هزینه صلح در قلب خواستگاه طالبان
- سکندر کرمانی
- گزارشگر بیبیسی پاکستان و افغانستان
در زمینی خاکی کنار رودخانه هیرمند، در امتداد جایی که قبلاً یکی از خطوط مقدم جنگ بود، دو پسر نوجوان باهم کشتی میگیرند و هر یک سعی میکند پشت دیگری را به خاک برساند. در آستانه غروب، تماشاگران به دورشان حلقهای بزرگ زدهاند و مشتاقانه به آنها نگاه میکنند.
در ولسوالی سنگین در جنوب افغانستان که صحنه برخی از مرگبارترین درگیریها در دو دهه گذشته بوده، هستیم . بخش بزرگی از شهر هنوز ویرانه است، اگرچه تعدادی از خانهها با بازگشت ساکنانشان بازسازی میشوند و برای اولین بار است که در تمام این سالها طعم آرامش را میچشند.
زنی در بین جمعیت نیست. در این بخش عمیقاً محافظهکار کشور، زنان عمدتاً پشت درهای بسته نگه داشته میشوند.
بسیاری در اینجا از شورش طالبان علیه دولت سابق افغانستان و نیروهای حامی آن دولت به رهبری آمریکا حمایت کردند، ولی برخی دیگر فقط از اینکه خشونتی که زندگی آنها را سیاه کرده بود، سرانجام به پایان رسیده است، احساس آرامش میکنند.
لالَی که این مسابقه کشتی را برگزار کرده، می گوید: «الان زندگی خیلی خوب است، مردم خوشحال هستند.» مرد دیگری میگوید: «آزادی وجود دارد و هیچ مشکلی نداریم».
در اینجا با هرکسی که صحبت میکنید جنگ بر زندگیاش اثر گذاشته است. لالَی به ما میگوید: «شما خانوادهای در این منطقه پیدا نمیکنید که حداقل دو یا سه نفر از بستگانشان شهید نشده باشند.»
بسیاری از افغانها از مسیری که طالبان کشورشان را در آن قرار داده است، سخت ناامید و مأيوساند. اما، در مناطق روستایی، بهویژه در جنوب و شرق - که قوم پشتون بر آن تسلط دارند - افراد بسیاری هستند که یا از طالبان حمایت میکنند یا احساس میکنند که زندگی تحت حاکمیت آنها از زندگی در جنگ بهتر است.
نشانههای درگیریها همه جا در «سنگین» دیده میشود: بقایای خانههایی که در اثر حملات هوایی آمریکا یا دولت افغانستان با خاک یکسان شدهاند، و همچنین شکافهای بازمانده از بمبهای طالبان در جاده منتهی به لشکرگاه، پایتخت هلمند.
توضیح تصویر،خانهای در ولسوالی سنگین که در اثر حملات هوایی امریکا یا دولت افغانستان به شدت آسیب دیده است
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکسترادیو فارسی بیبیسیپادکست چشمانداز بامدادی رادیو بیبیسی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
پادکست
پایان پادکست
در داخل لشکرگاه، با هرکسی که صحبت میکنیم از بهبود امنیت ستايش میکند، اما نبرد جدیدی در شهرهای افغانستان علیه گرسنگی در جریان است.
منابع مالی خارجی که برای پشتیبانی از دولت قبلی استفاده میشد، از پارسال که طالبان قدرت را به دست گرفت، کاهش یافته و ذخایر بانکی افغانستان مسدود شده است. اکنون فقر و سوء تغذیه کودکان در حال افزایش است.
پیرمردی به ما میگوید: «سحر به میدان میروم برای کارگری، اما حتی اگر یک نفر با پیشنهاد کاری از راه برسد، ۵۰ نفر دیگر ابتدا دور او جمع می شوند.»
وقتی صحبت میکنیم، جمعیتی دور ما جمع میشوند که همه از افزایش شدید قیمت مواد غذایی و کمبود فرصتهای شغلی شکایت دارند.
حاجی بریداد که پیمانکار ساختمان است، میگوید: «حتی وقتی نماز میخوانم، مدام به بدهیهایم فکر میکنم که چگونه باید آنها را پس بدهم.»
با این حال او از به پایان رسیدن جنگ خوشحال است: «همین حومه شهر زندگی میکنم و پیش از این نمیتوانستم شب سفر کنم، حالا میتوانم ... اما هیچ درآمدی ندارم.»
طالبان تا حدی از حمایت واقعی مردمی در افغانستان، به ویژه در مناطقی مانند هلمند، برخوردار است، اگرچه از آنجایی که آنها به شدت با انتخابات دموکراتیک مخالف هستند، برآورد میزان آن غیرممکن است.
با این حال، هلمند نیز یکی از ولایتهایی است که به شدت تحت کنترل است. به ما گفته شده است که هر کسی که علناً از طالبان انتقاد کند با دستگیری یا حتی بدتر از آن مواجه میشود.
در دسامبر ۲۰۲۱، نوید عظیمی، معلم انگلیسی، به دلیل نوشتن یک پست فیسبوک در انتقاد از کمبود حقوق کارمندان دولت، توسط طالبان در هلمند بازداشت شد. چندی بعد جسد او در کنار رودخانه انداخته شد.
یکی دیگر از منتقدان محلی طالبان که خواست نامش فاش نشود به بیبیسی گفت که در مجموع حدود ۲۰ نفر به دلیل فعالیت در رسانههای اجتماعی دستگیر شدهاند.
توضیح تصویر،شایستهگل، دهقانی که قبلا تریاک کشت میکرد ( کاری که توسط طالبان ممنوع شده)، میگوید: «هر چیز دیگری که میکاریم نمیتواند به اندازه کافی برای ما درآمد داشته باشد»
او تعریف میکند که عدهای را فقط تهدید میکنند ولی بعضی را به زندان میاندازند و میگوید: «اصلاً نمیتوانی چیزی بگویی. طالبان انواع مختلفی از شکنجهها را برای آنها دارند، آنها را با کابل و لوله میزنند، سرشان را زیر آب نگه میدارند.»
از هلمند به سمت قندهار حرکت کردیم. حدود سه ساعت رانندگی بود، اما این کار در طول جنگ برای ما غیرقابل تصور بود. در مزارع کنار جاده، کشاورزان در حال چیدن انگور هستند، اما این بخش کشور بیشتر به کاشت محصول دیگری شهرت دارد.
تریاک کشت شده در افغانستان اکثریت قریب به اتفاق هروئین جهان را تولید میکند و در گذشته منبع درآمد ارزشمندی هم برای کشاورزان فقیر و هم برای طالبان بوده است.
اکنون طالبان کشت آن را ممنوع کردهاند. چند مزرعه خشخاش خشکشده تنها چیزی است که از آن دوران باقی مانده است. شایستهگل، کشاورز مسن با صورت چروکیده، نگران است. او میگوید: «هر چیز دیگری که میکاریم نمیتواند درآمد کافی برای ما داشته باشد.»
با این حال، با توجه به ممنوعیت، او قصد ندارد دوباره برای کاشت تریاک تلاش کند. طالبان میتواند به چیزی دست یابد که آمریکا هرگز نتوانست: ریشهکن کردن تولید خشخاش به طور قابل ملاحظه. تریاکی که قبلاً تولید شده است، هنوز آشکارا در بازارها معامله میشود.
شایستهگل به ما میگوید: «بعضی میگویند که ثروتمندان مقدار زیادی تریاک ذخیره کردهاند، منتظرند تا قیمتها بیش از این افزایش یابد. بنابراین آنها خوشحال هستند».
توضیح تصویر،اعضای طالبان در قندهار اولین سالگرد به قدرت رسیدن خود را جشن میگیرند
به قندهار، دومین شهر بزرگ افغانستان و خانه معنوی طالبان میرسیم. در زیارتگاهی در اینجا بود که ملاعمر، بنیانگذار طالبان، در سال ۱۹۹۶ در حالی که در مقابل جمعیت ایستاده بود و عبایی را که گفته میشد متعلق به پیامبر اسلام است، در دست داشت، به عنوان «امیرالمؤمنین» معرفی شد.
یکی از شاهدان مسن این رویداد به ما میگوید: «آن زمان طالبان بسیار سختگیرتر بودند. مثلاً حالا مردم را مجبور نمیکنند که ریش بگذارند.»
با این حال رهبر جدید طالبان، ملا هیبتالله آخوندزاد هنوز در قندهار ساکن است. او دور از انظار عمومی باقی میماند، اما اعتقاد بر این است که او پشت مواضع سختگیرانه طالبان در طول امسال بوده است. دولت طالبان در کابل مستقر است، اما تصمیمات نهایی در قندهار گرفته میشود.
آخرین نمونه قاطعیت طالبان، تنبیه بدنی است. تا کنون تنبیه بدنی به طور گسترده اجرا نشده است، اما ماه گذشته، مقامات طالبان در قندهار اعلام کردند که سه نفر به دلیل رابطه جنسی خارج از ازدواج و دزدی، شلاق خوردهاند.
هنگامی که از مولوی حیاتالله مبارک، معاون والی این ولایت، در مورد این حادثه سوال میکنم، معترضانه پاسخ میدهد که روند قانونی حتماً دنبال شده است و میگويد: «این کشور ماست، دين ماست».
این زنان افغان هستند که بیشتر از همه تحت تأثیر قوانین جدید طالبان قرار گرفتهاند. در قندهار و جنوب افغانستان، تقریباً همه برقع میپوشیدند یا صورت خود را در ملاء عام پوشانده بودند. معلمان زن و کارکنان خدمات درمانی از جمله افرادی هستند که اجازه پیدا کردهاند کارشان را ادامه دهند. اما به دیگران گفته شده که در خانه بمانند.
- صفحه ویژه بیبیسیفارسی؛ سالگرد به قدرت رسیدن طالبان
نگینه ناصری قبل از تسلط طالبان گوینده رادیو بود، او اکنون در خانه گیر افتاده است
نگینا ناصری گوینده رادیو در قندهار بود، اما با شدت گرفتن درگیری از کار دست کشید. اکنون میخواهد برگردد، اما در حالی که خبرنگاران زن در کابل هنوز برنامههای رادیویی دارند، به رسانههای قندهار گفته شده است که دیگر نمیتوانند آنها را استخدام کنند.
نگینا به من می گوید: «قندهار ولایتی است که مردم اغلب به زنان اجازه کار نمیدهند. وقتی در خیابان بودم کتک میخوردم، روسریام را میکشیدند، مردم بطریها یا پاکتهای سیگار را به سمت من پرتاب میکردند - حتی شماره تلفنشان را ... با وجود همه اینها، من موفق شدم به یک موقعیت حرفهای برسم.»
حالا که در خانه گیر افتاده است، میگوید که گاهی آرزو میکند که کاش هرگز برای تحصیل به خودش زحمت نمیداد.
قندهار ممکن است جایی باشد که طالبان برای اولین بار در آنجا ظهور کردند، اما در عین حال آنها در آنجا با شدیدترین مقاومتها مواجه شدند. درست روبهروی زیارتگاهی که ملا عمر، بنیانگذار طالبان از آن بازدید کرد، مقبرهای گنبدی شکل است که یادبود یکی از برجستهترین مخالفان طالبان است.
ژنرال رازق را بسیاری در افغانستان به دلیل کمک به جلوگیری از پیشروی طالبان، قهرمان تلقی میکردند تا اینکه در سال ۲۰۱۸ ترور شد. او ارتباط نزدیکی با نظامیان خارجی داشت، ولی متهم به نقض گسترده حقوق بشر نیز بود.
در شهر سپین بولدک، در جنوب قندهار و هم مرز با پاکستان، گفته میشد که افراد او یک زندان مخفی را اداره میکردند. فیضالله شاکر، امام جماعت مسجد مجاور، که میگوید هیچ ارتباطی با طالبان ندارد، نزدیک به سه سال در آنجا زندانی بود و به ما سلول قبلی خود را نشان میدهد.
او می گوید: «مرا از سقف آویزان کردند و دستانم را دور لولهای بستند و با سرنیزه به پاهایم میزدند.» او تعریف میکند که سه روز آویزان بوده، و سپس طناب را پاره کردند و پایین افتاده و فکش شکسته و بعدبه یک اتاق کوچک و تاریک زیرزمینی منتقل شده است و در آنجا با گروهی از زندانیان دیگر زندگی میکرده است.
او می گوید که حتی فضای کافی برای دراز کشیدن هیچ یک از آنها وجود نداشت.
