تعیین جایزه گروهک‌های ضدانقلاب برای دستگیری این شهید کردستانی

در دنیای امروز، ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و زنده نگهداشتن یاد و خاطر شهدا بهترین راهی است که می‌تواند از انحراف جامعه و اضمحلال معنویت‌ها جلوگیری کند.

در این میان رسالت همه آنانی که به حفظ ارزش‌ها و پاسداری از معنویت‌ها می‌اندیشند آن است که به هر وسیله ممکن فرهنگ شهادت، فرهنگ ارزش‌ها، پاسداری و هدف شهدا را به سرمنزل مقصود برسانند.

کردستان بیش از ۵ هزار و ۴۸۰ شهید تقدیم حراست از انقلاب و دستاورد‌های آن کرده است که هر کدام به شیوه‌ای مختلف و با طرز فجیعی توسط گروهک‌های ضدانقلاب و ایادی استکبار به درجه رفیع شهادت نائل آمده‌امد.

مادر شهید حاجیان:

مادر شهید یدالله حاجیان می‌گوید: قبل از تولد شهید حاجیان هیچ فرزندی نداشتم و هر چه فرزند به دنیا می‌آوردم به گونه‌ای از دنیا می‌رفت، برای اینکه یدالله زنده بماند نذر کردم و با گریه و زاری به درگاه خداوند متوسل شدم، خلاصه پسرم بدنیا آمد، شادی و شادمان سراسر خانه را در بر گرفت.

پدر و مادر تمام تلاش خود را برای سلامتی او به کار می‌برند، طفل نورسیده روز به روز بزرگ می‌شود و پس از مدتی به مکتب می‌رود تا قلب و جانش با نور قرآن آشنا شود.

بعد از تاسیس مدرسه در سریش‌آباد با همسن و سالانش به مدرسه می‌رود و مقطع ابتدایی را به پایان می‌رساند، علی‌رغم علاقه خاصی که به درس و مدرسه داشت به دلیل فقر و شرایط مالی خانواده نیمکت مدرسه را ترک می‌کند و در کنار پدرش به کار‌های کشاورزی و کارگری مشغول می‌شود.

پدر شهید حاجیان:

یدالله فرزندی مهربان و دلسوز بود از همان دوران کودکی در محبت به من و مادرش سنگ تمام می‌گذاشت، خوب بیاد دارم زمانی که کودکی بیش نبود همیشه می‌گفت: پدر جان دیگر ناراحت نباش من بزرگ شده‌ام و دیگر نمی‌گذارم شما زیاد کار کنید و خسته شوید.

پس از آنکه به سن نوجوانی رسید به عنوان شاگرد روی ماشین یکی از اهالی سریش‌آباد مشغول به کار شد.

چهارده سال داشت که پدرش از دنیا رفت از این رو بار زندگی و تامین تمام مخارج خانواده به او محول شد، به همین دلیل از رفتن به خدمت سربازی معاف می‌شود، با تلاش و پشتکاری که داشت طولی نکشد که خودش یک وانت خرید و علاوه بر انجام کار‌های کشاورزی خودشان با وانت هم کار می‌کرد.

در سن ۲۴ سالگی با برگزاری یک مراسم عقد و عروسی بسیار ساده تشکیل خانواده داده و در کنار همسرش زندگی ساده‌ای را شروع می‌کند. با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران به فرمان حضرت امام (ره) به سازمان پیشمرگان مسلمان پیوست.

برای پاکسازی منطقه از دست گروهک‌های ضد انقلاب به کامیاران می‌رود درگیری سختی با گروهک‌های ضدانقلاب اتفاق می‌افتد، شهید حاجیان که در آن وقت عضو واحد عملیات سپاه قروه بوده است با تجهیزات کامل و لباس کردی به شهرستان کامیاران می‌آید و او نیز وارد عمل می‌شود.

از او به خاطر تلاش و شجاعت زیادی که در راه مبارزه با گروهک‌ها از خودش نشان می‌دهد از سوی مسولان عالی‌رتبه سپاه به فرماندهی سپاه پاسداران شهرستان کامیاران منصوب می‌شود.

شهید حاجیان پس از این کار به پاکسازی تمام روستا‌های محور کامیاران می‌پردازد و از این کار هم موفق بیرون می‌آید بعد از مدتی فرمانده گردان عملیاتی جندالله سردشت می‌شود و در زمستان سال ۱۳۶۱ به منطقه بوکان می‌رود و بعد از آنکه موریت او در بوکان تمام می‌شود باز به سردشت می‌آید.

حاجیان پس از چند روز مرخصی می‌گیرد و همراه دو نفر از نیرو‌های خود که هر دو نفر آن‌ها اهل سریش آباد بودند به مرخصی می‌آید نیرو‌های ضدانقلاب این خبر را می‌شنوند و مسیر حرکت او را به طور کامل بررسی می‌کنند بنابراین در پشت صخره بزرگی که در مسیر جاده دیواندره - سنندج قرار دارد به صورت کاملا ساکت و پوشیده کمین می‌گیرند و به محض اینکه ماشین شهید حاجیان را می‌بینند شروع به شلیک می‌کنند و به طرز بسیار فجیعی هر سه نفر آن‌ها را به شهادت می‌رسانند.

سیری در خصوصیات شهید

شهید حاجیان از بنیانگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قروه بود، او جز اولین نیرو‌هایی بود که در سپاه مشغول به خدمت شد خدمت او در سپاه خدمتی شجاعانه متواضعانه و خالی از هر گونه ادعا بود شجاعت در راس خصوصیات او قرار داشت، شجاعت او به مثابه قلم یک نویسنده بود یعنی با شجاعت و غیرت سرشاری که داشت مشهور می‌نمود.

شجاعت شهید حاجیان در قبال هیچ‌گونه مال و تمنیات مادی بروز نمی‌کرد شجاعت او سرشار از خلوص و بی‌ادعایی بود در بحرانی‌ترین شرایط درگیری‌ها وارد عمل می‌شد، شب هنگام در بحبوحه وحشت تاریکی شب به قلب نیرو‌های دشمن می‌زد فرصت را از دست نمی‌داد کاری که باید انجام می‌گرفت انجام می‌داد هیکل زیبای او نشان از سربلندی و شجاعت او داشت چشم‌های پف‌کرده او به زیبایی چهره او بیش از بیش می‌افزود.

شهید حاجیان روحیه بسیار خوبی داشت هیچ‌گاه از نیرو‌های دشمن نمی‌ترسید ترس از دشمن کاملا با او بیگانه بود علاقه عجیبی به جبهه و مبارزه داشت هر وقتی که می‌گفتند در فلان محل نیرو‌های ضدانقلاب کمین زده‌اند بلافاصله اسلحه‌اش را برمی‌داشت و در حالی که این جمله را می‌گفت هر که دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله، بر می‌خواست و به محل کمین می‌رفت.

خستگی برای شهید حاجیان معنایی نداشت در سخت‌ترین شرایط و به دنبال ساعت‌ها درگیری و مبارزه خورشید خنده از روی لب‌های او افول نمی‌کرد سرمای طاقت‌فرسای منطقه هم او را از مبارزه نبرد باز نمی‌داشت و در سرمای سخت و با وجود برف سنگین باز هم مبارزه و شجاعتی را که می‌بایست انجام دهد انجام می‌داد.

هیچ‌گونه غروری در وجود او نبود با وجود آنکه فرمانده بود، اما سخت‌ترین و پر مخاطره‌ترین کار‌ها را انجام می‌داد چندان به خورد و خوراک اهمیت نمی‌داد، بعضی اوقات به چندان تکه نان خشک هم بسنده می‌کرد و به رزمندگان اسلام عشق می‌ورزید به گفته یکی از هم رزمانش وقتی او در دهگلان، بلبان‌آباد و گزگزاره خدمت می‌کرد به دانش‌آموزانی که ایام تابستان را به آنجا می‌آمدند علاقه زیادی نشان می‌داد و آنان را از صمیم قلب دوست می‌داشت.

امام را خیلی دوست داشت همیشه یک نمونه از عکس حضرت امام را در جیب خود نگهداری می‌کرد حتی بعضی از وقت‌ها هنگامی که می‌خواست بخوابد عکس، اما را از جیب خود بیرون می‌آورد و روی سینه خود می‌گذاشت و بعد می‌خوابید.

نیرو‌های خودش را از هر نظر مورد تفقد قرار می‌داد یعنی به عنوان مثال اگر می‌دید یکی از نیرو هایش زیادی به مرخصی می‌رود پیش او می‌رفت و اگر مشکل مالی داشت به او کمک می‌کرد و در بعضی اوقات از بچه‌ها پول جمع می‌کرد و به شخص مورد نظر می‌داد.

منظور از این گفته‌ها این است که شهید حاجیان نیرو را صرفا برای سختی و زحمت نمی‌خواست بلکه از هر نظر او را مورد تفقد و دلجویی قرار می‌داد.

گروهک‌های ضدانقلاب به تمام مناطقی که شهید حاجیان در آنجا خدمت می‌کرد اعلامیه داده بودند، هر کس شهید حاجیان را چه به صورت زنده و چه به صورت کشته نزد ما بیاورد مبلغ بسیار زیادی پول و جایزه به او می‌دهیم.

این گفته می‌رساند که شهید حاجیان اهمیت قابل توجهی را سازماندهی نیرو‌ها و طراحی عملیات‌ها و در نهایت سرکوب گروهک‌های ضدانقلاب داشته است، شهید حاجیان به خوبی می‌دانست که گروهک‌های ضدانقلاب نمی‌توانند با او روبرو شوند و این گفته را بار‌ها در میان نیرو‌های خود تکرار کرده بود او گفته بود که گروهک‌ها نمی‌توانند او را از روبرو مورد هدف قرار دهند مگر کمین ایجاد کنند و به خواسته خود دست یابند و می‌بینیم که این گونه هم شد.

همرزمان شهید حاجیان:

شهید حاجیان در حین شجاعت بسیار کار کشته و آگاه هم بود هیچ وقت یادم نمی‌رود یک شب که در یکی از مناطق کردستان با گروهک‌های ضد انقلاب در گیر بودیم کار به جایی رسید که باید یک دستگاه کالیبر پنجاه را از ابتدای کوه تا نوک قله می‌بردیم تا بر گروهک‌ها مسلط بوده و با آن‌ها مقابله نماییم، خلاصه شهید حاجیان فرصت را از دست نداد و تمام قطعات جداشدنی کالیبر را از هم باز کرد و هر قطعه را به دست نیرو‌ها داد تا به بالای کوه ببرند.

در این هنگام من با ناراحتی به او گفتم این چه کاری است که می‌کنید در این تاریکی شب چه طور می‌توانید این همه قطعه را به هم وصل کنید شهید حاجیان در حالی که مرا به آرامش دعوت می‌کرد، گفت، نترس من همه چیز را فراهم می‌کنم. بعد از این صحبت‌ها ساعت ۴ بامداد بود که ما به نوک قله رسیدیم و در کمال ناباوری دیدیم که شهید حاجیان تمام قطعات کالیبر را به هم وصل کرده و آماده شلیک است.

باید در نظر داشت که وصل کردن قطعات یک کالیبر پنجاه آن هم در هوای بسیار تاریک و با وجود سرمای سخت کوهستان کار بسیار مشکلی است و از عهده هر کسی بر نمی‌آید.

در یکی از عملیات‌ها نیرو‌های شهید حاجیان در محاصره گروهک‌های ضدانقلاب قرار می‌گیرند محاصره به گونه‌ای بوده است که حتی با هلی‌کوپتر هم نمی‌توانسته‌اند به آنجا بروند کم کم مقدار آبی که در نزد نیرو‌ها هم بوده است تمام می‌شود و نیرو‌ها رفته رفته تحمل خود را از دست می‌دهند، اما بعد از مدتی شهید حاجیان آن شیرمرد میدان مبارزه جهاد با شجاعت مثال‌زدنی خود حلقه تنگ محاصره را از یک نقطه نامشخص می‌شکند و نیرو‌های خود را از محاصره نجات دهد.

شهید حاجیان خیلی صبور و مقاوم بود در سخت‌ترین موقعیت‌ها هم ناراحت نمی‌شد و همیشه خنده و شادمان در چهره او به میهمانی می‌نشست.

زمستان ۱۳۶۰ بود که با چند نفر دوستان در جاده سنندج - کامیاران حرکت می‌کردیم که ناگهان رادیات ماشین داغ کرد و ماشین از حرکت باز ایستاد، در این هنگام شهید حاجیان که در کنار من نشسته بود بلافاصله از ماشین پیاده شد و به زیر ماشین رفت.

شهید حاجیان شلنگ رادیات باز کرد، اما در حین باز کردن شلنگ آب داغ زیادی به سر و صورت او پاشید و او را خیس کرد خلاصه نقص ماشین برطرف شد و ما به راه افتادیم هوا خیلی سرد بود باد سردی هم می‌ورزید و برف اطراف جاده هم به ماشین ما می‌پاشید و با و جود سختی وضعیت هوا منطقه هم بسیار ناامن بود گروهک‌ها در جای جای منطقه زده بودند، شهید حاجیان به خاطر اینکه از این موضوع اطلاع داشت در آن سرمای سخت و با سر و روی خیس بلند شد و در پشت کالیبری که در آن ماشین گذاشته بودیم قرار گرفت.

او تقریبا حدود ۴۰ تا ۴۵ کیلومتر که تا کامیاران فاصله داشتیم همان گونه مقاوم و استوار در پشت کالیبر۵۰ ایستاد وقتی که به مقصد رسیدیم دیدیم که تمام سر و صورت و لباس‌های شهید حاجیان یخ زده است، اما شهید مثل گذاشته باز هم خندید و شوخی می‌کرد.

منبع : فارس

بیشتر بخوانید

 

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع خبر: باشگاه خبرنگاران

اخبار مرتبط: تعیین جایزه گروهک‌های ضدانقلاب برای دستگیری این شهید کردستانی