بدون شرپا، باربر و اکسیژن بر فراز ارتفاع ۸۶۰۰ متری

بدون شرپا، باربر و اکسیژن بر فراز ارتفاع ۸۶۰۰ متری
خبرگزاری مهر

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: ایمان احمدپور کوهنورد ایرانی در روزهای اخیر دست به کاری بزرگ زده و آن هم صعود به «قله k2 پاکستان» بدون همراهی شرپا و باربر و کپسول اکسیژن است. خود او با فروتنی می‌گوید کار عجیبی نکرده که هیچکدام از اینها را به همراه نداشته، اما کسانی که کمی با کوهنوردی آشنا باشند می‌دانند صعود کردن به قله‌ای به سرسختی و پیچیدگی k2 بدون اینکه کسی ده‌ها کیلو بارت را به دوش داشته باشد، شرپایی که هم مسیر را به تو نشان بدهد و هم صعود را برای تو راحت‌تر کند و هم در امور مختلف یاری‌ات کند و نیز بدون داشتن کپسول اکسیژنی که تو را بی نیاز از هم‌هوایی کند، چه کار فوق‌العاده سختی است. احمدپور همچنین از آخرین کسانی است که با مرحوم «علی‌اکبر سخی» کوهنورد افغانستانی در k2 همراه بوده و پس از اطلاع از فوت او، پیکرش را با طناب در محل مناسبی قرار می‌دهد تا از سقوط جلوگیری کند. او به همین اکتفا نکرده و به یاد مرحوم سخی و مردم افغانستان پرچم کشور افغانستان را با خود به نوک k2 می‌برد و آن را در بالاترین نقطه این قله نصب می‌کند.

آقای احمدپور، برای سوال نخست دوست دارم بدانم چه شد که تصمیم گرفتید بدون کپسول اکسیژن این صعود را ثبت کنید؟

من از شما می‌پرسم چرا باید در کوهنوردی از اکسیژن استفاده کنیم؟

من خیلی از چند و چون کوهنوردی اطلاع ندارم اما اینطور که فهمیدم خیلی از کوهنوردان به قله‌هایی مثل اورست هم بدون اکسیژن صعود نمی‌کنند، چه برسد به قله k2.

دقیقاً. هشتاد تا نود درصد از کوهنوردان این کار را می‌کنند. همین امسال ۱۲۰ نفر صعودکننده به k2 داشتیم که حدود ۱۰۰ نفرشان از اکسیژن استفاده می‌کردند. دلیلش هم این است که راحت‌تر است و شما نیاز ندارید که هم‌هوایی بکنید. من مسیر بیس‌کمپ k2 تا کمپ ۴ را نزدیک به سه تا چهار بار صعود کردم تا بدنم هم‌هوا شود، عادت بکند و با این منطقه هم‌خوان شود. باید چندبار بالا می‌رفتم و پایین می‌آمدم تا بتوانم بدون اکسیژن صعود کنم. این کار را با داشتن کپسول اکسیژن یکبار انجام می‌دهند. یعنی فقط به بیس‌کمپ k2 می‌آیند و یکبار این مسیر را بالا می‌روند و برمی‌گردند. به همین دلیل است که در حقیقت من قله k2 را سه بار صعود کردم. یعنی سه بار تا کمپ چهار رفته‌ام و برگشته‌ام تا توانسته‌ام هم‌هوایی کنم. این مسیر هم سخت است، هم کوله‌کشی دارد، هم باید همه مسیر را چادر بزنی و غذا ببری و گاز ببری و تجهیزات. بعضی‌ها بودند که در همین مسیر سقوط کردند و جان‌شان را از دست دادند، چرا که واقعاً مسیر دشواری است. برای همین کوهنوردهای کم تجربه‌تر یا کسانی که به خودشان زیاد سخت نمی‌گیرند، با اکسیژن این کار را انجام می‌دهند. من تصمیم گرفتم بدون اکسیژن انجام بدهم که به آن «صعود پاک» می‌گویند.

