فقدان انگیزه، توهم و هذیان از ویژگی‌های این بیماری مرموز روانی

فقدان انگیزه، توهم و هذیان از ویژگی‌های این بیماری مرموز روانی
خبر آنلاین

وقتی شیزوفرنی در حالت فعال است، علائمی نظیر توهم، هذیان، اختلال توهم و فقدان انگیزه در فرد بروز پیدا می‌کنند. توهم‌ها غالبا به صورت شنیداری هستند و درک فرد از محیط پیرامون خود دچار اختلال یا به کلی نادرست است.

با توجه به این علائم، فرد مبتلا به بیماری می‌تواند واقعیت را به گونه‌ای تفسیر کند که برای دیگران نامعمول است. فرد در این حالت قادر به ایجاد تمایز بین تخیلات و واقعیات نیست و امکان دارد به این باور برسد که دیگران قصد آسیب رساندن به او یا اطرافیانش را دارد و برای مقابله با این تهدیدها دست به عمل بزند ــ برای مثال، بستن تمام درها و پنجره‌ها برای محافظت از خانوادهٔ خود در برابر تجاوز همسایگان.

افرادی که مبتلا به شیزوفرنی هستند از تغییر در رفتار خود آگاهی ندارند. آن‌ها احتمالا نمی‌پذیرند که رفتاری متفاوت دارند. علت این امر این است که برای آن‌ها مرز بین واقعیات بیرونی و درونی مشخص نیست و نمی‌توانند تفاوتی بین آن‌ها قائل شوند. این عدم آگاهی می‌تواند باعث شود که آن‌ها از دوستان و خانوادهٔ خود فاصله بگیرند و در برابر درمان مقاومت کنند.

خوشبختانه درمان‌های موثری برای این بیماری در دسترس هستند. بسیاری از افرادی که از درمان شیزوفرنی بهره می‌برند می‌توانند در مدرسه، دانشگاه، یا اداره مشارکت کنند، استقلال یابند و روابط سالمی با دیگر افراد برقرار کنند.

البته هیچ درمان قطعی برای شیزوفرنی در دسترس نیست، اما پژوهش‌ها روز به روز به درمان‌هایی نوآوردانه و ایمن‌تر دست پیدا می‌کنند. دانشمندان همچنین با مطالعهٔ ژنتیک، اجرای پژوهش‌های رفتاری و استفاده از تکنولوژی‌های تصویربرداری پیشرفته از ساختار و عملکرد مغز در حال پرده‌برداری از دلایل این بیماری هستند.

با وجود این رویکردها و پیشرفت‌ها، تصور بر این است که چشم‌اندازهای روشنی در شناخت این بیماری مرموز وجود دارند و امیدها برای ظهور درمان‌های جدید و کارآمدتر از هر زمانی بیشتر هستند.

تاریخ شیزوفرنی

مستندات مربوط به سندروم‌های مشابه شیزوفرنی تا قبل از قرن نوزدهم بسیار نادر هستند. هاینریش شوله (Heinrich Schüle) در سال ۱۸۸۶ و آرنولد پیک (Arnold Pick) در سال ۱۸۹۱ اولین روان‌پزشکانی بودند که در گزارش این بیماری از نام Dementia praecox استفاده کردند؛ زوال عقلی زودرس.

در سال ۱۸۹۳ امیل کریپلین (Emil Kraepelin) از این اصطلاح استفاده کرد تا بین دو نوع روان‌پریشی تمایز قائل شود: زوال عقلی زودرس و افسردگی جنون‌آمیز ــ بیماری‌ای که امروزه با نام اختلال دوقطبی می‌شناسیم. کریپلین عقیده داشت که زوال عقلی زودرس به علت وجود یک بیماری کلی‌تر و سیستماتیک در بدن به وجود می‌آید که اندام‌ها و اعصاب زیادی را تحت تاثیر قرار می‌داد.

در آن زمان باور رایج بر این بود که این بیماری گونه‌ای پیش از موعد از زوال عقلی است که پس از بلوغ در افراد ظاهر و به مروز باعث زوال کلی مغز می‌شد. پس از این که شواهد نشان دادند این اختلال از نوع زوال‌پذیر نیست، اویگن بلویلر (Eugen Bleuler) در سال ۱۹۰۸ نام شیزوفرنی را برای آن انتخاب کرد.

شیزوفرنی از دو کلمهٔ یونانی schizein و phrēn تشکیل شده که به ترتیب به معنی شکافتن و ذهن هستند. هدف از این نامگذاری توصیف شکاف عملکردی بین شخصیت، تفکر، حافظه و دریافت در فرد مبتلا بود.

در اوایل قرن بیستم، کورت اشنایدر (Kurt Schneider) روانپزشک علائم روانی روانی شیزوفرنی را در دو گروه هذیان‌ها و توهمات دسته‌بندی کرد. هذیان‌ها مربوط به اختلالات قوه شنوایی بودند و اختلالات فکری در دستهٔ توهمات جا می‌گرفتند.

این علائم، به علت اهمیتی که داشتند، علائم رده اول نام گرفتند. با این که علائم مربوط به اختلالات فکری اغلب با علائم افسردگی جنون‌آمیز نیز مرتبط بودند، عمدتا از آن‌ها برای تشخیص شیزوفرنی استفاده می‌شد.

در سال ۲۰۱۳ علائم رده اول از نسخه پنجم راهنمای تشخیص و آماری اختلال‌های روانی (DMS-5) حذف شدند و امروزه کاربرد چندانی در تشخیص شیزوفرنی ندارند.

علائم شیزوفرنی

زمانی که بیماری فعال می‌شود، می‌توان آن را با حالت‌هایی که در آن فرد قادر به تشخیص تجربیات واقعی و غیر واقعی نیست، شناسایی کرد. درست مانند هر بیماری دیگر، شدت، مدت و تناوب علائم می‌توانند متغیر باشند. با این حال در افراد مبتلا به شیزوفرنی، تعداد علائم روان‌پریشی شدید با مسن شدن فرد کاهش می‌یابد.

عدم استفاده از داروهای تجویزی، مصرف نوشیدنی‌های الکلی و مواد مخدر و شرایط استرس‌زا باعث افزایش علائم می‌شوند.

به طور کلی، علائم شیزوفرنی در سه دسته جا می‌گیرند: علائم مثبت، علائم منفی و علائم شناختی.

علائم مثبت علائمی هستند که در حالت معمولی فرد آن‌ها را تجربه نمی‌کند و تنها در دوره‌های روان‌پریشی شیزوفرنی ظاهر می‌شوند. توهم، هذیان و افکار و گفتار نامنظم به عنوان نمودهای روان‌پریشی در نظر گرفته می‌شوند.

هذیان تجربهٔ شنیدن، دیدن، بوییدن، چشیدن یا لمس چیزهایی است که وجود ندارند. این تجربیات زنده و شفاف هستند و تفاوتی با دریافت‌های واقعی ندارند. هذیان‌های شنیداری، یا «شنیدن صداها»، در شیزوفرنی و دوره‌های روان‌پریشی مرتبط با آن از همه هذیان‌ها متداول‌تر هستند.

توهماتْ باورهایی نادرست و ثابت هستند که علی‌رغم شواهد واضح و منطقی مبنی بر عدم وجودشان، توسط فرد بیمار حفظ می‌شوند. توهم آزار (یا پارانویا)، یعنی زمانی که فرد باور دارد او و/یا اطرافیانش توسط فرد یا گروهی دیگر مورد آزار و آسیب قرار می‌گیرند، از تمام توهم‌ها متداول‌تر است.

اختلال در تجربیات مربوط به خود نیز از توهمات شایع به حساب می‌آیند. در این مورد فرد ممکن است احساس کند که افکار و دریافت‌های حسی‌اش متعلق به او نیستند، یا باور داشته باشد که افکار از بیرون در ذهنش جاگذاری شده‌اند.

افکار و گفتار نامنظم به افکار و گفتاری گفته می‌شود که پیوستگی مفهومی ندارند یا با عقل سلیم جور در نمی‌آیند. برای مثال، فرد ممکن است هنگام صحبت از یک موضوع به موضوعی دیگر بپرد یا در هنگام مکالمه با موضوعاتی نامرتبط پاسخ دهد. این اختلالات در افراد مبتلا به شیزوفرنی به قدری شدید هستند که باعث ایجاد مشکلات جدی در برقراری ارتباط می‌شوند.

علائم منفی اصطلاحی است که برای فقدان واکنش‌های احساسی معمولی یا دیگر فرایندهای فکری به کار می‌رود. این علائم در دو دستهٔ کلی طبقه‌بندی می‌شوند. دسته اول علائمی هستند که با بی‌تفاوتی یا فقدان انگیزه مرتبط هستند و دسته دوم علائم مربوط به ابرازات تقلیل یافته.

مکانیسم تولید انگیزه در بدن ارتباطی قوی با مولکول دوپامین دارد. اصلی‌ترین نیروی ایجاد کنندهٔ انگیزه در بدن پاداش است و مولکول دوپامین به عنوان یک واسطه برای تولید سیگنال‌های پاداش عمل می‌کند.

پژوهش‌ها نشان می‌دهند که در افراد مبتلا به شیزوفرنی، عملکرد مولکول‌های دوپامین به شدت مختل می‌شود و مکانیسم پاداش و انگیزه در بدن آن‌ها شکل نمی‌گیرد.

بی‌تفاوتی همچنین با اختلال در فرایند شناختی مرتبط است که در آن توانایی حافظه و برنامه‌ریزی فرد، شامل رفتار معطوف به هدف، دچار آسیب می‌شود.

علائم اصلی این دسته عبارتند از بی‌انگیزگی، که در آن فرد انگیزه و محرکی برای فعالیت در خود احساس نمی‌کند؛ آنهدونیا (Anhedonia)، زمانی که فرد توانایی درک لذت خود را از دست می‌دهد؛ و مردم‌گریزی، عدم علاقه فرد به ارتباط با دیگران و حضور و فعالیت در جمع.

علائم مربوط به دستهٔ دوم، شامل ابراز محبت تقلیل یافته و آلوجیا (Alogia) است. در اختلال آلوجیا، توانایی انتقال مفاهیم از طریق صحبت کردن در فرد کاهش پیدا می‌کند. در این حالت فرد مبتلا در مکالمات از کلمات بسیار مختصری استفاده می‌کند که مفاهیم مورد نظر او را نمی‌رسانند. همچنین این امکان نیز وجود دارد که میزان صحبت ثابت بماند، اما سخنان فرد به دلیل ضعف در جمله‌بندی یا ساختار، غیر قابل فهم و گسسته باشند.

علائم مربوط به ضعف شناختی اولین و متداول‌ترین علائم شیزوفرنی هستند. این علائم معمولا پیش از شروع بیماری و علائم مثبت و منفی در فرد ظاهر می‌شوند. با این حال نمی‌توان آن‌ها را جزو علائم اصلی به حساب آورد.

حضور این علائم و شدت آن‌ها برای تعیین شدت بیماری کاربرد دارند، اما نمی‌توان از آن‌ها برای تشخیص بیماری استفاده کرد. این علائم در اولین مرحلهٔ روان‌پریشی شدت می‌گیرند، اما پس از آن به سطح اولیهٔ خود باز می‌گردند و در تمام طول بیماری ثابت می‌مانند.

این علائم توانایی این را دارند که باعث حادتر شدن بیماری شوند و ادعا می‌شود که کاهشی قابل توجه در سطح IQ ایجاد می‌کنند. علائم شناختی به دو دستهٔ عصبی و اجتماعی تقسیم می‌شوند.

ضعف شناختی مرتبط با اعصاب در توانایی مغز در دریافت و به خاطر سپردن اطلاعات اثر می‌گذارد. توانایی‌هایی که از این طریق آسیب می‌بینند عبارتند از روان بودن سخن، حافظه، استدلال، حل مساله، سرعت پردازش و دریافت شنوایی و بینایی. ضعف در حافظهٔ کلامی که به اخلال در فرایندهای معناشنختی مغر ارتباط دارند، شایع‌ترین آسیب عصبی به شمار می‌روند.

ضعف شناختیِ اجتماعی به فرایندهای ذهنی لازم برای تفسیر و فهم خود و دیگران در محیط اجتماعی اشاره دارد. در این حالت حتی فهم حالت‌های احساسی در صورت دیگران برای فرد بیمار دشوار می‌شود.

در میان سه دسته علائم ذکر شده، علائم مثبت بهترین واکنش به درمان‌های دارویی را دارند و همچنین با گذشت زمان و مسن‌تر شدن فرد بیمار کاهش پیدا می‌کنند. همچنین باید به این نکته نیز توجه داشت که بسیاری از علائم منفی می‌توانند در دوره‌های روان‌پریشی و اوج علائم مثبت به عنوان علائمی ثانویه ظاهر شوند. در هنگام درمان بین علائم منفی ذاتی بیماری و علائم منفی ثانویه تفاوت در نظر گرفته می‌شود.

