ابوریحان بیرونی: خصم تقلید و یار تحقیق

ابوریحان بیرونی: خصم تقلید و یار تحقیق
خبر آنلاین

راهی که با افول مشرب عقلی و تجربی در تاریخ تمدن ایرانی-اسلامی، به کوره‌راهی مخاطره‌آمیز بدل شد. ابوریحان را شاگردانش، «استاذ الرئیس» و «استاذ الامام» لقب داده‌اند که خود نشانه بلندمرتبگی او در علم و دستگاه حکومت است زیرا بنا به اسناد و شواهد، وی در خوارزم، به مدت هفت سال سمت مشاور خوارزمشاه را داشته و پس از آن در دستگاه سلاطین غزنوی، منجم خاص و از ندیمان و نزدیکان محمود و جانشینان وی بوده است. اما «بیرونی» که در متون عربی به صورت «البیرونی» ثبت شده است، نسبتی است که اهالی خوارزم قدیم برای کسانی که از نواحی بیرون شهر بودند، به‌کار می‌بردند. ابوریحان در سوم ذی‌الحجه سال 362 هجری قمری در خوارزم دیده به جهان گشود و به هنگام مرگش در دوم رجب سال 440 هجری قمری، هفتاد و هفت سال و هفت ماه تمام داشت.

بیرونی از معدود دانشمندان و حکمای تمدن ایرانی-اسلامی است که در چندین رشته از دانش بشری به عالی‌ترین مراحلی که در عهد او شناخته بود، دست یافت. از نخستین معلمان و استادان او، اطلاع زیادی در دست نیست، تنها در برخی از منابع از شخصی به نام «عبدالصمد الحکیم» نام برده شده است که احتمالا از جمله نخستین آموزگاران ابوریحان بوده و به دست محمود، به جرم قرمطی‌بودن، به قتل رسیده است. اما از مهمترین اساتید او می‌توان به منصوربن علی بن عراق اشاره کرد که متعلق به خاندان سلطنتی شاهیه موسوم به «آل عراق» بود. وی از اعاظم ریاضی‌دانان قرن چهارم هجری و سرتاسر تمدن اسلامی محسوب می‌شود و این خود نشانگر آن است که مهد و موطن ابوریحان، یعنی خوارزم، از مراکز اصلی تعلیم علوم ریاضی و هیات و نجوم بوده است.

به بیان برخی صاحبنظران، اگز بخواهیم بیرونی را با یکی از دانشمندان پیش از خود مقایسه کنیم، ناچار باید به سراغ ابوبکر رازی برویم، چراکه این دو علی‌رغم اختلافات مهمی که بیشتر از حیث حکمی و فلسفی با یکدیگر داشتند، اما از حیث روش و رویکرد در علوم، پایبند به اسلوب دقیق علمی بودند و از مدخلیت‌دادن مدعیات منقول یا غیرعقلی به حوزه علم، به شدت پرهیز می‌کردند. تمرکز رازی بر عرصه پزشکی بود و حیطه اصلی کار بیرونی، ریاضیات و نجوم. یکی جالینوس را مورد بررسی قرار می‌دهد و دیگری، بطلمیوس را. هر دو نسبت به آنچه گذشتگان گفته‌اند، مشکوک هستند و به دیده انتقادی در آن می‌نگرند و می‌کوشند تا بنیاد فلسفه اسطویی را سست جلوه دهند. برخی اسلام‌پژوهان بر آن شده‌اند که همان کاری که اروپائیان در انقلاب علمی و ادبی و بنیاد علوم و معارف جدید در سده شانزدهم انجام دادند، ابوریحان در سده دهم میلادی صورت داد، یعنی کل میراث قدیم اعم از علوم نقلی و عقلی را به دیده تردید نگریست و آن را در بوته عدم‌قبول نهاد تا خلافش به قطع برای وی معلوم گردد. مسلک و روش علمی ابوریحان در ملاقات‌ها و مکاتبات و معارضات علمی با هم‌عصرانش به‌خوبی مشهود است؛ از جمله مهم‌ترین این معاضه‌ها، پرسش و پاسخی است که میان او و ابن سینا درگرفت؛ پرسش و پاسخی که سرشت نادر و کمیاب رویکرد علمی ابوریحان در کل تمدن ایرانی-اسلامی را برملا می‌سازد.

خلاصه روش علمی ابن سینا که در گزاره‌ای مسجع بیان شده است عبارت است از اینکه: «هر چه را شنیدی در محل امکان بگذار و آن را ممکن بشمار تا خلافش با دیلیل و برهان قاطع، بر تو معلوم گردد». اما ابوریحان، مشی و شیوه‌ای مخالف داشت و می‌گفت: «هر چه را که شنیدی در بوته انکار بگذار تا خلافش با دلیل و برهان قاطع بر تو آشکار و ثابت گردد».

ابوریحان بیرونی، با تکیه بر همین روش، به نوآوری‌های عدیده‌ای به خصوص در حوزه ریاضیات و نجوم نائل شد. از مهمترین این نوآوری‌ها می‌توان به استخراج «جیب یک درجه» اشاره کرد که ابوریحان شرح مفصل آن را در مقالت سوم قانون مسعودی آورده است. او ابتدا دوازده قضیه ریاضی را که ساخته و پرداخته فکر خود اوست اثبات کرده و نهایتا مقصود اصلی خود را از راه تثلیث زاویه نتیجه می‌گیرد.

بیرونی قاوعد تازه‌ای نیز برای تسطیح کره و ترسیم نقشه‌های جغرافیایی به طریقی که خود آن را اسطوانی (=استوانی) می‌خواند استخراج کرد؛ قواعدی که پیش از وی وجود نداشت و بعد از وی نیز اهمیت‌اش را حفظ نمود و به گفته برخی، هنوز همان قواعد اکتشافی در ترسیم نقشه‌های جغرافیایی، مورد قبول دانشمندان ریاضی و جغرافیا است. او در رساله تحدید النهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن، مسائل مهم جغرافیای ریاضی را به بحث می‌گذارد و در صدد برمی‌آید تا نصف‌النهاری را از غزنین و مکه می‌کذرد، به تحقیق اندازه‌گیری کند. خطای بیرونی با وسایل آن روزگار، به‌قدری ناچیزی است که ستایش هر مشاهده‌گری را برمی‌انگیزد. از سوی دیگر محاسبات جدید بر روی شاب زمین که به وسیله رایانه و بر مبنای اعداد نجومی و کسوف خورشید انجام شد، نشان می‌دهد که نتایج ابوریحان در مورد میزان حقیقی سیر و شتاب زمین، بسیار بدان نزدیک است.

یکی از پایه‌های اساسی علوم طبیعی، اصل سرعت و شتاب و حداکثر و حداقل سرعت است. امروزه این گرایش را حساب دیفرانسیل و مشتق می‌نامند که از اکتشافات بزرگ عالم علم بوده و در قرن هفدهم با کوشش نیوتن و لایبنیتز، باب آن گشوده شده است. اما به نظر می‌رسد که بیرونی، شش قرن پیش از آن دو، بنا به فقره‌ای در رساله قانون مسعودی، ریشه اصل علمی دیفرانسیل را در ذهن داشته است.

کشف «چاه ‌آرتزین» را نیز می‌توان به ابوریحان نسبت داد که عبارت است از تحقیق در علت و کیفیت فوران بیرون‌زدن آب از بعضی چاه‌ها و چشمه‌ها. در علوم طبیعی جدید به آن artesian می‌گویند و اکتشاف آن را به موسیو «زله» فرانسوی نسبت داده‌اند. این در حالی است که ابوریحان چند سده پیش از او، در رساله آثارالباقیه، شرحی به نسبت مبسوط از آن را آورده است.

ابوریحان تلاش کرد تا مساحت کره زمین را شخصا رصد کرده و اندازه آن را با ذراع و میل و فرسخ معلوم دارد. وی نتیجه کوشش حود را در کتاب التفهیم و رساله تحدید النهایات الاماکن ذکر کرده است. نکته جالب توجه آنکه نتیجه کار، با آنچه مهندسان اسلامی در عصر مامون عباسی رصد کرده بودند و نیز با آنچه دانشمندان امروزی آن را پذیرفته‌اند، اختلافی ناچیز دارد. به علاوه ابوریحان در طول عمر خود، چندین بار میل کلی یا میل اعظم را که عبارت است از مقدار زاویه تقاطع دایره معدل‌النهار و منطقه‌البروج، یا همان غایت میل مدار ظاهری آفتاب از خط استوا، اندازه‌گیری کرد.

از دیگر نوآوری‌های ابوریحان، می‌توان به ساختن کره جغرافیایی اشاره کرد، کره‌ای به قطر 10 ذراع یعنی حدود پنج متر که نام شهرها و ولایات بر روی آن با طول و عرض جغرافیایی‌شان و فواصل‌شان از یکدیگر، ثبت شده بود. ابوریحان در رساله مهم تحدید النهایات الاماکن، چگونگی این اختراع خود را به تفصیل شرح داده است.

ابوریحان بیش از ده نوع آلت رصدی اختراع کرد که برای گرفتن اندازه ارتفاع آفتاب، و تعیین عرض بلد و میل جزیی و کلی به‌کار می‌رفت. یکی از این آلات که «بربخ» نام داشت برای رویت هلال به‌کار می‌رفته است. ترازوی ابوریحان نیز که به نام خود وی ثبت شده است، از ترازوی ارشمیدسی، دقیق‌تر بود. او در رساله الجاهر فی معرفه الجواهر، شرح توزین 16 فقره از اجسام را به وسیله همین ترازو اورده است.

اما یکی از جالب‌ترین مواردی را که به عنوان نوآوری به ابوریحان نسبت داده‌اند، بحث قاره آمریکا و آگاهی‌یافتن وی از آن، سده‌ها پیش از کشف این قاره توسط کریستف کلمب است. بیرونی بر خلاف جمهور حکم و جغرافی‌دانان قدیم، و با توجه به موضع نقادانه‌اش نسبت به قدما، آبادی کره زمین را منحصر به ربع شمالی نمی‌دانست و از روی اصول و قواعد علمی در دسترس و البته با مدد از هوشمندی ذاتی‌اش، حدس زده بود که در ربع مقاطر ربع مسکون شمالی، یعنی در ربع شمالی دیگر، یا در نیمکره جنوبی مقابل بخش شمالی کره زمین که اباد و مسکون است، خشکی دیگری نیز وجود دارد و دو ربع مقاطر دیگر را آب‌ دریاها فراگرفته است. او این رای را در کتاب مشهور ماللهند به سال 422 هجری قمری اعلام داشت و برخی بر آنند که خشکی مورد نظر وی، همان قاره‌ آمریکا است.

*نویسنده و روزنامه‌نگار حوزه اندیشه

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: ابوریحان بیرونی: خصم تقلید و یار تحقیق