طالبان مرتکب فجایع بیرحمانه بیشماری در جریان جنگ افغانستان شدهاند و مسئول مرگ اکثرغیرنظامیان بودهاند، اما آنها یا کسانی که متهم به ارتباط با آنها بودند نیز قربانی رفتار بیرحمانه شدهاند. ولی این حوادث خیلی از اوقات به طور متوازن و یکسانی مورد توجه قرار نمیگیرند.
این احتمالا دلیلی است بر این که چرا برخی در این کشور حالا تفاوت زیادی بین «مردان قوی» دولت قبلی و نیروهای طالبان نمیبینند.
با رانندگی در امتداد حصاری که افغانستان را از پاکستان جدا میکند، به روستای کاملاً متروکهای به نام شارو اوبا میرسیم. فرمانده حاجی سیلاب، یکی از اعضای کهنهکار طالبان، میگوید که ژنرال رازق، که به قبیله رقیب تعلق داشت، او و دیگر اعضای محلی قوم نورزی را که در آنجا زندگی میکردند، به طور دستهجمعی از آنجا بیرون رانده بود.
حاجی سیلاب میگوید: «وقتی پارسال برای اولین بار با خانوادهام به اینجا برگشتم، آنها از خوشحالی گریه کردند.»
برخی دیگر میگویند که ساکنان نه به دلیل رقابت قبیلهای، بلکه به دلیل پناه دادن به عناصر طالبان که حملات مکرر را علیه نیروهای دولتی انجام داده بودند، مجبور به ترک شدند. اما حاجی سیلاب میگوید که این حادثه کمک کرد تا این جنبش از جمعیتی کوچک به جمعیتی قابل توجه در منطقه تبدیل شود و روی خشم محلی سرمایهگذاری کرد.
پس از سقوط اسپین بولدک به دست طالبان، گزارشهای موثقی از قتلهای انتقام جویانه توسط اعضای قبیله نورزی منتشر شد. حاجی سیلاب اما این موضوع را رد میکند. او اصرار دارد که عفو اعلام شده توسط رهبری طالبان مانع از خشونت شده است.
توضیح تصویر،حاجی سیلاب کهنهسرباز طالبان میگوید که تمام اهالی روستای او را به زور تبعید کردهاند
او میگوید: «رود خون راه میافتاد. میدانیم دقیقا چه کسی مسئول حمله به ما بوده است.»
کشته شدن دهها تن از اعضای سابق نیروهای امنیتی افغانستان در یک سال گذشته مستند شده است و هیچ نشانهای مبنی بر قبول مسئولیت قتل آنها در درون طالبان وجود ندارد. اما، با توجه به معیارهای خشن و بیرحمانه درگیری در افغانستان، بازگشت آنها به قدرت آن اندازه که در ابتدا بیماش میرفت با خونریزی همراه نبود.
برای افغانها حالا این مهم است که طالبان اکنون چه کاری انجام میدهند. در راه بازگشت به قندهار، به دنبال یک موتور سه چرخ (اتوریکشا) که به یک کتابخانه سیار تبدیل شده است مسیرمان را تغییر میدهیم.
خیریه «راه قلم» برای ترویج آموزش در روستاهای دورافتاده فعالیت میکند. حدود ۱۰۰ دختر و پسر با هیجان در مقابل یک مسجد جمع میشوند و معلمِ مهمان درس خود را آغاز میکند. مطیعالله ویسا، بنیانگذار راه قلم، آموزش را به عنوان یک «حق اسلامی» توصیف میکند، اما طالبان اکثر مدارس متوسطه دخترانه را در کشور بسته نگه داشتهاند.
در این روستا نیز مانند سایر مناطق فقیرنشین روستایی، مدرسه راهنمایی دخترانه حتی وجود ندارد. مطیعالله ویسا میگوید که دانشآموزان اغلب حتی قلم یا دفتر ندارند.
با شروع کلاس در فضای باز، دختران بزرگتر و زنان دیده نمیشوند. طالبان این ارزشهای محافظهکارانه را دلیل ادامه تعطیلی مدارس، ذکر میکنند. اما پدران روستا با مراقبت از دختران کوچکترشان، به وضوح خواهان تحصیل آنها هستند.
یکی میگوید: «میخواهم به دانشگاه بروند، میتوانند پزشک شوند و به کشور خدمت کنند». مرد دیگری حمایت میکند اما شرایط خود را مطرح میکند که «باید یک ساختمان جداگانه برای دختران و یک معلم زن وجود داشته باشد. آنها باید در راه مدرسه برقع بپوشند.»
حتی در این محیط عمیقاً محافظهکارانه، به نظر میرسد که اجماعی وجود دارد که دختران باید مانند پسران از حق تحصیل برخوردار باشند. این لحظه معنیداری است.
این سؤال بسیار پرسیده شده است که آیا طالبان از آخرین باری که در دهه ۱۹۹۰ در قدرت بودند تغيیری کردهاند يا نه؟ اما مسئله مهمتر این است که جامعه افغان از آن زمان حتی در میان سرزمینهای طالبان چقدر تغییر کرده است؟
- سکندر کرمانی
- گزارشگر بیبیسی پاکستان و افغانستان
در زمینی خاکی کنار رودخانه هیرمند، در امتداد جایی که قبلاً یکی از خطوط مقدم جنگ بود، دو پسر نوجوان باهم کشتی میگیرند و هر یک سعی میکند پشت دیگری را به خاک برساند. در آستانه غروب، تماشاگران به دورشان حلقهای بزرگ زدهاند و مشتاقانه به آنها نگاه میکنند.
در ولسوالی سنگین در جنوب افغانستان که صحنه برخی از مرگبارترین درگیریها در دو دهه گذشته بوده، هستیم . بخش بزرگی از شهر هنوز ویرانه است، اگرچه تعدادی از خانهها با بازگشت ساکنانشان بازسازی میشوند و برای اولین بار است که در تمام این سالها طعم آرامش را میچشند.
زنی در بین جمعیت نیست. در این بخش عمیقاً محافظهکار کشور، زنان عمدتاً پشت درهای بسته نگه داشته میشوند.
بسیاری در اینجا از شورش طالبان علیه دولت سابق افغانستان و نیروهای حامی آن دولت به رهبری آمریکا حمایت کردند، ولی برخی دیگر فقط از اینکه خشونتی که زندگی آنها را سیاه کرده بود، سرانجام به پایان رسیده است، احساس آرامش میکنند.
