چرا و چگونه باید آمریکا را از شرق سوریه بیرون کرد؟

چرا و چگونه باید آمریکا را از شرق سوریه بیرون کرد؟
خبرگزاری مهر

خبرگزاری مهر - گروه بین الملل: روز سه شنبه ۲۸ تیرماه ۱۴۰۱، رهبر معظم انقلاب با رجب طیب اردوغان و ولادیمیر پوتین رؤسای جمهور ترکیه و روسیه دیدار و گفت‌وگو کردند. بسیاری از کارشناسان مسائل غرب آسیا معتقدند که نشست «تهران» و دیدار قدرت‌های منطقه اوراسیا از دو منظر حائز اهمیت است. نخست توالی این دیدار پس از نشست «جده» و حضور جو بایدن در نشست شورای همکاری خلیج فارس و دوم تلاش تهران و روسیه برای میانجی گری میان ترکیه و سوریه جهت جلوگیری از عملیات نظامی آنکارا علیه نیروهای کردی.

یکی از مهم‌ترین فراز صحبت‌های مقام معظم رهبری در دیدار با رئیس جمهور روسیه اشاره به حضور غیرقانونی نیروهای آمریکا در سوریه بود. ایشان با اشاره به حضور نیروهای آمریکایی در مناطق حاصل‌خیز و نفت خیز در منطقه شرق رود فرات گفتند: «این قضیه باید با بیرون راندن آنها از منطقه علاج شود». این موضع ضمن استقبال از سوی رؤسای جمهور هر دو کشور حاضر در ایران، در بیانیه پایانی هفتمین اجلاس سران کشورهای ضامن روند آستانه نمود یافت.

به گزارش خبرگزاری آناتولی، اردوغان نیز هنگام بازگشت از سفر رسمی خود از تهران در پاسخ به سوال خبرنگاران در خصوص دست‌آورد نشست تهران گفت: «آمریکا همین حالا شرق فرات را ترک کند. این موضوع دست آورد نشست آستانه است؛ زیرا این کشور گروه‌های تروریستی در آنجا (شرق فرات) را تقویت می‌کند.» خروجی نشست «تهران» نشان می‌دهد که قدرت‌های تأثیر گذار در روند صلح سوریه بر خروج نیروهای آمریکایی از منطقه شمال سوریه به اجماع رسیدند و خواهان خروح اشغال‌گران از این منطقه هستند. در چنین شرایطی سوال آن است که نیروهای آمریکایی «چرا» و «چگونه» باید از شرق فرات رانده شوند؟

چرا شرق رود فرات مهم است؟

رود فرات یکی از رودهای بزرگ است که از کوهستان‌های شرق آناتولی در کشور ترکیه سرچشمه گرفته و پس از عبور از سوریه و عراق به آب‌های خلیج فارس می‌ریزد. این رود علاوه بر اینکه قرن‌ها محل ایجاد تمدن، محل زندگی یکجانشینی و عامل رونق کشاورزی در منطقه بین النهرین بوده است. به عبارت دیگر این منطقه به عنوان «قطب کشاورزی» سوریه محسوب می‌شود و کنترل آن توسط دمشق کمک شایانی به اقتصاد ملی سوریه می‌کند.

براساس آمارهای منتشر شده پیش از آغاز تحولات جهان عرب در سال ۲۰۱۱، در سوریه، بخش کشاورزی قریب به ۲۰ درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور را تأمین می‌کرده است. همچنین شرق این رود تاریخی دارای منابع سرشار هیدورکربن است که هم‌اکنون توسط نیروهای آمریکایی اشغال شده و به صورت غیرقانونی استخراج و به فروش می‌رسد. استان‌های دیرالزور، حسکه و رقه مناطقی هستند که از این منابع نفت میزبانی می‌کنند. براساس آمارهای بین‌المللی منتشر شده مناطق شرق و شمال شرق سوریه دارای ذخایری به میزان ۲ میلیارد و ۵۰۰ هزار بشکه نفت است!

