گفت‌وگو با سینماگر زندانی و نگاهی به آثار او؛ سینمای محمد رسول‌اف: زندان

گفت‌وگو با سینماگر زندانی و نگاهی به آثار او؛ سینمای محمد رسول‌اف: زندان
صدای آمریکا

محمد رسول‌اف، فیلمساز ایرانی، پس از امضای بیانیه موسوم به «تفنگت را زمین بگذار» بازداشت شد. در این بیانیه که پس از فروریختن مرگبار ساختمان متروپل منتشر شد به «همراهی و همدلی» مردم سراسر ایران با «مردم دردمند آبادان» اشاره شده و از «همه افرادی که در یگان‌های نظامی تبدیل به عامل سرکوب مردم شده‌اند» خواسته شده بود «اکنون که خشم عمومی از فساد، دزدی، ناکارآمدی، سرکوب و خفقان امواج هم بسته ای از اعتراضات مردمی را به دنبال داشته است… سلاح های خود را زمین بگذارند و به آغوش ملت بازگردند.

رسول‌اف حضور اجتماعی پررنگی دارد و از کنشگران زندانی بسیاری از جمله مریم کریم بیگی، آرش گنجی، سپیده قلیان، حسین رونقی، و کیوان صمیمی حمایت کرده است. محمد رسول‌اف پس از انتشار خبر مرگ دوست دیرینش در زندان گفت: «بکتاش آبتین همسفر مسافران پرواز اوکراینی شد. مرگ او سند جنایت تازه جمهوری اسلامی است.»

رسول‌اف در ایران مستندی با عنوان «جنایت عمدی» درباره مرگ بکتاش آبتین ساخت که از صدای آمریکا پخش شد.

او پیشتر در توییتی با به کارگیری هشتگ ⁧#مامور_معذور_نیست_شریک_اعدام_نباش در اعتراض به اعدام امیرحسین مرادی، سعید تمجیدی، و محمد رجبی نوشته بود: ‏«هر خونی که بر زمین می‌ریزند، هر نفسی که در خاک می‌کنند، رویِ پلیدِ پریده رنگ از هراس‌شان بیشتر به چشم می‌آید.اما هر آغازی را پایانی‌ است و در پایان، دستهای آلوده‌ رسوا.»

مدتی پیش از رسول‌اف درباره احکام زندانش پرسیدم.

او گفت: «با دو حکم زندان جداگانه روبرو هستم. نخستین حکم یک سال زندان به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام مربوط به سال ۸۸ است که به اتفاق جعفر پناهی در حال ساخت فیلمی در لوکیشن فیلمبرداری دستگیر شدیم. این پرونده توسط عوامل وزارت اطلاعات دنبال می‌شد. البته حکم‌ زندان من و آقای پناهی تا امروز اجرا نشده است. دومین حکم مربوط به ساخت و نمایش «لرد» است که یک سال زندان و‌ دو سال ممنوع الخروجی و منع از فعالیت اجتماعی و سیاسی در پی داشت. حکم این پرونده با شکایت اطلاعات سپاه، قرارگاه ثارالله و بار دیگر با اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام در تیرماه ۹۸ بصورت قطعی صادر شد. در اسفندماه ۹۸ و بعدتر در خردادماه ۹۹ مرا برای اجرای این حکم به زندان فرا خواندند که به دلیل وضعیت فراگیری ویروس کرونا اجرای آن تا اطلاع بعدی به تعویق افتاده است. پرونده‌ی تازه ای هم برای ساخت «شیطان وجود ندارد» در دادسرای فرهنگ و رسانه مجددن با شکایت اطلاعات سپاه، قرارگاه ثارالله گشوده شده است.»

محمد رسول‌اف متولد سال ۱۳۵۱، اهل شیراز، دانش‌آموخته علوم اجتماعی است. پدر و مادر او هر دو معلم بودند. پدربزرگ او در آغاز دهه سی خورشیدی در فسا در استان فارس سینما ساخته بود. پدر و عموی بزرگش تعزیه برپا می‌کردند. رسول‌اف در کودکی در تعزیه نقش بازی می‌کرد. گویا مادر او در فیلمساز شدنش تاثیر بسزایی داشت. او فیلمسازی را با ساخت مستندهای صنعتی و فیلم های تبلیغاتی شروع کرد.

او گفت: «در کودکی بازی در فیلم و سریال، محصولات شبکه‌ تلویزیون استان فارس را شروع کردم اما در نوجوانی از بازیگری احساس خوبی نداشتم. تصمیم گرفتم دیگر بازی نکنم. نوجوان بودم که تماشای چند فیلم از جمله معمای کسپرهاوزر اثر ورنر هرتزوگ در تلویزیون ایران مرا مجذوب سینما کرد. پایه‌ی این فیلم یک ماجرای واقعی بود. شاید علاقه‌‌ام به مستند به روحیه‌ی کنجکاو و پرسشگرم ارتباط داشته باشد. فیلم کوتاه میخ که حدود بیست سالگی ساختم و روایت جدا ماندن یک میخ از جمع دیگر میخ‌ها بود باعث شد رسول‌ صدرعاملی مرا به عنوان دستیارش در فیلم دختری با کفش‌های کتانی انتخاب کند.»

«گاگومان»، اولین فیلم بلند رسول‌اف، در سال ۱۳۸۰ ساخته شد.


فضای این فیلم کاملا با فضای «شیطان وجود ندارد» (۱۳۹۸) متفاوت است، اما موضوع هر دو زندان است. زندان از منظر حکومت، جامعه و فرد.


رسول‌اف برای ساخت این فیلم با هوشنگ نوراللهی، تهیه‌کننده «شاید وقتی دیگر»، آشنا می‌شود. اما ایده فیلم از کجا آمد؟


رسول‌اف در این باره می‌گوید: «با خبری در روزنامه ایران روبرو‌ شدم که مرا متعجب کرد. خبر این بود زوج زندانی در زندان بجنورد موفق به دریافت وام ازدواج نشده‌اند! سوال اولم این بود که چطور یک خانواده با هم در زندان زندگی می‌کنند؟ فردای آن روز به بجنورد سفر کردم.»

پدر و مادر رسول‌اف به زندانی‌ها درس می‌دادند و رسول‌اف با زندگی زندانیان غریبه نبود.

این کارگردان «آدم‌ها محصول شرایطی هستند که در آن رشد می‌کنند. تحت تاثیر این تجربه توجه به زمینه‌های اجتماعی و آموزش، از دغدغه‌‌های مهم‌‌ من شد. به این ترتیب چالش من با حکومت شروع شد. چیزی که باعث تلقی سیاسی از فیلم‌های من می‌شود پرداختن به ریشه‌ زمینه‌های اجتماعی و رابطه‌ شبان و رمه میان قدرت و مردم است.»

رسول‌اف در آخرین فیلم داستانی بلندش که هجده سال پس از «گاگومان» ساخته شد دوباره به سراغ زندان رفت.


«در فیلم شیطان وجود ندارد می‌خواستم لنز دوربین‌ام را به سوی کسانی ببرم که قادرند برخلاف زمینه‌ی اجتماعی که در آن رشد کرده‌اند حرکت کنند. در واقع با خود گفتم یک بار هم که شده نگاهت را به سمت استثناها ببر. به سمت آنها که گفتند: نه.»

«شیطان وجود ندارد» مملو از نماهای ثابت است. فیلمی که بیننده را در فضایی سرد و بی روح نظاره‌گر اعدام ها می کند.

«شیطان وجود ندارد» در چهار اپیزود به مسئولیت پذیری انسان ها در نظام‌های استبدادی می پردازد؛ نظام هایی که انسان ها را به کارهای غیراخلاقی وامی‌دارند. او به دنبال آن هاست که به قدرت نه می گویند.

«جزیره آهنی (۱۳۸۳)»، فیلم بلند دوم رسول‌اف، روایت شکنجه عاشقی شکست خورده تا مرز تسلیم مطلق است. رابطه قدرت با مردم. برخورد قدرت با علائق نسل جوان؛ نسل محروم از همه چیز، حتی عشق. قصه مردی که در خورشید در جستجوی اتفاقی است.

رسول‌اف به دفعات در فاصله زمانی ساخت فیلم های داستانی اش به مستندسازی‌ رو می آورد.

«ساخت «باد دبور» را حدود پانزده سال پیش در وضعیت سرگردانی میان دو فیلم «جزیره‌آهنی» و «کشتزارهای سپید» آغاز کردم. منتظر پروانه ساخت برای فیلمنامه«بارش رگبار بهاری» بودم که پروسه طولانی پروانه ساخت مرا اذیت می‌کرد. برای این که وقت را کمتر از دست بدهم مستند «باد دبور» را آغاز کردم.»

«باد دبور» طی سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶ ساخته شد. رسول‌اف چند نصاب بشقاب های ماهواره را در شهر و‌ روستا از درون خانه شان تا داخل خانه مشتری‌ها دنبال می‌کند. جایی در فیلم گفته می شود ۷۰ تا ۹۰ درصد مردم در ایران ماهواره نگاه می‌کنند.

از صحنه‌های به یاد‌ماندنی فیلم صحنه ساختن دیش وطنی در یک کارگاه دیگ و قابلمه سازی و صحنه حمله ماموران به پشت بام‌ها است که بر روی آن موسیقی زورخانه گذاشته است. فیلم پر از دیالوگ‌های ناب مردم عادی شهر و روستا است که درباره علاقه شان به ماهواره و فیلم و موسیقی می گویند. «باد دبور» نفوذ برنامه های ماهواره ای را در محلات فقیرنشین و حتی در میان عشایر چادر نشین نشان می دهد. صحنه‌ای است که یکی از چادرنشین ها در حال نماز خواندن است و قبلش صحبت از این است که اگر در برنامه های ماهواره محتوای غیراخلاقی است که گاهی مردها می بینند، زن ها حق ندارند ببینند. در روستایی بسیجی و آخوند می‌گویند کسی این جا ماهواره ندارد‌، اما همه روستاییان می‌گویند دارند.

آغاز«باد دبور» جمله‌ای روی صفحه حک می‌شود که دلیل ساخت آن را به وضوح توضیح می‌دهد.

«روزگاری گمان می‌رفت که جهان مسطح است. آن‌گاه ثابت شد که گرد است. اکنون به یقین کاملن شبکه‌ای است.»

فیلم در خانه سینما و یکی دو جشنواره نمایش داده شد، ولی هرگز فرصت نمایش عمومی پیدا نکرد‌.

سینمای رسول‌اف، سینمای پسرها و مردان سرکش، عشق‌های ناکام، جامعه مردسالار و زنان قربانی است.

در صحنه ای از کشتزارهای سپید (۱۳۸۸)، شخصیت اصلی داستان می گوید: «سی ساله اشک مردم را می گیرم.»

در «کشتزارهای سپید» نسخه ای دیگر از شخصیت پسر قصه «جزیره آهنی» را می‌بینیم. نوجوانی سرکش که نظام ‌‌برای جوانی و عاشقی‌اش شکنجه‌اش می کند. فصل پایان فیلم به شکلی عجیب یادآور علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، است.

رسول‌اف نهم اسفند ۱۳۸۸ مدت ۲۰ روز در بند ۲۰۹ اوین در انفرادی محبوس بود.

رسول‌اف درباره فعالیت‌هایش در دوره دولت احمدی نژاد می‌گوید: «در آغاز برای گریز از سانسور و رودررو نشدن با دستگاه کنترل محتوا، به داستان‌هایی متافوریک روی آوردم. اما ناگهان احساس کردم دارم راه را اشتباه می‌روم، زبان استعاره برایم نوعی پذیرش ستمگر شد.»

بعد «به امید دیدار» را در سال ۱۳۹۰ می سازد. قصه یک وکیل حقوق بشری که درگیر ماجراهای پس از انتخابات ٨٨ ایران می شود و قصد مهاجرت دارد. فصل آسانسور و ورود بازجوها به آپارتمان برای تجسس یکی از به یادماندنی ترین صحنه های فیلم‌ است.

رسول‌اف دو سال بعد به سراغ ماجرای قتل های زنجیره‌ای دهه هفتاد خورشیدی می رود تا «دست ‌نوشته‌ها نمی‌سوزند» در سال ۱۳۹۲ ساخته شود.

ساخت «فیلم دست‌نوشته‌ها نمی‌سوزند» در فروردین ۹۲ به پایان رسید و فیلم برای فستیوال کن انتخاب شد. اشاره‌ مستقیم به قتل‌های زنجیره‌ای شکستن یک تابو بود، اما کاری بود که من برای انجامش خیلی احساس وظیفه می‌کردم. آن فیلم در یک شرایط زیرزمینی خیلی خاص ساخته شد و ساخت آن به من احساس خوبی منتقل کرد.

اما رسول‌اف چطور در ایران فیلم می‌سازد؟ چطور فیلم «لرد» پروانه ساخت گرفت؟

«با نمایش دست‌نوشته‌ها نمی‌سوزند در فستیوال کن ۲۰۱۳ تقریبن همه یکصدا می‌گفتند برگشتن تو به ایران خیلی خطرناک است، اما من می‌دانستم که بیرون ماندن از ایران برای مدت طولانی با روحیه‌ام نمی‌سازد. خرداد همان سال حسن روحانی با انبوهی شعار از جمله حق شهروندی به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شد و به محض این که دولت روحانی مستقر شد تصمیم گرفتم به ایران بازگردم.»

«به محض ورود به ایران دستگیر شدم. پاسپورت و لوازم شخصی‌‌ام توقیف شد و یکی دوبار مرا برای سوال و جواب خواستند. با مداخله‌ی دو عضو هیات مدیره‌ی خانه سینما یکی از مدیران سینمایی با من تماس گرفت و از من خواست با یک داستان بدون حاشیه و بی‌مساله تقاضای پروانه ساخت فیلم سینمایی کنم. پس از نزدیک به یک سال پاسپورتم به من برگردانده شد و با داستان لرد تقاضای پروانه ساخت کردم. آنها خواستند تعهد نامه‌ای بنویسم که (بر اساس سناریویی که به آنها داده بودم) فیلمی امیدوار کننده خواهم‌ساخت. من هم این تعهد را دادم و به این ترتیب ساخت «لرد» امکان پذیر شد. وقتی فیلم ‌را دیدند اوضاع خیلی خراب شد. حاضر نبودند حتا نام فیلم را در لیست فیلمهای شامل ممیزی بیاورند. به آنها گفتم اگر فیلم را در جشنواره فجر نشان دهند آن را به هیچ فستیوال خارجی نمی‌دهم. اما آنها در مقابل تقاضای من پاسخی نداشتند. فیلم «لرد» به جشنواره فجر راه نیافت، اما چند ماه بعد جایزه‌ی بهترین فیلم بخش نوعی نگاه فستیوال کن را بدست اورد.»

«لِرد (۱۳۹۵)» قصه پرکششی دارد و به مسائلی از جمله ارتشاء، باندبازی، ارعاب، و تضییع حقوق بهاییان در جمهوری اسلامی می پردازد.

رضا با پسرش سهند و همسرش حدیث که مدیر مدرسه است، با دوری از شهر، در یک مزرعه پرورش ماهی در توابع فومن مشغول کار و زندگی است و می کوشد با دوری از فساد محلی مشکلات را پشت سر بگذارد. بسیاری از زمین های محل در اختیار شرکتی است که روابط نزدیکی با مقامات دارد و به دنبال انحصار است. از صحنه‌های زیبای فیلم آبتنی در غار است که شبیه مراسمی آیینی در آمده است: فرصتی برای ر ضا تا خود و فرزندش را در خلوت تطهیر کرده و رویین‌تن کند.

