این حد از کینه و نفرت ایجاد کردن برای موضوع «حجاب» از عجایب حکومت‌داری است

آفتاب‌‌نیوز :

عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی اجتماعی طی یادداشتی نوشت: ماجرای زدن اسپری فلفل به یک خانم و همسر و کودکش به خاطر حجاب و سپس تیراندازی به مرد و اصابت گلوله به او، بازتاب گسترده‌ای داشت، حتی دیدم که بخشی از نواصولگرایان نیز از این رفتار ناراحت شده بودند. در این یادداشت می‌کوشم که از حیث جامعه‌شناسی حقوقی و فهم مساله جرم و تفاوت آن با سایر رفتارها به موضوع حجاب بپردازم، بلکه کمکی به فهم بهتر آن شود.

تا به حال چند نفر از شما شنیده‌اید که کسی مرتکب دزدی یا قتل شود و پلیس با او برخورد کند، سپس او طلبکارانه به پلیس اعتراض کند و داستان خود را برای همه تعریف نماید و اغلب شنوندگان نیز با او همدردی و همراهی کنند؟ تقریبا هیچ. ولی این اتفاق درباره حجاب رواج دارد. بسیاری از زنان تجربه زیسته خود را در کشور و تهران و رفتن به پاسگاه وزرا یا برخورد با گشت ارشاد یا افراد عادی و ماموران امر به معروف می‌نویسند و همدلی دیگران را نیز کسب می‌کنند. طبق قانون هم بی‌حجابی جرم است و هم سرقت و قتل، پس چرا مردم در برابر این دو فعل، دو واکنش مغایر یکدیگر بروز می‌دهند؟ پاسخ این است که برای جرم دانستن یک فعل، منع و مجازات قانونی لازم است، ولی کافی نیست. شرط دیگر این است که قریب به اتفاق مردم نیز آن فعل را جرم بدانند و مرتکبین آن را محکوم و‌ طرد کنند. بعید است که حتی یک در هزار مردم، قتل و سرقت را جرم ندانند و خواهان مجازات مرتکب آن نشوند، یا قاچاق مواد مخدر را اغلب مردم جرم می‌دانند، ولی نظرسنجی‌ها و رفتار عمومی مردم نشان داده است که اکثریت قاطع معتقد به برخورد قانونی یا تلقی مجرمانه از بی‌حجابی نیستند، نه به این علت که لزوما به حجاب اعتقادی ندارند، بلکه به علت فلسفه جرم مخالفت می‌کنند، اتفاقا حتی بسیاری از زنان چادری، خواهان حق انتخاب پوشش در حد متعارف هستند و گمان می‌کنند که این‌گونه اجباری شدن حجاب معنای انتخابی بودن پوشش آنان را تغییر داده است و حتی برخی خانم‌ها به همین علت در پوشش خود تجدیدنظر کرده‌اند.

همچنین مردم بسیار اندکی مرتکب عملی که جرم است، می‌شوند در حالی که نقض ماده مربوط به حجاب از سوی حداقل نیمی از زنان مشاهده می‌شود. اینجا باید درباره تفاوت میان گناه و جرم نیز توضیح داد. برای نمونه از نظر فقهی ترک بسیاری از واجبات مثل نماز و روزه و حج و... گناه است، ولی دولت‌ها کسی را برای این موارد مجازات نمی‌کنند، یا حتی بنا به فتوای بسیاری از آقایان گذاشتن ریش واجب یا احتیاط واجب است، تقریبا مثل حجاب است (با اندکی تفاوت)، ولی چرا با زدن ریش چنین برخوردی که با حجاب می‌شود را شاهد نیستیم؟ مثل طالبان که داشتن ریش را الزامی می‌کند. به‌طور قطع نسبت به اصل و اهمیت عبادات مزبور مثل نماز، بیش از حجاب اتفاق نظر است به ویژه آنکه در مورد جزییات حجاب تفاوت‌ها زیاد است و جالب اینکه ماده قانونی مربوط به حجاب نیز جامع فتاوای شرعی نیست و زنان غیرمسلمان را نیز شامل می‌شود. واقعیت این است که جامعه ایران مثل برخی دیگر از جوامع اسلامی نسبت به حجاب زنان حساسیت دارد ولی نه به شیوه و اندازه‌ای که در قانون آمده، این حساسیت یک امر عرفی است. در پاکستان هم که چنین قانونی ندارد، این نوع حساسیت را می‌بینیم و زنان نیز به‌طور معمول مراعات می‌کنند، ولی در ایران به علت برخوردهای رسمی نامتعارف، همین حساسیت نیز ضعیف شده است. جرم به افعالی گفته می‌شود که نظم یا عفت عمومی را خدشه‌دار کند، این حد از عدم رعایت ماده قانونی حجاب نه نظم اجتماعی را نقض می‌کند و نه عفت عمومی را که اساسا موضوعی عرفی است. اگر مساله حکومت اجرای دستور شرع است که در این صورت باید قانون را به‌طور کامل و در همه جا و فقط برای زنان مسلمان اجرا کند و میان خانه و خیابان نیز فرق ذاتی ندارد. به‌علاوه نقض سایر واجبات و محرمات شرعی نیز باید مشمول مجازات شوند. دستورالعمل برای پوشش کارکنان دولتی نیز چاره کار نیست، زیرا بیرون از اداره به گونه دیگری رفتار خواهند کرد و این دوگانگی و ریا برای جامعه ما بدتر از هر رفتار دیگر از جمله عدم رعایت حجاب است. مساله این است که راه‌حل مسائل اجتماعی لزوما در قانون‌نویسی و برخورد انتظامی نیست، برخی مسائل با این سیاست‌ها بدتر می‌شوند که بهتر نمی‌شوند. این حد از کینه و نفرت ایجاد کردن برای موضوعی که خارج از مساله نظم عمومی است، از عجایب حکومت‌داری است. تازه نه‌تنها به نتیجه نمی‌رسد، بلکه اثر معکوس هم دارد. خود دانید.

در اردیبهشت ماه سال جاری رضا مرادخانی قهرمان بوکسور سابق تیم ملی توسط ماموران گشت ارشاد در پارک پردیسان هدف گلوله در دو قسمت از بدن خود قرار گرفت.

 

منبع خبر: آفتاب

اخبار مرتبط: این حد از کینه و نفرت ایجاد کردن برای موضوع «حجاب» از عجایب حکومت‌داری است