جلال اخباری: دلباختگی من برای موسیقی چنان است که هر روز با نیروی روانی آن تغذیه میشوم
میهمان این برنامۀ «چهرهها و گفتگوها» در شهر کهن نیشابور، شهر شاپور، شهر خیام و عطار، زاده شده، در کنار فردوسی آموزش دیده، در تهران و همدان کار کرده و اینک دهههاست در پایتخت فرانسه سرگرم آموزش موسیقی است. او از پنج سالگی بسوی این هنر کشیده شد، نزد روحالله خالقی آموزش دید، با علینقی وزیری، حسین ملاح و احمد عبادی آشنائی یافت و همزمان در مشهد به دریافت مدرک کارشناسی در زبان و ادبیات فرانسه نائل آمد.
جلال اخباری که چندی در جامۀ مترجم، کارمند دولت بود، به ریاست امور فرهنگی دانشگاه همدان برگزیده شد و در همین دانشگاه تدریس کرد و هنگامی که برای انجام ماموریتی یک ساله در پاریس بسر میبرد، کشور او دستخوش انقلاب اسلامی شد و وی دیگر بدان بازنگشت و پس از چندی با عنوان استاد موسیقی به استخدام وزارت آموزش و پرورش فرانسه درآمد.
جلال اخباری، چنانکه بدان اشاره شد، دکتر در روانشناسی و اینک استاد بازنشستۀ موسیقی است. او در بارۀ پیوند میان این دو و آنچه هر یک به آن دیگری میدهد به سخن «بزرگ مرد ایران پورسینا» اشاره دارد که در آثار خود در باب موسیقی به پیوند آن با «علم النفس» نیز پرداخته است. جلال اخباری تاکید میکند که «گوش تنها راه ورود موسیقی به تن است و در واقع انسان با تمام وجود موسیقی را میشنود. یک قطعۀ ناب موسیقی تمام تن را به لرزه و هیجان میآورد». او یادآوری میکند که «از حدود صد سال پیش رشتۀ تازهای به نام موسیقی درمانی وجود دارد که در آن با بهره گرفتن از موسیقی به درمان برخی بیماریها پرداخته میشود». جلال اخباری خود نیز، در دوران تدارک پایان نامۀ دکترای روانشناسی خویش «در بیمارستان سَلپِترییِر پاریس مدتی در همین زمینه آموزش دیده و کار کرده» است.
او «موسیقی را تنها زبان مشترک کلیۀ ساکنان کرۀ زمین» میداند و یادآوری میکند که «الفبای آن در سراسر جهان، یکی است» هر چند هر سازنده و نوازندهای «با خو و شرایط خویش آن را شکل میدهد، یکی سنفونی میسازد، دیگری با تار خویش به آهستگی و نم نمَک چنان میزند که صدای آن از پنجره به بیرون نرود و مزاحمتی برای او نیافریند».
جلال اخباری بر پیوند و تحول موسیقی بر اثر پدیدههای تاریخی نیز اشاره دارد و تاکید میکند که «موسیقی ایرانی پس از اسلام سرکوفته شد، حرام شد» و همپای برخی دیگر هنرها پیش نرفت. او در بارۀ نبود اسناد و آگاهیها در بارۀ موسیقی کهن ایران که در اشعار اینهمه به آن اشاره شده است بر «نبود آهنگ دبیره برای نوشتن موسیقی» تاکید دارد و میگوید «برخی کشورها مانند مصر و روم و چین و ... با حروف و یا اعداد چیزهائی در این زمینه ثبت میکردند که همچنان مانده، اما در ایران چنین دبیرهای وجود نداشت و از آنجا که همواره بر سر موسیقی کوفته میشد، کسی به این کار رغبت نیافت». او یادآوری میکند که «در جهان مسیحیت در سدۀ سوم درهای کلیسا به روی موسیقی باز شد و شاهکارهای بسیاری این چنین پدید آمد، آمرزش خوانی موتسارت اتریشی، آمرزش خوانی گابریل فورۀ فرانسوی و یا آمرزش خوانی [جوزپه] وردی ایتالیائی جهانی است».