لالَی که این مسابقه کشتی را برگزار کرده، می گوید: «الان زندگی خیلی خوب است، مردم خوشحال هستند.» مرد دیگری میگوید: «آزادی وجود دارد و هیچ مشکلی نداریم».
در اینجا با هرکسی که صحبت میکنید جنگ بر زندگیاش اثر گذاشته است. لالَی به ما میگوید: «شما خانوادهای در این منطقه پیدا نمیکنید که حداقل دو یا سه نفر از بستگانشان شهید نشده باشند.»
بسیاری از افغانها از مسیری که طالبان کشورشان را در آن قرار داده است، سخت ناامید و مأيوساند. اما، در مناطق روستایی، بهویژه در جنوب و شرق - که قوم پشتون بر آن تسلط دارند - افراد بسیاری هستند که یا از طالبان حمایت میکنند یا احساس میکنند که زندگی تحت حاکمیت آنها از زندگی در جنگ بهتر است.
نشانههای درگیریها همه جا در «سنگین» دیده میشود: بقایای خانههایی که در اثر حملات هوایی آمریکا یا دولت افغانستان با خاک یکسان شدهاند، و همچنین شکافهای بازمانده از بمبهای طالبان در جاده منتهی به لشکرگاه، پایتخت هلمند.
در داخل لشکرگاه، با هرکسی که صحبت میکنیم از بهبود امنیت ستايش میکند، اما نبرد جدیدی در شهرهای افغانستان علیه گرسنگی در جریان است.
منابع مالی خارجی که برای پشتیبانی از دولت قبلی استفاده میشد، از پارسال که طالبان قدرت را به دست گرفت، کاهش یافته و ذخایر بانکی افغانستان مسدود شده است. اکنون فقر و سوء تغذیه کودکان در حال افزایش است.
پیرمردی به ما میگوید: «سحر به میدان میروم برای کارگری، اما حتی اگر یک نفر با پیشنهاد کاری از راه برسد، ۵۰ نفر دیگر ابتدا دور او جمع می شوند.»
وقتی صحبت میکنیم، جمعیتی دور ما جمع میشوند که همه از افزایش شدید قیمت مواد غذایی و کمبود فرصتهای شغلی شکایت دارند.
حاجی بریداد که پیمانکار ساختمان است، میگوید: «حتی وقتی نماز میخوانم، مدام به بدهیهایم فکر میکنم که چگونه باید آنها را پس بدهم.»
با این حال او از به پایان رسیدن جنگ خوشحال است: «همین حومه شهر زندگی میکنم و پیش از این نمیتوانستم شب سفر کنم، حالا میتوانم ... اما هیچ درآمدی ندارم.»
طالبان تا حدی از حمایت واقعی مردمی در افغانستان، به ویژه در مناطقی مانند هلمند، برخوردار است، اگرچه از آنجایی که آنها به شدت با انتخابات دموکراتیک مخالف هستند، برآورد میزان آن غیرممکن است.
با این حال، هلمند نیز یکی از ولایتهایی است که به شدت تحت کنترل است. به ما گفته شده است که هر کسی که علناً از طالبان انتقاد کند با دستگیری یا حتی بدتر از آن مواجه میشود.
در دسامبر ۲۰۲۱، نوید عظیمی، معلم انگلیسی، به دلیل نوشتن یک پست فیسبوک در انتقاد از کمبود حقوق کارمندان دولت، توسط طالبان در هلمند بازداشت شد. چندی بعد جسد او در کنار رودخانه انداخته شد.
یکی دیگر از منتقدان محلی طالبان که خواست نامش فاش نشود به بیبیسی گفت که در مجموع حدود ۲۰ نفر به دلیل فعالیت در رسانههای اجتماعی دستگیر شدهاند.
او تعریف میکند که عدهای را فقط تهدید میکنند ولی بعضی را به زندان میاندازند و میگوید: «اصلاً نمیتوانی چیزی بگویی. طالبان انواع مختلفی از شکنجهها را برای آنها دارند، آنها را با کابل و لوله میزنند، سرشان را زیر آب نگه میدارند.»
از هلمند به سمت قندهار حرکت کردیم. حدود سه ساعت رانندگی بود، اما این کار در طول جنگ برای ما غیرقابل تصور بود. در مزارع کنار جاده، کشاورزان در حال چیدن انگور هستند، اما این بخش کشور بیشتر به کاشت محصول دیگری شهرت دارد.
تریاک کشت شده در افغانستان اکثریت قریب به اتفاق هروئین جهان را تولید میکند و در گذشته منبع درآمد ارزشمندی هم برای کشاورزان فقیر و هم برای طالبان بوده است.
اکنون طالبان کشت آن را ممنوع کردهاند. چند مزرعه خشخاش خشکشده تنها چیزی است که از آن دوران باقی مانده است. شایستهگل، کشاورز مسن با صورت چروکیده، نگران است. او میگوید: «هر چیز دیگری که میکاریم نمیتواند درآمد کافی برای ما داشته باشد.»
با این حال، با توجه به ممنوعیت، او قصد ندارد دوباره برای کاشت تریاک تلاش کند. طالبان میتواند به چیزی دست یابد که آمریکا هرگز نتوانست: ریشهکن کردن تولید خشخاش به طور قابل ملاحظه. تریاکی که قبلاً تولید شده است، هنوز آشکارا در بازارها معامله میشود.
شایستهگل به ما میگوید: «بعضی میگویند که ثروتمندان مقدار زیادی تریاک ذخیره کردهاند، منتظرند تا قیمتها بیش از این افزایش یابد. بنابراین آنها خوشحال هستند».
به قندهار، دومین شهر بزرگ افغانستان و خانه معنوی طالبان میرسیم. در زیارتگاهی در اینجا بود که ملاعمر، بنیانگذار طالبان، در سال ۱۹۹۶ در حالی که در مقابل جمعیت ایستاده بود و عبایی را که گفته میشد متعلق به پیامبر اسلام است، در دست داشت، به عنوان «امیرالمؤمنین» معرفی شد.
یکی از شاهدان مسن این رویداد به ما میگوید: «آن زمان طالبان بسیار سختگیرتر بودند. مثلاً حالا مردم را مجبور نمیکنند که ریش بگذارند.»