وجود چنین منابع سرشاری در این منطقه راهبردی سبب رقابت و نزاع قدرت‌های حاضر در میدان سوریه شده است. از یک سو ایران و روسیه به دنبال بازگرداندن این منابع به دولت قانونی دمشق هستند تا از این طریق روند تقویت حکومت و بازسازی کشور سوریه تسریع شود. از سوی دیگر بازیگران همچون ایالات متحده به بهانه مبارزه با داعش با حمایت از کردها در این منطقه مستقر شده و به دور از هیاهو رسانه‌های غربی اقدام به استخراج ثروت ملی سوریه و انتقال آن به خارج از کشور می‌کند.

در چنین شرایطی اخراج نیروهای اشغالگر آمریکا از آن روی حائز اهمیت است که زمینه قطع دست‌های خارجی از منابع هیدور کربنی سوریه و زمینه احیا حاکمیت دمشق بر تمام ژئوپلیتیک سوریه را فراهم می‌آورد. در شرایطی که دمشق تحت نظام تحریمی سزار قرار دارد و از سرمایه‌گذاری خارجی بویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس محروم است؛ اگر بشار اسد بتواند کنترل منابع نفتی و اقتصاد کشاورزی را به دست می‌گیرد گام بلندی در راستای تقویت جایگاه خود در آینده سیاسی نظام سوریه برداشته است.

چگونه می‌توان آمریکا را از شرق فرات اخراج کرد؟

حرکت نظام بین‌الملل به سمت نظم یک-چند قطبی سیال سبب افول تدریجی هژمون ایالات متحده آمریکا و افزایش زمین بازیگری قدرت‌های منطقه‌ای همچون ایران و ترکیه شده است. این نظم جدید که تفاوت جدی با دوران «تک قطبی» یا «جنگ سرد» دارد، نوع روابط میان کشورها را براساس «نظم شبکه‌ای» بازتعریف می‌کند. در این مدل کشورها براساس منافع متفاوتی که در هر موضوع راهبردی یا پرونده منطقه‌ای دارند الگو رقابت یا همکاری را با سایر بازیگران فعال در میدان انتخاب می‌کنند.

به عنوان مثال: در بحران سوریه، ایران و ترکیه در زمینه کاهش تنش‌ها و «آتش بس» دارای منافع مشترک هستند و با یکدیگر همکاری می‌کنند اما در موضوع خروج تروریست‌ها از استان ادلب و بازگشت تمام مناطق اشغالی به دولت مرکزی سوریه، تهران و آنکارا دارای اختلاف نظر جدی هستند. نمونه دیگر از الگو «نظم شبکه‌ای» را می‌توان در پرونده لیبی مشاهده کرد. برهمین اساس ایران، ترکیه و روسیه دارای فهم و نفع مشترکی در موضوع اخراج نظامیان آمریکایی از منطقه راهبردی شرق فرات هستند. «قطع شریان انتقال نفت»، «حملات هدفمند موشکی-پهپادی گروه‌های غیر دولتی»، «تصویب مصوبه قانونی در مجلس سوریه با هدف اخراج نیروهای اشغالگر»، «پیگیری حقوقی از طریق نهادهای بین‌المللی» و «محاصره ژئوپلیتیکی نیروهای آمریکایی» از جمله روش‌های کارآمد برای بیرون راندن نیروهای آمریکایی از این منطقه است.

دلیل اصلی تمایل آنکارا برای خروج آمریکا از منطقه شمال سوریه، همکاری نیروهای آمریکایی با گروه‌هایی مانند «ی پ گ» است. در اسناد امنیت ملی ترکیه، مهم‌ترین تهدید علیه امنیت ملی این کشور حضور نیروهای مسلح اما پراکنده کُرد در کشورهای همسایه ترکیه است. طی سال‌های اخیر آنها به همین بهانه تمامیت ارضی همسایگان خود را نقض کرده و علیه گروه‌های تروریستی دست به عملیات مستقیم نظامی زدند. البته مبارزه با تروریسم تنها دلیل موافقت آنکارا با خروج آمریکا از منطقه شرق فرات نیست.

نیروهای ترکیه برای تحقق اهداف جاه‌طلبانه خود حساب ویژه بر روی مناطق شمال سوریه باز کردند. در طول سال‌های گذشته نیروهای ترکی و عناصر وابسته به آنها با احداث خانه، بیمارستان و مدرسه زمینه ترویج فرهنگ و زبان ترکی، به ویژه در میان کودکان را فراهم آوردند.

روسیه دیگر بازیگر تأثیرگذار در بحران شامات است. مسکو از زمان اتحاد جماهیر شوروی از طریق روابط راهبردی با نظام حافظ اسد توانست به مناقشات جدی منطقه خاورمیانه همچون مسئله اعراب-اسرائیل ورود کرده و راهی جایگزین برای ورود به آب‌های مدیترانه و مقابله با نیروهای ناتو پیدا کند. با آغاز بحران سوریه در سال ۲۰۱۱، مسکو تصور دقیقی در خصوص سقوط احتمالی دمشق و به قدرت رسیدن نیروهای افراطی هم‌پیمان آمریکا در جنوب مرزهای خود نداشت.

هنگامی که دمشق به مانند سایر پایتخت‌های عربی سقوط نکرد و معارضان مورد حمایت محور محافظه‌کار و اخوانی از نیت خود برای ایجاد کریدور انتقال گاز به اروپا پرده برداشتند، روس‌ها با اعزام جنگنده‌های خود به کمک نیروهای مقاومت شتافتند. با آغاز جنگ اوکراین و ایجاد بزرگ‌ترین حلقه تحریمی جهان علیه روسیه، پوتین با حساسیت بیشتری حضور نیروهای آمریکایی و اعضا پیمان آتلانتیک شمالی در اطراف مرزهای خود را زیر نظر دارد تا از هرگونه اقدام علیه امنیت ملی خود جلوگیری کند.

با آغاز درگیری مسلحانه در بحران سوریه، تهران به یاری متحد قدیمی خود در جهان عرب شتافت تا از سقوط یک از حلقه‌های اتصال محور مقاومت به سرزمین‌های اشغالی جلوگیری کند. با آغاز دهه دوم قرن بیست و یکم کشورهای عرب منطقه در اتحادی پنهان با تل‌آویو و آنکارا بر سر سقوط بشار اسد و تجزیه این کشور به تفاهم رسیده و آماده اجرای کامل طرح خود بودند.

نتیجه عملی این اتفاق قطع ارتباط ایران با حزب الله و ایجاد دیواری امنیتی به دور رژیم صهیونیستی بود. کمک نیروهای مقاومت در کنار روسیه به گروه‌های مردمی و ارتش سوریه زمینه شکست تروریست‌ها و کنترل تدریجی دمشق بر مناطق مختلف این کشور را فراهم آورد. حال پس از برقراری آرامش نسبی در سوریه، تهران به دنبال کنترل تمامی منطق سوریه توسط دولت قانونی اسد و خروج نیروهای خارجی از این کشور به ویژه ایالات متحده آمریکا است.

بهره سخن

رقابت میان واشنگتن و پکن از یک سو و خروج نیروهای و تجهیزات راهبردی آمریکا از منطقه منا به سوی منطقه اندوپاسیفیک سبب ایجاد خلاء قدرت و بازیگری قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در غرب آسیا شده است. ائتلاف سه جانبه تهران-آنکارا-مسکو با هدف اخراج نیروهای آمریکایی از شرق رود فرات خبر از بلوک بندی جدید در زیر سیستم شامات می‌دهد.

کشورهای ضامن روند صلح آستانه پس از موفقیت در حفظ آتش بس و کنترل تنش‌ها در سوریه، حال در معرض آزمونی بزرگ قرار دارند. از ابتدای بحران سوریه نیروهای آمریکایی به نام مبارزه با تروریسم و حمایت از کردها وارد شمال سوریه شده و به غارت منابع طبیعی این کشور پرداخت. حال تحلیل‌گران و ناظران تحولات سوریه منتظرند تا نتیجه نشست «تهران» را در میدان عمل مشاهده کنند.

* محمد بیات، کارشناس مسائل خاورمیانه

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: چرا و چگونه باید آمریکا را از شرق سوریه بیرون کرد؟