کهکشان‌ های شهادت روشن است

 این شیوه گاهی آن‌قدر اصالت پیدا می‌کند که منجر به ظهور حکم‌هایی چنین شود: دوره کارهای بزرگ گذشته و انسان معاصر حوصله و فرصت خواندن -و بالتبع اندیشیدن- ندارد و می‌خواهد ببیند و لایک کند و بگذرد! پس چه بهتر که به دوبیتی و بیتی و مصرعی بسنده کنیم.

برای همین است که کتاب شعرهای منتشرشده اغلب حاوی شعر کوتاه است و روز به روز عزم‌ها را برای کار بزرگ و خاص سست می‌کند به ویژه با تکیه بر نوگرایی و گریز هرچه بیشتر از پشتوانه تاریخی ادبیات و گنجینه شعر فارسی.

اینجاست که به هر اثر اصیل به دیده نقد و تردید می‌نگریم و آن را فاقد ارجمندی و کارایی در این روزگار می‌شماریم؛ چرا که با معیارهای سطحی ما همخوانی ندارد. ما فرزند این زمانیم و شعرمان باید در خور وضعمان باشد.

در همین اوضاع گاه شاعری که به معیارهای متداول نمی‌اندیشد خطر می‌کند و به سمت تجربه‌ای متفاوت می‌رود.

کتاب «خطبه اصغر» از آن جمله است. شعر بلندی از علی‌محمد مودب تقدیم به حلقوم دریده طفل شیرخوار رباب!

موضوع کتاب همین است؛ علی‌اصغر و قالب شعر مثنوی است و در همان وزن بحر رمل مسدس محذوف یعنی همان فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (یا فاعلات) که مثنوی کبیر با آن سروده شده است؛ با زبانی نسبتا و گاه بسیار کهن و قدمایی البته بدون تعقید و ابهام. در مجموع موضوع، قالب و پرداخت، تاکید و رجوعی است به شعر سنتی.

مودب شاعری آوانگارد و نوگراست که با تجربه بیش از چند دهه سرودن در قالب‌های مختلف این سال‌ها چرخشی هوشمندانه به شعر سنتی داشته؛ مثل ابتهاج و اخوان! تازه‌ترین کتاب او نیز گواه این امر است و ناگفته نماند این کتاب بعد از دستخون و سفر بمباران، سومین منظومه اوست.

درباره منظومه‌ های دینی

کتاب خطبه اصغر یک منظومه دینی است و منظومه دینی یکی از انواع ادبیات حماسی است. زمینه حماسه نامه دینی شرایط خاص تاریخی و اجتماعی است.

معمولا اقوامی که تاریخی پرفراز و نشیب آکنده از جنگ یا صلح داشته، دارای حماسه پهلوانی هستند مانند یونانیان و ایرانیان باستان. اما در دوره تثبیت زندگی، چالش‌های مذهبی درون قومی رخ می‌نماید، در این موقعیت حماسه‌های دینی و فلسفی پدید می‌آید، نمونه‌های آن در مصر، هند و چین باستان .

در ایران بعد از اسلام و همچنین بعد از مغول و تیموریان، تاملات درونگرایی بر نگاه بیرونی و برونگرایی غالب آمد لذا حماسه‌های عرفانی و دینی، جای حماسه‌های پهلوانی را گرفت. مشخصا از قرن نهم به بعد دوره رونق حماسه‌های دینی است که تعداد پرشماری از آنها پدید آمد.

حماسه دینی وصف دلاوری‌ها و رشادت‌های اولیا و قهرمانان مذهبی است. از نمونه‌های شاخص حماسه دینی «حمله حیدری» و «علی‌نامه» است اما در میان منظومه‌های دینی نوعی تلفیق از روایت حماسی و عرفانی و دینی شکل گرفت که «گنجینه‌الاسرار» اثر بی‌بدیل عمان سامانی مثال‌زدنی است؛ چرا که بعد از این کتاب هر شعر عاشورایی در واقع نیم‌نگاهی به این اثر داشته و تلفیق چندگانه آن پیش روی گفتمان شعر عاشورایی بوده است. کتاب خطبه اصغر نیز در تحلیل و تبیین و پرداخت شاعرانه بیش از همه یادآور گنجینه‌الاسرار است.

داستان این منظومه شهادت دردناک حضرت علی‌اصغر است؛ داستانی مختصر. نه ماجرایی پرآب و تاب و پر فراز و نشیب. یک لحظه است یک لحظه و هرچه هست تفصیل همین اجمال است و بس! از این منظر روایتی کاملا مدرن است. از دیگر ویژگی‌ها و امتیازات کتاب این که تاکنون کمتر کتاب شعری مختص حضرت علی‌اصغر منتشر شده است.

عنوان کتاب «خطبه اصغر» ایهامی دارد؛ بسته به این‌ که خطبه اصغر، صفت و موصوف باشد یا ترکیب اضافی. خطبه‌ای که اصغر گفت یا خطبه مربوط به اصغر. به هر حال هر یک از ظرایف دلالت معنای خاصی دارد و گواه هوشمندی شاعر است.

این توجه به زبان در تمامیت کتاب به چشم می‌خورد. شاعر از زبانی استوار بهره برده که با توجه به موضوع یعنی طفلی شیرخوار، در نگاه اول جای سؤال دارد ولی در ادامه درمی‌یابیم که محور شعر نه علی‌اصغر، بلکه طرح سخنانی بزرگ اما به بهانه کوچک‌ترین شهید میدان کربلا، حرف‌هایی فراتر از ماجرای جرعه‌ای آب هم چنین است استفاده از وزن ضربی رمل برای شهادت طفل شیرخوار.

این شعر بلند بین یک داستان و تغزل در نوسان است به یک معنا پرداخت آن مبتنی بر بیان تاویلات متعدد عرفانی است و در ساختار چندان از چارچوب داستانسرایی پیروی نمی‌کند.

در آثار عرفانی زبان و فرم روایت، تحت تأثیر معنای عرفانی، صورت‌بندی آزاد، پیرنگ دوری، شخصیت‌پردازی وحدت وجودی دارد. یعنی فرم روایت به سبب غلبه بعد معنا، از شکل منطق خطی خارج شده و گاه به تحلیل و خطابه نزدیک می‌شود. خطبه اصغر با توسل به این الگوی خاص بین شعر و روایت حرکت می‌کند.

شاعر به سنت آثار قدما دیباچه را با تحمیدیه می‌آغازد:
یا رب از هیچ آفریدی هرچه را
در عدم بی‌دیده دیدی هرچه را
دید تو معدوم را موجود کرد
هر که را دیدی نگاهت بود کرد
اما این آغاز از حسن تعلیل و برائت استهلال خالی نیست چرا که از همان بیت سوم به دشت کربلا زده:
نامه «کُن» داده‌ای بر نامِ ما
تا شود یک نغمه در این نینوا
مهر تو آورد از شام عدم
ذره‌ها را در حساب بیش و کم
بعد از مقدمه مناجات تقریبا طولانی، شاعر باز هم به رعایت سنت شعر کهن شأن خلق و دلیل سرودن این کتاب را بیان می‌کند:
یک شب از بیداری آن‌سوتر شدم
رفتم و در مجلسی دیگر شدم
رفتم و گفتند از اصغر بخوان
خوانده‌اند اما بخوان، از سر بخوان
در ابیات بعدی آرمانی همراه با صبغه‌ای اعتقادی و قلبی به کار می‌بندد. خواب دیده چنین شعری را و فراموش کرده:
چشمم اما تا به بیداری نشست
آن کبوتر از لب این بام جَست
و اما حالا بعد از مدتی به یاد آورده و بر سر سخن است اما سخنی که نه یک شعر ساده بلکه تکلیفی شخصی برای شاعر:
کهکشان‌های شهادت روشن است
این شهادت‌نامه، تکلیف من است
هنوز با این‌که وارد نقل ماجرا نشده ولی حرفی ناگفته نیز باقی نمانده چرا که ماجرا عیان است: شهادت علی‌اصغر! باقی همه تمهیدی برای آن است چرا که منظور اصلی این شعر نه روایت و داستان و اطلاع‌رسانی که تحلیل و تاکید است. اما شروع داستان:
امـرؤالقیس آمد از اقصای شام
تا گزارد دین بودن را تمام
باقی ماجرا نیز ازدواج امام حسین با رباب و به دنیاآمدن حضرت علی‌اصغر و:
غرق شد در دیده اصغر پدر