با این حال رهبر جدید طالبان، ملا هیبتالله آخوندزاد هنوز در قندهار ساکن است. او دور از انظار عمومی باقی میماند، اما اعتقاد بر این است که او پشت مواضع سختگیرانه طالبان در طول امسال بوده است. دولت طالبان در کابل مستقر است، اما تصمیمات نهایی در قندهار گرفته میشود.
آخرین نمونه قاطعیت طالبان، تنبیه بدنی است. تا کنون تنبیه بدنی به طور گسترده اجرا نشده است، اما ماه گذشته، مقامات طالبان در قندهار اعلام کردند که سه نفر به دلیل رابطه جنسی خارج از ازدواج و دزدی، شلاق خوردهاند.
هنگامی که از مولوی حیاتالله مبارک، معاون والی این ولایت، در مورد این حادثه سوال میکنم، معترضانه پاسخ میدهد که روند قانونی حتماً دنبال شده است و میگويد: «این کشور ماست، دين ماست».
این زنان افغان هستند که بیشتر از همه تحت تأثیر قوانین جدید طالبان قرار گرفتهاند. در قندهار و جنوب افغانستان، تقریباً همه برقع میپوشیدند یا صورت خود را در ملاء عام پوشانده بودند. معلمان زن و کارکنان خدمات درمانی از جمله افرادی هستند که اجازه پیدا کردهاند کارشان را ادامه دهند. اما به دیگران گفته شده که در خانه بمانند.
نگینا ناصری گوینده رادیو در قندهار بود، اما با شدت گرفتن درگیری از کار دست کشید. اکنون میخواهد برگردد، اما در حالی که خبرنگاران زن در کابل هنوز برنامههای رادیویی دارند، به رسانههای قندهار گفته شده است که دیگر نمیتوانند آنها را استخدام کنند.
نگینا به من می گوید: «قندهار ولایتی است که مردم اغلب به زنان اجازه کار نمیدهند. وقتی در خیابان بودم کتک میخوردم، روسریام را میکشیدند، مردم بطریها یا پاکتهای سیگار را به سمت من پرتاب میکردند - حتی شماره تلفنشان را ... با وجود همه اینها، من موفق شدم به یک موقعیت حرفهای برسم.»
حالا که در خانه گیر افتاده است، میگوید که گاهی آرزو میکند که کاش هرگز برای تحصیل به خودش زحمت نمیداد.
قندهار ممکن است جایی باشد که طالبان برای اولین بار در آنجا ظهور کردند، اما در عین حال آنها در آنجا با شدیدترین مقاومتها مواجه شدند. درست روبهروی زیارتگاهی که ملا عمر، بنیانگذار طالبان از آن بازدید کرد، مقبرهای گنبدی شکل است که یادبود یکی از برجستهترین مخالفان طالبان است.
ژنرال رازق را بسیاری در افغانستان به دلیل کمک به جلوگیری از پیشروی طالبان، قهرمان تلقی میکردند تا اینکه در سال ۲۰۱۸ ترور شد. او ارتباط نزدیکی با نظامیان خارجی داشت، ولی متهم به نقض گسترده حقوق بشر نیز بود.
در شهر سپین بولدک، در جنوب قندهار و هم مرز با پاکستان، گفته میشد که افراد او یک زندان مخفی را اداره میکردند. فیضالله شاکر، امام جماعت مسجد مجاور، که میگوید هیچ ارتباطی با طالبان ندارد، نزدیک به سه سال در آنجا زندانی بود و به ما سلول قبلی خود را نشان میدهد.
او می گوید: «مرا از سقف آویزان کردند و دستانم را دور لولهای بستند و با سرنیزه به پاهایم میزدند.» او تعریف میکند که سه روز آویزان بوده، و سپس طناب را پاره کردند و پایین افتاده و فکش شکسته و بعدبه یک اتاق کوچک و تاریک زیرزمینی منتقل شده است و در آنجا با گروهی از زندانیان دیگر زندگی میکرده است.
او می گوید که حتی فضای کافی برای دراز کشیدن هیچ یک از آنها وجود نداشت.
طالبان مرتکب فجایع بیرحمانه بیشماری در جریان جنگ افغانستان شدهاند و مسئول مرگ اکثرغیرنظامیان بودهاند، اما آنها یا کسانی که متهم به ارتباط با آنها بودند نیز قربانی رفتار بیرحمانه شدهاند. ولی این حوادث خیلی از اوقات به طور متوازن و یکسانی مورد توجه قرار نمیگیرند.
این احتمالا دلیلی است بر این که چرا برخی در این کشور حالا تفاوت زیادی بین «مردان قوی» دولت قبلی و نیروهای طالبان نمیبینند.
با رانندگی در امتداد حصاری که افغانستان را از پاکستان جدا میکند، به روستای کاملاً متروکهای به نام شارو اوبا میرسیم. فرمانده حاجی سیلاب، یکی از اعضای کهنهکار طالبان، میگوید که ژنرال رازق، که به قبیله رقیب تعلق داشت، او و دیگر اعضای محلی قوم نورزی را که در آنجا زندگی میکردند، به طور دستهجمعی از آنجا بیرون رانده بود.
حاجی سیلاب میگوید: «وقتی پارسال برای اولین بار با خانوادهام به اینجا برگشتم، آنها از خوشحالی گریه کردند.»
برخی دیگر میگویند که ساکنان نه به دلیل رقابت قبیلهای، بلکه به دلیل پناه دادن به عناصر طالبان که حملات مکرر را علیه نیروهای دولتی انجام داده بودند، مجبور به ترک شدند. اما حاجی سیلاب میگوید که این حادثه کمک کرد تا این جنبش از جمعیتی کوچک به جمعیتی قابل توجه در منطقه تبدیل شود و روی خشم محلی سرمایهگذاری کرد.
پس از سقوط اسپین بولدک به دست طالبان، گزارشهای موثقی از قتلهای انتقام جویانه توسط اعضای قبیله نورزی منتشر شد. حاجی سیلاب اما این موضوع را رد میکند. او اصرار دارد که عفو اعلام شده توسط رهبری طالبان مانع از خشونت شده است.
او میگوید: «رود خون راه میافتاد. میدانیم دقیقا چه کسی مسئول حمله به ما بوده است.»
کشته شدن دهها تن از اعضای سابق نیروهای امنیتی افغانستان در یک سال گذشته مستند شده است و هیچ نشانهای مبنی بر قبول مسئولیت قتل آنها در درون طالبان وجود ندارد. اما، با توجه به معیارهای خشن و بیرحمانه درگیری در افغانستان، بازگشت آنها به قدرت آن اندازه که در ابتدا بیماش میرفت با خونریزی همراه نبود.