از بس کار شما جالب و چالش‌برانگیز بوده که من اصلاً یادم رفت از شما بخواهم خودتان را معرفی کنید و بگویید از چه زمانی کوهنوردی می‌کنید. من شنیدم مربی تیم ملی کوهنوردی هستید، درست است؟

مربی تیم ملی که نیستم ولی به تیم کمک می‌کنم. من «ایمان احمدپور» بچه اصفهان هستم و از کودکی و حدود سال ۱۳۷۲ کوهنوردی می‌کنم. درواقع من در یک خانواده کوهنورد به دنیا آ «دم؛ چون پدرم کوهنورد بودند و الآن رئیس هیأت کوهنوردی شهرستان مبارکه هستند، مادرم نایب رئیس هیأت کوهنوردی است و خواهرم دبیر هیأت کوهنوردی شهرستان مبارکه.. اولین صعودهای ارزشمندی که انجام دادم در بیرون از ایران نزدیک ۱۵ تا ۲۰ سال پیش بود که یک قله ۷ هزاری را در قالب «اصفهان پایتخت فرهنگی جهان اسلام» صعود کردم. به ترتیب صعودها شروع شد و کار کردیم. تا به امروز که توفیق داشتم بتوانم قله k2 را صعود کنم. در بحث آموزشی هم باید بگویم من مربی فدراسیون کوهنوردی هستم ولی به علت مشغله‌های شخصی و سختی کار نزدیک به سه چهار سالی است که تدریس را کنار گذاشته‌ام اما همچنان خدمت دوستان هستم و هر جایی که در بحث امداد و نجات یا آموزش نیاز باشد در خدمت هستم.

از قله‌های هشت هزارتایی چندتا را صعود کرده‌اید؟

سال ۸۸ برای یکی از قله‌ها تلاش کردم که متأسفانه آقای «مهدی اعتمادی‌فر» در منطقه حادثه دیدند و کشته شدند. به همین خاطر صعود ما به یک قله هشت هزاری دیگر انتقال پیدا کرد. از آن به بعد من دیگر ۸ هزاری نرفتم. البته من علاقه‌ای به صعودهای هشت هزاری نداشتم. من بیشتر علاقه‌مند به کار فنی هستم. برای همین قله k2 را انتخاب کردم که هم قله بلندی است و هم قله بسیار فنی و سختی.

خوبی کوهنوردی این است که می‌توان بر اساس علاقه و توانایی جسمی و روحی برنامه‌های مختلف و متنوعی برای صعود چید.

بله. کوهنوردی رشته‌های مختلفی دارد که در رشته‌های کوهپیمایی، طبیعت گردی، کوهنوردی، سنگ‌نوردی، یخ‌نوردی، صعودهای ترکیبی، صعودهای بلند و… تقسیم‌بندی می‌شود. بعضی‌ها به کار طبیعت‌گردی علاقه‌مند هستند؛ یعنی یک جنگلی را انتخاب می‌کنند که کار سختی هم نیست. ایرادی هم به آنها وارد نیست؛ چون علاقه‌مند به این رشته هستند. بعضی‌ها کار صخره‌نوردی می‌کنند. طرف سنگ‌نورد است و دلش می‌خواهد از دیوارها بالا برود، ولی سنگ‌نوردی معمولاً پیاده‌روی و کوله‌کشی ندارد. ترکیبی از همه اینها، یعنی کوهپیمایی و کوهنوردی و سنگ‌نوردی و یخ‌نوردی و بعد صعود ترکیبی، می‌شود هیمالیانوردی. مثل همین برنامه صعود به k2 که ترکیبی از همه اینهاست. در برنامه‌ای مثل قله k2 شما سه چهار روز اول کوهپیمایی می‌کنی و در درخت و بیشه‌زار و جنگل حرکت می‌کنی، سه چهار روز بعدش در کوهستان کوهنوردی می‌کنی، بعد می‌رسی به بیس‌کمپ و شروع می‌کنی به یخ‌نوردی. بعد از یخ‌نوردی کار ترکیبی شروع می‌شود؛ یعنی هم یخ‌نوردی، هم کار فنی، هم کار با طناب، هم سنگ‌نوردی و غیره. حالا باید بدانید که بعضی از قله‌های هشت هزار متری این چیزها را ندارد. مثلاً شما اگر بخواهی قله «اورست» یا قله «لوتسه» را بروی، اینها یپاده‌روی دارد ولی آن قسمت فنی و درگیری با طناب و یخ‌نوردی و عبور از دیواره‌های فنی و سخت را ندارد. مسیرها ساده‌تر است ولی چون به هرحال ارتفاعش خیلی زیاد است باید پروسه هم‌هوایی را انجام بدهی. با اینهمه کار ترکیبی را ندارد و نسبتاً ساده‌تر است. این قله‌ها با k2 قابل مقایسه نیستند، مثلاً ما در قله k2 هیچ شیبی کمتر از ۴۵ درجه نداریم. همه شیب‌هایی که از بیس‌کمپ داریم، از ۴۵ درجه هست تا ۹۰ درجه.

حرکت کردن در این شیب و با آن ویژگی‌های فنی، آن هم بدون هیچ همراهی، واقعاً کار سختی است.

بله. طوری نیست که شما بتوانی حتی قدم برداری. تقریباً غیر از داخل چادر شما نمی‌توانی هیچ جای دیگری بدون حمایت حرکت کنی. از بیس‌کمپ که حرکت می‌کنی، حتی برای دستشویی رفتنِ بیرون از چادر هم باید با حمایت بروی. یعنی هیچ جایی برای قدم زدن وجود ندارد. همه‌اش درگیر و از شیب‌های خیلی تند آویزان هستیم.

چه شد که این ریسک را پذیرفتید؟ بدون اکسیژن و شرپا و باربر! درواقع برخلاف اکثر کسانی که k2 را صعود می‌کنند.

یک نکته‌ای را بگویم. من اکثر برنامه‌هایی که می‌روم را با یک شعار و منطق شروع می‌کنم؛ آن هم اینکه هدف قله نیست، هدف جرأت کردن است. هرچقدر که من تلاش می‌کنم برای سنجیدن خودم و توانایی خودم است. یعنی من دارم تلاش می‌کنم با یک کار ترکیبی یک چالش برای خودم ایجاد کنم. بنابراین مهم نیست که قطعاً به قله می‌رسم یا نه، مهم این است که من جرأت بکنم چنین کاری را انجام بدهم. آن هم قله k2 را که چهار پنج قسمت وحشتناک دارد. این قله یک دودکش در ارتفاع ۶ هزار و ۷۰۰ متر دارد که ۳۵ متر دیواره عمودی است. همچنین دو تا دیواره ۴۰ متری در ارتفاع ۷ هزار متری دارد. صعود در ارتفاع ۷ هزار متری آن هم بدون اکسیژن مصنوعی، آن هم با داشتن کوله سنگین، که من بدون استفاده از کمک شرپا و باربر این مسیر را صعود کردم، واقعاً کار سختی است. حالا خوب است من بگویم چرا بدون شرپا و باربر صعود می‌کنم.

بله. هم بگویید چرا این تصمیم را گرفتید، در صورتی که می‌توانستید مثل خیلی‌ها با این امکانات و خدمات صعود کنید. و هم بگویید چه سختی‌ها و چالش‌هایی را با این تصمیم به جان خریدید.

خب صعود به k2 کار سنگینی است و من به شخصه تنها این هدف را ندارم که به قله برسم. هدف این است که من خودم را به چالش بکشم در چنین دیواره‌ای. شاید بعضی‌ها این را نپسندند اما این طرز فکر من است. من دوست دارم خودم را به چالش بکشم. ۸ هزار متر راه رفتن هم سخت است چه برسد به صعود! مثلاً خود من دو شب در ارتفاع ۸ هزار متر خوابیدم. یک بار صعود کردم، بعد دوباره کمی پایین آمدم و در ارتفاع ۸ هزار متر خوابیدم تا ببینم سیستم بدنی‌ام چگونه است و چه چالشی برای من ایجاد می‌کند. نکته‌ای که می‌خواهم درباره استفاده از شرپا و باربر بگویم این است که من از بعضی دوستانی که کوهنوردی می‌کنند گله‌مند هستم. اینکه یک فردی برایشان چادر بزند، یک فردی برایشان آب بیاورد و چای درست کند و غذا آماده کند، این را برایشان ببرد، آن را ببرد، و در تمام کارهای شخصی کمک‌شان کند، این جز قانون کوهنوردی نیست ولی یواش یواش دارد فرهنگ عوض می‌شود. من خودم طرز فکرم این است که اگر کسی می‌خواهد به ارتفاع برود باید کوله‌اش را خودش ببرد، غذایش را خودش ببرد، گازش را خودش ببرد. ورزش ما مثل المپیک نیست که یک ثانیه دیر و زود باعث شود که تو قهرمان شوی یا شکست بخوری. در کوهنوردی هرکسی باید میزان توانایی بدنش را بداند و در راستای میزان توانایی خودش فعالیت بکند. یعنی من بدانم که چقدر توان دارم، چقدر بار می‌توانم ببرم، گاز و آب و غذا را می‌توانم ببرم یا نه، و اگر در حد صعود قله k2 هستم وسایلم را جمع بکنم و توی کوله پشتی‌ام بگذارم و بروم صعود کنم و برگردم.

