واکسن ضدترس یا ادبیات خطرآفرین؟
رضی هیرمندی با بیان اینکه برخی معتقدند کتابهای ژانر وحشت حکم واکسن را دارد و ممکن است عوارضی هم داشته باشد اما بعدش سلامتی به همراه دارد، میگوید: آیا برای سلامتی مورد نظر راهی جز ایجاد ترس نیست، آن هم با این شدت؟ موافق ژانر وحشت هستم اما در حد و حدودی، اگر از اندازهای بیشتر شود به ضدِخود تبدیل و مبلغ وحشت میشود.
این مترجم ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا درباره گرایش کودکان و نوجوانان به ژانر وحشت با توجه به کلیدواژههایی مانند هیجانانگیز، ترسناک و وحشتناک که در عنوان بسیاری از کتابهای منتشرشده برای این گروه سنی دیده میشود، با بیان اینکه تخصصی در روانشناسی کودک ندارد و به عنوان یک تولیدگر ادبیات نظرش را میگوید، اظهار کرد: معتقدم با هر چیزی که بیشتر سر و کار داشته باشید، حتی اگر به قصد تغییر آن شیء و سوژه هم باشد، در نهایت از سوژه خودتان تأثیر میگیرید. درباره ژانر وحشت هم میتوان گفت اگر کسی با مسائل هولناک و وحشتانگیز چه در واقعیت و چه در ادبیات سروکار داشته باشد، خواه ناخواه تحت تأثیر این وحشت قرار میگیرد. نمیشود یک چیز ترسناک را ببینید و به خودتان نلرزید، نمیشود یک صحنه تصادف و جنایت را ببینید و متأثر نشوید. از بازیگر روسی نقش هملت شنیدم که ضمن مصاحبهاش با تلویزیون میگفت بعد از پایان بازی در نقش هملت تا چند ماه حال خوشی نداشته. او در جریان تمرین نقش خود حدود سه ماه در فضایی شبیه به زندگی هملت زندگی کرده بود!
هیرمندی در ادامه با بیان اینکه ادبیات بازتاب آفرینشگرانه واقعیتهاست، گفت: با خواندن ادبیات نیز با یک واقعیت سروکار دارید؛ واقعیت متن. نمیتوانید هنگام مطالعه لباس ضدترس بپوشید. دوستی میگفت بچههایی که از من کتاب ژانر وحشت میخواهند، میگویند کتاب خیلی ترسناک به ما بدهید، آنقدر که از ترس به خود بلرزیم. چنین کودکی میترسد و لذت میبرد اما از عواقب آن خبر ندارد. طرفداران ژانر وحشت، چه نویسنده و مترجم چه مروج کتاب، توجیهشان این است که این ترسها موقت هستند، در عوض کتابهای ژانر وحشت ذهن بچهها را فعال میکند و به بچهها در مقابل ترسهای واقعی زندگی یک نوع ایمنی میدهد. آنها میگویند کتابهای ژانر وحشت حکم واکسن را دارند، واکسن هم عوارضی دارد اما بعدش سلامتی میآورد.
هیرمندی خاطرنشان کرد: آیا برای سلامتی مورد نظر راهی جز ایجاد ترس نیست، آن هم با این شدت؟ با ژانر وحشت موافق هستم اما در حد و حدودی، اگر اندازه بیشتر شود به ضد خود تبدیل و مبلغ وحشت میشود و ترس را در حد یک چیز ستودنی و حتی عادت درمیآورد. در حالی که ترس و وحشت واقعا ترس و وحشت است. ضرر دیگری که دارد، این است که روح ما را برای قبول ترس و وحشت به عنوان یک واقعیت زندگی آماده میکند و این چیز خطرناکی است؛ یعنی اینکه ما بپذیریم وحشت و همراه آن خشونت بخشی از زندگی ماست و باید باشد. حداقل برای مدتی کوتاه ما را در مقابل ترسآفرینان خلع سلاح میکند و ای بسا در برخی از موارد نوعی سمپاتی نسبت به آفرینندگان آن ترس و وحشت ایجاد کند. همچنان که بارها اینگونه شده؛ مثلا در فیلمهای جنایی اگر هنرپیشه، خوشقیافه و خوشصدا و در زندگی عادیاش خوشبرخورد باشد، مردم راحتتر از جنایتهایش در نمایش یا فیلم چشمپوشی میکنند زیرا مجذوب یک هنرپیشه شدن رفتار و خشونتش را به نوعی توجیه میکند.
مترجم کتابهای «سنگی نشسته بود ساکت و آرام»، «آدم بزرگها هیچ وقت این کارها را نمیکنند» و «ماجرای بامزه در موزه» تأکید کرد: متأسفانه کتابهایی که راه افراط را میپیمایند از نظرم قابلیت خطرآفرینی دارند. شخصاً چیزهای وحشتناک را دوست ندارم. میدانید که از همان دوران جوانی کارم را با ترجمه «درخت بخشنده» و «لافکادیو» آغاز کردهام. ذهن من به قول سپهری «در جهت تازه اشیاء جاری است»، در جهت زیباییها جاری است. نه اینکه واقعیتها را نبینم یا بخواهم زشتیها را از دیدگاه بچههای خودم و دیگران پنهان کنم بلکه معتقدم نشان دادن این همه زشتی آنهم با این توجیه که میخواهیم علیه زشتیها از آنها استفاده کنیم در عمل درست نیست. اگر از اول ذهن کودک را با فیلمهای جنگی و خشن انباشته کنید، خب کودک جنگی بار میآید؛ نمیشود کودک دائما در معرض تماشای توپ و تانک و کشت و کشتار قرار بگیرد بعد در زندگی آدم مهربانی باشد و حتی یک لگد هم به یک حیوان نزند. اینطور نیست. کودک در جایی این خشونت را شبیهسازی خواهد کرد زیرا آن را دیده و در ذهنش بهنوعی بازتولید کرده است. به این دلایل گرایشم در این سمت و سو نیست. طرفدار بمب و توپ و تانک و مسلسل نیستم. حتی از دیدن قمه و دشنه در دست کسی چندشم میشود! معتقدم اگر میخواهیم به بچهها بگوییم اینها وجود دارند تا علیهشان مبارزه کنند، راهش این نیست که دُز بالایی از خشونت را به خوردشان بدهیم بلکه به صورت معکوس هم میشود کار کرد.به عبارت دیگر، تبلیغ مهربانی و محبت میتواند یکی از راههای مبارزه با خشونت باشد.
مترجم «بگذارید بخوابم، گوسفندها»، «لولوی من کو؟» و «دشمن» درباره کتابهای کمیک استریپ که مخاطبان زیادی دارد و بومیسازی این نوع کتابها در ایران اظهار کرد: واقعیت این است موفقیتی در تولید اینگونه آثار نداشتهایم. گویا زمینهسازی لازم هم برای این نوع ادبی وجود ندارد. اساسا به این نوعِ ادبی به عنوان تولیدکننده گرایش نداشتهایم اما مصرفکننده بودهایم. نمونهاش «تنتن» است که سالهای سال و پیش از انقلاب بچهها آن را خوانده و عدهای با آن کتابخوان شدهاند. یکی از فواید کمیک استریپها همین بود. بلاتشبیه کتابهای کمیکاستریب نقش کتابهای مرحوم ذبیحالله منصوری را برای بچهها بازی میکند!
رضی هیرمندی سپس بیان کرد: درباره کمیک استریپها بیش از آنکه به فرم توجه کنیم و بگویم کمیک استریپ کنار برود یا وارد گود شود، باید ببینیم محتوای این کتابها چیست. اگر در جهت زیباییشناسی ادبیات کودک باشد و روحیه زیباییشناسی کودکان را بالا ببرد و میلشان را به خواندن کتابها بیشتر کند باید از آنها استقبال کرد.
انتهای پیام
منبع خبر: ایسنا
اخبار مرتبط: واکسن ضدترس یا ادبیات خطرآفرین؟
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران