمللی، (مسلماً با نیت کاملاً خیر) توییتهایی پست کردند مبنی بر اینکه قرنطینهها احتمالاً بر حال داستاننویسان که معمولاً موجوداتی منزوی و خوگرفته به کار از خانه هستند تأثیری نخواهد گذاشت. فرض این بود که رماننویسان که با کار کردن از اداره و انجام پروژههای دستهجمعی غریبه هستند کمتر تحت تأثیر تغییرات ناشی از کووید قرار خواهند گرفت. اما تجربهی من دقیقاً برعکس این فرض بود. همهگیری جهانی ویروس کرونا زندگیای را که میشناختیم زیر و رو کرد. هنرمندان و نویسندگان نیز از مشکلاتی که کل جامعه تجربه میکرد مستثنی نبودند. این مسئله که ما بهشدت درونگرا هستیم به این معنی نبود که همراه دیگران به جهانی سیال پرتاب نشده بودیم.
اکنون همهی ما در حال گذر از نقطهی عطف مهمی هستیم که نه تنها با همهگیری جهانی ویروس کرونا بلکه با وضعیت وخیم تغییرات اقلیمی، نابرابریهای فزاینده و جنگ در اروپا و سایر نقاط جهان شکل گرفته است. تصمیمهایی که امروز میگیریم بر کیفیت زندگی نسلهای آینده اثرگذار خواهد بود. هیچکدام از ما فرصت و امکان انزوا از دیگران، بیتفاوت بودن یا انفعال را نداریم.
در جدیدترین رمانم به نام جزیرهی درختان گمشده، یکی از شخصیتها حرفی میزند که مرتب آن را در ذهنم تکرار میکنم: «لحظاتی در زندگی هست که همهی آدمها باید نوعی قهرمان بشوند. اگر شاعر هستی، با کلماتت میجنگی، اگر نقاش هستی با نقاشیهایت… اما نمیتوانی بگویی ببخشید من شاعرم مرا معاف کنید. وقتی تا این حد رنج، نابرابری و بیعدالتی در جهان هست نمیتوانی چنین چیزی را بر زبان بیاوری.» عصر ما عصر تشویش و دلواپسی است و بسیاری از ما با احساسات منفی از خشم گرفته تا ترس، از درماندگی تا گیجی مواجه هستیم. ما بار احساسی سنگینی را به دوش میکشیم اما اگر این عصر به عصر بیتفاوتی تبدیل شود، جهان جای بسیار تاریکتر و سختتری برای زندگی خواهد شد.
در کانون ضروریترین مباحثات امروز مجموعهای از مفاهیم پایه قرار دارد که مدتهاست آنها را مسلم فرض کردهایم مفاهیمی مثل دموکراسی، جامعه، خانواده، آزادی. اما این کلمات دقیقاً چه معنایی دارند؟ حال زمان آن است که اصطلاحات پایهایمان را تعریف و بازتعریف کنیم. بر خلاف آنچه تاچر، ریگان و همتایان بینالمللی آنها تحت لوای «راست جدید» ادعا میکردند، چیزی به اسم «جامعه» وجود دارد. همهگیری جهانی ویروس کرونا این موضوع را آشکار کرد که ما افرادی اتمیزه و جدای از هم نیستم که هر کدام گوشهای از این بازار آزاد رها شده باشیم. کلمهی «جامعه» (society) از ریشهی لاتین سوسیاتاس (societas) و از سوسیوس (socius) به معنای همنشینی و همراهی میآید. وقتی جامعه را تعریف میکنیم همزمان تعیین میکنیم که چه کسانی از «ما» هستند و در نتیجه چه کسانی جزئی از «ما» به حساب نمیآیند.
حال زمان آن است که یک بار و برای همیشه افسانههای پوپولیستی هویت را که باعث تفرقه و دستهبندی مردم شده است کنار بگذاریم.
این جهانِ دوقطبیها و تنشهای مداوم ما را به تحسین تنوع، تکثرگرایی و گوناگونی تشویق نمیکند. ما مدام تقلیل داده میشویم و برای جا گرفتن در جعبههایی یک شکل تحت فشار قرار میگیریم. واژهی «هویت» ارتباطی عمیق و سرسختانه با یکنواختی و شباهت دارد اما در حقیقت هویت بیش از آنکه ثابت باشد سیال است، بیش از آنکه یکنواخت باشد متنوع است. هویت را نباید تقلیلگرایانه دید، میتواند رشد و بسط پیدا کند درست مثل امواج دایرهای کوچکی که در آب تکثیر میشوند. هیروکلس، از نخستین فیلسوفان رواقی، ایدهی اویکیسوس (oikeiôsis) یا تئوری تعلق بر اساس دوایر متحدالمرکز را مطرح کرد. در این ایده، کوچکترین دایره که در مرکز قرار دارد نمادی از فرد است و دایرههایی که این دایرهی کوچک مرکزی را احاطه کردهاند نماد خانوادهی هستهای، خانوادهی گسترده، همشهریان، هموطنان و در نهایت کل بشریت هستند.
