سندمن؛ مرد شنی چطور به نتفلیکس راه پیدا کرد؟
- استیون کلی
- روزنامهنگار
منبع تصویر، Netflix
مجموعه کمیک سندمن (مرد شنی) یکی از مهمترین کمیکهای جهان است که سرانجام توانسته است به صفحهٔ تلویزیونها راه پیدا کند. نیل گیمن، خالق این اثر در پایان این مسیر پر درد و رنج با استیون کلی گفتگو کرده است.
داستانی که نیل گیمن میخواهد برای ما بگوید چنین است: ماجرا از آنجا آغاز میشود که حدود ۱۵ سال پیش یا شاید هم کمی بیشتر نویسنده به جلسهای میرود که سران آیندهٔ شرکت برادران وارنر در آن حضور داشتند و قرار میشود سهگانهای بر مبنای شاهکار هنری او ساخته شود یعنی مجموعه کمیکهای طولانی و تأملبرانگیز و تلخ سندمن. او سالهای سال در برابر اقتباس تصویری حدود ۳۰۰۰ صفحه از اثرش مقاومت کرده است اما تصمیم گرفت این بار خودش وارد گود شود.
او به بخش فرهنگی بیبیسی میگوید: «من به لسآنجلس پرواز کردم، در آنجا هنرمندانی ویژهٔ چنین کارهایی هستند. نیمتنهها و سردیسها و بازیچههای این فیلمها دور تا دور اتاق بود. در پایان صحبتم یکی ازمدیران شرکت برادران وارنر رو به یکی دیگر از مدیران کرد و گفت: «میدانی ما دیروز سر ناهار داشتیم فکر میکردیم چطور داستانهایی مثل هریپاتر و ارباب حلقهها چنین موفق میشوند و به نتیجه هم رسیدیم. دلیل آن این است که شخصیتهای منفی و شرور دقیق و مشخصی دارند. آیا سندمن هم شخصیت منفی یا شرور تلقی میشود؟» من پاسخ دادم: «نه اینطور نیست. این داستان چنین ساختاری ندارد» و آنها هم گفتند از حضور شما متشکریم و ماجرا خاتمه پیدا کرد».
منبع تصویر، Netflix
توضیح تصویر،ستارههای سند من نتفلیکس، تام استاریج (چپ) در نقش مورفیوس، فرمانروای شهر رؤیاها همراه با کربی هاوول باپتیست در نقش خواهرش، دث (مرگ)
این یکی از ماجراهای رابطه پرآشوب گیمن با هالیوود و به طور دقیقتر داستان سفر جهنمی و پرمخاطرهٔ ۳۳ سالهٔ آنچه بر سر کتاب سندمن آمده است. سفری که سرانجام به لطف مجموعه تلویزیونی ۱۰ قسمتی نتفلیکس به مقصد رسید.
- نتفلیکس چطور غول دنیای سرگرمی شد؟
- بازی تاجوتخت در برابر ارباب حلقهها: در نبرد بین ادامه این سریالهای مشهور کدام پیروز میشود؟
- سریال ارباب حلقهها؛ «حلقههای قدرت» شگفتی هواداران را برانگیخت
گیمن که خود در تهیهٔ فیلم دست دارد، میگوید: «سندمن نیاز به زمان دارد، اگر اقدام به ساختن مجموعهٔ بازی تاجوتخت نمیکردند آن هم ساخته نمیشد. برای چنین داستانهای مفصل و عظیمی نیاز به فضای مناسب است. نیاز به زمان برای پرورش شخصیتها دارید. در فصل اول مجموعهٔ سندمن ۳۴۰ گفتار در ده اپیزود اول داریم. انبوهی از شخصیتها هستند که باید شناخته شوند و ما تازه شروع کردیم. هنوز فقط ۴۰۰ صفحه از اثر ۳۰۰۰ صفحهای را تبدیل به فیلم کردیم».
سندمن را برای اولین بار در سال ۱۹۸۹ دیسی کمیکز منتشر کرد، سندمن به طور گسترده هوشمندانهترین و چالشبرانگیزترین و خیالپردازانهترین کتاب کمیک تا امروز شناخته شده است. این کتاب ماجرای مورفیوس، فرمانروای رؤیاهاست که تلاش میکند پس از ۱۰۰ سال زندانی انسانها بودن، سرزمین خود را از نو بسازد. او برای ملاقات با شیطان به دوزخ میرود و به دنبال کابوس هولناکی به نام کورینتیان میرود که به جای چشم دندان دارد. او با ویلیام شکسپیر ملاقات میکند و نبرد طولانی و یکتنهای برای پاک کردن افراد خانوادهاش به نام اندلس (نامتناهی) از گناهان را شروع میکند. افراد خانوادهاش هم جنبههای گوناگون وجود انسان مانند دث (مرگ)، دیزایر (آرزو) و دیسپیر (ناامیدی) هستند که به صورت شخصیتهایی جاودانه پرداخته شدهاند.
بیشتر ماجرای کمیکها در گذر میان جهان واقعی و دنیای رؤیاها میگذرد و سرشار از اندیشه و ژرفنگری و بلندپروازی است. این اثر موضوعات پیچیدهای دارد، داستانهایی دربارهٔ سرشت هزارتوی داستان که هنرمندان گوناگون آن را طراحی و نقاشی کردهاند، هنرمندانی که در سبک گوتیک، فراواقعی و اندوهبار آثارشان هماهنگی و همگونی دارند.
سندمن مورد توجه منتقدان قرار گرفته و موفقیت تجاری هم داشته و به عنوان سرآمد کارهای کمیک معرفی شده است کتابهای که برای کودکان نیستند و مطالب عمیقتری را مطرح میکنند و اهمیت ادبی دارند.
این کاری است که خود گیمن به آن افتخار میکند. او پیش از آنکه این اثر را "فرزند" خود بنامد، میگوید: «من احساس میکنم سندمن میراث من است». گیمن خودش میداند هالیوود بیتردید چنین نگرشی به این اثر نخواهد داشت. در تمام دههٔ ۹۰ و اوایل قرن ۲۱ سندمن را فرزندی نه چندان ارزشمند و برخلاف روال مرسوم قلمداد کردند که حالا تبدیل به قهرمانی پولساز شده است.
اقتباسهای بیسرانجام
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکسترادیو فارسی بیبیسیپادکست چشمانداز بامدادی رادیو بیبیسی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
پادکست
پایان پادکست
گیمن میگوید: «ماجرا از سال ۱۹۹۱ شروع شد وقتی به دیدار یکی از مدیران کمپانی برادران وارنر رفتم و او گفت «میخواهیم دربارهٔ ساخت فیلم سندمن گفتگو کنیم» من پاسخ دادم «خواهش میکنم این کار را نکنید من این کمیک را تهیه میکنم و چنین فیلمی فقط باعث اختلال در کار میشود» و او گفت: «تا بهحال هرگز کسی به دفتر من نیامده بود که نخواهد از کارش فیلم تهیه شود» و من گفتم: «خوب بگذارید من اولین نفر باشم». سپس او قبول کرد که فیلم را نسازند. این ماجرا تا سال ۱۹۹۶ ادامه پیدا کرد همان سال که گیمن تهیهٔ مجموعه کمیکهای سندمن را به پایان رساند.
