نگاهی به غیبت ایران در بینال «ونیز»

نگاهی به غیبت ایران در بینال «ونیز»
خبرگزاری دانشجو

 به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، مدتی است که بحث بر سر غیبت ایران در پنجاه و نهمین بینال یا دوسالانه «ونیز» نقل برخی محافل و رسانه‌های هنری شده است. در این مورد تحلیل‌ها و اظهارنظر‌های مختلفی صورت گرفته است که بعضی از آن‌ها با لحنی دریغ‌مندانه و زیان‌بار از غیبت ایران در دوسالانه ونیز حکایت می‌کنند و برخی دیگر نیز غیبت ایران در این دوسالانه را چندان غیرمنطقی و ناموجه نمی‌دانند.

در نوشتار پیش‌رو که محمد خاجی آن را نگاشته است، تلاش خواهیم کرد به توصیف و ارزیابی ادله موافقین و مخالفین حضور ایران در دوسالانه پنجاه و نهم بپردازیم و در نهایت، عیار و اعتبار سخنان هر دو طیف را بسنجیم. اما پیش از بررسی ادله این دو طیف، لازم است توصیف مختصری از دوسالانه ونیز داشته باشیم و این دوسالانه هنری را بهتر بشناسیم.

دوسالانه ونیز، نمایشگاهی بزرگ و رویدادی مهم و بین‌المللی در حوزه هنر‌های معاصر است که هر دو سال یک بار در شهر ونیز ایتالیا برگزار می‌شود. این دوسالانه در سال ۱۸۹۵ به‌منظور ارائه تازه‌ترین دستاورد‌های هنری کشور‌های سراسر دنیا تأسیس شد. به تدریج، اراده دست‌اندرکاران این رویداد به این سو رفت که هر کشور با راه‌اندازی و چیدمان غرفه‌ای خاص و مختص خود، به عرضه و نمایش برترین دستاورد‌های هنری خود بپردازد؛ بنابراین دوسالانه ونیز به بستر مناسبی برای عرضه و نمایش بهترین و تازه‌ترین دستاورد‌های هنری کشور‌های مختلف جهان تبدیل شد. کشور‌های صاحب‌هنر جهان با مشارکت در این رویداد هنری می‌توانند جدیدترین دستاورد‌های هنری خود را در معرض دید مخاطبانی از اقصی‌نقاط جهان قرار دهند و بدین‌وسیله، گامی مؤثر در مسیر ارتباط با مخاطبان جهانی، بازاریابی فراملی و تقویت اقتصاد هنر خود در سطوح ملی و بین‌المللی بردارند.

کسانی که موافق شرکت ایران در دوسالانه پنجاه و نهم هستند، تجربه حضور ایران در دوسالانه پنجاه و هشتم را مبنای مدعای خود قرار داده و آن تجربه را موفق توصیف می‌کنند. این گروه معتقدند که به پشتوانه تجربه حضور درخشان ایران در دوسالانه قبل، در این دوره نیز باید زمینه مشارکت ایران در دوسالانه ونیز فراهم می‌شد تا بار دیگر امکان تکرار موفقیت و دستاورد‌های دوسالانه پنجاه و هشتم فراهم شود. این گروه، مدیران فرهنگی دولت سیزدهم را مقصر غیبت ایران در دوسالانه ونیز دانسته و معتقدند که اهمال و سهل‌انگاری صورت‌گرفته توسط این مدیران باعث شده است که ایران نتواند در دوسالانه پنجاه و نهم حضور پیدا کند.

حال، پرسش اساسی اینجاست که آیا واقعاً عدم حضور ایران در دوسالانه پنجاه و نهم ناشی از ضعف عملکرد مدیران فرهنگی دولت سیزدهم بوده است یا اینکه قصور از مدیران فرهنگی دولت دوازدهم سر زده است؟ آن‌هایی که قدری با مناسبات هنری و روند برگزاری دوسالانه‌های معتبری مانند دوسالانه ونیز آشنا هستند، تصدیق می‌کنند که برای حضور موفق و ثمربخش در چنین دوسالانه‌هایی باید دست‌کم از یک سال قبل برنامه‌ریزی کرد و تمهیدات و تدابیر لازم در این زمینه را طراحی و عملیاتی ساخت. این در حالی است که یک سال پیش از برگزاری پنجاه و نهمین دوسالانه ونیز، سکان هدایت اداره کل هنر‌های تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنان در اختیار هادی مظفری بود و مظفری مدیر منصوب مجتبی حسینی معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد دولت دوازدهم بود؛ بنابراین اگر قرار بود برنامه‌ریزی و استراتژی مناسب و از پیش‌طراحی‌شده‌ای به‌منظور حضور موفق ایران در دوسالانه ونیز انجام شود، این اتفاق باید توسط هادی مظفری مدیرکل سابق اداره کل هنر‌های تجسمی و تیم همراه او صورت می‌گرفت. این در حالی است که عبدالرضا سهرابی مدیر جدید اداره کل هنر‌های تجسمی چهار روز پس از آغاز رسمی دوسالانه ونیز سکان هدایت این اداره کل را برعهده گرفت؛ لذا پرواضح است که نمی‌توان به سهرابی خرده گرفت که چرا برای حضور موفق ایران در دوسالانه ونیز برنامه‌ریزی و اقدامی صورت نداده است. ازاین‌رو آن‌هایی که تیم فرهنگی دولت سیزدهم را مسبب عدم حضور ایران در دوسالانه ونیز می‌دانند، خوب است کمی انصاف و واقع‌نگری به خرج دهند!

غرفه ایران در پنجاه و نهمین دوسالانه ونیز

کسانی که غیبت ایران در دوسالانه ونیز را تصمیمی صحیح و مناسب قلمداد می‌کنند، این پرسش را مطرح می‌کنند که ماحصل حضور ایران در ادوار گذشته این دوسالانه چه عایدی و دستاورد روشنی برای هنر کشور داشته است که اینک بخواهیم برای غیبت در دوره جدید دوسالانه حسرت بخوریم؟ این گروه برای اثبات مدعای خود به دوسالانه پنجاه و هشتم ارجاع می‌دهند که در آن جوانی کم تجربه و بدون سابقه برگزاری حتی یک نمایشگاه در گالری‌های دست چندم تهران به‌عنوان نماینده هنر ایران به دوسالانه ونیز فرستاده شد؛ در حالی که وی هیچ کارنامه قابل قبولی نداشت و آثارش نیز سطح ناچیزی از هنر ایران‌زمین را بازنمایی می‌کرد. به باور این گروه، انتخاب چنین فردی محل تأمل و تردید بسیاری بود و باعث شد طیف گسترده‌ای از جامعه هنر‌های تجسمی کشور به کلیت انتخاب سایر هنرمندان ایرانی حاضر در آن دوره نیز به دیده شک و تردید نگاه کند. به باور این گروه، مادامی که سیاست و چشم‌انداز روشن و صحیحی برای حضور ایران در دوسالانه‌هایی نظیر ونیز نزد مدیران و سیاست‌گذاران فرهنگی کشور وجود نداشته باشد، شرکت در این رویداد‌ها اقدامی بی‌ثمر و بلا وجه خواهد بود.

در تحلیل نهایی به نظر می‌رسد که ادله گروه دوم از استحکام و منطق قوی‌تری برخوردار است. چراکه اولاً مشخص نیست دستاورد ملموس حضور ایران در دوره قبل دوسالانه ونیز چه بوده و هنرمندان حاضر در دوره پیش این رویداد بر اساس چه متر و معیاری به‌عنوان نماینده هنر ایران انتخاب شده‌اند.

دوماً اینکه برای حضور مؤثر و سازنده ایران در چنین رویداد‌های هنری، باید از پیش، سیاستگذاری، برنامه‌ریزی و چشم‌انداز روشن و شفافی طراحی شده باشد و دستاورد‌های مورد انتظار، مفید، ملموس و مشخص باشند. در غیر این صورت حضور در چنین رویداد‌هایی آورده‌ای جز ریخت‌وپاش‌های بی‌ثمر و اتلاف بودجه بیت‌المال به همراه نخواهد داشت.

سوما اینکه اگر قرار است انگشت تقصیر را به سمت کسی گرفت، این انگشت باید به سوی مدیران فرهنگی دولت دوازدهم گرفته شود که به فاصله یک سال پیش از برگزاری دوسالانه ونیز، مسئولیت اداره کل هنر‌های تجسمی را برعهده داشته‌اند و اگر قرار بود برنامه‌ریزی و چشم‌اندازی برای حضور ایران در دوسالانه ونیز طراحی و عملیاتی شود، باید توسط آن‌ها صورت می‌گرفت نه از سوی مدیر جدید اداره کل هنر‌های تجسمی که تازه چهار روز پس از آغاز رسمی دوسالانه ونیز بر سر کار آمده است!

در هر حال امروز زمان بیان دیدگاه‌ها و نظرات کارشناسان حوزه تجسمی، فرهنگی و هنری درباره، اما و اگر‌های حضور ما در دوسالانه ونیز است. چرا که در نهایت این سوال باقی است که حضور ایران در این مراسم بسیار مهم هنری با چه مختصات و ویژگی‌هایی باید باشد.

همچنین مدیران فرهنگی باید در این مورد با صراحت و شفافیت بیشتری سخن بگویند و دیدگاه خود را برای حضور در این رویداد کلیدی در حوزه تجسمی بیان کنند.

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: نگاهی به غیبت ایران در بینال «ونیز»