من کیستم؟

من کیستم؟
خبرگزاری دانشجو

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، در حالی که در سینمای ایران، به ندرت پویانمایی باکیفیت ساخته می‌شود، اما این روز‌ها اثری روی پرده سینماهاست که می‌تواند گامی رو به جلو در بین‌المللی شدن صنعت پویانمایی سینمای ایران قلمداد شود. فیلم «پسر دلفینی» از چهارشنبه ۹ شهریورماه به اکران عمومی درآمده است. این فیلم تا عصر دیروز و زمان تنظیم این گزارش، حدود ۱۵ هزار قطعه بلیت به ارزش ۵۷۰ میلیون تومان فروخته که اگرچه رقم بالایی نیست، اما برای شروع، مناسب است.

شاید یکی از اساسی‌ترین سوال‌‎هایی که برای یک نوجوان یا حتی کودک مطرح شود این است که کیست؟ و اصل او متعلق به چه جایی است؟ خیلی اوقات پیش می‌آید که آدم‌ها به آن لذت‌‎های که دارند راضی نیستند و تشنه چیزی فرای این‌ها هستند. می‌‎خواهم بگویم انیمیشن پسر دلفینی دقیقا و صرفا به این موضوع اشاره دارد، اما به نظرم مخاطب به صورت غیرمستقیم می‌‎تواند این برداشت را داشته‌‎باشد و حداقل شاید بتواند بیننده نوجوان و کودک را به فکر وادارد و برایش حداقل این سوال را ایجاد کند: "من کیستم؟ " این به نظرم اصلی‌ترین سوال بشر امروزی است واولویت در تمام ادوار بوده است هر کس حداقل یک بار این سوال از ذهنش عبور کرده و احتمالا برای خیلی‌ها مونس تنهاییشان است.

خیلی‌‎ها این سوالشان را تحویل می‌گیرند و به آن بها می‌‎دهند و البته در کنارش برای وصول به آن حقیقت واحد تلاش هم می‌کنند.

افرادی هم غبار مظاهر دنیوی مانع تفکرشان شده یا اینکه عقایدشان از مبانی خاصی سرچشمه می‌‎گیرد که شاید هویت اصیل را ندارد و نمی‌‎توانند با آن به مراد مطلوب برسند. در نتیجه یا به خلا در زندگی می‌‎رسند و یا خودشان را سرگرم می‌‎کنند. با ابزار‌های مختلف، اما همیشه این احساس خلا سایه به سایه آن‌ها را زیر نظر دارد و گاهی این بی هویتی همان هویتشان می‌شود.

برای من داستان پسر دلفینی دو نقطه عطف دارد، یکی پی بردن به هویت و دوم حرکت به سمت آن هویت و مماس شدن با قسمتی از هویت، هنگامی که پسر دلفینی احساس نیاز پیدا می‌‎کند و طی اتفاقاتی پی می‌‎برد که او هویتی برتر و متفاوت از یک دلفین دارد، می‌‎خواهد خود را به آنجایی برساند که به آن تعلق دارد و این تلاش او قابل تحسین است. اما وصول به آن، رنج و درد می‌‎طلبد و مگر بدون درد می‌‎توان زندگی کرد و به مرتبه‌‎ای از حیات چه مادی چه معنوی نائل شد.

ضد قهرمان، موجود هشت پایی است که دقیقا همان تمثال و تجسم درد و رنج و ظلم است که پسر دلفینی به همراه رفقایش در مقابل این تجسم زشتی‌ها و ناپاکی‌ها می‌ایستد. اگر شکست بخورد دوباره و چندباره با نیروی دو چندان مبارزه را از سر می‌‎گیرد. باز این همکاری و تعاون رفقایش هم خود ارزش دیگری را به مخاطب منتقل می‌‎کند که شاید در فرهنگ منحط غرب جایی نداشته باشد یا حداقل اندک باشد. البته که گاهی در غرب هم این تعامل و تعاون هست، اما مهم این است چه معنا و هدفی در ورای این تعامل وجود دارد.

چند نکته دیگر هم فارغ از موضوع هویت قابل توجه است از لحاظ ساخت در مقایسه با سایرانیمیشن‌‎های ایرانی و خارجی، این انیمیشن در رتبه بسیار بالایی قرار می‌‎گیرد و می‌‎توان آن را با آثار دیزنی مقایسه کرد. انیمیشن با کودک و نوجوان ایران فرهنگ جنوب کشور را به اشتراک می‌‎گذارد. از پوشش بگیر تا نماد‌ها و لهجه شیرین و موسیقی جنوبی و خیلی چیز‌های دیگر که شاید هنگام مشاهده فیلم نیافتم؛ و این خود می‌‎خواهد اصالت را نشان دهد. ادبیات فیلم و دیالوگ‌ها در یک سطح استاندارد و به دور از هر گونه شوخی‌‎هایی که هیچ قرابتی با فرهنگ اصیل‌‎مان ندارد به سینما آورد. برعکس برخی آثار سخیف اکنون سینما که به این نوع ادبیات در فیلمهایشان کاسبی می‌‎کنند.

در مجموع پسر دلفینی مضامین ارزشمندی را بر رویپرده سینما نمایش می‌‎گذارد، اما هنوز هم ما به شخصیت‌‎هایی درانیمیشن هایمان که بتوانند حداقل در موضوعاتی الگوی کودک و یا نوجوان ایرانی شوند به تعداد بسیار اندکی رسیده‌‎ایم. نیاز داریم به شخصیت‌‎هایی در انیمیشن‌‎هایمان که بتوانند در بازار اسباب بازی و نوشت‌‎افزار هم همیشه همراه کودک ایرانی باشند.

در آخر باید از سخت‌‎کوشی عوامل پسر دلفینی تشکر کرد. به امید پیشرفت روزافزون انیمیشن سازی در ایران.

یادداشتی از: ابوالفضل عرب نجفی (عضو واحد فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام) 

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: من کیستم؟