به داد قالیبافان برسید!

به داد قالیبافان برسید!
ایسنا

ریتم موسیقی کار، فضایی شاد به این کارگاه کوچک اعطا کرده، آن‌ها قالیباف هستند و اینجا هم کارگاه قالیبافی‌ است. کارگاهی که پنج بافنده دارد. با سرعتی قابل توجه تمام حواسشان بر روی طرحی متمرکز شده که در مقابل آنان گذاشته شده است. این قالیبافان گره به گره جلو می‌روند تا نهایتا فرشی را به تولید برسانند که تقریبا در زندگی همه ما ایرانیان جای خود را از گذشته تا امروز حفظ کرده است. گره به گره کار را پیش می‌برند اما سخت‌ترین قسمت از تحمل این کار دستمزدی است که در آخر دریافت می‌کنند و حالا چنین به نظر می‌رسد که با دستمزد یک کارگر ساختمانی برابری می‌کند!

بافندگی؛ شغلی که این روزها به ویژه در شهر تهران تعداد افراد فعال در آن، کاهش پیدا کرده است. مشکلات بیمه، کمتر شدن تولید فرش، دستمزد کم و ... از جمله مواردی هستند که اخیرا باعث این اتفاق شده‌اند.

در همین راستا سری به یک کارگاه قالیبافی کوچک در مرکز شهر زدیم، تا این بار پای درد و دل بافندگانی بنشینیم که با دستان خود، به فرش حیات می‌بخشند.

آنچه در ادامه می خوانید روایت ایسنا از چند ساعتی حضور در این کارگاه است:

در ابتدا معذب بودم که با سوال پرسیدن جلوی کار کردنشان را بگیرم اما بالأخره صحبت را با مردی شروع کردم که ۲۱ سال است کار قالیبافی انجام می‌دهد. او با اشاره به این نکته که زمان زیادی است کار بافندگی انجام می‌دهد، می‌گوید: «خیلی وقت است که مشغول به این کار هستم، دو ساله که مجددا به آن روی آوردم. تقریبا ۶ـ۷ سال داشتم که کار قالیبافی را شروع کردم. حدود ۳۰ سال سن داشتم که این کار را ول کردم و الان دو سال است که دوباره به این کار روی آورده‌ام.»


او که کار بافندگی را از شهر تبریز آغاز کرده، درباره علت روی آوردن دوباره به این شغل می‌گوید: «کار من اول قالیبافی بود. یک مدت کفاشی کار کردم و وقتی سکه برگشت خورد، دوباره به این کار روی آوردم. الان یک سال و خورده‌ای است که من بازنشسته شده‌ام. چون جاهای دیگر کار نمی‌دهند، با خودم گفتم حداقل دوباره به قالیبافی برگردم تا کاری انجام دهم.»

این بافنده ادامه می‌دهد: «افرادی که کارشان اصلا قالیبافی نیست، وارد این حوزه شدند و بافنده‌ها یا استادان به زمین خوردند و دیگر نمی‌توانند بلند شوند. خانم‌ها چون زیاد حقوق دریافت‌ نمی‌کنند وارد این کار شدند و قالیبافی کلا کم شده و امثال من زمین خورده‌اند.»
 


او درباره اصالت طرح فرش‌های امروزی نیز اظهار می‌کند: «طرح‌ها اکثرا مال ایران هستند. در خود تهران اصلا تعداد قالیباف‌ها زیاد نبود و این افراد بیشتر در شهرهایی مانند تبریز، اصفهان و مشهد حضور داشتند. قالیبافی را اکثرا در یکی از این شهرها افراد یاد گرفته‌اند اما خب به مرور زمان تعداد قالیبافان در شهر تهران نیز افزایش پیدا کرده است. ما کلا با این کار بزرگ شده‌ایم اما خانمی که مثلا پارسال به تازگی این کار را یاد گرفته، آمده و وارد کار شده است.»  

نفر بعدی طهماسب است که حدود ۳۰ سالی می‌شود که مشغول به کار قالیبافی است. او با اشاره به این نکته که زمانی همه به دنبال شغل قالیبافی بودند، می‌گوید: «این کار شغل سازمانی شهر ما بود. زمانی که ما بچه بودیم، بالاخره همه دنبال این شغل بودند تا اینکه الان کمی درآمد آن کم شده و همه به دنبال شغل‌هایی می‌روند که درآمد بیشتری داشته باشند و بالأخره بتوانند تأمین شوند.»
 



او ادامه می‌دهد: «بالأخره همه آرزو دارند درآمد زیاد داشته باشند اما در این شغل باید عشق داشته باشی. عاشق این فرش نباشی، نمی توانی؛ چون این فرش کمی اعصاب و روحیه می خواهد و اگر روحیه ات با آن سازگار نباشد، کار جلو نمی رود. الان یک پیک موتوری درآمدش از یک استادکار ماهر بیشتر است. خب باید علاقه باشد که اینجا بنشینی و ببافی!»

طهماسب درباره اینکه آیا دوست دارد کار قالیبافی را به دیگران نیز یاد بدهد؟ می‌گوید: «این کار (آموزش) را فقط منِ نوعی نمی‌توانم انجام دهم. این را باید دولت حمایت کند. من شخصا به فرزند خودم این کار را پیشنهاد نمی‌دهم چون من الان ۳۰ سال است که شغلم این است و اندازه یک کارگر معمولی درآمد دارم. شاید اگر وقتی را که برای این کار گذاشتم، به جایش برای مثال دنبال تراش کاری رفته بودم، ۴ـ۵ برابر مزد الانم را داشتم.»
 


 



او ادامه می‌دهد: «بیمه مصیبت شده است؛ برای مثال الان افرادی که بافنده نیستند، بیمه دارند اما منِ بافنده، بیمه نیستم. شغلم این است. وقتی هم که برای پیگیری مراجعه می‌کنی، می‌گویند نداریم و نمی‌شود. اگر حمایت کنند، وام درست و حسابی بدهند، مواد اولیه خوب و ارزان ارائه کنند، وضع تولیدکننده‌ها بهتر خواهد شد. این شغل هم به مرور زمان پیشرفت خواهد کرد.»
این بافنده درباره اصالت طرح‌های امروزی اظهار می‌کند: «زمانی طرح‌های خیلی خوبی داشتیم؛ چون قبلا صادرات انجام می شد و الان صادرات نداریم و طراح هر چه به فکرش بیاید، آن را می‌کشد. تقریبا همه دست کشیده و رفته‌اند. افرادی که تاجر بودند، به دنبال ساخت و ساز رفتند و افرادی که بافنده بودند نیز به دنیال شغل‌های دیگری رفته‌اند.»
او اضافه می‌کند: «زمانی ما اصالتمان را در طرح‌ها به رخ می‌کشیدیم چون فرش صادر می‌شد اما الان فرش فقط برای ایران است. در ایران چند نفر می‌توانند فرش ۲۰۰ میلیون تومانی بخرند؟ الان اصالت زیاد در طرح‌ها اهمیت ندارد و بیشتر بازار مهم است که این طرح‌ها را تأیید کند و فرش خرید و فروش شود؛ البته در همین برهه منظورم هست وگرنه قبلا وضعیت خیلی بهتر بود.»
 


یاشار شاداب فردی است که مدیریت این کارگاه کوچک در مرکز شهر را برعهده دارد. او که کار طراحی فرش نیز انجام می‌دهد، با اشاره به این نکته که کارگاهش ۴-۵ سالی است راه اندازی شده، می‌گوید: «ایده اصلی این بود که فرش‌های نفیسی که طرح‌هایش، طرح‌های قدیمی و اصیل مرتبط با دوره صفوی باشد را کار کنیم. با این ایده کار را شروع کردیم و فکر هم نمی‌کردم که انقدر در این حوزه مشکل وجود داشته باشد، ولی خیلی مشکل بود.»

او ادامه می‌دهد: «واقعیت این است که صنعت فرش درحال حاضر با مشکلات موجود، یک صنعت رو به انقراض است. بخاطر اینکه هر صنعت و هر شغلی که در آن توجیه اقتصادی وجود نداشته باشد، دچار نابودی خواهد شد. در تولید فرش شما حتی اگر بهترین طرح‌ها و مواد اولیه هم داشته باشید، تا بافنده، یعنی کسی که فرش را ایجاد می‌کند، نداشته باشید، فرش اصلا به وجود نمی‌آید. همه حواشی به خاطر این است که فرش به وجود بیاید و آن را یک بافنده می‌بافد. بافنده‌ای که روزی ۸-۹ ساعت پای قالی می‌نشیند و روزی ۸-۹ هزار گره می‌زند. هفته ای ۶ روز کار می کند و باید با دستمزدی که می گیرد بتواند زندگی کند.»
 


او ادامه می‌دهد: «متأسفانه الان طوری شده که دستمزد یک استادکار بافنده شاید به اندازه یک کارگر ساختمانی نباشد. این خیلی فاجعه است و باعث می‌شود خیلی از بافنده‌های ماهر به سمت شغل‌های دیگری حرکت کنند. ما خیلی بافنده داشتیم که الان رفته‌اند و در آژانس کار می‌کنند یا فروشنده شده‌اند ولی دیگر کار قالیبافی انجام نمی‌دهند. در تهران مخصوصا به دلیل هزینه‌های بالای زندگی این اتفاق رخ داده است. در شهرستان‌ها به دلیل وجود شهرهای اغماری، هزینه زندگی پایین‌تر است و خانم‌های زیادی برای شغل دوم بافنده هستند ولی برای آقایان که بار مسئولیت یک زندگی را دارند و هزینه یک زندگی را پرداخت می‌کنند، خیلی سخت است و الان بافنده در تهران خیلی کم شده است.»

شاداب درباره تأثیر تورم و شرایط اقتصادی بر کیفیت مواد اولیه می‌گوید: «مواد اولیه آنچنان به لحاظ کیفی تحت تأثیر قرار نگرفته‌اند. کیفیت مواد اولیه خوب است، کیفیت رنگرزی‌ها هم خیلی خوب است ولی متأسفانه بعضی صنایع مانند ابریشم وارداتی شده و نیست ولی کیفیت مصالح آنچنان تغییری نکرده است. معضل اصلی ما دو مورد است. یکی گروه تولیدکننده‌ها که بافنده‌ها جزوی از آن هستند و در حال ریزش کردن هستند. دوم اینکه فرش یک کالای مصرفی لوکس است که باید در بازار جهانی عرضه شود. فرش باید در جایی عرضه شود که با قیمت مناسبی که صرفه اقتصادی دارد، به فروش برسد. متأسفانه الان خیلی صادرات در فرش نسبت به گذشته کم شده است.»
 


 



این طراح و تولیدکننده درباره اصالت طرح‌های امروزی می‌گوید: «طرح‌هایی که ما کار می‌کنیم طرح‌های کلاسیک، سنتی و قدیمی است. ما طراح‌های خیلی خوبی داریم و هنوز هم در دنیا حرف اول را می‌زنیم. متأسفانه رقیب زیاد شده است. در فرش خیلی از کشورها دارند جای ما را می‌گیرند. فرش ایرانی با کشورهای دیگر قابل مقایسه نیست اما متأسفانه چون تولیدمان درحال کم شدن است و قدرت رقابتمان را داریم در بازارهای جهانی از دست می‌دهیم، جایگاهمان نیز درحال سست شدن است اما به لحاظ طراحی، ما صاحب سبک هستیم.»

او که عقیده دارد، فرش یک هنر محسوب می‌شود، درباره اطلاق  واژه  هنر ـ صنعت به فرش چنین اظهار می‌کند: «از نظر من بزرگترین هنری که به دست بشر خلق شده، فرش است. چون هم طراحی در آن هست، هم رنگ شناسی در آن هست و هم هارمونی و اینکه تولید آن نیز حساس و دقیق است. یک هنر بسیار پیچیده‌ای است که از مجموعه چند هنر دیگر تشکیل شده و یک عقبه بسیار قدیمی دارد. یک فلسفه دارد. اصلا فرش خارج از اینکه یک هنر محسوب می‌شود، فلسفه صبر را نیز می‌آموزد. شما باید سال‌ها نگاه کنید که یک فرش گره به گره بالا بیایید تا در نهایت تکمیل شود.» 
 



او در آخر می‌گوید: «برای مثال یکی از فرش‌هایی که ما درحال حاضر بر روی آن کار می کنیم، ثمره زندگی چهار نفر است که شبانه روز بر روی آن کار کرده اند. امیدوارم مسئولان حداقل از بافنده ها حمایت کنند. بافنده ای که دارد زحمت می کشد، باید بتواند زندگی اش را نیز بگذارند.»

به گزارش ایسنا، با کمتر شدن تعداد قالیبافان باتوجه به مشکلات متعددی که فعالان این صنف درحال دست و پنجه نرم کردن با آن هستند، چنین به نظر می‌رسد که زنگ خطر احتمال انقراض فرش دستباف ایرانی درحال به صدا درآمدن است. فرش را بافنده باید با دستان خود برای عرضه در بازار آماده کند و زمانی که تعداد افرادی که این کار را انجام می‌دهد، روز به روز کمتر شود، این سوال مطرح می‌شود که با کمتر شدن تعداد بافندگان چه سناریویی در انتظار فرش است؟
 


 


 

* ویدئوی مربوط به این گزارش متعاقبا اضافه می شود.

انتهای پیام

منبع خبر: ایسنا

اخبار مرتبط: به داد قالیبافان برسید!