گورباچف، رهبر شیکپوش و گشادهرو شوروی که بود؟
آقای گوباچف ۹۱ سال داشت و مدت زیادی بود که با بیماری دست و پنجه نرم میکرد
میخائیل گورباچف، رهبر سابق شوروی، یکی از بانفوذترین چهرههای سیاسی قرن بیستم بود. او در زمان انحلال اتحاد جماهیر شوروی رهبر این کشور بود. در آن زمان بیش از ۷۰ سال از عمر اتحاد شوروی میگذشت، و این کشور از زمان جنگ جهانی دوم بخشهای وسیعی از آسیا و اروپای شرقی را تحت سلطه خود داشت. با این حال، وقتی او در سال ۱۹۸۵ فرآیند اصلاحات را شروع کرد، هدفش صرفا احیای اقتصاد راکد کشور و ترمیم رویهها و فرآیندهای سیاسی آن بود. او نمیدانست که تلاشهایش نقطه آغاز سلسله رویدادهاییست که نهایتا به پایان حکومت کمونیستی در اتحاد شوروی و همچنین دیگر کشورهای اقماری آن منجر خواهد شد.
میخائیل سرگئیویچ گورباچف در ۲ مارس ۱۹۳۱ (۱۲ اسفند ۱۳۰۹) در منطقه استاوروپول در جنوب روسیه بهدنیا آمد. پدر و مادر او هر دو در مزارع اشتراکی کار میکردند، و گورباچف خودش در ابتدای جوانی راننده ماشین دروی محصول کمباین بود. او در سال ۱۹۵۵ از دانشگاه دولتی مسکو فارغالتحصیل شد، و از همان زمان یکی از اعضای فعال حزب کمونیست بود. او سپس با همسر تازهاش رایسا به استاوروپول برگشت و ترقی سریع خود را در تشکیلات منطقهای حزب آغاز کرد. گورباچف به نسلی از فعالان حزب تعلق داشت که بعد از انقلاب سال ۱۹۱۷ روسیه متولد شده بودند، و دیگر حضور چهرههای سالخورده در ردههای عالی حزب را برنمیتابیدند. او در سال ۱۹۶۱ دبیر منطقهای سازمان جوانان حزب کمونیست شد و بهعنوان نماینده برای حضور در کنگره حزب انتخاب شد.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،آقای گورباچف و همسرش رایسا به خوشپوشی شهرت داشتند
نقش او بهعنوان مدیر در حوزه کشاورزی به او امکان داد که دست به نوآوریهایی بزند، و این نوآوریها بههمراه جایگاه او در داخل حزب نفوذ او در منطقه را تا حد زیادی افزایش داد. گورباچف در سال ۱۹۷۸ به مسکو رفت و بهعضویت دبیرخانه کشاورزی کمیته مرکزی حزب در آمد. او تنها دو سال بعد به عضویت کامل دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب (پولیتبورو) برگزیده شد.
"ما میتوانیم با هم کار کنیم"
در دوران دبیرکلی یوری آندروپوف در حزب کمونیست گورباچف چند سفر خارجی انجام داد. او از جمله در سال ۱۹۸۴ به لندن رفت، و در آنجا تأثیر مثبتی بر مارگارت تاچر، نخست وزیر وقت بریتانیا، گذاشت. خانم تاچر در مصاحبهای با بیبیسی نسبت به آینده روابط با شوروی ابراز امیدواری کرد، و گفت: "از آقای گورباچف خوشم میآید. ما میتوانیم با هم کار کنیم." انتظار میرفت که بعد از مرگ آندروپوف در همان سال ۱۹۸۴، گورباچف جانشین او شود، اما در عوض کنستانتین چرننکو، که حال جسمانی مساعدی نداشت، به دبیرکلی حزب رسید. یک سال بعد چرننکو هم درگذشت، و گورباچف که در آن موقع جوانترین عضو پولیتبورو بود، جانشین او شد. او اولین دبیرکلی بود که بعد از انقلاب ۱۹۱۷ بهدنیا آمده بود و بعد از رکود سالهای حکومت لئونید برژنف، به قدرت رسیدن او حکم دمیدن هوای تازه در سیستم را داشت.