جلال اخباری با اشاره به اختراع خط موسیقی توسط «گی دارزو» در حدود هزار سال پیش و سپس تغییر آن به شکل کنونی در قرن چهاردهم میلادی از سوی فیلیپ دُ ویتری، رئیس کلیسای شهر «مو» در شرق پاریس، یادآوری میکند که در ایران «عبدالقادر مراغهای موسیقیدان بزرگی بوده است، ابن سینا، فارابی و ... موسیقی دانان بزرگی بودهاند، اما همۀ آنان در این زمینه نفرین میشدند». او به یاد می آورد که در سالهای نخست انقلاب «شماری مغازههای فروش کالاهای موسیقی به آتش کشیده شد»، هر چند در سالهای بعد این حملات کاهش یافت و «اینک شمار بسیاری جوانان با توانائی فراوان سرگرم ساختن و نواختن» هستند.
جلال اخباری در بارۀ سنتور بر این باور است که «این ساز در ابتدا صدتار نام داشته و از آنجا در زبان فارسی صدتار بخوبی تلفظ نمیشود، نخست به سنتار و سپس سنتور تبدیل شده است و ٧۲ تار یا سیم کنونی در واقع شکل سنتور کلاسیکی است که در سدۀ گذشته حبیب سماعی به کار آورد و به ابوالحسن صبا آموزش داد و آموزش ما نیز با همین ساز انجام گرفت».
او در این گفتگو تاکید میکند که پیانو در غرب از روی سنتور ساخته شده و در واقع از کنار هم نهادن دو یا سه دستگاه سنتور پدید آمده است که در آن چکشها به جای مضراب به سیمها ضربه میزنند.
جلال اخباری، هنگامی که به مجموعۀ «شورانه» او اشاره میکنیم که دربرگیرندۀ پنج آهنگ با صدای خانم «پروانه» به سبک اپرائی است، اما انتشار عمومی نیافته، بر لزوم تحول موسیقی ایرانی تاکید میکند و میگوید «در شگفتم که ما ایرانیها نخستین خریداران کالاهای مدرن و غربی هستیم و تلفن و ماشین و دستگاههای پزشکی و داروها و همه دیگر کالاها را از غرب میگیریم، اما در برابر مدرن کردن موسیقی میایستیم و در برابر تلاش برای آنکه موسیقی ما بتواند گستردگی بیابد صف آرائی میکنیم. چرا ما نباید سنفونی بسازیم، در حالیکه با این دوازده دستگاه بسیار قوی موسیقی ایرانی میتوان فراوان سنفونی ساخت».
او به جنگ میان موسیقیدانان ایرانی در گذشته اشاره دارد و میگوید «هنگامی که روحالله خالقی برای شعر معروف "آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟"، سرودۀ شهریار، آهنگ پرآوازۀ خود را ساخت، شادروانان عبدالله دوامی و نورعلی خان برومند به جنگ با او برخاستند، زیرا هر تحولی را زیان رسان به موسیقی سنتی ایران میدانستند.
جلال اخباری در این گفتگو به کودکی خود نیز اشاره دارد و میگوید چگونه در نیشابور به موسیقی جلب شد و نیز چسان به زبان فرانسه علاقه یافت و چرا نام او «جلال» شد. وی همچنین یاد میآورد که همزمان با آغاز شورشهائی که منجر به انقلاب اسلامی در ایران شد، چگونه همکاران وی در دانشگاه بوعلی که «همگی آموزش دیدگانِ اروپا و آمریکا بودند، به روضه خوانی میرفتند و هر جا مردم دست به بالا میبردند، اینان نیز همراه میشدند». او به آنان «تاریخ اروپا را یادآوری» میکرده که مردم «چه جانی کندند و چه جانها دادند که انکیزیسیون را از میان بردارند و کلیسا را بر سر جای خود نشانند».
او همچنین به شیفتگی خود برای موسیقی اشاره دارد و تاکید میکند که اینک بیش از هفت دهه است که یک روز را بدون موسیقی به پایان نرسانده و این شیدائی و نجوا همچنان ادامه دارد.
این گفتگو را میتوانید در اینجا گوش کنید...
L'INVITE DE LA SEMAINE Djalal Akhbari 20-01-18
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شویداخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید
منبع خبر: آر اف آی
اخبار مرتبط: جلال اخباری: دلباختگی من برای موسیقی چنان است که هر روز با نیروی روانی آن تغذیه میشوم
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران