زندگی پانسیونی چه دردسر‌هایی دارد؟

چه برای درس به شهر تازه آمده باشد چه برای کار، اجاره‌ها در شهر‌های بزرگ، به شکل عجیبی بالا رفته و بودجه اش به اندازه‌ای است که هشتش گرو نُه نماند. عاقبت مجبور می‌شود به جای اجاره خانه، به اجاره تخت در یک پانسیون فکر کند تا بتواند در شهر بماند و به کار یا درسش برسد. آگهی‌ها را زیرورو می‌کند و بعد از تماس با چند پانسیون، می‌فهمد که باید زندگی‌اش را در یک کیف و کمد خلاصه و شکل جدیدی از زندگی را تجربه کند.

زندگی در پانسیون‌ها قوانین خودش را دارد و تفاوتش با حکومت در اتاق و خانه پدری از زمین است تا آسمان. حریم شخصی آدم‌ها را پولی که برای اجاره تخت در اتاق یک تا چندنفره می‌دهند، تعیین می‌کند. البته این حریم با وجود رفت‌وآمد دیگران در اتاق‌ها باز هم صد‌درصدی نیست. قرار نیست در این پرونده، برای پانسیون‌نشینی و پانسیون‌نشین‌ها یکسره عیب‌تراشی کنیم و متوجهیم که برای بعضی، پانسیون آخرین گزینه روی میز است. به هرحال زندگی در چنین فضایی به مهارت‌هایی نیاز دارد که اگر بلد نباشیم، زندگی را برای‌مان سخت و جهنمی خواهد کرد. ما در این پرونده از دردسر‌های احتمالی پانسیون‌نشینی و فوت و فن‌هایی گفتیم که زندگی در این محیط را برای‌تان راحت‌تر می‌کند.

یک هفته در پانسیون، یک عمر تجربه!
در آن پانسیون، اشتباهی بودیم

وقتی چهار روز در یک پانسیون دخترانه زندگی کردم، متوجه شدم که چرا هیچ‌وقت خاطرات مرد‌ها از دوره سربازی‌شان تمام نمی‌شود. این چهار روز تجربه‌هایی به زندگی من اضافه کرد که شاید در شرایط معمول هیچ وقت آن‌ها را به دست نمی‌آوردم. ماجرا از این قرار است که حدود شش سال پیش با دو نفر از دوستان نزدیکم به شیراز رفتیم و قرار بود یک هفته اقامت‌مان را در شیراز مهمان دوستی در خوابگاه دانشجویی باشیم تا هزینه سفرمان کمتر شود. دو، سه روز بیشتر نگذشته بود که مجبور شدیم قید آن خوابگاه را بزنیم و راهی پانسیون‌های دخترانه سطح شهر شویم. چمدان به دست به یکی از پانسیون‌هایی که آدرسش در فهرست پانسیون‌های آزاد دخترانه بود، رفتیم. پانسیون یکی از خانه‌های کلنگی و ویلایی در مرکز شهر بود. خانمی حدودا ۴۰ ساله مدیر پانسیون و چهره اصلی اش زیر تلی از کرم‌پودر و سایه و رژلب پنهان بود. اسمش «مرجان» بود. پوشش ساده‌ای داشتیم، نگاهی به سرووضع‌مان انداخت و بعد از بررسی مدارک، به یکی از اتاق‌ها هدایت‌مان کرد.

بگومگوی شبانه!

اتاقی که از آن حرف می‌زنم، پذیرایی سابق همان خانه کلنگی بود که تا چشم کار می‌کرد در آن تخت‌های سه‌طبقه فلزی چیده شده بود و روی تخت‌ها بلبشویی از لباس و کیف و جوراب بود، طوری که شتر با بارش گم می‌شد. چند کمد با قفل‌های نیمه‌باز و بدون قفل هم در گوشه گوشه اتاق جا خوش کرده بود. تفاوت سنی آدم‌ها زیاد بود و اغلب‌شان بالای ۳۰ سال داشتند. جمعیتی که داخل اتاق بودند، هیچ ربطی به دانشجو‌ها نداشتند و تعدادشان به راحتی به ۱۵ نفر می‌رسید. بیشتر جمعیت اتاق اهل شهرستان‌های اطراف شیراز و جنوب بودند. یکی آرایشگر بود، یکی در شرکت خصوصی کار می‌کرد و یکی هم بازاریاب! ما مهمان چند روزه بودیم. سهم‌مان یک گوشه از فرش پذیرایی بود و شب هم باید روی زمین در همان جا می‌خوابیدیم. شب اولی بود که در پانسیون کلنگی مذکور بودیم. رفت‌و‌آمد زیاد بود و بعضی که با مدیر پانسیون رفیق‌تر بودند شب، دیرتر می‌آمدند. همان شب اول وقتی یکی از دوستانم داشت با صدای آرام با ما حرف می‌زد، صدایی از آن طرف اتاق آمد که «خفه شین دیگه». خون دوستم به جوش آمد و بگومگوی کوتاهی شد. آن شب را به سختی به صبح رساندیم.

اولین شب آرامش

هر چقدر دو دو‌تا چهارتا کردیم دیدیم آن پانسیون، جای ما نیست. با چند پانسیون دیگر تماس گرفتیم و قرار شد به یکی از آن‌ها که به نظر می‌رسید شرایط بهتری دارد، سر بزنیم. تا پانسیون جدید کمتر از ۱۰ دقیقه راه بود. این بار با یک آپارتمان چند طبقه مواجه شدیم که در هر طبقه سه اتاق، یک آشپزخانه و سرویس بهداشتی و حمام مشترک داشت. اعضای اتاق‌ها به جز یک اتاق که تنها یک نفر در آن سکونت داشت، مشخص بود. در هر اتاق چهار نفر زندگی می‌کردند و محیطی که صاحبش بودند محدود به تخت و یک کمد قفل‌دار کوچک بود. «میم» دختری که ما با او هم‌اتاق شدیم اهل یکی از شهرستان‌های استان فارس بود و پدر و مادرش را از دست داده بود. ۲۲ ساله بود. صبح زود لباس فرمش را می‌پوشید، آماده کار می‌شد و غروب برمی‌گشت. «میم» می‌گفت: «دوست نداشتم سربار زندگی خواهر و برادرم شوم. به شیراز آمدم و بعد از گذراندن چند دوره آموزشی توانستم کاری در یک آژانس مسافرتی پیدا کنم. چند سال است مهمان این پانسیون هستم. با حقوقی که می‌گیرم توان اجاره کردن خانه را ندارم. می‌خواهم درسم را هم ادامه بدهم، اما نمی‌دانم تا چند سال دیگر اوضاع چطور پیش می‌رود.» از «میم» شماره‌ای نگرفتم و نمی‌دانم هنوز مهمان آن پانسیون است یا نه.

روایتی از شرط و شروط پانسیون‌دار‌های پایتخت برای اجاره یک تخت
خلاصه زندگی در یک کمد قفل‌دار!

زندگی در پانسیون‌ها برای کسانی که می‌خواهند در شهر‌های بزرگ بمانند، کار کنند و البته سقفی بالای سرشان باشد یک گزینه جدی است. به طوری که وقتی کلمه پانسیون را در سایت‌های مربوط به اجاره جست‌و‌جو کنید با انبوهی از آن‌ها رو‌به‌رو خواهید شد. پانسیون‌ها شرایطی دارد که آن‌ها را از مهمان‌سرا‌ها جدا می‌کند. اغلب با افراد شاغل و به صورت چند ماهه قرارداد می‌بندند. کنار توضیح مختصرشان، نوشته‌اند: «تعطیلی نداریم. ظرفیت تخت‌های خالی محدود است و از پذیرش بالای ۴۵ سال معذوریم.» با یکی از پانسیون‌های دخترانه در غرب تهران تماس می‌گیرم. یک خانم جوابم را می‌دهد و می‌گوید: «ما به صورت ترم‌های شش ماهه قرارداد می‌بندیم. اتاق یک تخته ماهی سه میلیون‌و ۹۵۰ هزار تومان، هر تخت در اتاق دوتخته ماهی دو میلیون‌و ۴۰۰ هزار تومان و در اتاق شش‌تخته ماهی یک میلیون‌و ۲۵۵ هزارتومان است. برای ودیعه هم ۳۵۰ هزارتومان به اجاره هر تختی که می‌خواهید، اضافه کنید. هر تخت یک کمد قفل‌دار دارد و در هر طبقه یک آشپزخانه و سرویس بهداشتی. در هفته هم، فقط دوبار می‌توانید از ماشین لباس شویی استفاده کنید.»

خروپف کنی کنسله آقا!

شرایط در پانسیون آقایان کاملا متفاوت است. یکی از پانسیون‌ها وقتی متوجه می‌شود برای یک آقا به دنبال اجاره تخت هستم، شرایطش را این طور توضیح می‌دهد: «ودیعه نداریم و اجاره‌ها برای اتاق یک تخته چهار میلیون‌و ۷۰۰، دوتخته دومیلیون‌و ۵۰۰، چهارتخته یک میلیون‌و ۹۰۰ و برای هر تخت در اتاق شش تخته یک میلیون‌و ۷۰۰ هزارتومان است.» در ادامه می‌گوید، وزنش بالای ۱۰۰ کیلو باشد و خر‌و‌پف کند کنسل است. «زیره تخت‌ها ضعیف است، زیره درمی‌رود و برای‌مان دردسر دارد. روز‌ها باید سرکار باشد. موتور نداشته باشد و زیر ۴۵ سال باشد. قرارداد را ماه به ماه تمدید می‌کنیم و اگر کسی در ساعت خاموشی یعنی ۱۲ شب تا ۷ صبح بخواهد سر‌و‌صدا کند، با گوشی صحبت کند، دوش بگیرد، در آشپزخانه غذا بخورد و خلاصه شرایط پانسیون را نقض کند، اخراج می‌شود. این جا برو بیا نداریم. نمی‌توانید برای خودتان مهمان بیاورید و تا نصف شب بیدار باشید. اگر ماشین دارید باید در کوچه پارکش کنید. یک کارت شناسایی هم گرو نگه می‌داریم.»