شروع بیماری

معمولا شیزوفرنی بین اواخر نوجوانی تا اوایل دههٔ ۳۰ زندگی آغاز می‌شود. بررسی‌ها نشان می‌دهد شروع روان‌پریشی در مردان چندسال زودتر از زنان رخ می‌دهد. شروع بیماری پیش از ۱۷ سالگی شروع زودهنگام نامیده می‌شود و موارد نادرتر، زمانی که بیماری قبل از ۱۳ سالگی رخ دهد، شروع بسیار زودهنگام نامیده می‌شوند.

در بین ۴۰ تا ۶۰ سالگی نیز شیزوفرنی دوباره فرصت شروع پیدا می‌کند. به این زمان، شروع دیرهنگام می‌گویند. همچنین احتمال شروع بیماری پس از ۶۰ سال نیز وجود دارد، اما تشخیص دقیق شیزوفرنی در این سن بسیار دشوار است و به آن روان‌پریشی شیزوفرنی مانند با شروع بسیار دیرهنگام می‌گویند.

آمارها نشان می‌دهند که احتمال شروع شیزوفرنی در زنان پس از یائسگی بالاتر از مردان در ردهٔ سنی مشابه است؛ اما شدت بیماری و نیاز به داروهای ضد روان‌پریشی کمتر است.

شروع شیزوفرنی می‌تواند ناگهانی باشد، یا با توسعهٔ تدریجی تعدادی از نشانه‌ها و علائم، به خصوص علائم شناختی، رخ دهد؛ مرحله‌ای که به آن مرحلهٔ پرودرومی (Prodromal Stage) می‌گویند. توسعهٔ علائم شناختی و منفی در این مرحله می‌تواند از چند ماه تا پنج سال به طول بینجامد. بالغ بر ۷۵ درصد از مبتلایان به شیزوفرنی مرحلهٔ پرودرومی را تجربه می‌کنند.

عوامل ریسک

شیزوفرنی یک اختلال عصبی تکوینی است. به این دلیل نمی‌توان مرز مشخص یا دلیلی واحد برای آن ارائه داد. همچنین با وجود نظریات بسیار، مکانیسم بروز این بیماری در افراد همچنان نامشخص باقی مانده است.

باور بر این است که این بیماری با اندرکنش عوامل ژنتیکی و محیطی توسعه پیدا می‌کند. اندرکنش این عوامل ریسک بسیار پیچیده هستند و حالت‌های بسیار پیچیده و متنوع این اندرکنش به تغییر ریسک شیزوفرنی در افراد منجر می‌شود.

تخمین‌ها نشان می‌دهند ژنتیک عامل ۷۰ تا ۸۰ درصد از تفاوت در ریسک بین افراد است. با این حال جداسازی عوامل ژنتیکی و محیطی امری دشوار است و توضیح ژنتیکی به تنهایی نمی‌تواند بروز شیزوفرنی را توجیه کند.

ژن‌های زیادی که در شیزوفرنی مشارکت دارند شناسایی شده‌اند. اما هر کدام از این ژن‌ها به تنهایی اثری کوچک دارند و چگونگی انتقال و بیان (فرایندی که از اطلاعات موجود در ژن برای تولید یک محصول استفاده می‌شود) آن‌ها نیز ناشناخته است.

بزرگترین عامل ریسک در توسعهٔ اسکیزوفرنی ابتلا به آن در یکی از بستگان درجه اول است. این امر می‌تواند بیش از ۶ درصد ریسک ابتلا به شیزوفرنی را افزایش دهد. در صورت ابتلای یکی از والدین ریسک ۱۳ درصد و در صورت ابتلای هر دو، تقریبا ۵۰ درصد است. در بیش از ۴۰ درصد دوقلوهای همسان که یکی از آن‌ها به شیزوفرنی مبتلا بوده، فرد دیگر نیز به این بیماری مبتلا شده است.

همانطور که گفته شد، تغییر در ژن‌ها به تنهایی نمی‌تواند بروز شیزوفرنی را کنترل کند. عامل ژنتیک در ترکیب با عوامل محیطی می‌توانند زمینه‌ساز بروز این بیماری باشند. عوامل محیطی گسترهٔ بالایی از عوامل فیزیولوژیکی، روانشناختی و اجتماعی را در بر می‌گیرند.

کمبود اکسیژن، بیماری‌ها، اضطراب والدین، سوء تغذیه یا چاقی مادر در هنگام بارداری، از عوامل محیطی فیزیولوژیکی به شمار می‌روند. البته گسترهٔ این عوامل بسیار زیاد و پیچیده است. برای نمونه، تولد در زمستان یا بهار به دلیل کاهش سطح جذب ویتامین دی، می‌تواند باعث افزایش اندک ریسک شیزوفرنی شود.

عوامل روانشناختی نظیر اضطراب بیش از حد، ضربهٔ روحی در زمان کودکی، مورد آزار و اذیت واقع شدن یا مرگ والدین، که تجربیات وخیم کودکی (ACE) نام دارند، می‌توانند باعث افزایش ریسک شیزوفرنی شوند.

از عوامل اجتماعی می‌توان به مهاجرت اجباری، تبعیض، مشکلات خانوادگی، بیکاری و بی‌خانمانی اشاره کرد. داشتن پدر بزرگتر از ۴۰ سال یا والدین وان‌تر از ۲۰ سال نیز با افزایش ریسک شیزوفرنی در ارتباط هستند.

پژوهش‌هایی اثبات کرده‌اند که اختلالات مربوط به مصرف مواد مخدر و حتی تفاوت در اندازهٔ بخش‌های مختلفی از مغز می‌توانند با افزایش ریسک شیزوفرنی پیوند داشته باشند.

آمار شیزوفرنی

طبق برنامهٔ مطالعاتی بار بیماری جهانی، در سال ۲۰۱۷ ۱٫۱ میلیون فرد به شیزوفرنی مبتلا شدند. طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۱۹، ۲۰ میلیون نفر مبتلا به این بیماری در سراسر جهان وجود داشتند. شیزوفرنی ۰٫۳ تا ۰٫۷ درصد از افراد بالغ را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

طبق برخی از گزارش‌ها بروز شیزوفرنی در مردان ۱٫۴ برابر بیشتر از زنان گزارش شده و شروع بیماری در مردان نیز زودتر رخ می‌دهد ــ سن اولین مرحلهٔ رونپریشی در مردان ۲۵ و در زنان ۲۷ سال است.

شیزوفرنی در سطح جهانی شایع‌ترین اختلال روانی است. درصد افراد مبتلا به شیزوفرنی و موارد جدید بیماری در هر سال در سراسر دنیا برابر است. اما فراوانی آن درون کشورها، در سطح محلی، می‌تواند متغیر باشد.

طبق تخمین‌ها، شیزوفرنی می‌تواند امید به زندگی را تا ۲۰ سال کاهش دهد. همچنین این بیماری یکی از اصلی‌ترین دلایل معلولیت در سطح جهان است. تقریبا ۷۵ درصد از افراد مبتلا به شیزوفرنی با هر بار عود کردن بیماری معلولیت را تجربه می‌کنند.

پیشگیری و درمان

از آنجا که شیزوفرنی هیچ علامت مطمئنی برای تشخیص توسعهٔ بیماری ندارد، پیشگیری از آن کار دشواری است. داده‌های مربوط به آغاز درمان بیماران از مرحلهٔ پرودرومی و درمان زودهنگام به محض آغاز روان‌پریشی نتایج متفاوتی دارند و اجماعی در شواهد تجربی مشاهده نمی‌شود.

با این که برخی شواهد نشان می‌دهند درمان زودهنگام در هنگام اولین روان‌پریشی می‌تواند باعث بهبود شرایط بیمار در کوتاه مدت شوند، اما این اقدامات پس از پنج سال ثمرهٔ خاصی ندارند.

با این که درمانی قطعی برای شیزوفرنی وجود ندارد، بسیاری از بیماران با علائم کمینه می‌توانند به خوبی به زندگی خود ادامه دهند. داروهای ضد روان‌پریش در کاهش علائم در زمان عود بیماری و کاهش دوره‌های عود آینده نقش دارند.

در کنار درمان دارویی، درمان‌هایی نظیر درمان های رفتاری شناختی یا روان‌درمانی حمایتی برای کاهش علائم و بهبود عملکرد به کار می‌روند. درمان‌های دیگری نیز با تمرکز روی کاهش اضطراب، استخدام و بهبود مهارت‌های اجتماعی استفاده می‌شوند.

توانبخشی و زندگی با شیزوفرنی

درمان‌ها می‌توانند به افراد مبتلا به شیزوفرنی کمک کنند تا در زندگی خود پیشرفت کنند و به دستاوردهای جدید برسند. مانند هر بیماری مزمن دیگر، مبتلایان به شیزوفرنی نیز به درمان واکنش‌های متفاوتی نشان می‌دهند.

