نهی از منکرِ ستاد امر به معروف
انذار آنان که در خیال گسترش معروف، عرصه بر منکر گشودهاند و جامعه را چندپارهتر، خشمگینتر و درماندهتر ساختهاند. انذار آنان که از موضع فرادست، زمین و زمانهی فرودستان را «دیوار» میکشند. مخاطب این نوشته، ستاد امر به معروف و نهی از منکر است؛ شاید زیره به کرمان بردن بنمایاند اما در این روزگار، آن ستاد بیش از دیگر نهادها و دستگاهها و قرارگاهها و جبههها مستحق نهی از منکر است و سزاوار امر به معروف.
این چند ماه، دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر، یک تنه و بیوقفه کارزار تحریک افکار عمومی برپا کرده و در هر اعلام نظری، بخشی از جامعه را ناراضیتر میکند و البته برانگیختهتر. همین چند وقت پیش در سخنانی شاذ و پُرپژواک، از بکارگیری فنآوری برای ثبت چهرهی بدحجاب و بیحجاب گفت و از سهولت جریمهی مالی آن شهروندان. بسان آفتاب صلات ظهر، روشن است که نورسیدگان این ستاد با این ایدهی کهنه و آزموده بر سر کار آمدهاند که مسألهی پوشش حل نمیشود مگر با مرعوب ساختن و اعمال تنبیه جدیتر و تحمیل هزینهی بیشتر؛ و احتمالا اینگونه هم فکر میکنند که چه ترساندنی بیشتر از آنکه پای پول و جریمه وسط بیاید در این دوران رکود و تحریم و سفرههای کوچک و دستهای خالی. واقعا نکوهیده است که جامعهای تحریمزده و پریشان از معیشت را به جریمهی مالی تهدید کنیم، به پول، به قدرت خرید کالا و خدمات، به آنچه که به هر دلیل از آنها دریغ شده است یا به هزار دشنهی تحریم اجنبی و یا هزار و یک کاستی و ناکارآمدی وطنی. کم خِرَدی است که به جامعهی برانگیخته، جامعهی با آستانهی تحمل تحمل ناچیز، مدام هشدار بدهیم که دایره بر شما از این هم تنگتر خواهد شد، کسبه و صاحبان شرکت و دفتر و حجره را تهدید کنیم که اگر به بیحجاب و بدحجاب تذکر ندهید، شما مجرماید و اینگونه ملت را در برابر ملت بگماریم و به خیال خام تصور کنیم که از اصطکاک مردم با حاکمیت هم کاستهایم و بار را از دوش «ضابطان سیستمی» برداشتهایم و بر «ناچاران غیر سیستمی» آوار کردهیم.
اینجا باید رخ در رخ مدعیان آن ستاد ایستاد و آشکارا دعوت به «خردمندی» کرد؛ امر به خِرَد. آنکه نداند جامعه در چه تنگنای شدیدی است و در چه اضطراب و اضطراری، بیخبری است که بیگمان، خرد تصمیمسازی ندارد؛ آنکه نداند در هنگامهای که زورگیرها نه در شب و بنبست که در روز و اتوبان، خفت میکنند صحبت از بکارگیری فنآوری برای تشخیص زنان بدحجاب چه نتیجهای دارد، میانمایهای است که حتی از اولویتبندی مسائل هم عاجز است. کافی است به یاد بیاوریم که یکی از پرتکرارترین آگهیهای دیواری و تلویزیونی این روزها، بیمهی سرقت تلفن همراه است.
نمیشود شهروندان را از امکانات فنآوری «صیانت» کرد و هر روز اختلال و محدودیتی تازه اعمال کرد و از دیگر سو با افتخار از امکانات فنآوری برای تشخیص و تنبیه آنها سخن راند. خردمندی این نیست که محرومان از فنآوری را با ابزار فنآوری تهدید کنند.