و اگر برایش آماده نیستم یک سال تمرین کنم تا این آمادگی را به دست بیاورم. خود شما چقدر برای این چالش تمرین کردید؟

بله. باید تمرین بکنی. ما به جای اینکه بدن‌مان را آماده‌تر کنیم، قانون را عوض می‌کنیم. مثل این است که شما فوتبالیست باشی و به جای اینکه توانایی بدنی‌ات را بالا ببری، سرعت بازی را کم کنی، توپ را کوچک‌تر کنی و دروازه را بزرگ‌تر کنی! یک نفر بگوید چون زمین فوتبال طولانی است از این به بعد ندوییم، از این به بعد راه برویم! اینها تغییر قوانین ورزش است. ما به جای اینکه توان خودمان را بالا ببریم، سه نفر کمکی می‌گیریم تا برایمان بار بیاورند. خب این از نظر من اشتباه است. البته تمام کسانی که با باربر صعود یا همراه با اکسیژن و شرپا صعود می‌کنند برای من قابل احترام هستند، اما باید نظر شخصی خودم را هم بگویم.

یک سوال بدون تعارف. نمی‌ترسیدید؟ دیگران هنگام صعود یکی دو نفر را همراه خودشان دارند و اگر حادثه‌ای پیش بیاید کنارش هستند. شما تنهایی قله را صعود کردید، آن هم بدون امکاناتی که معمول است. دوست دارم بیشتر درباره این تجربه بگویید.

آره. من اکثر مواقع متأسفانه تنها بودم. البته خودم هم سعی می‌کردم که تنها باشم. چون قله k2 قله‌ای صخره‌ای است و یکی از خطراتی که خیلی اتفاق می‌افتد سقوط سنگ از بالا است. کسانی که صعود می‌کنند، نه اینکه مخصوصاً این کار را بکنند، ولی سنگ از زیر پاهایشان در می‌رود. شیب خیلی زیاد است و سنگ‌های زیادی سقوط می‌کند. این کلمه «راک راک» همیشه توی دره‌ها و کوهستان به گوش می‌رسد که یعنی مواظب باشیم. ما مدام باید به بالا نگاه کنیم تا سنگی روی سرمان نیفتد. اتفاقاً یکبار سنگ به نفر پشت سر من خورد. یعنی با اختلاف یک متر از بالای سر من رد شد و به کوله ایشان خورد و این کوهنورد کوله پشتی‌اش را به خاطر صدمه‌ای که خورد از دست داد. به همین خاطر من سعی می‌کردم تنها بروم تا از خطر ریزش سنگ‌ها در امان باشم. قسمت‌هایی که شما می‌گوئید سخت است، دو قسمت است. یکی در ارتفاع ۶ هزار ۷۰۰ متر تا ۷ هزار و ۳۰۰ متر است که یک دیواره صخره‌ای دشوار است که اکثر جاها نردبان هلیکوپتری گذاشته‌اند. یعنی اینقدر دشوار است که شما باید تقریباً عمودی صعود بکنید. همچنین در نظر داشته باشید که در ارتفاع ۷ هزار متری دارید صعود می‌کنید که دمای هوا حداقل منفی ۲۰ درجه است. در آن شرایط، صخره‌نوردی و سنگ نوردی با دستکش و کفش سه پوش و تجهیزات مختلف، خیلی سخت است. چون کفش و لباس‌های شما خیلی بزرگ و ضخیم است. دستت هم قطعاً باید دستکش داشته باشید. در شرایطی که بین ۲۰ تا ۲۵ کیلو وزن کوله پشتی من بود و هربار که بالا می‌رفتم باید آن را حمل می‌کردم، صعود واقعاً مشکل بود. توی کوله‌پشتی من یک چادر بود، چند تا گاز بود، غذا بود و تمام تجهیزات فنی. کلاه ایمنی و طناب و اینجور چیزها هم بهت آویزان است. یعنی شما غیر از کوله‌پشتی و لباس‌ها، باید هفت هشت کیلو تجهیزات را هم حمل کنی و آنها را بالا بکشی. توی این شرایط در ارتفاع ۷ هزار متر شما پس از هر حرکتی که می‌زنی، باید چند دقیقه‌ای صبر کنی تا نفست برگردد و بتوانی دوباره تحرک داشته باشی. این عدم تحرک باعث می‌شود که سردت هم بشود. چون شما فعالیتی نمی‌کنی که بدنت را گرم بکند. در طول یک ساعت تنها ۵۰ متر صعود کرده‌ای. ۵۰ متر فعالیتی نیست که بدنت را گرم کند. حالا ارتفاع و پرت شدن سنگ و دیگر خطرات را هم حساب کنید. متأسفانه در طول مسیر تعدادی جنازه هم ریخته که بعضی وقت‌ها آنها را هم می‌بینی که ممکن است توی روحیه‌ات هم خیلی تأثیر بگذارد.

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: بدون شرپا، باربر و اکسیژن بر فراز ارتفاع ۸۶۰۰ متری