خوش پوش و خوش برخورد
شیکپوشی او و رفتار باز و بدون تکلفش با همه اسلافش تفاوت داشت. همسرش، رایسا، بیشتر شبیه بانوهای اول آمریکا بود تا دبیرکل حزب کمونیست شوروی. اولین وظیفه او احیای اقتصاد در حال احتضار شوروی بود، که تقریبا در آستانه از هم پاشیدن قرار داشت. همچنین او به اندازه کافی زیرک بود که بفهمد برای موفقیت اصلاحات اقتصادی، باید همزمان اصلاحاتی اساسی در حزب کمونیست انجام شود. راه حل پیشنهادی گورباچف برای این وضعیت دو واژه روسی را بر سر زبانها انداخت. او گفت که کشور به "پرسترویکا"، یا بازسازی، نیاز دارد، و ابزار لازم برای این کار "گلاسنوست"، یعنی شفافیت و فضای باز است. او خطاب به رهبران تشکیلات کمونیستی لنینگراد (سنپترزبورگ فعلی) گفت: "شما از بقیه اقتصاد عقب هستید. اجناس بنجل شما مایه شرمندگی هستند."
بیشتر بخوانید
- گورباچف و دیوار برلین، 'شش ساله بودم که فهمیدم آلمانیها وجود دارند'
- درخواست برای محاکمه گورباچف به دلیل فروپاشی شوروی سابق
- گورباچف: انتخاب دونالد ترامپ غیرمنتظره بود
- خروج شوروی از افغانستان؛ گورباچف به نجیب چه گفت؟
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،اگر بتوان گفت که جنگ سرد نقطه پایانی داشته، بیشک میخائیل گورباچف و رونالد ریگان نقش اساسی در ترسیم این خط پایان داشتهاند
پیش از سقوط، کنگره حزب کمونیست در سال ۱۹۸۶
اما او بهدنبال جایگزینی نظام اقتصاد دولتی با اقتصاد بازار آزاد نبود، و این موضوع را در سخنرانی سال ۱۹۸۵ برای نمایندگان حزب روشن کرد. بعضی از شما به بازار آزاد بهچشم جلیقه نجات اقتصاد نگاه میکنید. اما رفقا! شما باید بجای جلیقه نجات، بهفکر کشتی باشید، و نام این کشتی، سوسیالیسم است."سلاح دیگر او برای مقابله با رکود حاکم بر سیستم، دموکراسی بود. برای اولین بار برای برگزیدن نمایندگان کنگره خلق انتخاباتی آزاد برگزار شد. تلطیف ماهیت سرکوبگر حکومت باعث شد بسیاری از ملیتهای متنوعی که اتحاد جماهیر شوروی را تشکیل میدادند، به جنب و جوش بیفتند. شورشهای سال ۱۹۸۶ در قزاقستان از شروع دورانی نا آرام خبر میداد.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،آقای گورباچف و مارگارت تاچر ارتباط دیپلماتیک خوبی داشتند
فروپاشی شوروی
گورباچف میخواست به جنگ سرد خاتمه بدهد. او و رونالد ریگان، رئیس جمهوری وقت آمریکا، در مذاکراتشان بر سر کنار گذاشتن بخش قابل توجهی از سلاحها در چارچوب 'پیمان منع سلاحهای هستهای میانبرد' به توافق رسیدند. گورباچف همچنین اعلام کرد که بطور یکجانبه از نیروهای متعارفی شوروی خواهد کاست، و علاوه بر آن، به اشغال خونین و تحقیرآمیز افغانستان پایان داد. اما دشوارترین آزمون او در مواجهه با کشورهایی بود که به زور به قلمرو شوروی منضم شده بودند. در چنین جاهایی ایجاد فضای باز و دموکراسی باعث شد خواستههای استقلالطلبانه مجال طرح پیدا کنند، اما گورباچف در ابتدا با زور به آنها پاسخ داد. تجزیه اتحاد جماهیر شوروی از جمهوریهای بالتیک در شمال کشور شروع شد. لتونی، لیتوانی و استونی از مسکو جدا شدند، و به این ترتیب روندی آغاز شد که در ادامه به متحدان روسیه در چارچوب پیمان ورشو هم سرایت کرد.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،گورباچف: شش ساله بودم که فهمیدم آلمانیها وجود دارند. پدرم مرا به روستای کناری برد که آلمانیهای روسیه در آن زندگی میکردند. آنجا جشنی به پا بود و پدرم برای من شیرینیهای آلمانی خرید. من به ویژه شیفته نانهای ادویهدار آلمانی شدم، شکلاتهای رنگارنگ و بیسکویتهای متنوع."/ میخائیل گورباچف نفر اول از سمت راست
اوج ماجرا آنجایی بود که در روز ۹ نوامبر ۱۹۸۹ (۱۸ آبان ۱۳۶۸) در پی تظاهراتی عظیم در برلین شرقی، شهروندان آلمان شرقی (سرسختترین متحد شوروی) اجازه یافتند آزادانه به برلین غربی بروند. شاید ۱۰ سال قبل از آن در چنین وضعیتی تانکهای روسی وارد عمل میشدند، اما واکنش گورباچف این نبود. او اعلام کرد که بحث اتحاد دوباره آلمان مسأله داخلی خود آلمانیهاست. اما در اوت ۱۹۹۱ (مرداد ۱۳۷۰) صبر کمونیستهای قدیمی به پایان رسید. آنها دست به کودتای نظامی زدند، و گورباچف که برای تعطیلات به ساحل دریای سیاه رفته بود، بازداشت شد. بوریس یلتسین، رئیس حزب در مسکو، با استفاده از این موقعیت در مقابل کودتا ایستاد، تظاهرکنندگان را دستگیر کرد و در ازای آزادی گورباچف، تقریبا همه قدرت سیاسیاش را از او گرفت.
عملگرا
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکسترادیو فارسی بیبیسیپادکست چشمانداز بامدادی رادیو بیبیسی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
پادکست
پایان پادکست
شش ماه بعد گورباچف دیگر در قدرت نبود؛ حزب کمونیست غیرقانونی اعلام شد و روسیه در راه آیندهای تازه و نامعلوم قدم گذاشت. در سراسر جهان میخائیل گورباچف مورد تحسین قرار میگرفت، اما در خود روسیه هیچگاه اعتبار سابقش را بدست نیاورد. وقتی در سال ۱۹۹۶ نامزد ریاست جمهوری شد، کمتر از ۵ درصد آرا را کسب کرد. او همچنان در سراسر جهان مورد احترام بود و جوایز و نشانهای متعددی از دولتها، دانشگاهها و سازمانهای دیگر دریافت میکرد، و از جمله در سال ۱۹۹۰ برنده جایزه صلح نوبل شد. گورباچف در کشور خود موضوعیتش را از دست داده بود، اما غیر از روسها برای بسیاری از مردم چهره یک قهرمان را داشت.
در حال دریافت نشان شیر سفید جمهوری چک از واسلاو هاول
در سال ۲۰۱۱ در ضیافتی که به مناسبت تولد هشتاد سالگی او در رویال آلبرت هال (Royal Albert Hall) لندن برگزار شد و چهرههای مشهوری در آن حضور داشتند، کوین اسپیسی، بازیگر معروف گفت: "او کشورهای جدید زیادی ایجاد کرده، و در نتیجه مسابقه آوازخوانی یورو ویژن دو ساعت از قبل طولانیتر شده است." میخائیل گورباچف سیاستمداری عملگرا و منطقی بود، و فکر میکرد میتواند شوروی را اصلاح و حفظ کند. اما در تلاش برای حفظ اقتدار متمرکز سیستم کمونیستی، متوجه این امر نشد که در اتحاد شوروی و فراتر از مرزهای آن میلیونها شهروند زندگی میکنند که صبرشان به سر آمده است.
منبع تصویر، Getty Images
توضیح تصویر،یکی از آخرین عکسهای آقای گورباچف که در کنار او شان پن، هنرپیشه آمریکایی حضور دارد
میخائیل گورباچف، رهبر سابق شوروی، یکی از بانفوذترین چهرههای سیاسی قرن بیستم بود. او در زمان انحلال اتحاد جماهیر شوروی رهبر این کشور بود. در آن زمان بیش از ۷۰ سال از عمر اتحاد شوروی میگذشت، و این کشور از زمان جنگ جهانی دوم بخشهای وسیعی از آسیا و اروپای شرقی را تحت سلطه خود داشت. با این حال، وقتی او در سال ۱۹۸۵ فرآیند اصلاحات را شروع کرد، هدفش صرفا احیای اقتصاد راکد کشور و ترمیم رویهها و فرآیندهای سیاسی آن بود. او نمیدانست که تلاشهایش نقطه آغاز سلسله رویدادهاییست که نهایتا به پایان حکومت کمونیستی در اتحاد شوروی و همچنین دیگر کشورهای اقماری آن منجر خواهد شد.
میخائیل سرگئیویچ گورباچف در ۲ مارس ۱۹۳۱ (۱۲ اسفند ۱۳۰۹) در منطقه استاوروپول در جنوب روسیه بهدنیا آمد. پدر و مادر او هر دو در مزارع اشتراکی کار میکردند، و گورباچف خودش در ابتدای جوانی راننده ماشین دروی محصول کمباین بود. او در سال ۱۹۵۵ از دانشگاه دولتی مسکو فارغالتحصیل شد، و از همان زمان یکی از اعضای فعال حزب کمونیست بود. او سپس با همسر تازهاش رایسا به استاوروپول برگشت و ترقی سریع خود را در تشکیلات منطقهای حزب آغاز کرد. گورباچف به نسلی از فعالان حزب تعلق داشت که بعد از انقلاب سال ۱۹۱۷ روسیه متولد شده بودند، و دیگر حضور چهرههای سالخورده در ردههای عالی حزب را برنمیتابیدند. او در سال ۱۹۶۱ دبیر منطقهای سازمان جوانان حزب کمونیست شد و بهعنوان نماینده برای حضور در کنگره حزب انتخاب شد.
نقش او بهعنوان مدیر در حوزه کشاورزی به او امکان داد که دست به نوآوریهایی بزند، و این نوآوریها بههمراه جایگاه او در داخل حزب نفوذ او در منطقه را تا حد زیادی افزایش داد. گورباچف در سال ۱۹۷۸ به مسکو رفت و بهعضویت دبیرخانه کشاورزی کمیته مرکزی حزب در آمد. او تنها دو سال بعد به عضویت کامل دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب (پولیتبورو) برگزیده شد.
"ما میتوانیم با هم کار کنیم"
در دوران دبیرکلی یوری آندروپوف در حزب کمونیست گورباچف چند سفر خارجی انجام داد. او از جمله در سال ۱۹۸۴ به لندن رفت، و در آنجا تأثیر مثبتی بر مارگارت تاچر، نخست وزیر وقت بریتانیا، گذاشت. خانم تاچر در مصاحبهای با بیبیسی نسبت به آینده روابط با شوروی ابراز امیدواری کرد، و گفت: "از آقای گورباچف خوشم میآید. ما میتوانیم با هم کار کنیم." انتظار میرفت که بعد از مرگ آندروپوف در همان سال ۱۹۸۴، گورباچف جانشین او شود، اما در عوض کنستانتین چرننکو، که حال جسمانی مساعدی نداشت، به دبیرکلی حزب رسید. یک سال بعد چرننکو هم درگذشت، و گورباچف که در آن موقع جوانترین عضو پولیتبورو بود، جانشین او شد. او اولین دبیرکلی بود که بعد از انقلاب ۱۹۱۷ بهدنیا آمده بود و بعد از رکود سالهای حکومت لئونید برژنف، به قدرت رسیدن او حکم دمیدن هوای تازه در سیستم را داشت.