آیا رسول‌اف پس از «لرد» وارد عرصه تازه‌ای از سینمای مستقل در ایران شد؟

او می‌گوید: «بعد از تهیه‌ فیلم لرد، من و کاوه فرنام در حال تهیه‌ فیلم مستندی بودیم که به فعالیت‌های احمد شاملو در حوزه‌ ترجمه شعر ارتباط داشت. سپتامبر ۲۰۱۷ بود که برای تکمیل تحقیقات و آغاز مراحل تولید این فیلم به ایران بازگشتم. هنگام ورود در فرودگاه، دوباره پاسپورتم را گرفتند. پروسه‌ تولید این فیلم تحت تاثیر بازجویی‌های قرارگاه ثارالله و رفت‌و‌آمدهای گاه و بیگاه من به دادسرای فرهنگ و رسانه متوقف شد. چند‌ ماه گذشت وضعیت پرونده به کندی و در ابهام پیش می رفت، عمرم به آسانی داشت هدر می رفت و به این نتیجه رسیدم که نباید منتظر تصمیم نهاد امنیتی و دادگاه زمان را بیش از پیش از دست بدهم. این شد که با «کاوه» تصمیم گرفتیم در شرایطی که ساختن فیلم برای من میسر نیست چرخ فیلم‌سازی مستقل را به شکل دیگری بچرخانیم. در همین زمان با فرزاد پاک آشنا شدم و تیم سه نفره ما آغاز راهی شد که حالا پس از تقریبن سه سال سه فیلم سینمایی و هشت فیلم مستند تولید کرده‌ایم.»

«هاچ‌بک قرمز (۱۳۹۸)» به کارگردانی اشکان نجفی، و «پسر-مادر (۱۳۹۸)» به کارگردانی مهناز محمدی، از جمله فیلم‌هایی است که رسول‌اف نویسنده فیلمنامه و تهیه کننده بوده است.
در این دو فیلم با جلوه دیگری از نوجوان «جزیره آهنی» و «کشتزارهای سپید» روبرو هستیم. او به گزینه های اخلاقی پیش روی مادر و پدیده کودک آزاری می‌پردازد و تصویر متفاوتی از مدرسه ناشنوایان ارائه می دهد.

تقریبا بیشتر فیلم‌های رسول‌اف فرصت نمایش عمومی در ایران را پیدا نکرده‌، اما او راه‌‌های تازه‌ای را برای ادامه کار یافته و از اینترنت و ماهواره و رسانه های اجتماعی بهره برده است تا سدها را بشکند.

رسول‌اف پیشتر در توییتی با اشاره به کتاب «مفسدین فی الارض» نوشته بود این ‌‌«نام‌ کتابی با فهرست بلندی از نام‌ها و تصاویر تکان‌دهنده از اجساد است! سند خشونت‌های هولناکی که مرداد ۱۳۵۸ به عنوان کارنامه‌ی رشادت عاملین اعدام‌های انقلابی منتشر شده است. صفحه‌هایی از این کتاب به شکل غریبی گذشته را به آینده مرتبط می‌‌کند!!»

محمد رسول‌اف در اوقات فراغت نجاری هم می‌کند. او درباره آرزوهایش می گوید:
«یکی از آرزوهای من ساختن یک فیلم درباره‌ی حیات وحش است. دلم می‌خواهد یک فیلم طنز بسازم. داستان یک عاشقانه هم گاهی در سرم می‌اید و می‌رود. با این همه فعلن اولویت نخست من گفتن داستانهایی برای بهبود فرهنگ عمومی و پس‌گرفتن حقوق انسانی‌‌مان از دستگاه استبداد است.»

جسارت و شجاعت رسول‌اف در عبور از خطوط قرمز جمهوری اسلامی از او چهره‌ای محبوب مردم ساخته است. با نگاهی به زندگی شخصی و حرفه‌ای او یک موضوع پررنگ تر از همه است: زندان.

دور از انتظار نیست که او پس از آزادی فیلم دیگری درباره زندان بسازد.

منبع خبر: صدای آمریکا

اخبار مرتبط: گفت‌وگو با سینماگر زندانی و نگاهی به آثار او؛ سینمای محمد رسول‌اف: زندان