ما شهروندانِ گریه ایم

رویداد عاشورا و واقعه کربلا منشوری است که هر کسی از منظرِ خویش بدان نگریسته و با آن همراه شده و با چشم احساس و دل برآن گریسته است. بسیاری از آفرینندگان آثار هنری و ادبی که حتی برخی از آن‌ها نسبتی با مذهب نداشته به گونه‌ای به واقعه عاشورا اشاره کرده و برداشت خویش را داشته اند.
در شعر معاصر و مدرن عرب نیز حماسه‌ی کربلا بازتاب گسترده‌ای داشته است. با وجود ورود اندیشه‌های غربی و گرایش‌های فکری مختلف در بین شاعران مدرن عرب، بازتاب واقعه‌ی کربلا را در آثار اندیشمندان و شاعران عرب می‌بینیم.
برداشت‌های آیینی، حماسی، تاریخی، نمادین، جامعه شناسی و. در شعر شاعران امروز خاورمیانه دیده می‌شود. شاعرانی، چون علی احمدسعید (ادونیس)، نزارقبانی، عبدالوهاب بیاتی، احمدمطر، مظفرالنواب، امل دنقل به رویداد عاشورا اشاره کرده اند و آن را نمادِ ستم ستیزی و مظلومیت دیده و دانسته اند.
دراین مجال کوتاه به نمونه‌هایی از شعر نزارقبانی اشاره می‌کنم و علاقه‌ی او به خاندان پیامبر و برداشت‌های مختلف ازاین واقعه برای غنا بخشیدن به شعر و اندیشه‌ی خویش، زیرا روشن است که شعری ماندگار است که دربردارنده‌ی اندیشه، حکمت و تلمیحات اسطوره ای، تاریخی و زبانی باشد.
نزار قبانی علیرغم گرایش‌های جسورانه درشعر و نقد‌های صریح او از دنیای عرب و فضای شدیدا عاشقانه و گاه زمینی اشعارش از اسطوره‌های تاریخی و دینی بهره می‌برد. با آنکه سنّی مذهب است، ولی همه‌ی مسلمانان را به یک چشم می‌نگرد و بر وفاق آن‌ها تاکید می‌ورزد.
نزارقبانی مشربی عارفانه و صوفیانه دارد ازاین رو خود را دربندِ برخی باور‌های متعصبانه گیر نمی‌اندازد او به مذاهب مختلف احترام می‌گذارد و در شعرش از نماد‌های شیعی بهره می‌برد.
او در شعری می‌نویسد:
درچشمانت اندوهی عباسی می‌زیَد
و شهر‌های "شیعی" می‌گریند
گلدسته‌های طلایی می‌درخشند
مکاشفات صوفیانه نور می‌افشانند
و دلتنگی‌های من
به شکل نگاره‌های کوفی درمی آیند.

شعر نزار قبانی از آن رو که با عشق پیوند خورده است طرفداران بسیاری دارد. او همه‌ی مضامین را در راستای شعر عاشقانه‌ی خود به کار می‌گیرد، پدیده‌های امروزی مثل رایانه، موشک‌های قاره پیما، جراحی پلاستیک، ماهواره‌ها، چراغ قرمز و … همه در شعر او وجود دارند و قبانی هوشمندانه این پدیده‌ها و اتفاقات و روابط جدید بشری اعم از خوشایند و ناخوشایند را در شعر خود به کار برده است و این قضیه به شعر او روحی معاصر و زنده بخشیده است. رویداد‌های تاریخی همچون واقعه کربلا درشعر او وجهی امروزین می‌یابند.
او در منظومه‌ای درباره‌ی وضعیت امروز مردم کشور‌های عربی می‌گوید:
ما شهروندانِ گریه ایم/ قهوه و گندم ما از خون و گوشت کربلاست. / روی همه چیزِ ما مهر کربلا خورده است.
در شعر او بیش از سی بار به کربلا و حسین (ع) اشاره شده است، در جایی می‌گویدک
«فتاریخنا کلّه محنه و ایامنا کُله کربلاء»
او فاجعه‌ای را که در قانا رخ می‌دهد و کشتار زنان و کودکان و مردان بیگناه را کربلای دوم می‌خواند و می‌گوید:
«وجه قانا شاحب اللون/ سیسمیهِ علی اوراقه: کربلاء الثانیه»
نزار قبانی به شخصیتِ زینب (س) و مادرش و مرقد او علاقمند است و در شعرش به آن‌ها می‌پردازد، حتی نام دختر خویش را زینب می‌گذارد و در منظومه "توراجنوب نامیدم" جنوب لبنان را درپوشیده‌ی ردای حسین و نورانی از خورشید کربلا می‌داند که خون دلاورانش زندگی و آیین را رنگ تازگی می‌بخشد.
او به سرزمین خویش عشق می‌ورزد، اما اعراب را زیر شلاق شعر می‌گیرد و حاکمان عرب را خوابزده و دور از اندیشه و ضرورت‌های زندگی امروز می‌داند. در شعری از رنج‌های مردم ستمدیده می‌گوید:‌
می‌آییم/ از درد حسین می‌آییم/ از رنج‌های فاطمه/ ازاُحد از بدر/ از اندوهانِ کربلاء
*
اشاره‌ها و استعاره‌ها و تلمیحات تاریخی قبانی جالب و تامل انگیز است. وی باور دارد با رُخداد کربلا، اندوه با سرنوشت مردم ستمدیده پیوند خورده است.
هنگامی که از قبانی درباره‌ی اندوهی که در فحوای شعرش هست می‌پرسند، می‌گوید:

اندوه، میراثِ قومی ماست، از زمان رُخداد کربلا تا امروز، ما اندوهگینیم، این قصه‌ی تازه‌ای نیست، درعشقمان، اندوه هست در پیوندمان، درجدایی امان.
در مرگمان، حتی شادیِ ما نیز محزون است!

منبع خبر: جام جم

اخبار مرتبط: ما شهروندانِ گریه ایم