تد الیوت و تری روسو، فیلمنامهنویسانی که شرک و دزدان دریایی کارائیب را کار کرده بودند برای نوشتن پیشنویس کار فراخوانده شدند. این دو از علاقمندان و تحسینکنندگان کمیک بودند و در کاری که ارائه کردند جوهرهٔ و بنمایههای اثر اصلی را منتقل کردهاند. الیوت در وبلاگ خود نوشته است: «ما تلاش کردیم فضا و هوشمندی و حساسیتها و درخشش کار نیل را به تمامی منتقل کنیم» اما وقتی این دو پیشنویس فیلمنامه را تحویل دادند به آنها گفتند که شرکت برادران وارنر از نتیجهٔ کار بسیار ناراضی است و آن را قابل فیلم شدن تشخیص نمیدهد و این به معنای عدم پرداخت دستمزد آنها بود.
منبع تصویر، Netflix
توضیح تصویر،گوئندولین کریستی که در بازی تاجوتخت بازی میکرد در نقش لوسیفر در سریال سندمن بازی میکند
پس از حضور راجر آوری به عنوان کارگردان در پروژه که در سابقهٔ کاری خود تحسین بسیاری برای بازنویسی پالپفیکشن دریافت کرده بود، الیوت و روسو فرصت دوبارهای پیدا کردند. به گفتهٔ الیوت او به شرکت برادران وارنر گفت که آنها کار بسیار ارزشمندی را نادیده گرفتهاند و ناگهان کار به جریان افتاد. هر چند این هم دوامی نداشت. به گفتهٔ گیمن به دلیل آنکه راجر آوری "اشتباه کرد" و به مدیران برادران وارنر فیلم استاپموشن آلیس از سال ۱۹۸۸ اثر کارگردان فراواقعگرای چک، یان شوانکمایر را برای نشان دادن چگونگی ارائهٔ صحنههای رؤیای فیلم نشان داد و با این کار او از پروژه کنار گذاشته شد.
گیمن میگوید از آنجا بود که فیلمنامهها بدتر و بدتر شد و اصل داستان چنان مخدوش شده بود که دیگر شناخته نمیشد. تهیهکنندهها با سماجت به روش خود ادامه میدادند برای مثال در بخش هزارهٔ آینده، آنها اصرار داشتند مورفیوس در بار شلوغ و پرسروصدایی باشد. گیمن میگوید: «نسخهای که برای من فرستادند در اولین مکالمه چنین بود: هان؟ موجودات فانی بیارزش، محال است سلاحهای ابلهانهٔ شما بتواند به سندمن، فرمانروای قدرتمند رؤیاها گزندی برساند. از چنین دیالوگهایی سرم سوت میکشید».
تلاشهای دیگری هم برای تبدیل سندمن به فیلم صورت گرفت. در سال ۲۰۱۳ اعلام شد که جوزف گوردون لویت به همراهی دیوید گویر تهیهکننده قصد دارند اقتباس جدیدی از این اثر ارائه دهند. گیمن میگوید: «فیلمنامه معرکهای از جک تورن بود و جوزف قصد داشت که نقش کورینتیان را بازی کند» این تلاش هم نافرجام ماند چون سندمن همراه باقی داراییهای دیسی کمیک به شرکت نیولاین سینما متعلق به برادران وارنر منتقل شده بود.
گیمن توضیح میدهد: «نیولاین میخواست فیلمهای خشن و بزنبزن تولید کند و آنها این فلسفهٔ خود را برای جوزف گوردون لویت توضیح دادند و او از این کار منصرف شد. آنها هیچ علاقهای به فیلمنامهٔ جک تورن نشان ندادند و با فرد دیگری برای نوشتن فیلمنامه قرارداد بستند. وقتی آن نویسندهٔ عالی فیلمنامهٔ نهچندان خوب را دریافت کرد در یادداشتی برای آنها نوشت شما باید مجموعههای تلویزیونی بسازید. آدم چنین کارهایی نیستید، این بازی احمقانهای است».
چرا برای تلویزیون تهیه شد
اینکه اکنون سندمن برای مخاطبان وفادار تلویزیونی تهیه شده است گواه دگرگونی اساسی شبکهٔ مخاطبان است. گیمن میگوید: «حقیقت تهیهٔ کار تلویزیونی این است که هیچوقت بودجه و زمان کافی برای اجرای پروژههای عظیم در اختیار نیست». اکنون کارهای علمیـ تخیلی و فانتزی با استقبال فرهنگی بیشتری روبهرو میشود. حالا روزگار مارول و بازی تاجوتخت و ارباب حلقهها و تلماسه و اقتباسهای تلویزیونی از کتابهای گیمن مانند فال نیک و خدایان آمریکایی است. این تغییرات با دگرگونی خود گیمن همراه شده است.
آلان هاینبرگ مجری برنامه میگوید: «در هیچیک از پروژههای پیشین تهیهٔ فیلم از سندمن، نیل دعوت به همکاری نشده بود. در آخرین مراحل شروع کار، دیوید گویر، تهیهٔ کننده به کمپانی برادران وارنر گفت اکنون وقت آن است که نیل گیمن را به پروژه دعوت کنید و او تهیهکننده و ناظر کل کار شود. تنها راه برای اجرای وفادارانهٔ این پروژه حضور خود نویسنده است».
حضور گیمن در پروژه از امضای قراردادهای هنرمفهومی تا تعیین تام استوریج، هنرپیشهٔ بریتانیایی در نقش مورفیوس تأثیر گذاشت. شخصیتی که دگرگونیهای ظاهری و قومی فراوانی دارد که در فیلم شاهد آن هستیم اما شاخصترین ویژگی او مردی بلندقامت و لاغر و رنگپریده است. گیمن میگوید: «ما مردمی با ملیتهای گوناگون را میبینیم، با هر قوم و نژادی، بهویژه هنرپیشهای میخواستم که گونههای برجسته داشته باشد اما در نهایت انتخاب من تام بود. از نظر من ویژگی شاخص تام این است که او میتواند دیالوگها را همانطور که در ذهن من بوده است بیان کند. دیالوگهای مورفیوس بسیار خاص است. اندکی مبالغهآمیز و کمی مهجور و کهنه است. بسیار صریح و دقیق است. سرریز احساسات و پندار و کردارهای سرکوفته است و تام بهتر از هر بازیگر دیگری میتواند آن را اجرا کند».
منبع تصویر، Netflix
توضیح تصویر،یکی از چالشبرانگیزترین اپیزودها از بخش ۲۴ ساعت اقتباس شده است، جان دی (با بازی دیوید تیولیس) که تعادل روانی ندارد صاحب رستورانی را گروگان میگیرد
اولین سری از مجموعه سندمن در نتفلیکس دو جلد از ۱۶ جلد کتابهای کمیک این مجموعه را دربردارد. پیشدرآمدها و شبانهها و خانهٔ عروسک. مورفیوس در این مجموعه در جستجوی قدرتهایی است که از او در دوران اسارت به تاراج رفته است. یکی از آنها کیسهای شن است که همراه با جنا کولمن در نقش کارآگاه مرموز کنستانتین آن را پیدا میکند و دیگری کلاهخودی است که با گوئندولین کریستی در نقش لوسیفر به آن دست مییابد و سومی یاقوتی است که میتواند رؤیاها را عملی کند که به عنوان اسلحهای در اختیار جان دی مردی که تعادل روانی ندارد با نقشآفرینی دیوید تیولیس تبدیل شده است. درهمینحال، کورنتیان هولناک با بازی رابرت بوید هالبروک که به ستارهٔ فیلم قتلهای سریالی تبدیل شده است، دختری را مییابد که کلید نابودی رؤیاها را در اختیار دارد.
پخش قسمت قسمت تلویزیونی برای چنین کاری که از اساس در بخشهای مستقل نوشته شده بسیار مناسب است هر چند خالی از چالشهای خاص خود هم نیست. تصویرها باید به صحنههای مناسب تبدیل شوند و داستانهای کوتاه و پراکنده در جای درخور قرار بگیرد مانند ماجرای دث و دریم که به شوخی مردی را نامیرا میکنند و باید در بخشهای یکساعته تنظیم شود.
یکی از چالشبرانگیزترین قسمتها اقتباس از بخش ۲۴ ساعت بود که هر ساعت از صاحب رستورانی که جان دی گروگان گرفته است باید نشان داده میشد. او میتواند با یاقوت مورفیوس مشتریان را به هر کاری وادارد. این قسمت تلخ و آزارنده بود و کار دشواری برای گیمن بوده است که ۲۴ ساعت را در ۲۴ صفحه ارائه داده است. هاینبرگ میگوید: «ما روایتگری نداشتیم که ماجرا را نقل کند (مثل کتاب کمیک) ما میخواستیم شخصیتها با هم تعامل داشته باشند و مخاطب شیفتهٔ آنها شود و پیش از رسیدن به تلخترین رویدادها با آنها همراه شود. در این قسمت بود که نیل به عنوان نویسنده دست ما را باز گذاشت تا داستان را آنطور که مناسب بود بازسازی کنیم».
برای خود گیمن بازگشت دوباره به سندمن پس از سالهای طولانی تجربهای عجیب و «شگفتانگیز» است. وقتی او برای اولین بار این کمیکها را در اواخر دههٔ ۸۰ تهیه کرد تلاش میکرد تا از طریق اسطورهها، فضای قرن بیستم را ترسیم کند. با چنین تصوری تلاش میکرد کمیکهایش تا جای ممکن فراگیر باشد با داستانهایی از فرهنگها و اسطورههای گوناگون و در زمان خود در زمینهٔ اقلیتهای جنسی پیشرو بوده است. گیمن میگوید: «وقتی کتابهای کمیک را تهیه میکردم هدفم این بود که در سندمن کاری به سیاست نداشته باشم. همه کسانی که به کار کمیک مشغولند به سیاست میپردازند و میدانیم که سیاست در کارهای آنها برای مثال کشیدن تصویر مارگارت تاچر با دندانهای خونآشام است. مردم میگویند سندمن بهکلی عاری از سیاستزدگی است و یادم هست که فکر نمیکردم اینطور باشد اما شاید آنطور که فکر میکنید نباشد».
در توضیح این مطلب و اینکه از آن زمان مفهوم «سیاست» چقدر دگرگون شده است گیمن میگوید به تازگی مورد حملهٔ به قول خودش گروهی از «یاوهگویان» قرار گرفته است که چرا سندمن به مبهمترین مسئله میپردازد: «ووک» (بیدار). جز انتخاب کربی هاوول باپتیست، بازیگری سیاهپوست در نقش دث (مرگ) در حالی که در کتاب سفیدپوست است. بیشتر شخصیتهای دیگر (از جمله دیزایر (آرزو) که فاقد جنسیت مشخص است و نقش او را بازیگر دگرباش جنسی میسون الکساندر پارک بازی میکند) همان هستند که در کتاب بودهاند. گیمن میگوید: «من خاطرم آسوده است هر چه به آن معترض هستند را ۳۳ سال پیش به آن اعتراض کردهام. یادم میآید که آن زمان شخصیت اقلیت جنسی را در داستان وارد کردم افرادی به طعنه اشاره میکردند که چرا چنین شخصیتهایی را وارد داستان کردهای و اکنون به طور حیرتانگیزی این بیداری اتفاق افتاده است».
بیش از هر چیز گیمن احساس آسودگی عمیقی میکند که اکنون «فرزند» او در دستان امنی قرار گرفته است.
او میگوید: «حالا انگار فرزندم به مدرسه میرود. یاد میگیرد رانندگی کند. نگرانی برای آن سندمنهای گذشته دردناک بود. مدام نگران بودم که یک نفر تلفن کند و بگوید: «یک خبر خوب، آرنولد شوارتزنگر قرار است در نقش سندمن بازی کند و این بدترین اتفاقی بود که ممکن بود بیفتد. این موضوع آنقدر جاذبهٔ تجاری دارد که کسی دست به این اقدام بزند. فیلم مسخرهای مانند هاوارد اردکه میشود. آنوقت از همهٔ این یک عمر جوایز هنری و ادبی مردم فقط آن فیلم مزخرف را به خاطر خواهند داشت. هیچ دلم نمیخواست چنین اتفاقی بیفتد».
او در ادامه میگوید: «کتابهای بسیاری نوشتهام، جایزههای فراوانی گرفتهام اما سندمن فقط ۳۰۰۰ صفحه بود و برای هر صفحه از آن باید چهارصفحه توضیح برای هنرمندان مینوشتم. پس درواقع از ۱۲،۰۰۰ صفحه کار در طول ۳۳ سال حرف میزنیم. دلم میخواهد این کار به زیبایی و شایستگی سامان بگیرد و تاکنون چنین پیش رفته است».
- خبرهای بیشتر را در کانال تلگرام بیبیسی فارسی دنبال کنید
- استیون کلی
- روزنامهنگار
مجموعه کمیک سندمن (مرد شنی) یکی از مهمترین کمیکهای جهان است که سرانجام توانسته است به صفحهٔ تلویزیونها راه پیدا کند. نیل گیمن، خالق این اثر در پایان این مسیر پر درد و رنج با استیون کلی گفتگو کرده است.
داستانی که نیل گیمن میخواهد برای ما بگوید چنین است: ماجرا از آنجا آغاز میشود که حدود ۱۵ سال پیش یا شاید هم کمی بیشتر نویسنده به جلسهای میرود که سران آیندهٔ شرکت برادران وارنر در آن حضور داشتند و قرار میشود سهگانهای بر مبنای شاهکار هنری او ساخته شود یعنی مجموعه کمیکهای طولانی و تأملبرانگیز و تلخ سندمن. او سالهای سال در برابر اقتباس تصویری حدود ۳۰۰۰ صفحه از اثرش مقاومت کرده است اما تصمیم گرفت این بار خودش وارد گود شود.