برای افغانها حالا این مهم است که طالبان اکنون چه کاری انجام میدهند. در راه بازگشت به قندهار، به دنبال یک موتور سه چرخ (اتوریکشا) که به یک کتابخانه سیار تبدیل شده است مسیرمان را تغییر میدهیم.
خیریه «راه قلم» برای ترویج آموزش در روستاهای دورافتاده فعالیت میکند. حدود ۱۰۰ دختر و پسر با هیجان در مقابل یک مسجد جمع میشوند و معلمِ مهمان درس خود را آغاز میکند. مطیعالله ویسا، بنیانگذار راه قلم، آموزش را به عنوان یک «حق اسلامی» توصیف میکند، اما طالبان اکثر مدارس متوسطه دخترانه را در کشور بسته نگه داشتهاند.
در این روستا نیز مانند سایر مناطق فقیرنشین روستایی، مدرسه راهنمایی دخترانه حتی وجود ندارد. مطیعالله ویسا میگوید که دانشآموزان اغلب حتی قلم یا دفتر ندارند.
با شروع کلاس در فضای باز، دختران بزرگتر و زنان دیده نمیشوند. طالبان این ارزشهای محافظهکارانه را دلیل ادامه تعطیلی مدارس، ذکر میکنند. اما پدران روستا با مراقبت از دختران کوچکترشان، به وضوح خواهان تحصیل آنها هستند.
یکی میگوید: «میخواهم به دانشگاه بروند، میتوانند پزشک شوند و به کشور خدمت کنند». مرد دیگری حمایت میکند اما شرایط خود را مطرح میکند که «باید یک ساختمان جداگانه برای دختران و یک معلم زن وجود داشته باشد. آنها باید در راه مدرسه برقع بپوشند.»
حتی در این محیط عمیقاً محافظهکارانه، به نظر میرسد که اجماعی وجود دارد که دختران باید مانند پسران از حق تحصیل برخوردار باشند. این لحظه معنیداری است.
این سؤال بسیار پرسیده شده است که آیا طالبان از آخرین باری که در دهه ۱۹۹۰ در قدرت بودند تغيیری کردهاند يا نه؟ اما مسئله مهمتر این است که جامعه افغان از آن زمان حتی در میان سرزمینهای طالبان چقدر تغییر کرده است؟
- سکندر کرمانی
- گزارشگر بیبیسی پاکستان و افغانستان
در زمینی خاکی کنار رودخانه هیرمند، در امتداد جایی که قبلاً یکی از خطوط مقدم جنگ بود، دو پسر نوجوان باهم کشتی میگیرند و هر یک سعی میکند پشت دیگری را به خاک برساند. در آستانه غروب، تماشاگران به دورشان حلقهای بزرگ زدهاند و مشتاقانه به آنها نگاه میکنند.
در ولسوالی سنگین در جنوب افغانستان که صحنه برخی از مرگبارترین درگیریها در دو دهه گذشته بوده، هستیم . بخش بزرگی از شهر هنوز ویرانه است، اگرچه تعدادی از خانهها با بازگشت ساکنانشان بازسازی میشوند و برای اولین بار است که در تمام این سالها طعم آرامش را میچشند.
زنی در بین جمعیت نیست. در این بخش عمیقاً محافظهکار کشور، زنان عمدتاً پشت درهای بسته نگه داشته میشوند.
بسیاری در اینجا از شورش طالبان علیه دولت سابق افغانستان و نیروهای حامی آن دولت به رهبری آمریکا حمایت کردند، ولی برخی دیگر فقط از اینکه خشونتی که زندگی آنها را سیاه کرده بود، سرانجام به پایان رسیده است، احساس آرامش میکنند.
لالَی که این مسابقه کشتی را برگزار کرده، می گوید: «الان زندگی خیلی خوب است، مردم خوشحال هستند.» مرد دیگری میگوید: «آزادی وجود دارد و هیچ مشکلی نداریم».
در اینجا با هرکسی که صحبت میکنید جنگ بر زندگیاش اثر گذاشته است. لالَی به ما میگوید: «شما خانوادهای در این منطقه پیدا نمیکنید که حداقل دو یا سه نفر از بستگانشان شهید نشده باشند.»
بسیاری از افغانها از مسیری که طالبان کشورشان را در آن قرار داده است، سخت ناامید و مأيوساند. اما، در مناطق روستایی، بهویژه در جنوب و شرق - که قوم پشتون بر آن تسلط دارند - افراد بسیاری هستند که یا از طالبان حمایت میکنند یا احساس میکنند که زندگی تحت حاکمیت آنها از زندگی در جنگ بهتر است.
نشانههای درگیریها همه جا در «سنگین» دیده میشود: بقایای خانههایی که در اثر حملات هوایی آمریکا یا دولت افغانستان با خاک یکسان شدهاند، و همچنین شکافهای بازمانده از بمبهای طالبان در جاده منتهی به لشکرگاه، پایتخت هلمند.
در داخل لشکرگاه، با هرکسی که صحبت میکنیم از بهبود امنیت ستايش میکند، اما نبرد جدیدی در شهرهای افغانستان علیه گرسنگی در جریان است.
منابع مالی خارجی که برای پشتیبانی از دولت قبلی استفاده میشد، از پارسال که طالبان قدرت را به دست گرفت، کاهش یافته و ذخایر بانکی افغانستان مسدود شده است. اکنون فقر و سوء تغذیه کودکان در حال افزایش است.
پیرمردی به ما میگوید: «سحر به میدان میروم برای کارگری، اما حتی اگر یک نفر با پیشنهاد کاری از راه برسد، ۵۰ نفر دیگر ابتدا دور او جمع می شوند.»
وقتی صحبت میکنیم، جمعیتی دور ما جمع میشوند که همه از افزایش شدید قیمت مواد غذایی و کمبود فرصتهای شغلی شکایت دارند.
حاجی بریداد که پیمانکار ساختمان است، میگوید: «حتی وقتی نماز میخوانم، مدام به بدهیهایم فکر میکنم که چگونه باید آنها را پس بدهم.»
با این حال او از به پایان رسیدن جنگ خوشحال است: «همین حومه شهر زندگی میکنم و پیش از این نمیتوانستم شب سفر کنم، حالا میتوانم ... اما هیچ درآمدی ندارم.»