دوران همهگیری جهانی ویروس کرونا زمان خوبی برای پذیرش این ایده بود. در حقیقت، در میانهی مرگ و بیماری، این امکان وجود داشت که بتوانیم انسانیت مشترک و بهموابستگیمان را به شکلی که تا قبل از این امکانپذیر نبود درک کنیم. هر چند تا حدی در این زمینه موفق بودیم اما در نهایت بار دیگر کارمان به اختلاف و دودستگی رسید: ملیگرایی واکسن. کشورهای ثروتمندتر در حالی به انباشت واکسن پرداختند، که در بخشهای زیادی از جهان مردم به چنین ابزاری برای محافظت از خود دسترسی نداشتند.
بعد جنگ در اروپا آغاز شد و به دنبال حملهی پوتین به اوکراین، شاهد بحران انسانی فجیعی هستیم. بار دیگر سیاستمداران پوپولیست عوامفریب بهجای آنکه مردم را با هم آشتی دهند و حول ارزشهای مشترک گرد هم بیاورند مشغول تفرقهاندازی میان بشر هستند. واکنش مردم اروپا به پناهندگان اوکراینی برایم امیدبخش است اما اگر نتوانیم همین درجه از همبستگی و حساسیت را نسبت به سایر پناهندگان از سوریه و افغانستان یا پناهندگان تغییرات اقلیمی در آینده ابراز کنیم، درس زمانهمان را خوب یاد نگرفتهایم.
درس زمانهی ما این است که ما یک خانواده هستیم، خانوادهای که دین، نژاد یا نزدیکی و دوری جغرافیایی میان اعضایش تفرقه نمیاندازد. ما جامعهای بینالمللی هستیم. این مفهوم خانوادهی بشری است که در حال حاضر مورد حمله قرار گرفته است از زنان و دختران هراسان در پناهگاههای زیرزمینی در شهرهای اوکراین گرفته تا فعالان حقوق زنان در افغانستان؛ از فعالان حقوق بشر در سوریه تا فعالان تغییرات اقلیمی در برزیل و فعالان حقوق اقلیتهای جنسیتی در بنگلادش. ما قدم به عصر جدیدی گذاشتهایم که چالشهای جهانی عمدهای را مقابلمان قرار داده است. نمیتوانیم با بازگشت به قوای انزواگرایی، قبلیهگرایی و رویکردی که خودمان را بر دیگران اولویت میدهد با این چالشها مقابله کنیم. همچنین نمیتوانیم فقط یک دغدغهی خاص را دنبال کنیم: اگر بیعدالتی اقلیمی برایتان مهم است، همچنین باید دغدغهی بیعدالتی جنسیتی را داشته باشید. از بین رفتن محیطزیست دختران و زنان را بسیار بیشتر تحت تأثیر قرار میدهد و هر کجا آوارگی در سطحی وسیع رخ میدهد تبعیض جنسیتی و خشونت جنسی به طرز هشداردهندهای افزایش مییابد. اگر دغدغهی نابرابری جنسیتی را دارید همچنین باید به نابرابری نژادی، طبقاتی، منطقهای و نابرابریهای دیگر از این دست اهمیت دهید. مادامی که نتوانیم تکههای مختلف پازل را کنار هم بگذاریم هیچ چیز بهتر نخواهد شد.
من از جنگهای فرهنگی و شیوهای که سیاستمدارانِ در قدرت آتش آنها را زنده نگاه میدارند بیزار و خستهام. زمان جنگ واقعی، نباید با اختلاف و چنددستگی نیرویمان را هدر بدهیم. چیزهای زیادی در معرض نابودی قرار دارند. حال زمان آن است که یک بار و برای همیشه افسانههای پوپولیستی هویت را که باعث تفرقه و دستهبندی مردم شده است کنار بگذاریم.
همهگیری جهانی ویروس کرونا اهمیت توجه به امور غیرمادی در زندگی را نشان داد: خانواده، دوستی و خواهری. حال، باید افقهایمان را وسیعتر کنیم: خانواده یعنی بشریت، دوستی باید فراتر از مرزهای ملی برود و خواهری اگر در سطح جهانی نباشد بیمعناست.
لینک مطلب در تریبون زمانه
منبع این مطلب: آسو
الیف شفق رماننویس نامدار ترک است. از میان آثار او میتوان به ملت عشق اشاره کرد که ترجمهی فارسی آن بیش از یکصد بار تجدید چاپ شده است. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلیِ زیر است:
Elif Shafak, Elif Shafak on the Legacy of Lockdown: The pandemic made it clear there is such a thing as society, The Guardian, ۱۷ March 2022
منبع خبر: رادیو زمانه
اخبار مرتبط: همهگیری جهانی ویروس کرونا روشن ساخت که چیزی به نام جامعه وجود دارد
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران