بحران‌آفرینی جمهوری اسلامی از طریق طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای و کشاورزی نابسامان

برخی تحلیل‌گران ارتباط میان سیاست‌های غیرمنطقی مدیریت منابع در ایران را با بحران‌های اجتماعی نادیده می‌گیرند، اما حکمرانی و مدیریت پرخطا در در حوزه‌های مختلف به بحران‌هایی فراگیر در نقاط مختلف کشور منتهی شده و خواهد شد.

ظروف مرتبطه و مدیران نامربوط

وقتی در دوران دبیرستان، دبیر فیزیک به مبحث «قانون ظروف مرتبطه» رسید، برای‌مان توضیح داد که سطح مایع در ظروف مختلفی که از طریق لوله‌هایی با هم در ارتباط بودند یکسان می‌ماند.

در اواخر دهه ۶۰ که برای نخستین بار در دانشگاه بحث انتقال آب بین حوضه‌ای از طریق لوله‌هایی عظیم شنیدم، ناخودآگاه به یاد حرف‌های دبیر فیزیک‌مان افتادم، اما یک کارشناس مدیریت منابع آب مسئله ظروف مرتبطه را جور دیگری برایم تشریح کرد: انتقال آب بین حوضه‌ای بدون وجود مدیران نامربوط، غیر ممکن است، اما سرنوشت تلخ مبدا و مقصد به هم ربط خواهد داشت.

سال‌ها گذشت تا اینکه مدتی در سال ۱۳۷۷، مجری موضوع‌های آب و زمین‌شناسی یک برنامه رادیویی بودم و شروع کردم به مطالعه پروژه‌های آبی. آن روزها پرسش از هم‌دانشگاهی‌های سابق که مشغول کار در شرکت‌های مشاور بودند را آغاز کردم اما زودتر از انتظارم، زیرآبم خورد و از جام جم رانده شدم(۱).

چند سال گذشت تا اینکه در ۲۱ خرداد سال ۸۰ در جلسه‌ای در دفتر رئیس جمهور وقت به سیدمحمد خاتمی گفتم که سیاست‌های وزارت نیرو، از جمله سدسازی‌های بی‌رویه و انتقال آب به فلات مرکزی، و بی‌توجهی به وضعیت آبخوان‌ها و مدیریت آب‌های زیرزمینی، کشور را به نقطه‌ای بحرانی خواهد کشاند، اما خاتمی که به سیاست‌های حبیب‌الله بیطرف و جماعت اشغال‌کننده سفارت آمریکا در سال ۵۸ که در شرکت آب و نیرو لنگر انداخته بودند ایمان داشت، به من لبخند زد و گفت که نگران نیست(۲).

معمای انتقال آب

زاینده‌رود اگر چه رودخانه‌ای دائمی محسوب می‌شده اما در زمان‌هایی کم‌آب هم بوده است. شاه عباس صفوی خواستار انتقال آب از یکی از سرچشمه‌های کارون(کوهرنگ) به سرچشمه‌های زاینده‌رود شده بود اما عملیات انتقال ناتمام ماند.

این نخستین برنامه حکومتی انتقال آب بین‌حوضه‌ای میان کارون و فلات مرکزی ایران بود که البته تا زمان ورود «بنگاه مستقل آبیاری» زیر نظر جعفر شریف امامی رنگ واقعیت به خود نگرفت. یک توجیه مهم انتقال آب از حوضه کارون، تأمین آب بیشتر برای کشاورزی بود.

بیشتر در این باره:

میراث دولت دوازدهم برای دولت جدید؛ بحرانِ کمبود آب

جعفر شریف امامی در این باره به تهیه کنندگان تاریخ شفاهی هاروارد گفت: «طرح این بود که از شعبۀ کوه‎رنگ یکی از شعبات کارون که آبش به خلیج می‌ریخت یک سدی بسازند و تونلی که آب رودخانۀ کوه‎رنگ را برگرداند به جلگۀ اصفهان که جلگۀ اصفهان فوق‌العاده مستعد برای زراعت است و این کار سابقۀ تاریخی هم دارد بدین معنی که در زمان صفویه، زمان شاه عباس تصمیم داشتند که این طرح را عملی بکنند و شروع کردند در همان موقع به این‎که در آن کوهی که بین دو رودخانه هست یک برش بدهند و آب را به آن ترتیب به زاینده‎رود متصل کنند.»

با انتقال بخشی از آب سرچشمه کارون به حوضه زاینده‌رود، سطح زیرکشت در این محدوده افزایش یافت. بسیاری از اراضی دیم و حتی بخش‌هایی از مراتع با تغییر کاربری تبدیل به زمین‌های کشاورزی‌ای تحت آبیاری شدند. آبیاری این زمین‌ها به معنای افزایش مصرف آب در حوضه بود.

تغییرات مداوم در تقسیمات کشوری و تشکیل محدوده «فرمانداری مستقل بختیاری و چهارمحال» و تبدیل آن به فرمانداری کل و نهایتاً تشکیل استانداری چهارمحال و بختیاری، موجب شده که نحوه مدیریت منابع هم بالا و پایین‌های زیادی داشته باشد.

برخی از کارشناسان معتقدند که استانی شدن مدیریت آب از سال ۱۳۸۳ به بعد تحت نظر رضا اردکانیان، باعث شده که رقابتی ضدمحیط زیستی در بخش‌های مختلف حوضه برای بهره‌برداری از منابع آبی حوضه میان اهالی چهارمحال و بختیاری در منطقه سامان، و کشاورزان استان اصفهان شکل بگیرد.

با توجه به نزدیکی بخشی از اعضای هیئت مدیره صنف کشاورزان اصفهان با شاکله قدرت و توان چانه‌زنی این گروه برای انتقال بیشتر آب از حوضه کارون به زاینده‌رود بدون کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی، کمتر کسی امیدوار است که تا زمان بهبود و اصلاح ساختار مدیریتی منابع آب، اتفاق مثبتی برای محیط زیست بیافتد.

قانون بحران‌های مرتبطه

بحران‌ها در فلات مرکزی به هم ربط دارند. هر تغییری در نحوه تامین آب کشاورزی و یا حتی صنعت و شرب در محدوده‌ای از حوضه زاینده‌رود، می‌تواند به مرگ تدریجی تالاب گاوخونی بیانجامد. هر برداشت اضافه‌ای، سفره آب زیرزمینی دشت اصفهان-برخوار را کاهش خواهد داد و این اتفاق به نشست زمین می‌انجامد و فرونشست بیشتر به معنای دفن تدریجی شهر تاریخی اصفهان است. نرسیدن آب زاینده‌رود به محدوده شهر اصفهان، یعنی جاری نشدن آب درون مادی‌های تاریخی شهر و خشک ماندن این جوی‌های بزرگ و تاریخی که ضررش متوجه آبخوان زیر دشت است.

بیشتر در این باره:

کارون شدن زاینده‌رود با چشمه‌های چهارمحال؛ ممکن یا محال؟

انتقال آب زاینده‌رود به کاشان و یزد، یعنی کمتر شدن آب جاری در رودخانه و خورده شدن بسیاری از مادی‌ها، و خشکسالی انسان‌محور در حوضه. مصرف بیش از موجودی، یعنی ورشکستگی آبی این منطقه و ورشکستگی آبی با توجه به اثرش روی محیط زیست و اقتصاد و اجتماع و افزایش بیکاری، فلاکت مردمان منطقه را رقم خواهد زد.

وقتی در پاییز ۱۴۰۰ هزاران نفر بر کف زاینده‌رود تجمع کردند و اعتراض‌شان به کم‌آبی را به گوش دولت رساندند، برخی لابی‌گران بحث انتقال بیشتر آب از کارون را مطرح کردند و این‌بار اهالی چهارمحال و بختیاری در حوضه کارون مخالفت‌شان را با انتقال آب به زاینده‌رود فریاد زدند.

هیئت مدیره صنف کشاورزان اصفهان به دنبال اجرای مصوبه شورای عالی آب بود که انتقال آب بیشتری از حوضه کارون را تضمین می‌کرد و مردمان حوضه کارون، نگران انتقال بیشتر بودند.

لب کارون…چه بی‌بارون

اهالی مناطق مرتفع زاگرس در سرشاخه‌های کارون دیده‌اند که در طی چند دهه گذشته، برف کمتری بر کوه‌ها نشسته است. به قول یکی از کارشناسان، اگر برفی به کوهستان نبارد، به سالی دجله گردد خشک رودی! (البته سعدی شیرازی آب‌شناس نبود و معتقد بود که «اگر باران به کوهستان نبارد، به سالی دجله گردد خشک رودی»).

برف کمتر معنایی جز آب کمتر در چشمه‌ها ندارد و آب کمتر رودهای حوضه کارون در بهار و تابستان. پروژه‌های کشاورزی بزرگ مثل طرح توسعه نیشکر هم سهم آبی کارون را کاهش داده است. مدیریت آب در سدها نیز از جریان آب کارون کاسته و هر چه آب بیشتری از حوضه کارون به خارج از آن منتقل شود، در محدوده انتهایی حوضه‌ در نزدیکی خلیج فارس، سطح رود پایین‌تر می‌آید و آب شور بیشتری به درون رودخانه پیشروی می‌کند.

در سال ۱۳۹۷ مدیرعامل وقت سازمان آب و برق خوزستان به زبان آمد و کاهش «دبی» کارون را عامل پیشروی آب شور خلیج فارس به درون محدوده خواند: «تا زمانی که دبی رودخانه کارون در حالت طبیعی خود قرار نگیرد پیشروی آب خلیج فارس در زمان «مد» ادامه خواهد یافت».

بیشتر در این باره:

آیا امروزِ خوزستان بی‌آب، فردای بحرانی جای‌جای ایران است؟

پیشروی بیشتر آب بسیار شور خلیج فارس هم با توجه به تبادل آبِ رود و آبخوان، شوری آب‌های زیرزمینی مناطق انتهایی حوضه را رقم می‌زد. گرچه ممکن است اهالی جلگه آبادان مصرف‌کننده آب زیرزمینی نباشند، اما با نفوذ آب‌های شور در گذر زمان، تغییراتی نسبتاً ماندگار در وضعیت فیزیکی و شیمیایی سفره ایجاد خواهد شد که می‌تواند بر محیط زیست نیز تأثیرگذار باشد.

از همه مهم‌تر، این شور شدن به نفع حاصل‌خیزی خاک نخواهد بود. بی‌مصرف‌ شدن خاک‌های بسیاری از نخلستان‌ها که امکان خروج آب شور وجود نداشته بسیاری از مالکان نخستان‌ها را به قربانیان سیاست‌های آبی جمهوری اسلامی تبدیل کرده است.

کاهش کمیت و کیفیت آب‌های منطقه به واسطه دست‌کاری‌ها در طول حوضه کارون، از انتقال آب بین حوضه‌ای به ایران مرکزی گرفته تا کشت و زرع نیشکر، شرایط مناطق مختلف جلگه خوزستان را تغییر داده، و می‌توان از منظر عدالت محیط زیستی، این تغییرات را نماد بی‌عدالتی دانست، چه نفعش به گروهی و ضررش به جمعیتی بزرگ و محیط زیست منطقه تحمیل شده است.

وقتی رسیدن آب کارون به مناطق مختلف حوضه بزرگ‌تر ایران مرکزی به اسم تولید بیشتر کشاورزی منفعت گروهی محدود را تامین کند اما به ضرر مردمانی در حوضه مبدا و همچنین محیط زیست آن منطقه باشد، عدالت محیط زیستی نقض شده، چیزی که بسیاری از مصرف‌کنندگان به آن توجه نمی‌کنند. وقتی برای رساندن آب بیشتری به یزد و کاشان، مطالبه آبی مدیران و صنف کشاورزان حوضه زاینده‌رود افزایش یابد، دودش به چشمان محیط زیست و ساکنان حوضه کارون خواهد رفت.

بحران، بحران، بحران و باز هم بحران

دست‌کاری در رودخانه و کمبود منابع آب آثار منفی زیادی بر روی مردمان حوضه‌های کارون و زاینده‌رود گذاشته است.