خوش پوش و خوش برخورد
شیکپوشی او و رفتار باز و بدون تکلفش با همه اسلافش تفاوت داشت. همسرش، رایسا، بیشتر شبیه بانوهای اول آمریکا بود تا دبیرکل حزب کمونیست شوروی. اولین وظیفه او احیای اقتصاد در حال احتضار شوروی بود، که تقریبا در آستانه از هم پاشیدن قرار داشت. همچنین او به اندازه کافی زیرک بود که بفهمد برای موفقیت اصلاحات اقتصادی، باید همزمان اصلاحاتی اساسی در حزب کمونیست انجام شود. راه حل پیشنهادی گورباچف برای این وضعیت دو واژه روسی را بر سر زبانها انداخت. او گفت که کشور به "پرسترویکا"، یا بازسازی، نیاز دارد، و ابزار لازم برای این کار "گلاسنوست"، یعنی شفافیت و فضای باز است. او خطاب به رهبران تشکیلات کمونیستی لنینگراد (سنپترزبورگ فعلی) گفت: "شما از بقیه اقتصاد عقب هستید. اجناس بنجل شما مایه شرمندگی هستند."
بیشتر بخوانید
پیش از سقوط، کنگره حزب کمونیست در سال ۱۹۸۶
اما او بهدنبال جایگزینی نظام اقتصاد دولتی با اقتصاد بازار آزاد نبود، و این موضوع را در سخنرانی سال ۱۹۸۵ برای نمایندگان حزب روشن کرد. بعضی از شما به بازار آزاد بهچشم جلیقه نجات اقتصاد نگاه میکنید. اما رفقا! شما باید بجای جلیقه نجات، بهفکر کشتی باشید، و نام این کشتی، سوسیالیسم است."سلاح دیگر او برای مقابله با رکود حاکم بر سیستم، دموکراسی بود. برای اولین بار برای برگزیدن نمایندگان کنگره خلق انتخاباتی آزاد برگزار شد. تلطیف ماهیت سرکوبگر حکومت باعث شد بسیاری از ملیتهای متنوعی که اتحاد جماهیر شوروی را تشکیل میدادند، به جنب و جوش بیفتند. شورشهای سال ۱۹۸۶ در قزاقستان از شروع دورانی نا آرام خبر میداد.
فروپاشی شوروی
گورباچف میخواست به جنگ سرد خاتمه بدهد. او و رونالد ریگان، رئیس جمهوری وقت آمریکا، در مذاکراتشان بر سر کنار گذاشتن بخش قابل توجهی از سلاحها در چارچوب 'پیمان منع سلاحهای هستهای میانبرد' به توافق رسیدند. گورباچف همچنین اعلام کرد که بطور یکجانبه از نیروهای متعارفی شوروی خواهد کاست، و علاوه بر آن، به اشغال خونین و تحقیرآمیز افغانستان پایان داد. اما دشوارترین آزمون او در مواجهه با کشورهایی بود که به زور به قلمرو شوروی منضم شده بودند. در چنین جاهایی ایجاد فضای باز و دموکراسی باعث شد خواستههای استقلالطلبانه مجال طرح پیدا کنند، اما گورباچف در ابتدا با زور به آنها پاسخ داد. تجزیه اتحاد جماهیر شوروی از جمهوریهای بالتیک در شمال کشور شروع شد. لتونی، لیتوانی و استونی از مسکو جدا شدند، و به این ترتیب روندی آغاز شد که در ادامه به متحدان روسیه در چارچوب پیمان ورشو هم سرایت کرد.
اوج ماجرا آنجایی بود که در روز ۹ نوامبر ۱۹۸۹ (۱۸ آبان ۱۳۶۸) در پی تظاهراتی عظیم در برلین شرقی، شهروندان آلمان شرقی (سرسختترین متحد شوروی) اجازه یافتند آزادانه به برلین غربی بروند. شاید ۱۰ سال قبل از آن در چنین وضعیتی تانکهای روسی وارد عمل میشدند، اما واکنش گورباچف این نبود. او اعلام کرد که بحث اتحاد دوباره آلمان مسأله داخلی خود آلمانیهاست. اما در اوت ۱۹۹۱ (مرداد ۱۳۷۰) صبر کمونیستهای قدیمی به پایان رسید. آنها دست به کودتای نظامی زدند، و گورباچف که برای تعطیلات به ساحل دریای سیاه رفته بود، بازداشت شد. بوریس یلتسین، رئیس حزب در مسکو، با استفاده از این موقعیت در مقابل کودتا ایستاد، تظاهرکنندگان را دستگیر کرد و در ازای آزادی گورباچف، تقریبا همه قدرت سیاسیاش را از او گرفت.
عملگرا
شش ماه بعد گورباچف دیگر در قدرت نبود؛ حزب کمونیست غیرقانونی اعلام شد و روسیه در راه آیندهای تازه و نامعلوم قدم گذاشت. در سراسر جهان میخائیل گورباچف مورد تحسین قرار میگرفت، اما در خود روسیه هیچگاه اعتبار سابقش را بدست نیاورد. وقتی در سال ۱۹۹۶ نامزد ریاست جمهوری شد، کمتر از ۵ درصد آرا را کسب کرد. او همچنان در سراسر جهان مورد احترام بود و جوایز و نشانهای متعددی از دولتها، دانشگاهها و سازمانهای دیگر دریافت میکرد، و از جمله در سال ۱۹۹۰ برنده جایزه صلح نوبل شد. گورباچف در کشور خود موضوعیتش را از دست داده بود، اما غیر از روسها برای بسیاری از مردم چهره یک قهرمان را داشت.
در حال دریافت نشان شیر سفید جمهوری چک از واسلاو هاول
در سال ۲۰۱۱ در ضیافتی که به مناسبت تولد هشتاد سالگی او در رویال آلبرت هال (Royal Albert Hall) لندن برگزار شد و چهرههای مشهوری در آن حضور داشتند، کوین اسپیسی، بازیگر معروف گفت: "او کشورهای جدید زیادی ایجاد کرده، و در نتیجه مسابقه آوازخوانی یورو ویژن دو ساعت از قبل طولانیتر شده است." میخائیل گورباچف سیاستمداری عملگرا و منطقی بود، و فکر میکرد میتواند شوروی را اصلاح و حفظ کند. اما در تلاش برای حفظ اقتدار متمرکز سیستم کمونیستی، متوجه این امر نشد که در اتحاد شوروی و فراتر از مرزهای آن میلیونها شهروند زندگی میکنند که صبرشان به سر آمده است.
میخائیل گورباچف، رهبر سابق شوروی، یکی از بانفوذترین چهرههای سیاسی قرن بیستم بود. او در زمان انحلال اتحاد جماهیر شوروی رهبر این کشور بود. در آن زمان بیش از ۷۰ سال از عمر اتحاد شوروی میگذشت، و این کشور از زمان جنگ جهانی دوم بخشهای وسیعی از آسیا و اروپای شرقی را تحت سلطه خود داشت. با این حال، وقتی او در سال ۱۹۸۵ فرآیند اصلاحات را شروع کرد، هدفش صرفا احیای اقتصاد راکد کشور و ترمیم رویهها و فرآیندهای سیاسی آن بود. او نمیدانست که تلاشهایش نقطه آغاز سلسله رویدادهاییست که نهایتا به پایان حکومت کمونیستی در اتحاد شوروی و همچنین دیگر کشورهای اقماری آن منجر خواهد شد.
میخائیل سرگئیویچ گورباچف در ۲ مارس ۱۹۳۱ (۱۲ اسفند ۱۳۰۹) در منطقه استاوروپول در جنوب روسیه بهدنیا آمد. پدر و مادر او هر دو در مزارع اشتراکی کار میکردند، و گورباچف خودش در ابتدای جوانی راننده ماشین دروی محصول کمباین بود. او در سال ۱۹۵۵ از دانشگاه دولتی مسکو فارغالتحصیل شد، و از همان زمان یکی از اعضای فعال حزب کمونیست بود. او سپس با همسر تازهاش رایسا به استاوروپول برگشت و ترقی سریع خود را در تشکیلات منطقهای حزب آغاز کرد. گورباچف به نسلی از فعالان حزب تعلق داشت که بعد از انقلاب سال ۱۹۱۷ روسیه متولد شده بودند، و دیگر حضور چهرههای سالخورده در ردههای عالی حزب را برنمیتابیدند. او در سال ۱۹۶۱ دبیر منطقهای سازمان جوانان حزب کمونیست شد و بهعنوان نماینده برای حضور در کنگره حزب انتخاب شد.