مهارت‌هایی که برای زندگی در محیط‌های مشترک مانند پانسیون و خوابگاه حسابی به کارتان می‌آید
فنون همزیستی مسالمت‌آمیز!

فرزانه شهریاردوست | کارشناس‌ارشد روان‌شناسی بالینی

زندگی در محیطی که افراد از خطه‌های متفاوتی از کشور و فرهنگ‌های خانوادگی مختلف دور هم جمع شده‌اند، قطعا به مهارت‌های خاصی نیاز دارد. در ادامه به چند مهارت مهم برای همزیستی مناسب در چنین فضا‌هایی می‌پردازیم.

به تفاوت‌ها احترام بگذارید

شاید تا به حال در محیط اشتراکی به صحنه‌ای برخورده باشید که غذای یک شخص یا برخی از ارزش‌هایش باعث تعجب و گاهی تمسخر دیگران واقع شود. یکی از بزنگاه‌های چالش‌زا در محیط‌های این چنینی، درک نکردن تفاوت‌های افرادی است که با یکدیگر همزیستی می‌کنند. لازمه زیستن در محیط اشتراکی، این است که همواره این نکته را مدنظر داشته باشیم که افراد از فرهنگ‌های مختلفی برخاسته‌اند. اگر همین موضوع را در گوشه ذهن‌مان داشته باشیم، در زمینه‌های اعتقادی، رسوم، باورها، ارزش‌ها و حتی تغذیه افراد به تفاوت‌های یکدیگر احترام بیشتری خواهیم گذاشت.

مرز‌ها را مشخص کنید

یکی دیگر از مهارت‌هایی که برای همزیستی مسالمت‌آمیز باید تمرین کرد، مشخص کردن مرز‌های خود با سایر همزیستان است. گاهی از ابتدای همزیستی مرز‌های خود را با دیگران مشخص نمی‌کنیم و انتظار داریم همه به طور پیش‌فرض به مرز‌های ما احترام بگذارند. برای اجتناب از بروز مشکلات احتمالی بهتر است از همان ابتدا بدون تعارفات رایج و البته به طور احترام‌آمیز مرز‌های خود را با دیگران شفاف کنیم. ممکن است فردی در امور شخصی و جزئی خود به دیگران اجازه مداخله دهد یا وسایل خود را با کمال میل دراختیار دیگران بگذارد، اما فرد دیگری از اظهارنظر دیگران درباره مسائل خود یا دست زدن آن‌ها به وسایلش بدون اجازه ناراحت شود.

لطف مکرر، حق مسلم نشود!

قانون‌گذاری و قانونمندی یکی از ویژگی‌هایی است که در محیط اشتراکی بسیار به کارتان می‌آید. در روز‌های ابتدایی از روی لطف و معرفت، کار‌هایی انجام می‌دهید، اما ممکن است گاهی لطف‌تان تبدیل به وظایف شما شود و دیگران از شما متوقع باشند که همواره آن کار‌ها را به عهده بگیرید. پس از مدتی اگر ادامه ندهید، اوضاع درهم می‌پیچد. ممکن است درخواست تقسیم کار کنید، اما هم‌اتاقی‌های شما حالا دیگر زیر بار نروند؛ بنابراین توصیه می‌شود از همان ابتدا کار‌های موجود را شناسایی کنید و تقسیم کار‌ها را به درستی، منعطف و باانصاف انجام دهید. با این کار، هم از دلخوری‌های احتمالی اجتناب می‌کنید هم از یکدیگر توقع نابه‌جایی نخواهید داشت.

سازگاری تان را بالا ببرید

شاید بتوان گفت مهم‌ترین مهارت مورد نیاز برای دوام آوردن در چنین محیط‌هایی، مهارت انطباق یافتن و سازگاری است. حتی اگر همه مهارت‌هایی را که پیشتر گفته شد، دارا باشید، اما سازگاری ضعیفی داشته باشید، احتمالا در این محیط‌ها اذیت خواهید شد. سازگاری، طیف وسیعی از موضوعات را در بر می‌گیرد. از انطباق یافتن با محیطی پرسروصدا که هر فردی ساعت رفت‌و‌آمد و زمان خواب متفاوتی دارد گرفته تا توانایی مدارا با افرادی که از نظر نظم در طیف مختلفی قرار گرفته‌اند. درحقیقت، هر چقدر مرز‌ها را درست تعیین کرده باشیم و به تفاوت‌ها احترام بگذاریم، باز هم در موضوعات مختلفی که قابلیت تغییر وجود ندارد، نیاز به سازگاری داریم چرا که ما همیشه قدرت تغییر همزیستان را نخواهیم داشت.

منبع: خراسان

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

منبع خبر: باشگاه خبرنگاران

اخبار مرتبط: زندگی پانسیونی چه دردسر‌هایی دارد؟