او به بخش فرهنگی بیبیسی میگوید: «من به لسآنجلس پرواز کردم، در آنجا هنرمندانی ویژهٔ چنین کارهایی هستند. نیمتنهها و سردیسها و بازیچههای این فیلمها دور تا دور اتاق بود. در پایان صحبتم یکی ازمدیران شرکت برادران وارنر رو به یکی دیگر از مدیران کرد و گفت: «میدانی ما دیروز سر ناهار داشتیم فکر میکردیم چطور داستانهایی مثل هریپاتر و ارباب حلقهها چنین موفق میشوند و به نتیجه هم رسیدیم. دلیل آن این است که شخصیتهای منفی و شرور دقیق و مشخصی دارند. آیا سندمن هم شخصیت منفی یا شرور تلقی میشود؟» من پاسخ دادم: «نه اینطور نیست. این داستان چنین ساختاری ندارد» و آنها هم گفتند از حضور شما متشکریم و ماجرا خاتمه پیدا کرد».
این یکی از ماجراهای رابطه پرآشوب گیمن با هالیوود و به طور دقیقتر داستان سفر جهنمی و پرمخاطرهٔ ۳۳ سالهٔ آنچه بر سر کتاب سندمن آمده است. سفری که سرانجام به لطف مجموعه تلویزیونی ۱۰ قسمتی نتفلیکس به مقصد رسید.
گیمن که خود در تهیهٔ فیلم دست دارد، میگوید: «سندمن نیاز به زمان دارد، اگر اقدام به ساختن مجموعهٔ بازی تاجوتخت نمیکردند آن هم ساخته نمیشد. برای چنین داستانهای مفصل و عظیمی نیاز به فضای مناسب است. نیاز به زمان برای پرورش شخصیتها دارید. در فصل اول مجموعهٔ سندمن ۳۴۰ گفتار در ده اپیزود اول داریم. انبوهی از شخصیتها هستند که باید شناخته شوند و ما تازه شروع کردیم. هنوز فقط ۴۰۰ صفحه از اثر ۳۰۰۰ صفحهای را تبدیل به فیلم کردیم».
سندمن را برای اولین بار در سال ۱۹۸۹ دیسی کمیکز منتشر کرد، سندمن به طور گسترده هوشمندانهترین و چالشبرانگیزترین و خیالپردازانهترین کتاب کمیک تا امروز شناخته شده است. این کتاب ماجرای مورفیوس، فرمانروای رؤیاهاست که تلاش میکند پس از ۱۰۰ سال زندانی انسانها بودن، سرزمین خود را از نو بسازد. او برای ملاقات با شیطان به دوزخ میرود و به دنبال کابوس هولناکی به نام کورینتیان میرود که به جای چشم دندان دارد. او با ویلیام شکسپیر ملاقات میکند و نبرد طولانی و یکتنهای برای پاک کردن افراد خانوادهاش به نام اندلس (نامتناهی) از گناهان را شروع میکند. افراد خانوادهاش هم جنبههای گوناگون وجود انسان مانند دث (مرگ)، دیزایر (آرزو) و دیسپیر (ناامیدی) هستند که به صورت شخصیتهایی جاودانه پرداخته شدهاند.
بیشتر ماجرای کمیکها در گذر میان جهان واقعی و دنیای رؤیاها میگذرد و سرشار از اندیشه و ژرفنگری و بلندپروازی است. این اثر موضوعات پیچیدهای دارد، داستانهایی دربارهٔ سرشت هزارتوی داستان که هنرمندان گوناگون آن را طراحی و نقاشی کردهاند، هنرمندانی که در سبک گوتیک، فراواقعی و اندوهبار آثارشان هماهنگی و همگونی دارند.
سندمن مورد توجه منتقدان قرار گرفته و موفقیت تجاری هم داشته و به عنوان سرآمد کارهای کمیک معرفی شده است کتابهای که برای کودکان نیستند و مطالب عمیقتری را مطرح میکنند و اهمیت ادبی دارند.
این کاری است که خود گیمن به آن افتخار میکند. او پیش از آنکه این اثر را "فرزند" خود بنامد، میگوید: «من احساس میکنم سندمن میراث من است». گیمن خودش میداند هالیوود بیتردید چنین نگرشی به این اثر نخواهد داشت. در تمام دههٔ ۹۰ و اوایل قرن ۲۱ سندمن را فرزندی نه چندان ارزشمند و برخلاف روال مرسوم قلمداد کردند که حالا تبدیل به قهرمانی پولساز شده است.
اقتباسهای بیسرانجام
گیمن میگوید: «ماجرا از سال ۱۹۹۱ شروع شد وقتی به دیدار یکی از مدیران کمپانی برادران وارنر رفتم و او گفت «میخواهیم دربارهٔ ساخت فیلم سندمن گفتگو کنیم» من پاسخ دادم «خواهش میکنم این کار را نکنید من این کمیک را تهیه میکنم و چنین فیلمی فقط باعث اختلال در کار میشود» و او گفت: «تا بهحال هرگز کسی به دفتر من نیامده بود که نخواهد از کارش فیلم تهیه شود» و من گفتم: «خوب بگذارید من اولین نفر باشم». سپس او قبول کرد که فیلم را نسازند. این ماجرا تا سال ۱۹۹۶ ادامه پیدا کرد همان سال که گیمن تهیهٔ مجموعه کمیکهای سندمن را به پایان رساند.
تد الیوت و تری روسو، فیلمنامهنویسانی که شرک و دزدان دریایی کارائیب را کار کرده بودند برای نوشتن پیشنویس کار فراخوانده شدند. این دو از علاقمندان و تحسینکنندگان کمیک بودند و در کاری که ارائه کردند جوهرهٔ و بنمایههای اثر اصلی را منتقل کردهاند. الیوت در وبلاگ خود نوشته است: «ما تلاش کردیم فضا و هوشمندی و حساسیتها و درخشش کار نیل را به تمامی منتقل کنیم» اما وقتی این دو پیشنویس فیلمنامه را تحویل دادند به آنها گفتند که شرکت برادران وارنر از نتیجهٔ کار بسیار ناراضی است و آن را قابل فیلم شدن تشخیص نمیدهد و این به معنای عدم پرداخت دستمزد آنها بود.
پس از حضور راجر آوری به عنوان کارگردان در پروژه که در سابقهٔ کاری خود تحسین بسیاری برای بازنویسی پالپفیکشن دریافت کرده بود، الیوت و روسو فرصت دوبارهای پیدا کردند. به گفتهٔ الیوت او به شرکت برادران وارنر گفت که آنها کار بسیار ارزشمندی را نادیده گرفتهاند و ناگهان کار به جریان افتاد. هر چند این هم دوامی نداشت. به گفتهٔ گیمن به دلیل آنکه راجر آوری "اشتباه کرد" و به مدیران برادران وارنر فیلم استاپموشن آلیس از سال ۱۹۸۸ اثر کارگردان فراواقعگرای چک، یان شوانکمایر را برای نشان دادن چگونگی ارائهٔ صحنههای رؤیای فیلم نشان داد و با این کار او از پروژه کنار گذاشته شد.
گیمن میگوید از آنجا بود که فیلمنامهها بدتر و بدتر شد و اصل داستان چنان مخدوش شده بود که دیگر شناخته نمیشد. تهیهکنندهها با سماجت به روش خود ادامه میدادند برای مثال در بخش هزارهٔ آینده، آنها اصرار داشتند مورفیوس در بار شلوغ و پرسروصدایی باشد. گیمن میگوید: «نسخهای که برای من فرستادند در اولین مکالمه چنین بود: هان؟ موجودات فانی بیارزش، محال است سلاحهای ابلهانهٔ شما بتواند به سندمن، فرمانروای قدرتمند رؤیاها گزندی برساند. از چنین دیالوگهایی سرم سوت میکشید».