نقش او بهعنوان مدیر در حوزه کشاورزی به او امکان داد که دست به نوآوریهایی بزند، و این نوآوریها بههمراه جایگاه او در داخل حزب نفوذ او در منطقه را تا حد زیادی افزایش داد. گورباچف در سال ۱۹۷۸ به مسکو رفت و بهعضویت دبیرخانه کشاورزی کمیته مرکزی حزب در آمد. او تنها دو سال بعد به عضویت کامل دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب (پولیتبورو) برگزیده شد.
"ما میتوانیم با هم کار کنیم"
در دوران دبیرکلی یوری آندروپوف در حزب کمونیست گورباچف چند سفر خارجی انجام داد. او از جمله در سال ۱۹۸۴ به لندن رفت، و در آنجا تأثیر مثبتی بر مارگارت تاچر، نخست وزیر وقت بریتانیا، گذاشت. خانم تاچر در مصاحبهای با بیبیسی نسبت به آینده روابط با شوروی ابراز امیدواری کرد، و گفت: "از آقای گورباچف خوشم میآید. ما میتوانیم با هم کار کنیم." انتظار میرفت که بعد از مرگ آندروپوف در همان سال ۱۹۸۴، گورباچف جانشین او شود، اما در عوض کنستانتین چرننکو، که حال جسمانی مساعدی نداشت، به دبیرکلی حزب رسید. یک سال بعد چرننکو هم درگذشت، و گورباچف که در آن موقع جوانترین عضو پولیتبورو بود، جانشین او شد. او اولین دبیرکلی بود که بعد از انقلاب ۱۹۱۷ بهدنیا آمده بود و بعد از رکود سالهای حکومت لئونید برژنف، به قدرت رسیدن او حکم دمیدن هوای تازه در سیستم را داشت.
خوش پوش و خوش برخورد
شیکپوشی او و رفتار باز و بدون تکلفش با همه اسلافش تفاوت داشت. همسرش، رایسا، بیشتر شبیه بانوهای اول آمریکا بود تا دبیرکل حزب کمونیست شوروی. اولین وظیفه او احیای اقتصاد در حال احتضار شوروی بود، که تقریبا در آستانه از هم پاشیدن قرار داشت. همچنین او به اندازه کافی زیرک بود که بفهمد برای موفقیت اصلاحات اقتصادی، باید همزمان اصلاحاتی اساسی در حزب کمونیست انجام شود. راه حل پیشنهادی گورباچف برای این وضعیت دو واژه روسی را بر سر زبانها انداخت. او گفت که کشور به "پرسترویکا"، یا بازسازی، نیاز دارد، و ابزار لازم برای این کار "گلاسنوست"، یعنی شفافیت و فضای باز است. او خطاب به رهبران تشکیلات کمونیستی لنینگراد (سنپترزبورگ فعلی) گفت: "شما از بقیه اقتصاد عقب هستید. اجناس بنجل شما مایه شرمندگی هستند."
بیشتر بخوانید
پیش از سقوط، کنگره حزب کمونیست در سال ۱۹۸۶
اما او بهدنبال جایگزینی نظام اقتصاد دولتی با اقتصاد بازار آزاد نبود، و این موضوع را در سخنرانی سال ۱۹۸۵ برای نمایندگان حزب روشن کرد. بعضی از شما به بازار آزاد بهچشم جلیقه نجات اقتصاد نگاه میکنید. اما رفقا! شما باید بجای جلیقه نجات، بهفکر کشتی باشید، و نام این کشتی، سوسیالیسم است."سلاح دیگر او برای مقابله با رکود حاکم بر سیستم، دموکراسی بود. برای اولین بار برای برگزیدن نمایندگان کنگره خلق انتخاباتی آزاد برگزار شد. تلطیف ماهیت سرکوبگر حکومت باعث شد بسیاری از ملیتهای متنوعی که اتحاد جماهیر شوروی را تشکیل میدادند، به جنب و جوش بیفتند. شورشهای سال ۱۹۸۶ در قزاقستان از شروع دورانی نا آرام خبر میداد.