اساسا آنچه از زندگی شخصیت محوری نقل می‌کند نیز حاصل تخیل شاعر است، نه مستندی تاریخی چرا که این شخصیت بهانه سخن است، تاکید شاعر است بر عاشورایی‌زیستن برای عاشورا به دنیا آمدن و برای آن رفتن. حضرت علی‌اصغر از بدو تولد در مسیر رفتن و رفتن و رفتن و نهایتا رسیدن به کربلا بوده:
حیف بانگ‌الرحیل آمد ولی
بیست روزی زیست در یثرب علی

نکته‌ای که در کلیت شعر به چشم می‌آید تکرار فراوان نام علی است. گویا شاعر با این تاکید قصد سخنی دیگر دارد؛ یعنی علی‌اصغر رخ نمود رخسار امیرالمؤمنین علی (ع) و هچنین بهانه و حنجر حسین است برای گفتن از علی! پس به حضور حضرت علی‌اصغر در مدینه و بعد در مکه اشاره می‌شود اما در واقع وصف مدینه و مکه و نسبت آن با پیامبر (ص) است.

چرا که با او کعبه و عهد پیامبر بازخوانی می‌شود این پیوند به حدی است که شاعر گاهی اشاره برون‌متنی دارد و اعلام می‌کند:
التماس یاری از حیدر کنم
داستان غیرتِ اصغر کنم
از اینجا به بعد به محدوده و معرکه کربلا و در واقع لحظه شهادت علی‌اصغر می‌رسیم:
طفل تشنه طاقت ماندن نداشت
پس قدم در عرصه میدان گذاشت

شعر با ابیاتی در تراز بزرگان شعر فارسی به اوج می‌رسد و شاعر غوغا می‌کند. گاه در دو بیت کل ماجرا را گفته اگرچه اینجا ماجرایی هم نیست بلکه شرح حال است و وضعیت و وصف یک لحظه! اصلا مخاطب می‌داند نیاز به گفتن نیست و این همه تاکید و تأویل آست:
اصغرم اما شبیه حیدرم
تیرها را می‌پذیرد حنجرم
همان تاکید بر همان اصغر و تیر و تمام.
هر گلویی از تبار آن گلوست
لاجرم با خار و پیکان روبه‌روست

شعر با ابیات معرفتی فراوان پیش می‌رود و نهایتا ماجرای اصلی را بسیار ساده بیان می‌کند:
حلق او شد سهم تیر حرمله
ماند از او تا ابد این هروله

با این‌که بیت‌هایی شیرین قبل از آن دارد که:
این همه بی‌تابی گهواره‌ها
شوق طفلان است سوی نینوا

بعد از اتمام داستان اما شعر تمام نشده و سخن شاعر ادامه دارد چرا که همه ماجرا بیان همین سخنان بود:
یاری مولا به تیغ و دشنه نیست
یاورش جز حلق‌های تشنه نیست
و نهایتا طبق قاعده داستان‌ها و سنت منظومه‌ها نتیجه‌گیری را اعلام می‌کند:
آب می‌خورد آب اگر از آن وجود
تشنگی در عالم فانی نبود
بعد از این بیت همچنان می‌توان گفت و گفت و گفت و گفت و این حدیث دردناک عشق و شور را تمامی نیست و این همه خطبه اصغر است.

منبع خبر: جام جم

اخبار مرتبط: کهکشان‌ های شهادت روشن است