طالبان تا حدی از حمایت واقعی مردمی در افغانستان، به ویژه در مناطقی مانند هلمند، برخوردار است، اگرچه از آنجایی که آنها به شدت با انتخابات دموکراتیک مخالف هستند، برآورد میزان آن غیرممکن است.
با این حال، هلمند نیز یکی از ولایتهایی است که به شدت تحت کنترل است. به ما گفته شده است که هر کسی که علناً از طالبان انتقاد کند با دستگیری یا حتی بدتر از آن مواجه میشود.
در دسامبر ۲۰۲۱، نوید عظیمی، معلم انگلیسی، به دلیل نوشتن یک پست فیسبوک در انتقاد از کمبود حقوق کارمندان دولت، توسط طالبان در هلمند بازداشت شد. چندی بعد جسد او در کنار رودخانه انداخته شد.
یکی دیگر از منتقدان محلی طالبان که خواست نامش فاش نشود به بیبیسی گفت که در مجموع حدود ۲۰ نفر به دلیل فعالیت در رسانههای اجتماعی دستگیر شدهاند.
او تعریف میکند که عدهای را فقط تهدید میکنند ولی بعضی را به زندان میاندازند و میگوید: «اصلاً نمیتوانی چیزی بگویی. طالبان انواع مختلفی از شکنجهها را برای آنها دارند، آنها را با کابل و لوله میزنند، سرشان را زیر آب نگه میدارند.»
از هلمند به سمت قندهار حرکت کردیم. حدود سه ساعت رانندگی بود، اما این کار در طول جنگ برای ما غیرقابل تصور بود. در مزارع کنار جاده، کشاورزان در حال چیدن انگور هستند، اما این بخش کشور بیشتر به کاشت محصول دیگری شهرت دارد.
تریاک کشت شده در افغانستان اکثریت قریب به اتفاق هروئین جهان را تولید میکند و در گذشته منبع درآمد ارزشمندی هم برای کشاورزان فقیر و هم برای طالبان بوده است.
اکنون طالبان کشت آن را ممنوع کردهاند. چند مزرعه خشخاش خشکشده تنها چیزی است که از آن دوران باقی مانده است. شایستهگل، کشاورز مسن با صورت چروکیده، نگران است. او میگوید: «هر چیز دیگری که میکاریم نمیتواند درآمد کافی برای ما داشته باشد.»
با این حال، با توجه به ممنوعیت، او قصد ندارد دوباره برای کاشت تریاک تلاش کند. طالبان میتواند به چیزی دست یابد که آمریکا هرگز نتوانست: ریشهکن کردن تولید خشخاش به طور قابل ملاحظه. تریاکی که قبلاً تولید شده است، هنوز آشکارا در بازارها معامله میشود.
شایستهگل به ما میگوید: «بعضی میگویند که ثروتمندان مقدار زیادی تریاک ذخیره کردهاند، منتظرند تا قیمتها بیش از این افزایش یابد. بنابراین آنها خوشحال هستند».
به قندهار، دومین شهر بزرگ افغانستان و خانه معنوی طالبان میرسیم. در زیارتگاهی در اینجا بود که ملاعمر، بنیانگذار طالبان، در سال ۱۹۹۶ در حالی که در مقابل جمعیت ایستاده بود و عبایی را که گفته میشد متعلق به پیامبر اسلام است، در دست داشت، به عنوان «امیرالمؤمنین» معرفی شد.
یکی از شاهدان مسن این رویداد به ما میگوید: «آن زمان طالبان بسیار سختگیرتر بودند. مثلاً حالا مردم را مجبور نمیکنند که ریش بگذارند.»
با این حال رهبر جدید طالبان، ملا هیبتالله آخوندزاد هنوز در قندهار ساکن است. او دور از انظار عمومی باقی میماند، اما اعتقاد بر این است که او پشت مواضع سختگیرانه طالبان در طول امسال بوده است. دولت طالبان در کابل مستقر است، اما تصمیمات نهایی در قندهار گرفته میشود.
آخرین نمونه قاطعیت طالبان، تنبیه بدنی است. تا کنون تنبیه بدنی به طور گسترده اجرا نشده است، اما ماه گذشته، مقامات طالبان در قندهار اعلام کردند که سه نفر به دلیل رابطه جنسی خارج از ازدواج و دزدی، شلاق خوردهاند.
هنگامی که از مولوی حیاتالله مبارک، معاون والی این ولایت، در مورد این حادثه سوال میکنم، معترضانه پاسخ میدهد که روند قانونی حتماً دنبال شده است و میگويد: «این کشور ماست، دين ماست».
این زنان افغان هستند که بیشتر از همه تحت تأثیر قوانین جدید طالبان قرار گرفتهاند. در قندهار و جنوب افغانستان، تقریباً همه برقع میپوشیدند یا صورت خود را در ملاء عام پوشانده بودند. معلمان زن و کارکنان خدمات درمانی از جمله افرادی هستند که اجازه پیدا کردهاند کارشان را ادامه دهند. اما به دیگران گفته شده که در خانه بمانند.
نگینا ناصری گوینده رادیو در قندهار بود، اما با شدت گرفتن درگیری از کار دست کشید. اکنون میخواهد برگردد، اما در حالی که خبرنگاران زن در کابل هنوز برنامههای رادیویی دارند، به رسانههای قندهار گفته شده است که دیگر نمیتوانند آنها را استخدام کنند.
نگینا به من می گوید: «قندهار ولایتی است که مردم اغلب به زنان اجازه کار نمیدهند. وقتی در خیابان بودم کتک میخوردم، روسریام را میکشیدند، مردم بطریها یا پاکتهای سیگار را به سمت من پرتاب میکردند - حتی شماره تلفنشان را ... با وجود همه اینها، من موفق شدم به یک موقعیت حرفهای برسم.»
حالا که در خانه گیر افتاده است، میگوید که گاهی آرزو میکند که کاش هرگز برای تحصیل به خودش زحمت نمیداد.
قندهار ممکن است جایی باشد که طالبان برای اولین بار در آنجا ظهور کردند، اما در عین حال آنها در آنجا با شدیدترین مقاومتها مواجه شدند. درست روبهروی زیارتگاهی که ملا عمر، بنیانگذار طالبان از آن بازدید کرد، مقبرهای گنبدی شکل است که یادبود یکی از برجستهترین مخالفان طالبان است.
ژنرال رازق را بسیاری در افغانستان به دلیل کمک به جلوگیری از پیشروی طالبان، قهرمان تلقی میکردند تا اینکه در سال ۲۰۱۸ ترور شد. او ارتباط نزدیکی با نظامیان خارجی داشت، ولی متهم به نقض گسترده حقوق بشر نیز بود.
در شهر سپین بولدک، در جنوب قندهار و هم مرز با پاکستان، گفته میشد که افراد او یک زندان مخفی را اداره میکردند. فیضالله شاکر، امام جماعت مسجد مجاور، که میگوید هیچ ارتباطی با طالبان ندارد، نزدیک به سه سال در آنجا زندانی بود و به ما سلول قبلی خود را نشان میدهد.
او می گوید: «مرا از سقف آویزان کردند و دستانم را دور لولهای بستند و با سرنیزه به پاهایم میزدند.» او تعریف میکند که سه روز آویزان بوده، و سپس طناب را پاره کردند و پایین افتاده و فکش شکسته و بعدبه یک اتاق کوچک و تاریک زیرزمینی منتقل شده است و در آنجا با گروهی از زندانیان دیگر زندگی میکرده است.
او می گوید که حتی فضای کافی برای دراز کشیدن هیچ یک از آنها وجود نداشت.
طالبان مرتکب فجایع بیرحمانه بیشماری در جریان جنگ افغانستان شدهاند و مسئول مرگ اکثرغیرنظامیان بودهاند، اما آنها یا کسانی که متهم به ارتباط با آنها بودند نیز قربانی رفتار بیرحمانه شدهاند. ولی این حوادث خیلی از اوقات به طور متوازن و یکسانی مورد توجه قرار نمیگیرند.
این احتمالا دلیلی است بر این که چرا برخی در این کشور حالا تفاوت زیادی بین «مردان قوی» دولت قبلی و نیروهای طالبان نمیبینند.
با رانندگی در امتداد حصاری که افغانستان را از پاکستان جدا میکند، به روستای کاملاً متروکهای به نام شارو اوبا میرسیم. فرمانده حاجی سیلاب، یکی از اعضای کهنهکار طالبان، میگوید که ژنرال رازق، که به قبیله رقیب تعلق داشت، او و دیگر اعضای محلی قوم نورزی را که در آنجا زندگی میکردند، به طور دستهجمعی از آنجا بیرون رانده بود.
حاجی سیلاب میگوید: «وقتی پارسال برای اولین بار با خانوادهام به اینجا برگشتم، آنها از خوشحالی گریه کردند.»
برخی دیگر میگویند که ساکنان نه به دلیل رقابت قبیلهای، بلکه به دلیل پناه دادن به عناصر طالبان که حملات مکرر را علیه نیروهای دولتی انجام داده بودند، مجبور به ترک شدند. اما حاجی سیلاب میگوید که این حادثه کمک کرد تا این جنبش از جمعیتی کوچک به جمعیتی قابل توجه در منطقه تبدیل شود و روی خشم محلی سرمایهگذاری کرد.
پس از سقوط اسپین بولدک به دست طالبان، گزارشهای موثقی از قتلهای انتقام جویانه توسط اعضای قبیله نورزی منتشر شد. حاجی سیلاب اما این موضوع را رد میکند. او اصرار دارد که عفو اعلام شده توسط رهبری طالبان مانع از خشونت شده است.
او میگوید: «رود خون راه میافتاد. میدانیم دقیقا چه کسی مسئول حمله به ما بوده است.»
کشته شدن دهها تن از اعضای سابق نیروهای امنیتی افغانستان در یک سال گذشته مستند شده است و هیچ نشانهای مبنی بر قبول مسئولیت قتل آنها در درون طالبان وجود ندارد. اما، با توجه به معیارهای خشن و بیرحمانه درگیری در افغانستان، بازگشت آنها به قدرت آن اندازه که در ابتدا بیماش میرفت با خونریزی همراه نبود.
برای افغانها حالا این مهم است که طالبان اکنون چه کاری انجام میدهند. در راه بازگشت به قندهار، به دنبال یک موتور سه چرخ (اتوریکشا) که به یک کتابخانه سیار تبدیل شده است مسیرمان را تغییر میدهیم.
خیریه «راه قلم» برای ترویج آموزش در روستاهای دورافتاده فعالیت میکند. حدود ۱۰۰ دختر و پسر با هیجان در مقابل یک مسجد جمع میشوند و معلمِ مهمان درس خود را آغاز میکند. مطیعالله ویسا، بنیانگذار راه قلم، آموزش را به عنوان یک «حق اسلامی» توصیف میکند، اما طالبان اکثر مدارس متوسطه دخترانه را در کشور بسته نگه داشتهاند.
در این روستا نیز مانند سایر مناطق فقیرنشین روستایی، مدرسه راهنمایی دخترانه حتی وجود ندارد. مطیعالله ویسا میگوید که دانشآموزان اغلب حتی قلم یا دفتر ندارند.
با شروع کلاس در فضای باز، دختران بزرگتر و زنان دیده نمیشوند. طالبان این ارزشهای محافظهکارانه را دلیل ادامه تعطیلی مدارس، ذکر میکنند. اما پدران روستا با مراقبت از دختران کوچکترشان، به وضوح خواهان تحصیل آنها هستند.
یکی میگوید: «میخواهم به دانشگاه بروند، میتوانند پزشک شوند و به کشور خدمت کنند». مرد دیگری حمایت میکند اما شرایط خود را مطرح میکند که «باید یک ساختمان جداگانه برای دختران و یک معلم زن وجود داشته باشد. آنها باید در راه مدرسه برقع بپوشند.»
حتی در این محیط عمیقاً محافظهکارانه، به نظر میرسد که اجماعی وجود دارد که دختران باید مانند پسران از حق تحصیل برخوردار باشند. این لحظه معنیداری است.
این سؤال بسیار پرسیده شده است که آیا طالبان از آخرین باری که در دهه ۱۹۹۰ در قدرت بودند تغيیری کردهاند يا نه؟ اما مسئله مهمتر این است که جامعه افغان از آن زمان حتی در میان سرزمینهای طالبان چقدر تغییر کرده است؟
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: هزینه صلح در قلب خواستگاه طالبان