بعد از کنترل علائم شیزوفرنی، درمان‌های مختلفی برای کمک به مدیریت بیماری به افراد ارائه می‌شود. این درمان‌ها می‌توانند به بیماران کمک کنند تا مهرات‌های اجتماعی بیاموزند، با اضطراب کنار بیایند، علائم هشدارآمیز اولیه برای شروع دوره‌های عود را درک کنند و دوره‌های آرامش خود را افزایش دهند.

در برخی از کشورها، برنامه‌های حمایتی-استخدامی به افراد مبتلا به شیزوفرنی کمک می‌کنند تا به خودکفایی و استقلال دست یابند.

برای بسیاری از افرادی که با شیزوفرنی زندگی می‌کنند، حمایت خانواده برای سلامت و رفاه آن‌ها حیاتی است. آگاهی‌بخشی به خانواده‌ها و حمایت از آن‌ها نیز اهمیت بالایی دارد. سازمان‌های دولتی و خصوصی بسیاری در سراسر دنیا به این هدف می‌پردازند.

خوش‌بینی کلید مدیریت بیماری است و بیماران، اعضای خانواده و متخصصان سلامت روان باید آگاه باشند که بسیاری از بیمارانمی‌توانند بیماری خود را به گونه‌ای طی کنند که به راحتی از پس بسیاری از چالش‌ها بر بیایند، و بیماران نقاط قوت ظخصی بسیاری دارند که باید شناسایی و حمایت شوند.

پرسش‌های متداول

شیزوفرنی چیست؟

شیزوفرنی یک اختلال روانی مزمن با دوره‌های اوج روان‌پریشی مداوم است که در آن فرد توانایی تفکیک واقعیت و خیال را از دست می‌دهد. این امر منجر به مشکل در برقراری ارتباط و انجام بسیاری از فعالیت‌های ذهنی معمول می‌شود.

علائم شیزوفرنی چیست؟

علائم شیزوفرنی به سه دستهٔ علائم مثبت، منفی و شناختی تقسیم می‌شوند. علائم مثبت آن‌هایی هستند که در افراد عادی وجود ندارند، مانند هذیان و توهم. علائم منفی علائمی هستند که به فقدان واکنش‌های رفتاری معمول در فرد مرتبط هستند، برای مثال بی‌تفاوتی یکی از دسته‌های مهم علائم منفی است و در اثر فقدان مکانیسم پاداش در بدن ایجاد می‌شود. علائم شناختی به کاهش توانایی مغز در یادگیری و شناختی و تفسیر رفتار دیگران اشاره دارد.

دلایل شیزوفرنی چیستند؟

شیزوفرنی عمدتا بر اثر اندرکنش مجموعه‌ای پیچیده از عوامل ژنتیکی و محیطی به وجود می‌آید. عمدهٔ ریسک ابتلا به شیزوفرنی به تغییر در ژن‌هایی مشخص مرتبط است، اما این تغییرات به تنهایی نمی‌توانند بروز شیزوفرنی را توجیه کنند. ترکیب آن‌ها با عوامل محیطی (فیزیولوژی، روان‌شناختی و اجتماعی) باعث روان‌پریشی شیزوفرنی می‌شود.

آیا درمانی برای شیزوفرنی وجود دارد؟

این بیماری درمان قطعی ندارد، اما با استفاده از داروها و روش‌های دیگر درمان می‌توان به کنترل علائم روان‌پریشی، افزایش دوران آرامش و توانبخشی افراد روی آورد. افراد مبتلا به شیزوفرنی با دریافت درمان و حمایت مناسب می‌توانند به زندگی روزمرهٔ خود ادامه دهند و پیشرفت کنند.

آیا مبتلایان به شیزوفرنی خشونت می‌ورزند؟

ریسک خشونت از جانب افراد مبتلا به شیزوفرنی بسیار ناچیز است. در حقیقت، در اغلب موارد این افراد هستند که توسط اطرافیان خود مورد خشونت و آزار قرار می‌گیرند و ناچار به کناره‌گیری از جمع‌ها می‌شوند. افزایش آگاهی در این مورد می‌تواند خشونت و آزار در قبال آن‌ها را با حمایت جایگزین کند.

227

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: فقدان انگیزه، توهم و هذیان از ویژگی‌های این بیماری مرموز روانی