از دهه ۷۰ گروه بزرگی از ساکنان محدوده‌های درون و بیرون مخازن سدهای استان‌های چهار محال و بختیاری و خوزستان، یا به حاشیه شهرهای بزرگ‌تر رفته‌اند و یا دچار فقر شدید آبی شده‌اند. اینکه اهالی روستاهای منطقه دهدز که روی نقشه از دریاچه‌های سدهای کارون ۳ و کارون ۴ فاصله‌ چندانی ندارند چشم ‌به‌راه تانکرهای آب باشند، باید باعث تعجب باشد، اما این منطقه از جمله مناطق فقیر آبی ایران به‌شمار می‌آید.

از همین الان، ساکنان منطقه بهشت‌آباد که قرار است بخشی از مخزن سد انتقال آب باشد، عزا گرفته‌اند که چه بر سرشان خواهد آمد. بسیاری از مردمان منطقه خرسان ۳ سرنوشت بهتری ندارند. اینان از خود می‌پرسند که هزینه اجتماعی و اقتصادی انتقال آب به ایران مرکزی و به‌ویژه حوضه زاینده‌رود را چرا باید مردمان منطقه زاگرس متقبل شوند؟

بیشتر در این باره:

آب؛ عامل همبستگی یا مایه چنددستگی؟

کاهش آب‌دهی کارون نیز در منطقه آبادان آثار منفی دیگری خواهد داشت و تعداد پرسش‌گران حتماً بیشتر خواهد شد. اگر تا این لحظه که هنوز همه طرح‌های انتقال آب از حوضه کارون به ایران مرکزی تکمیل نشده شاهد این همه آثار مدیریت نابسامان هستیم، چگونه می‌توان انتظار شرایطی بدتر در آینده‌ را نداشت؟

نادیده گرفتن عدالت محیط زیستی باعث شده که برای برخی از مدیران اهل ایران مرکزی، سرنوشت مردمان زاگرس‌نشین و خوزستان اهمیتی نداشته باشد و کاهش آب در خوزستان، مردمان محدوده حوضه بزرگ‌تر خلیج فارس را مقابل هم‌وطنان اهل فلات ایران مرکزی قرار خواهد داد.

برای حاکمیتی که با پروژه‌هایی از طریق ایجاد اختلاف و تفرقه کار خود را پیش می‌برد، فلسفه «اختلاف بیانداز و حکومت کن» یک ارزش افزوده است اما از منظر ثبات و امنیت ملی، این سیاست را می‌توان تجزیه‌طلبانه هم ارزیابی کرد.

پشت ساخت و ساز پروژه‌هایی مثل انتقال آب بین حوضه‌ای و سدسازی‌های بی‌رویه که وضعیت و تعادل آبی حوضه‌های مختلف را بر هم زده، کارفرمایی مثل آب و نیرو(شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران)، شرکت‌های مشاور نزدیک به وزارت نیرو، و سپاه پاسداران (قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیا و سپاسد) را می‌توان دید.

گروهی از مهندسان مشاور نیز که سهم خود می‌برند نیز در معادلات مافیای آب نقش ویژه‌ای بازی می‌کنند. اما ماجرای ایجاد اختلاف میان استان‌ها از سوی کارفرما و مهندس مساور و پیمان‌کار، سویی دیگر هم دارد و آن انتقال آب زاینده‌رود از منطقه «بن» به حوضه کارون در منطقه بروجن است. طرح بن-بروجن که سودش به گروهی ویژه می‌رسد و زهرش به زاینده‌رود، اجرا خواهد شد تا برخی از مخالفان ظاهری طرح‌های انتقال آب از حوضه کارون به حوضه زیانده‌رود ساکت بمانند.

کشاورزی نابسامان در سامان، آبیاری بی‌سرانجام در دشتی که متروپل‌های زیادی دارد

این روزها مستندی از آب‌دزدی در بخشی از حوضه زاینده‌رود در استان چهارمحال و بختیاری از سوی فعالان استان اصفهان در فضاهای اجتماعی منتشر شده که به آشنایی بسیاری از مخاطبان با پمپاژ آب از زاینده‌رود و انتقالش با لوله به ارتفاعات منطقه سامان برای کاشت بادام انجامیده است.

طرف مقابل هم مدت‌ها است آبیاری در شالیزارهای محدود منطقه لنجان را به رخ می‌کشاند و برنج‌کاری در ایران مرکزی را زیر سؤال می‌برد. با آنکه برخی از کارشناسان کاشت برنج در زمین‌های باتلاقی حاشیه زاینده‌رود را توجیه‌پذیر می‌دانند، اما یک مدیر استان اصفهان به می‌گوید که بسیاری از شالیزارها با آب زیرزمینی سیراب می‌شوند نه آب زاینده‌رود. با این حال برخی از کشاورزان بر پایه طومار چند صد ساله شیخ بهائی کاشت شلتوک با آب زاینده‌رود را حق خود می‌دانند. این مدیر می‌گوید بهایی که کشاورزان بابت آب می‌پردازند، بسیار بسیار ناچیز است و اون آن‌را عملاً مجانی می‌خواند.

یک کارشناس وزارت نیرو هم می‌گوید که استناد به طومار زمانی منطقی است که زاینده‌رود جریان داشته باشد، به عبارت بهتر، وقتی رود جریان ندارد و آبی به گاوخونی نمی‌رسد، تقدس بخشیدن به طومار شیخ بهائی نمی‌تواند منطقی باشد. اما آنچه برای برخی فعالان و کارشناسان ناراحت کننده‌تر است، کاشت برنج در مناطقی دورتر از رودخانه است.

هفته پیش فیلمی از آماده کردن قطعه‌ای زمین درون محدوده شهر اصفهان برای کاشت برنج منتشر شد. کاشت برنج با آب چاه در شهری که به خاطر مرگ تدریجی آبخوان دارد فرو می‌نشیند قاعدتاً قابل دفاع نیست، چرا که نشست شدید زمین ناشی از همین برداشت‌های بی‌رویه بوده است.

بیشتر در این باره:

آینده تیره و تار ایران از منظر ارزیابی‌های امنیتی-اقلیمی

همان‌طوری که پیشتر گفته شد، خشک ماندن مادی‌های اصفهان به تشدید فاجعه کمک کرده. مادی، جوی یا نهری است که آب را از رودخانه به سمت مناطق دورتر می‌برد و راه رساندن آب به باغ‌ها و مزارع دشت اصفهان-برخوار بوده. مادی‌ها نقش دیگری نیز بازی می‌کنند: تغذیه سفره آب زیرزمینی! بخشی از آب وارد شده به مادی‌، از طریق نفوذ درون خاک کف نهر وارد سفره آب زیرزمینی می‌شود و به تعادل‌بخشی آبخوان کمک می‌کند.

امروز اما، آبی به مادی‌های اصفهان نمی‌رسد، و دولت و و بخشی از کشاورزان آبخوان را اندک اندک تخلیه می‌کنند تا جایی که بر اساس محاسبات دکتر بهرام نادی، استاد ژئوتکنیک دانشگاه آزاد نجف‌آباد، آبخوان این شهر تاریخی در ۹ تا ۱۵ سال آینده خواهد مرد.

اما چه کسی است که نداند معنای مرگ آبخوان چیست؟ هم‌اینک هزاران خانه در این منطقه آسیب دیده‌‌اند و گفته می‌شود که تا چند سال دیگر، بیش از شش هزار بنای تاریخی قربانی فرونشست خواهند شد. علاوه بر کسانی که در این چند ماهه خانه‌های‌شان در برخی شهرک‌ها را ترک کرده‌اند، بسیاری از مردم مناطق شمال شرقی اصفهان ساکنان خانه‌هایی ترک خورده و نا امن هستند و دانش‌آموزان و دانش‌جویان زیادی در کلاس‌هایی درس می‌خوانند که هر لحظه امکان فرو ریختن‌شان وجود دارد.

یک مدیر استان اصفهان می‌گوید که «اصفهان متروپل‌های زیادی دارد» چرا که سازه‌های متعددی بدون توجه به نشست زمین و بدون نظارت دقیق ساخته شده‌اند و کسی حواسش به وضعیت خطرناک این ساختمان‌ها نیست. یک زمین‌شناس اهل اصفهان هم می‌گوید که ثبت ریزلرزه‌های متعدد در ماه‌های اخیر، با توجه به فعال بودن گسل‌های منطقه و خطر افزایش بخت بروز زمین‌لرزه در مناطقی که آب از دست داده‌اند نگرانی اهل فن را دوچندان کرده است.

حکومت این وسط چه می‌کند؟

به گفته یکی از کارشناسان دولت، نیروهای امنیتی تعدادی از منتقدان نحوه مدیریت منابع آب را تهدید به برخورد کرده‌اند. هزینه انتقاد از پروژه‌های مخرب محیط زیست و نادیده گرفتن وضعیت پیش آمده در اصفهان و بی‌آب ماندن گاوخونی، روز به روز بیشتر می‌شود.

این درحالی است که برخی مهندسان چشم‌ به‌راه دعوت‌نامه‌هایی جدید از سوی مافیای آب( مجموعه‌ای از مشاوران، پیمان‌کاران و کارفرماهای حکومتی) هستند تا به اجرای طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای که شرایط را برای مردم و محیط زیست حوضه کارون بدتر می‌کند، بپیوندند.

در گذر ۳۳ سال رهبری سید علی خامنه‌ای، افراد مختلفی به‌طور مستقیم و یا غیرمستقیم به او تذکر و هشدار داده‌اند که تداوم خطاکاری‌های حوزه آب و اصرار روی مصرف بیشتر برای تامین غذای جمعیتی بزرگ‌تر در شرایطی که ذخایر آبی کشور از دست می‌رود و آبخوان‌ها به عمد و یا به سهو از سوی دولت مورد بی‌توجهی قرار گرفته‌اند، سرنوشت تلخی را برای سرزمین و مردم رقم خواهد زد.

با این حال سید علی خامنه‌ای از افزایش جمعیت و خودکفایی غذایی دفاع کرده که معنایی جز کاهش سهم آبی شهروندان و بیابانی شدن بسیاری از دشت‌های باقی مانده و تخلیه آبخوان‌ها ندارد. به این ترتیب، پیروان رهبری به‌دنبال انتقال آب بیشتر به فلات ایران مرکزی خواهند بود و مصرف آب نیز روز به روز در این محدوده بیشتر خواهد شد. این کار کام مردمان حوضه کارون را نه‌تنها تلخ، که شور هم خواهد کرد.

بحران آب در خوزستان، به بحران‌های اجتماعی و سیاسی منتهی خواهد شد. کمبودهای محدوده زاینده‌رود نیز با این سبک و سیاق مدیریتی غیرقابل جبران است و خشم مردمان این منطقه که دل‌نگران زاینده‌رود و گاوخونی هستند نیز فزونی خواهد یافت. می‌توان از الان منتظر وقوع اعتراضاتی در زمان‌های تشدید بی‌آبی شد و بسیاری از مردم خشمگین از حکومت، دیگر خانه‌نشین نخواهند بود.

نتیجه کار حاکمیت جمهوری اسلامی در بخش آب، ایجاد بحران‌های مرتبطه است.

نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.

(۱) به خاطر شوخی با آیت‌الله یزدی، رئیس وقت قوه قضائیه که در نماز جمعه مخالفان را به ریختن اشک تمساح متهم کرده بود، از ورود به جام جم منع شدم. یک سال و نیم بعدش البته به خاطر کارتون «استاد تمساح» که موضوعش متوجه یک روحانی دیگر اهل یزد بود، بازداشت شدم.

(۲) در دوران خاتمی، رضا اردکانیان، معاون بیطرف که بعدها در دولت دوم حسن روحانی به‌وزارت نیرو هم رسید، به دنبال استانی کردن مدیریت آب کشور بود و در کنارش داشت روش‌های مختلف انتقال آب به حوضه‌های ایران مرکزی را بررسی می‌کرد. اردکانیان و بیطرف کسانی بودند که از دهه ۶۰ و به خواست خاتمی و همراهی موسوی و هاشمی رفسنجانی و گروهی دیگر از مسئولان استانی و کشوری پایه‌ریز انتقال آب از حوضه زاینده‌رود به حوضه مجاور شده بودند؛ حوضه‌ای که شهر یزد در آن قرار داشت. آن زمان همه قدرتمندان استانی و کشوری به توافق‌ رسیده بودند که برای جبران کسری آب زاینده‌رود، آب بیشتری از حوضه کارون منتقل شود. انتقال آب زاینده‌رود به یزد در دولت خاتمی عملی شد.

منبع خبر: رادیو فردا

اخبار مرتبط: بحران‌آفرینی جمهوری اسلامی از طریق طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای و کشاورزی نابسامان