گذشته از اینها اگر آن معروف ادعایی، معروف مقبول عامه و هنجار غالب نباشد، امر به معروف، دعوت به ارزشهای پذیرفته شده تلقی نخواهد شد و به مقاومت فزایندهی جامعه خواهد انجامید. وقتی معروفی، بر باور عمومی چیره نشده، باورمندان به آن معروف را گریز و گزیری نیست جز بازگشت به کسوت «تبلیغ». زمانی میشود از امر به معروف گفت که تبلیغ معروف، آن را باوری فراگیر کرده باشد. به نظر وضعیت کنونی اقتضا میکند باورمندان به معروف، به کسوت «مبلغ» درآیند تا هیبت «داروغه و شحنه». در این شرایط به جای استفاده از فنآوری برای تشخیص شهروندانی با سبکزندگی متفاوت باید به فنآوری پناه برد برای گفتگو و تکاپو برای اقناع که اگر اقناعی رخ ندهد، معروفی هم شکل نگرفته. نمیشود همزمان از آمار بالای بیحجابی و بدحجابی گفت و برای جریمه و ترساندن آن شهروندان هم نسخه پیچید؛ اگر آمار بالاست پس یا هنوز تبلیغ کارساز نبوده یا اساسا کسی باب گفتگو نگشوده. نشان خردمندی است که آن ستاد از شمایل تهاجمی کنونی عقب بنشیند و از «ساختاری برای تنبیه» به «کارزرای برای تبلیغ» تغییر ماهیت دهد و صد البته که تبلیغ چیزی نیست جز گفتگو، رواداری و کرنش در برابر افکار عمومی. این فرادستی و آمریت و تهدید کردنهای کنونی، مطلقا نسبتی با تبلیغ و گفتگو و کرنش ندارد.
این ایام که هر روز آماری جگرسوز از مهاجرت میشنویم و هر روز خانه را خالیتر مییابیم، نمیشود دلواپس این رفتنها و از دست دادنها نبود. سادهانگاری است اگر انگیزههای مهاجرت را منحصر به معیشت و دستمزد بدانیم؛ باور کنیم آنها که میروند و رنج مهاجرت از خانه را بر جان میخرند، بیش از آنکه دستمزدها را مقایسه کرده باشند، کرامت شهروندی را سنجیدهاند. این «غوغا»ی کنونی ستاد امر به معروف، این بگیر و ببند و تشخیص چهره و جریمه و ... احساس کرامتی برای شهروندان باقی میگذارد؟ مگر غایتی بالاتر از کمال انسان و کرامت یافتن آدمی داریم که اینگونه کرامت شهروندان را قربانی میکنیم و وجودشان را سرخورده؛ با غوغا و ارعاب، نه کرامتی زاده میشود و نه معروفی مستقر. مهاجرت و مهمتر از آن «میل به مهاجرت»، یکی از سنجههای معتبری است که میتوان برای قضاوت داشت؛ آیا با غوغای این روزهای ستاد امر به معروف و نهی از منکر، بهانههای ماندن در میهن فزونی یافته یا انگیزههای رفتن از وطن، فربهتر شده؟ کشور بدون شهروند، سرزمین بدون انسان، جغرافیایی است بینیاز از معروف و عاری از منکر، مزرعهای است برای نکاشتن و زمینی است برای نازیستن و نیازمودن؛ با راندن و تاراندن، ماهیت امر به معروف نقض میشود چراکه بیمخاطب، نه تبلیغ و گفتگو معنا دارد و نه دعوت به معروف.
متأسفانه کوچاندن برخی شهروندان و مضطرب ساختن بخشی از آنانکه ماندهاند، از عایدات غوغای ستاد امر به معروف است و از تصاویر تلخی که به تماشایش نشستهایم. میشود با باور عمیق به منکر بودن تاراندن و مضطرب ساختن مردم معمولی، با باور به منکر بودن سرخورده کردن شهروندان، آن ستاد را نهیب زد و نهی از منکر کرد که نهی از منکر، مسؤولیتی اخلاقی و مدنی است و بیتردید مردم در نهی کردن حاکمان شایستهترند. به آن امید که خردمندی به تصمیمسازی بازگردد و رواداری جای غوغاسالاری را بگیرد که زیستن با آلامی کمتر و اضطرابی قلیلتر، حق مردمان رنجدیدهی این سالهاست، حق آنها که میخواهند اینجا بمانند، حق آنها که میخواهند شهروند بمانند.
۶۵۶۵
منبع خبر: خبر آنلاین
اخبار مرتبط: نهی از منکرِ ستاد امر به معروف
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران