فردوسی و مشروطه خواهی، فرشید مجاور - Gooya News

امروزه مشروطه به معنای مشروط و نه مطلقه بودن سلطنت فهمیده میشود. ولی تقی زاده یادآوری میکند که در اینها در ابتدا کنستانسیون میخواستند و کلمه مشروطه به معنی شارته یا قانون اساسی فرانسوی از ترکیه عثمانی ترکی وارد زبان فارسی شده است. کما اینکه

La Charte (French) = The Charter (English)
Constitutionalism (in English) = Meşrutiyet (in Turkish)
البته اگر شرط سلطنت قانون باشد تناقضی بین دو تعبیر وجود ندارد.

این نوشته استدلال میکند که حقانیت سلطنت در شاهنامه فردوسی امری مطلق نبود و مشروط به شرایطی بود که اگر برقرار نمیشد حقانیت خود را از دست میداد. در نتیجه فردوسی به اعتباری یک مشروطه خواه بود و شاهنامه علاوه بر پاسداری از هویت ایرانی ندای مشروطه خواهی نیز هست.

مطابق شاهنامه اولین پادشاه ایران و جهان کیومرث بود که چون انسانهای اولیه با گروه داخل کوه میزیست. مایه کیومرث بیشتر از دیگران بود و فر شاهنشهی داشت

همی تافت زو فرّ شاهنشهی
چو ماه دو هفته ز سرو سهی
دد و دام و هر جانور کش بدید
ز گیتی به نزدیک او آرمید

در شاهنامه اولین موردی که شاه حقانیت خود را از دست میدهد داستان جمشید است. دوره جمشید به لحاظ پیشرفت در مدنیت و رفاه با هیچ دوره ای پیش و پس از آن قابل مقایسه نیست. علاوه بر این هیچ موردی از بیدادگری او در شاهنامه گزارش نشده است، با اینحال از زمانی که جمشید به خود مغرور شد و شروع به «منی» کردن نمود محبوبیت و به همراه آن مشروعیت خود را از دست داد. در اینزمان فره ایزدی هم از او دور شد و مقدمات سقوط او و زوال ایران و جهان فراهم می اید.

پادشاه مشروع بعدی فریدون است که حتی ارتباط مستقیمی با خانواده پادشاهی و جمشید ندارد و تنها میشنویم که پدرش از تخمه طهمورث پدر جمشید است. فریدون تحت اموزشهای مادرش در هند بزرگ میشود و با درایت و دلیری و نقش کلیدی کاوه و حمایت فعال مردم ضحاک را شکست میدهد و شاه ایران و‌ جهان میشود. فردوسی در پایان داستان ضحاک به خواننده یادآوری میکند که فریدون هیچ ویژگی فرازمینی نداشت و هر کس میتواند با داد و دهش فریدونی باشد.

فريدون فرّخ فرشته نبود
ز مشك و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش يافت آن نيكوئى
تو داد و دهش كن فريدون توئى

داستان انتخاب پادشاه بعدی نیز جالب است. فریدون برای تعیین پادشاه بعدی ایران پسرانش را ازمون میکند و بنا بر نتایج آن فرزند کوچکتر خود ایرج را شایسته پادشاهی ایران و جانشینی خود میشناسد (جالب اینکه خود فریدون دو برادر بزرگتر داشت که نقش مهمی ندارند). در اینجا هیچ سخنی از فره ایزدی هم در میان نیست. وقتی دو پسر بزرگتر یعنی سلم و تور اعتراض میکنند که ما بزرگتر بودیم و این تقسیم عادلانه نبود به آنها میگوید همینطور دلخواهی تصمیم نگرفتیم، ازمونتان کردیم و مدتها راجع به آن با عقلای کشور مشورت کردیم و در آن مصالح عمومی و رضای خدا را در نظر گرفتیم.


یکی انجمن کردم از بخردان
ستاره شناسان و هم موبدان
بسی روزگاران شدست اندرین
نکردیم بر باد بخشش زمین
همه راستی خواستم زین سخن
به کژی نه سر بود پیدا نه بن
همه ترس یزدان بد اندر میان
همه راستی خواستم در جهان
چو آباد دادند گیتی به من
نجستم پراگندن انجمن

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: فردوسی و مشروطه خواهی، فرشید مجاور - Gooya News