تلاشهای دیگری هم برای تبدیل سندمن به فیلم صورت گرفت. در سال ۲۰۱۳ اعلام شد که جوزف گوردون لویت به همراهی دیوید گویر تهیهکننده قصد دارند اقتباس جدیدی از این اثر ارائه دهند. گیمن میگوید: «فیلمنامه معرکهای از جک تورن بود و جوزف قصد داشت که نقش کورینتیان را بازی کند» این تلاش هم نافرجام ماند چون سندمن همراه باقی داراییهای دیسی کمیک به شرکت نیولاین سینما متعلق به برادران وارنر منتقل شده بود.
گیمن توضیح میدهد: «نیولاین میخواست فیلمهای خشن و بزنبزن تولید کند و آنها این فلسفهٔ خود را برای جوزف گوردون لویت توضیح دادند و او از این کار منصرف شد. آنها هیچ علاقهای به فیلمنامهٔ جک تورن نشان ندادند و با فرد دیگری برای نوشتن فیلمنامه قرارداد بستند. وقتی آن نویسندهٔ عالی فیلمنامهٔ نهچندان خوب را دریافت کرد در یادداشتی برای آنها نوشت شما باید مجموعههای تلویزیونی بسازید. آدم چنین کارهایی نیستید، این بازی احمقانهای است».
چرا برای تلویزیون تهیه شد
اینکه اکنون سندمن برای مخاطبان وفادار تلویزیونی تهیه شده است گواه دگرگونی اساسی شبکهٔ مخاطبان است. گیمن میگوید: «حقیقت تهیهٔ کار تلویزیونی این است که هیچوقت بودجه و زمان کافی برای اجرای پروژههای عظیم در اختیار نیست». اکنون کارهای علمیـ تخیلی و فانتزی با استقبال فرهنگی بیشتری روبهرو میشود. حالا روزگار مارول و بازی تاجوتخت و ارباب حلقهها و تلماسه و اقتباسهای تلویزیونی از کتابهای گیمن مانند فال نیک و خدایان آمریکایی است. این تغییرات با دگرگونی خود گیمن همراه شده است.
آلان هاینبرگ مجری برنامه میگوید: «در هیچیک از پروژههای پیشین تهیهٔ فیلم از سندمن، نیل دعوت به همکاری نشده بود. در آخرین مراحل شروع کار، دیوید گویر، تهیهٔ کننده به کمپانی برادران وارنر گفت اکنون وقت آن است که نیل گیمن را به پروژه دعوت کنید و او تهیهکننده و ناظر کل کار شود. تنها راه برای اجرای وفادارانهٔ این پروژه حضور خود نویسنده است».
حضور گیمن در پروژه از امضای قراردادهای هنرمفهومی تا تعیین تام استوریج، هنرپیشهٔ بریتانیایی در نقش مورفیوس تأثیر گذاشت. شخصیتی که دگرگونیهای ظاهری و قومی فراوانی دارد که در فیلم شاهد آن هستیم اما شاخصترین ویژگی او مردی بلندقامت و لاغر و رنگپریده است. گیمن میگوید: «ما مردمی با ملیتهای گوناگون را میبینیم، با هر قوم و نژادی، بهویژه هنرپیشهای میخواستم که گونههای برجسته داشته باشد اما در نهایت انتخاب من تام بود. از نظر من ویژگی شاخص تام این است که او میتواند دیالوگها را همانطور که در ذهن من بوده است بیان کند. دیالوگهای مورفیوس بسیار خاص است. اندکی مبالغهآمیز و کمی مهجور و کهنه است. بسیار صریح و دقیق است. سرریز احساسات و پندار و کردارهای سرکوفته است و تام بهتر از هر بازیگر دیگری میتواند آن را اجرا کند».
اولین سری از مجموعه سندمن در نتفلیکس دو جلد از ۱۶ جلد کتابهای کمیک این مجموعه را دربردارد. پیشدرآمدها و شبانهها و خانهٔ عروسک. مورفیوس در این مجموعه در جستجوی قدرتهایی است که از او در دوران اسارت به تاراج رفته است. یکی از آنها کیسهای شن است که همراه با جنا کولمن در نقش کارآگاه مرموز کنستانتین آن را پیدا میکند و دیگری کلاهخودی است که با گوئندولین کریستی در نقش لوسیفر به آن دست مییابد و سومی یاقوتی است که میتواند رؤیاها را عملی کند که به عنوان اسلحهای در اختیار جان دی مردی که تعادل روانی ندارد با نقشآفرینی دیوید تیولیس تبدیل شده است. درهمینحال، کورنتیان هولناک با بازی رابرت بوید هالبروک که به ستارهٔ فیلم قتلهای سریالی تبدیل شده است، دختری را مییابد که کلید نابودی رؤیاها را در اختیار دارد.
پخش قسمت قسمت تلویزیونی برای چنین کاری که از اساس در بخشهای مستقل نوشته شده بسیار مناسب است هر چند خالی از چالشهای خاص خود هم نیست. تصویرها باید به صحنههای مناسب تبدیل شوند و داستانهای کوتاه و پراکنده در جای درخور قرار بگیرد مانند ماجرای دث و دریم که به شوخی مردی را نامیرا میکنند و باید در بخشهای یکساعته تنظیم شود.
یکی از چالشبرانگیزترین قسمتها اقتباس از بخش ۲۴ ساعت بود که هر ساعت از صاحب رستورانی که جان دی گروگان گرفته است باید نشان داده میشد. او میتواند با یاقوت مورفیوس مشتریان را به هر کاری وادارد. این قسمت تلخ و آزارنده بود و کار دشواری برای گیمن بوده است که ۲۴ ساعت را در ۲۴ صفحه ارائه داده است. هاینبرگ میگوید: «ما روایتگری نداشتیم که ماجرا را نقل کند (مثل کتاب کمیک) ما میخواستیم شخصیتها با هم تعامل داشته باشند و مخاطب شیفتهٔ آنها شود و پیش از رسیدن به تلخترین رویدادها با آنها همراه شود. در این قسمت بود که نیل به عنوان نویسنده دست ما را باز گذاشت تا داستان را آنطور که مناسب بود بازسازی کنیم».
برای خود گیمن بازگشت دوباره به سندمن پس از سالهای طولانی تجربهای عجیب و «شگفتانگیز» است. وقتی او برای اولین بار این کمیکها را در اواخر دههٔ ۸۰ تهیه کرد تلاش میکرد تا از طریق اسطورهها، فضای قرن بیستم را ترسیم کند. با چنین تصوری تلاش میکرد کمیکهایش تا جای ممکن فراگیر باشد با داستانهایی از فرهنگها و اسطورههای گوناگون و در زمان خود در زمینهٔ اقلیتهای جنسی پیشرو بوده است. گیمن میگوید: «وقتی کتابهای کمیک را تهیه میکردم هدفم این بود که در سندمن کاری به سیاست نداشته باشم. همه کسانی که به کار کمیک مشغولند به سیاست میپردازند و میدانیم که سیاست در کارهای آنها برای مثال کشیدن تصویر مارگارت تاچر با دندانهای خونآشام است. مردم میگویند سندمن بهکلی عاری از سیاستزدگی است و یادم هست که فکر نمیکردم اینطور باشد اما شاید آنطور که فکر میکنید نباشد».
در توضیح این مطلب و اینکه از آن زمان مفهوم «سیاست» چقدر دگرگون شده است گیمن میگوید به تازگی مورد حملهٔ به قول خودش گروهی از «یاوهگویان» قرار گرفته است که چرا سندمن به مبهمترین مسئله میپردازد: «ووک» (بیدار). جز انتخاب کربی هاوول باپتیست، بازیگری سیاهپوست در نقش دث (مرگ) در حالی که در کتاب سفیدپوست است. بیشتر شخصیتهای دیگر (از جمله دیزایر (آرزو) که فاقد جنسیت مشخص است و نقش او را بازیگر دگرباش جنسی میسون الکساندر پارک بازی میکند) همان هستند که در کتاب بودهاند. گیمن میگوید: «من خاطرم آسوده است هر چه به آن معترض هستند را ۳۳ سال پیش به آن اعتراض کردهام. یادم میآید که آن زمان شخصیت اقلیت جنسی را در داستان وارد کردم افرادی به طعنه اشاره میکردند که چرا چنین شخصیتهایی را وارد داستان کردهای و اکنون به طور حیرتانگیزی این بیداری اتفاق افتاده است».
بیش از هر چیز گیمن احساس آسودگی عمیقی میکند که اکنون «فرزند» او در دستان امنی قرار گرفته است.
او میگوید: «حالا انگار فرزندم به مدرسه میرود. یاد میگیرد رانندگی کند. نگرانی برای آن سندمنهای گذشته دردناک بود. مدام نگران بودم که یک نفر تلفن کند و بگوید: «یک خبر خوب، آرنولد شوارتزنگر قرار است در نقش سندمن بازی کند و این بدترین اتفاقی بود که ممکن بود بیفتد. این موضوع آنقدر جاذبهٔ تجاری دارد که کسی دست به این اقدام بزند. فیلم مسخرهای مانند هاوارد اردکه میشود. آنوقت از همهٔ این یک عمر جوایز هنری و ادبی مردم فقط آن فیلم مزخرف را به خاطر خواهند داشت. هیچ دلم نمیخواست چنین اتفاقی بیفتد».
او در ادامه میگوید: «کتابهای بسیاری نوشتهام، جایزههای فراوانی گرفتهام اما سندمن فقط ۳۰۰۰ صفحه بود و برای هر صفحه از آن باید چهارصفحه توضیح برای هنرمندان مینوشتم. پس درواقع از ۱۲،۰۰۰ صفحه کار در طول ۳۳ سال حرف میزنیم. دلم میخواهد این کار به زیبایی و شایستگی سامان بگیرد و تاکنون چنین پیش رفته است».
- استیون کلی
- روزنامهنگار
مجموعه کمیک سندمن (مرد شنی) یکی از مهمترین کمیکهای جهان است که سرانجام توانسته است به صفحهٔ تلویزیونها راه پیدا کند. نیل گیمن، خالق این اثر در پایان این مسیر پر درد و رنج با استیون کلی گفتگو کرده است.
داستانی که نیل گیمن میخواهد برای ما بگوید چنین است: ماجرا از آنجا آغاز میشود که حدود ۱۵ سال پیش یا شاید هم کمی بیشتر نویسنده به جلسهای میرود که سران آیندهٔ شرکت برادران وارنر در آن حضور داشتند و قرار میشود سهگانهای بر مبنای شاهکار هنری او ساخته شود یعنی مجموعه کمیکهای طولانی و تأملبرانگیز و تلخ سندمن. او سالهای سال در برابر اقتباس تصویری حدود ۳۰۰۰ صفحه از اثرش مقاومت کرده است اما تصمیم گرفت این بار خودش وارد گود شود.
او به بخش فرهنگی بیبیسی میگوید: «من به لسآنجلس پرواز کردم، در آنجا هنرمندانی ویژهٔ چنین کارهایی هستند. نیمتنهها و سردیسها و بازیچههای این فیلمها دور تا دور اتاق بود. در پایان صحبتم یکی ازمدیران شرکت برادران وارنر رو به یکی دیگر از مدیران کرد و گفت: «میدانی ما دیروز سر ناهار داشتیم فکر میکردیم چطور داستانهایی مثل هریپاتر و ارباب حلقهها چنین موفق میشوند و به نتیجه هم رسیدیم. دلیل آن این است که شخصیتهای منفی و شرور دقیق و مشخصی دارند. آیا سندمن هم شخصیت منفی یا شرور تلقی میشود؟» من پاسخ دادم: «نه اینطور نیست. این داستان چنین ساختاری ندارد» و آنها هم گفتند از حضور شما متشکریم و ماجرا خاتمه پیدا کرد».
این یکی از ماجراهای رابطه پرآشوب گیمن با هالیوود و به طور دقیقتر داستان سفر جهنمی و پرمخاطرهٔ ۳۳ سالهٔ آنچه بر سر کتاب سندمن آمده است. سفری که سرانجام به لطف مجموعه تلویزیونی ۱۰ قسمتی نتفلیکس به مقصد رسید.
گیمن که خود در تهیهٔ فیلم دست دارد، میگوید: «سندمن نیاز به زمان دارد، اگر اقدام به ساختن مجموعهٔ بازی تاجوتخت نمیکردند آن هم ساخته نمیشد. برای چنین داستانهای مفصل و عظیمی نیاز به فضای مناسب است. نیاز به زمان برای پرورش شخصیتها دارید. در فصل اول مجموعهٔ سندمن ۳۴۰ گفتار در ده اپیزود اول داریم. انبوهی از شخصیتها هستند که باید شناخته شوند و ما تازه شروع کردیم. هنوز فقط ۴۰۰ صفحه از اثر ۳۰۰۰ صفحهای را تبدیل به فیلم کردیم».
سندمن را برای اولین بار در سال ۱۹۸۹ دیسی کمیکز منتشر کرد، سندمن به طور گسترده هوشمندانهترین و چالشبرانگیزترین و خیالپردازانهترین کتاب کمیک تا امروز شناخته شده است. این کتاب ماجرای مورفیوس، فرمانروای رؤیاهاست که تلاش میکند پس از ۱۰۰ سال زندانی انسانها بودن، سرزمین خود را از نو بسازد. او برای ملاقات با شیطان به دوزخ میرود و به دنبال کابوس هولناکی به نام کورینتیان میرود که به جای چشم دندان دارد. او با ویلیام شکسپیر ملاقات میکند و نبرد طولانی و یکتنهای برای پاک کردن افراد خانوادهاش به نام اندلس (نامتناهی) از گناهان را شروع میکند. افراد خانوادهاش هم جنبههای گوناگون وجود انسان مانند دث (مرگ)، دیزایر (آرزو) و دیسپیر (ناامیدی) هستند که به صورت شخصیتهایی جاودانه پرداخته شدهاند.
بیشتر ماجرای کمیکها در گذر میان جهان واقعی و دنیای رؤیاها میگذرد و سرشار از اندیشه و ژرفنگری و بلندپروازی است. این اثر موضوعات پیچیدهای دارد، داستانهایی دربارهٔ سرشت هزارتوی داستان که هنرمندان گوناگون آن را طراحی و نقاشی کردهاند، هنرمندانی که در سبک گوتیک، فراواقعی و اندوهبار آثارشان هماهنگی و همگونی دارند.
سندمن مورد توجه منتقدان قرار گرفته و موفقیت تجاری هم داشته و به عنوان سرآمد کارهای کمیک معرفی شده است کتابهای که برای کودکان نیستند و مطالب عمیقتری را مطرح میکنند و اهمیت ادبی دارند.
این کاری است که خود گیمن به آن افتخار میکند. او پیش از آنکه این اثر را "فرزند" خود بنامد، میگوید: «من احساس میکنم سندمن میراث من است». گیمن خودش میداند هالیوود بیتردید چنین نگرشی به این اثر نخواهد داشت. در تمام دههٔ ۹۰ و اوایل قرن ۲۱ سندمن را فرزندی نه چندان ارزشمند و برخلاف روال مرسوم قلمداد کردند که حالا تبدیل به قهرمانی پولساز شده است.
اقتباسهای بیسرانجام
گیمن میگوید: «ماجرا از سال ۱۹۹۱ شروع شد وقتی به دیدار یکی از مدیران کمپانی برادران وارنر رفتم و او گفت «میخواهیم دربارهٔ ساخت فیلم سندمن گفتگو کنیم» من پاسخ دادم «خواهش میکنم این کار را نکنید من این کمیک را تهیه میکنم و چنین فیلمی فقط باعث اختلال در کار میشود» و او گفت: «تا بهحال هرگز کسی به دفتر من نیامده بود که نخواهد از کارش فیلم تهیه شود» و من گفتم: «خوب بگذارید من اولین نفر باشم». سپس او قبول کرد که فیلم را نسازند. این ماجرا تا سال ۱۹۹۶ ادامه پیدا کرد همان سال که گیمن تهیهٔ مجموعه کمیکهای سندمن را به پایان رساند.
تد الیوت و تری روسو، فیلمنامهنویسانی که شرک و دزدان دریایی کارائیب را کار کرده بودند برای نوشتن پیشنویس کار فراخوانده شدند. این دو از علاقمندان و تحسینکنندگان کمیک بودند و در کاری که ارائه کردند جوهرهٔ و بنمایههای اثر اصلی را منتقل کردهاند. الیوت در وبلاگ خود نوشته است: «ما تلاش کردیم فضا و هوشمندی و حساسیتها و درخشش کار نیل را به تمامی منتقل کنیم» اما وقتی این دو پیشنویس فیلمنامه را تحویل دادند به آنها گفتند که شرکت برادران وارنر از نتیجهٔ کار بسیار ناراضی است و آن را قابل فیلم شدن تشخیص نمیدهد و این به معنای عدم پرداخت دستمزد آنها بود.
پس از حضور راجر آوری به عنوان کارگردان در پروژه که در سابقهٔ کاری خود تحسین بسیاری برای بازنویسی پالپفیکشن دریافت کرده بود، الیوت و روسو فرصت دوبارهای پیدا کردند. به گفتهٔ الیوت او به شرکت برادران وارنر گفت که آنها کار بسیار ارزشمندی را نادیده گرفتهاند و ناگهان کار به جریان افتاد. هر چند این هم دوامی نداشت. به گفتهٔ گیمن به دلیل آنکه راجر آوری "اشتباه کرد" و به مدیران برادران وارنر فیلم استاپموشن آلیس از سال ۱۹۸۸ اثر کارگردان فراواقعگرای چک، یان شوانکمایر را برای نشان دادن چگونگی ارائهٔ صحنههای رؤیای فیلم نشان داد و با این کار او از پروژه کنار گذاشته شد.
گیمن میگوید از آنجا بود که فیلمنامهها بدتر و بدتر شد و اصل داستان چنان مخدوش شده بود که دیگر شناخته نمیشد. تهیهکنندهها با سماجت به روش خود ادامه میدادند برای مثال در بخش هزارهٔ آینده، آنها اصرار داشتند مورفیوس در بار شلوغ و پرسروصدایی باشد. گیمن میگوید: «نسخهای که برای من فرستادند در اولین مکالمه چنین بود: هان؟ موجودات فانی بیارزش، محال است سلاحهای ابلهانهٔ شما بتواند به سندمن، فرمانروای قدرتمند رؤیاها گزندی برساند. از چنین دیالوگهایی سرم سوت میکشید».
تلاشهای دیگری هم برای تبدیل سندمن به فیلم صورت گرفت. در سال ۲۰۱۳ اعلام شد که جوزف گوردون لویت به همراهی دیوید گویر تهیهکننده قصد دارند اقتباس جدیدی از این اثر ارائه دهند. گیمن میگوید: «فیلمنامه معرکهای از جک تورن بود و جوزف قصد داشت که نقش کورینتیان را بازی کند» این تلاش هم نافرجام ماند چون سندمن همراه باقی داراییهای دیسی کمیک به شرکت نیولاین سینما متعلق به برادران وارنر منتقل شده بود.
گیمن توضیح میدهد: «نیولاین میخواست فیلمهای خشن و بزنبزن تولید کند و آنها این فلسفهٔ خود را برای جوزف گوردون لویت توضیح دادند و او از این کار منصرف شد. آنها هیچ علاقهای به فیلمنامهٔ جک تورن نشان ندادند و با فرد دیگری برای نوشتن فیلمنامه قرارداد بستند. وقتی آن نویسندهٔ عالی فیلمنامهٔ نهچندان خوب را دریافت کرد در یادداشتی برای آنها نوشت شما باید مجموعههای تلویزیونی بسازید. آدم چنین کارهایی نیستید، این بازی احمقانهای است».
چرا برای تلویزیون تهیه شد
اینکه اکنون سندمن برای مخاطبان وفادار تلویزیونی تهیه شده است گواه دگرگونی اساسی شبکهٔ مخاطبان است. گیمن میگوید: «حقیقت تهیهٔ کار تلویزیونی این است که هیچوقت بودجه و زمان کافی برای اجرای پروژههای عظیم در اختیار نیست». اکنون کارهای علمیـ تخیلی و فانتزی با استقبال فرهنگی بیشتری روبهرو میشود. حالا روزگار مارول و بازی تاجوتخت و ارباب حلقهها و تلماسه و اقتباسهای تلویزیونی از کتابهای گیمن مانند فال نیک و خدایان آمریکایی است. این تغییرات با دگرگونی خود گیمن همراه شده است.
آلان هاینبرگ مجری برنامه میگوید: «در هیچیک از پروژههای پیشین تهیهٔ فیلم از سندمن، نیل دعوت به همکاری نشده بود. در آخرین مراحل شروع کار، دیوید گویر، تهیهٔ کننده به کمپانی برادران وارنر گفت اکنون وقت آن است که نیل گیمن را به پروژه دعوت کنید و او تهیهکننده و ناظر کل کار شود. تنها راه برای اجرای وفادارانهٔ این پروژه حضور خود نویسنده است».