فروپاشی شوروی
گورباچف میخواست به جنگ سرد خاتمه بدهد. او و رونالد ریگان، رئیس جمهوری وقت آمریکا، در مذاکراتشان بر سر کنار گذاشتن بخش قابل توجهی از سلاحها در چارچوب 'پیمان منع سلاحهای هستهای میانبرد' به توافق رسیدند. گورباچف همچنین اعلام کرد که بطور یکجانبه از نیروهای متعارفی شوروی خواهد کاست، و علاوه بر آن، به اشغال خونین و تحقیرآمیز افغانستان پایان داد. اما دشوارترین آزمون او در مواجهه با کشورهایی بود که به زور به قلمرو شوروی منضم شده بودند. در چنین جاهایی ایجاد فضای باز و دموکراسی باعث شد خواستههای استقلالطلبانه مجال طرح پیدا کنند، اما گورباچف در ابتدا با زور به آنها پاسخ داد. تجزیه اتحاد جماهیر شوروی از جمهوریهای بالتیک در شمال کشور شروع شد. لتونی، لیتوانی و استونی از مسکو جدا شدند، و به این ترتیب روندی آغاز شد که در ادامه به متحدان روسیه در چارچوب پیمان ورشو هم سرایت کرد.
اوج ماجرا آنجایی بود که در روز ۹ نوامبر ۱۹۸۹ (۱۸ آبان ۱۳۶۸) در پی تظاهراتی عظیم در برلین شرقی، شهروندان آلمان شرقی (سرسختترین متحد شوروی) اجازه یافتند آزادانه به برلین غربی بروند. شاید ۱۰ سال قبل از آن در چنین وضعیتی تانکهای روسی وارد عمل میشدند، اما واکنش گورباچف این نبود. او اعلام کرد که بحث اتحاد دوباره آلمان مسأله داخلی خود آلمانیهاست. اما در اوت ۱۹۹۱ (مرداد ۱۳۷۰) صبر کمونیستهای قدیمی به پایان رسید. آنها دست به کودتای نظامی زدند، و گورباچف که برای تعطیلات به ساحل دریای سیاه رفته بود، بازداشت شد. بوریس یلتسین، رئیس حزب در مسکو، با استفاده از این موقعیت در مقابل کودتا ایستاد، تظاهرکنندگان را دستگیر کرد و در ازای آزادی گورباچف، تقریبا همه قدرت سیاسیاش را از او گرفت.
عملگرا
شش ماه بعد گورباچف دیگر در قدرت نبود؛ حزب کمونیست غیرقانونی اعلام شد و روسیه در راه آیندهای تازه و نامعلوم قدم گذاشت. در سراسر جهان میخائیل گورباچف مورد تحسین قرار میگرفت، اما در خود روسیه هیچگاه اعتبار سابقش را بدست نیاورد. وقتی در سال ۱۹۹۶ نامزد ریاست جمهوری شد، کمتر از ۵ درصد آرا را کسب کرد. او همچنان در سراسر جهان مورد احترام بود و جوایز و نشانهای متعددی از دولتها، دانشگاهها و سازمانهای دیگر دریافت میکرد، و از جمله در سال ۱۹۹۰ برنده جایزه صلح نوبل شد. گورباچف در کشور خود موضوعیتش را از دست داده بود، اما غیر از روسها برای بسیاری از مردم چهره یک قهرمان را داشت.
در حال دریافت نشان شیر سفید جمهوری چک از واسلاو هاول
در سال ۲۰۱۱ در ضیافتی که به مناسبت تولد هشتاد سالگی او در رویال آلبرت هال (Royal Albert Hall) لندن برگزار شد و چهرههای مشهوری در آن حضور داشتند، کوین اسپیسی، بازیگر معروف گفت: "او کشورهای جدید زیادی ایجاد کرده، و در نتیجه مسابقه آوازخوانی یورو ویژن دو ساعت از قبل طولانیتر شده است." میخائیل گورباچف سیاستمداری عملگرا و منطقی بود، و فکر میکرد میتواند شوروی را اصلاح و حفظ کند. اما در تلاش برای حفظ اقتدار متمرکز سیستم کمونیستی، متوجه این امر نشد که در اتحاد شوروی و فراتر از مرزهای آن میلیونها شهروند زندگی میکنند که صبرشان به سر آمده است.
منبع خبر: بی بی سی فارسی
اخبار مرتبط: گورباچف، رهبر شیکپوش و گشادهرو شوروی که بود؟