حضور گیمن در پروژه از امضای قراردادهای هنرمفهومی تا تعیین تام استوریج، هنرپیشهٔ بریتانیایی در نقش مورفیوس تأثیر گذاشت. شخصیتی که دگرگونیهای ظاهری و قومی فراوانی دارد که در فیلم شاهد آن هستیم اما شاخصترین ویژگی او مردی بلندقامت و لاغر و رنگپریده است. گیمن میگوید: «ما مردمی با ملیتهای گوناگون را میبینیم، با هر قوم و نژادی، بهویژه هنرپیشهای میخواستم که گونههای برجسته داشته باشد اما در نهایت انتخاب من تام بود. از نظر من ویژگی شاخص تام این است که او میتواند دیالوگها را همانطور که در ذهن من بوده است بیان کند. دیالوگهای مورفیوس بسیار خاص است. اندکی مبالغهآمیز و کمی مهجور و کهنه است. بسیار صریح و دقیق است. سرریز احساسات و پندار و کردارهای سرکوفته است و تام بهتر از هر بازیگر دیگری میتواند آن را اجرا کند».
اولین سری از مجموعه سندمن در نتفلیکس دو جلد از ۱۶ جلد کتابهای کمیک این مجموعه را دربردارد. پیشدرآمدها و شبانهها و خانهٔ عروسک. مورفیوس در این مجموعه در جستجوی قدرتهایی است که از او در دوران اسارت به تاراج رفته است. یکی از آنها کیسهای شن است که همراه با جنا کولمن در نقش کارآگاه مرموز کنستانتین آن را پیدا میکند و دیگری کلاهخودی است که با گوئندولین کریستی در نقش لوسیفر به آن دست مییابد و سومی یاقوتی است که میتواند رؤیاها را عملی کند که به عنوان اسلحهای در اختیار جان دی مردی که تعادل روانی ندارد با نقشآفرینی دیوید تیولیس تبدیل شده است. درهمینحال، کورنتیان هولناک با بازی رابرت بوید هالبروک که به ستارهٔ فیلم قتلهای سریالی تبدیل شده است، دختری را مییابد که کلید نابودی رؤیاها را در اختیار دارد.
پخش قسمت قسمت تلویزیونی برای چنین کاری که از اساس در بخشهای مستقل نوشته شده بسیار مناسب است هر چند خالی از چالشهای خاص خود هم نیست. تصویرها باید به صحنههای مناسب تبدیل شوند و داستانهای کوتاه و پراکنده در جای درخور قرار بگیرد مانند ماجرای دث و دریم که به شوخی مردی را نامیرا میکنند و باید در بخشهای یکساعته تنظیم شود.
یکی از چالشبرانگیزترین قسمتها اقتباس از بخش ۲۴ ساعت بود که هر ساعت از صاحب رستورانی که جان دی گروگان گرفته است باید نشان داده میشد. او میتواند با یاقوت مورفیوس مشتریان را به هر کاری وادارد. این قسمت تلخ و آزارنده بود و کار دشواری برای گیمن بوده است که ۲۴ ساعت را در ۲۴ صفحه ارائه داده است. هاینبرگ میگوید: «ما روایتگری نداشتیم که ماجرا را نقل کند (مثل کتاب کمیک) ما میخواستیم شخصیتها با هم تعامل داشته باشند و مخاطب شیفتهٔ آنها شود و پیش از رسیدن به تلخترین رویدادها با آنها همراه شود. در این قسمت بود که نیل به عنوان نویسنده دست ما را باز گذاشت تا داستان را آنطور که مناسب بود بازسازی کنیم».
برای خود گیمن بازگشت دوباره به سندمن پس از سالهای طولانی تجربهای عجیب و «شگفتانگیز» است. وقتی او برای اولین بار این کمیکها را در اواخر دههٔ ۸۰ تهیه کرد تلاش میکرد تا از طریق اسطورهها، فضای قرن بیستم را ترسیم کند. با چنین تصوری تلاش میکرد کمیکهایش تا جای ممکن فراگیر باشد با داستانهایی از فرهنگها و اسطورههای گوناگون و در زمان خود در زمینهٔ اقلیتهای جنسی پیشرو بوده است. گیمن میگوید: «وقتی کتابهای کمیک را تهیه میکردم هدفم این بود که در سندمن کاری به سیاست نداشته باشم. همه کسانی که به کار کمیک مشغولند به سیاست میپردازند و میدانیم که سیاست در کارهای آنها برای مثال کشیدن تصویر مارگارت تاچر با دندانهای خونآشام است. مردم میگویند سندمن بهکلی عاری از سیاستزدگی است و یادم هست که فکر نمیکردم اینطور باشد اما شاید آنطور که فکر میکنید نباشد».
در توضیح این مطلب و اینکه از آن زمان مفهوم «سیاست» چقدر دگرگون شده است گیمن میگوید به تازگی مورد حملهٔ به قول خودش گروهی از «یاوهگویان» قرار گرفته است که چرا سندمن به مبهمترین مسئله میپردازد: «ووک» (بیدار). جز انتخاب کربی هاوول باپتیست، بازیگری سیاهپوست در نقش دث (مرگ) در حالی که در کتاب سفیدپوست است. بیشتر شخصیتهای دیگر (از جمله دیزایر (آرزو) که فاقد جنسیت مشخص است و نقش او را بازیگر دگرباش جنسی میسون الکساندر پارک بازی میکند) همان هستند که در کتاب بودهاند. گیمن میگوید: «من خاطرم آسوده است هر چه به آن معترض هستند را ۳۳ سال پیش به آن اعتراض کردهام. یادم میآید که آن زمان شخصیت اقلیت جنسی را در داستان وارد کردم افرادی به طعنه اشاره میکردند که چرا چنین شخصیتهایی را وارد داستان کردهای و اکنون به طور حیرتانگیزی این بیداری اتفاق افتاده است».
بیش از هر چیز گیمن احساس آسودگی عمیقی میکند که اکنون «فرزند» او در دستان امنی قرار گرفته است.
او میگوید: «حالا انگار فرزندم به مدرسه میرود. یاد میگیرد رانندگی کند. نگرانی برای آن سندمنهای گذشته دردناک بود. مدام نگران بودم که یک نفر تلفن کند و بگوید: «یک خبر خوب، آرنولد شوارتزنگر قرار است در نقش سندمن بازی کند و این بدترین اتفاقی بود که ممکن بود بیفتد. این موضوع آنقدر جاذبهٔ تجاری دارد که کسی دست به این اقدام بزند. فیلم مسخرهای مانند هاوارد اردکه میشود. آنوقت از همهٔ این یک عمر جوایز هنری و ادبی مردم فقط آن فیلم مزخرف را به خاطر خواهند داشت. هیچ دلم نمیخواست چنین اتفاقی بیفتد».
او در ادامه میگوید: «کتابهای بسیاری نوشتهام، جایزههای فراوانی گرفتهام اما سندمن فقط ۳۰۰۰ صفحه بود و برای هر صفحه از آن باید چهارصفحه توضیح برای هنرمندان مینوشتم. پس درواقع از ۱۲،۰۰۰ صفحه کار در طول ۳۳ سال حرف میزنیم. دلم میخواهد این کار به زیبایی و شایستگی سامان بگیرد و تاکنون چنین پیش رفته است».
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: سندمن؛ مرد شنی چطور به نتفلیکس راه پیدا کرد؟